|
فرار از سرنوشت نیازمند اراده ای پولادین است. گاه نیازهایی وجود دارند که مانند بندی نامرئی فرد را وادار میکنند تا به سوی ناشناخته ها قدم بردارد. میدانم که راهی که انتخاب کرده ام تنها به یک نقطه ختم خواهد شد. اما دیگر اهمیتی ندارد. اندوهی که بر شانه هایم سنگینی میکند باعث ضعفم نخواهد شد.بلکه اراده ام را برای آنچه که میخواهم تقویت خواهد کرد.آتشی که در درونم شعله ور است به سادگی خاموش نمیشود.من در مسیر رسیدن به آنچه که میخواهم تنها هستم.تنها تر از هر زمان دیگری و اینک نوبت من است تا سرنوشت را به بازی بگیرم. |
فصل اول تا پنجم | ( نسخه ویرایش شده - دانلود آزاد)لینک دانلود |
فصل ششم
فصل ششم کلمه عبور: bookpage
فصل هفتم
فصل هفتم کلمه عبور BookPage
فصل هشتم
فصل هشتم کلمه عبور: bookpage
فصل نهم
فصل نه .کلمه عبور: bookpage
فصل دهم
فصل ده
فصل یازدهم
فصل یازده
فصل دوازده
فصل دوازده
توجه: من نظر همه بچه ها رو خوندم؛ منتهی دو سه باری که جواب می خواستم بدم ولی به دلیل چند تا مشکل کل جواب هام پرید و چون جدیدا من آدم بی حوصله ای شدم دیگه حس نوشتن نداشتم ولی سعی می کنم تا آخر هفته جواب بدم. این دم عیدی بقدری شلوغ شده سرم که دقیقه نود فصل میدم مهرنوش پس اگه کم و کاستی دیدید مشکل از سمت من هست که وقت لازم رو ندارم. ممنون
فصل سیزدهم: |
خدا کنه امشب بیاد اگه نیاد..... اگه نیاد !!!!!!!!!! من میرم خودمو می کشم"4" بابا رمان که نیس اصلا جادو میشی ....مخدره لامصب!
حداقل بگید ساعت چند میاد از صبح صد بار اومدم تو سایت
میدونین چی تو جوامع قرون وسطایی در اروپا جالبه؟
اینکه چیزی به اسم طبقات اجتماعی ندارن.برای همین ولیعهد با یارو هم اتاق شده واگر نه اگر تو ایران باستان یا ژاپن قدیم بود!!!!!همین که چشمش به ولیعهد می اوفتاد و تعظیم نمیکرد سرش به باد میرفت
یکی از مشکلاتی که نمیتونیم داستان فانتزی درباره ی تاریخ خودمون بنویسیم همینه..
امیدوارم داستان هر چه زود تر برسه....
میدونین چی تو جوامع قرون وسطایی در اروپا جالبه؟
اینکه چیزی به اسم طبقات اجتماعی ندارن.برای همین ولیعهد با یارو هم اتاق شده واگر نه اگر تو ایران باستان یا ژاپن قدیم بود!!!!!همین که چشمش به ولیعهد می اوفتاد و تعظیم نمیکرد سرش به باد میرفت
یکی از مشکلاتی که نمیتونیم داستان فانتزی درباره ی تاریخ خودمون بنویسیم همینه..امیدوارم داستان هر چه زود تر برسه....
چی؟!!
اولا از لحاظ داستانی بخوایم بگیم، «شاهزاده و گدا» که حرف دیگهای میزنه.
حالا کاری به این ندارم که توی ایران چطوری بوده و نمیدونم هم چطوری بوده؛ اما دوما اگر بحث طبقات اجتماعیه که اصلا یکی از علل انقلابهای متعدد اروپایی همین اختلاف طبقاتیه.
چی؟!!
اولا از لحاظ داستانی بخوایم بگیم، «شاهزاده و گدا» که حرف دیگهای میزنه.
حالا کاری به این ندارم که توی ایران چطوری بوده و نمیدونم هم چطوری بوده؛ اما دوما اگر بحث طبقات اجتماعیه که اصلا یکی از علل انقلابهای متعدد اروپایی همین اختلاف طبقاتیه.
نه عزیز...اگر کتاب "ایران در زمان ساسانیان"نوشته ی آرتور کریستین سن رو بخونید متوجه اختلاف طبقاتی واقعی میشید؛توی اروپا خیلی راحت حتی فقرا هم میتونستن به طریقی با سواد بشن و یا حتی با افرادی از طبقات بالا تر ازدواج کنن و یا اصلا طبقه ی اجتماعی خودشون رو با خرید لقب تغییر بدن.ولی تو ژاپن و ایران باستان این طور نبوده،هر کسی از جنگاوران تا روحانیون و نوازندگان و کشاورزان و دبیران طبقه ی اجتماعی خاص خودشون رو داشتن که فقط و فقط موروثی بوده و به هیچ وجه امکان ورود یک نفر به طبقه ی دیگه وجود نداشته؛کیفیت زندگی هر طبقه هم جال بوده که هیچ کس از طبقه ی پیشه وران نمی تونستن با سواد بشن!ولی خیلی جا ها دیدم که تو تاریخ فرانسه(اشرافی ترین در بین جوامع غربی) یارو علی رغم نجیب زاده نبودن از طریق کسب ثروت مقام و منصبی به دست میاره و جزء بزرگان میشه یا به دانشگاه! میره
به هر صورت ببخشید که این موضوع اینجا مطرح شد؛جاش اینجا نبود:1:
ما منتظر داستان خوناشامیم تو از تاریخ حرف میزنی ما الان تو سبک فانتزی سیر میکنیم کسگم ملغب به هومن
بیا بیا فصل جدید زودی بیا
از صبحی منتظرم فصل جدید بیاد
استرس امدن فصل جدید اینقده زیاده احساس میکنم موهام سفید شدن :21::65:
اقا کسی نمدونه این فصل جدید ساعت چند میاد. من مردم اونقدر صبر کردم.:shy::01::(s1213)::(s1213):