درباره موجودي افسانه اي به نام «اِلف» elf
الف ها موجوداتي خيالي متعلق به افسانه هاي عاميانه سرزمين اسکانديناوي اند. اون ها در اين افسانه ها موجوداتي نيمه انسان – نيمه خدا هستن که از قدرت هاي جادويي شون هم براي کمک به انسان ها و هم براي زيان رسوندن به اون ها استفاده مي کنن. اِلف ها در اسطوره هاي قبل از مسيحيت، به دو گروه اِلف هاي تاريکي و اِلف هاي روشنايي تقسيم مي شن. شکل ظاهري اِلف ها در داستان هاي عاميانه قديمي تر دقيقاً شبيه به پريان داستان هاي عاميانه انگليسي قرن نوزده است: موجوداتي بسيار کوچک اند که اغلب تو جنگل ها، غارها و کنار چشمه ها زندگي مي کنن. اما داستان نويسان دوره هاي جديدتر سعي دارن که اِلف ها رو به اندازه آدم هاي واقعي به تصوير بکشن. اون ها در اين داستان ها بيشتر به شکل مردان و زنان بسيار جوان و خوش صورت ديده مي شن. اين موجودات به همين شکل وارد داستان هاي فانتزي قرن بيستم شدن که اوج شون رو مي تونيم در کتاب هاي جي.آر.آر تالکين به خصوص سالار حلقه ها ببينيم. اِلف ها در اين سه گانه شبيه انسان، هوشمند و بي مرگ اند و در دو جنس مرد و زن در جنگل هاي جهان آردا زندگي مي کنن. اِلف ها در سال هاي اخير همواره به شکل دستياران کوچکي شبيه کوتوله ها هستن که در ايام کريسمس به کمک بابانوئل ميان.
خاستگاه نام اِلف
واژه اِلف که از دوران قديم در زبان انگليسي وجود داشته، ريشه در ادبيات ژرمن ها داره. اين کلمه در حال حاضر در نام هاي انگليسي و آلماني اي مثل آلفرد، آلفوين، اِلفردا و يا نام هاي اسکانديناوي آلفليد (الفي) و آلوار ديده مي شه.
غير از اين ريش? ديگه اي براي اين نام نمي شه پيدا کرد. البته بعضي ها اين نام رو با نام يک نوع جن در اسطوره هاي هندي يکي مي دونن.
اِلف کريسمس
در داستان هاي کودکانه مدرن مربوط به بابانوئل در آمريکا، کانادا، انگليس و ايرلند، اغلب موجودات کوچکي به اسم اِلف ديده مي شه. اين موجود لباس هايي به رنگ سبز به تن داره، گوش هاش نوک تيزه، دماغ اش درازه، کلاه نوک داري بر سر مي ذاره و هميشه به کمک بابانوئل مي ياد. کار اصلي اين اِلف ساختن اسباب بازي توي کارگاه هايي واقع در قطب شماله. اين موجود با اين شکل و قيافه از لحاظ زيرکي و بامزگي شباهت زيادي به يکي ديگه از موجودات اسطوره هاي اسکانديناوي يعني کوتوله دارد.
حضور اِلف هاي کريسمس در حال حاضر تأثير زيادي روي فرهنگ عمومي مردم کشورهاي نامبرده گذاشته. يکي از کارخانه هاي بيسکوئيت سازي در آمريکا به نام کيبلر در آگهي هاي خودش اين طور عنوان مي کنه که بيسکوئيت هاش به وسيله اِلف ها درست مي شن! و همين طور شرکت کلوگ، توليدکننده کورن فلکس و محصولات ديگه، هميشه عروسک هاي اِلف رو داخل جعبه هاي محصولات اش قرار مي ده. غير از اين ها استقبال عمومي از مجموعه فيلم هاي اِلف رو هم بايد به اين موارد اضافه کرد.
ويژگي اِلف در ادبيات فانتزي مدرن
ادبيات فانتزي مدرن، اِلف ها رو به عنوان موجوداتي ماورايي با قد و قامت آدم ها که روابط دوستانه اي با حيوانات دارن، به تصوير کشيده. اين اِلف ها تفاوت عمده اي با اِلف هاي ريزقامت اسکانديناوي دارن. نشانه مشخص اون ها اغلب گوش هاي بلند و نوک تيزشونه. اون ها اين ويژگي رو از وقتي که تالکين نوشت گوش هاي اِلف ها شبيه برگه، به خودشون گرفتن. شکل و اندازه اين گوش ها بسته به نظر نويسنده و هنرمندي که اونا رو به تصوير مي کشه، متفاوته. اغلب اِلف هاي داستان هاي فانتزي بعد از تالکين (که همزمان با ارائه بازي اژدهايان و سياه چال ها محبوبيت پيدا کردن)، زيباتر و باهوش تر از آدم ها هستن و احساس و ادراک قوي تري هم دارن.
اِلف هاي ادبيات فانتزي مدرن
اِلف هاي پيشگامانِ اين ژانر مثل آثار لرد دانسي (دختر پادشاه سرزمين اِلف ها) و پل آندرسن (شمشير شکسته)، همه ظاهري شبيه اِلف هاي اسکانديناوي داشتن. همون طور که گفته شد اِلف هاي مدرن تر اول بار در آثار تالکين، از جمله هابيت (1973) ديده شدن. اِلف هاي تالکين که به عنوان جنگاوراني خشمگين در سپاه نيکي مي جنگن، دشمنان گابلين ها (اُرک ها) هستن و اختلافات ديرينه اي با کوتوله ها دارن.
اِلف هاي سرزمين مياني در برابر بيماري ها مصونيت داشته و مي شه گفت به نوعي فناناپذيرن. البته ممکنه اون ها هم درست مثل آدم ها در جنگ کشته بشن، اما روح شون اين قابليت رو داره که وارد سرزمين مقدسي در غرب به نام «والينور» بشه و تا ابد در دنيا باقي بمونه.
از آثار مدرن ادبي ديگه اي که اِلف ها رو به تصوير کشيدن مي شه به اين موارد اشاره کرد:
* اِلف هاي داستان هاي مصور اِلف ها در جستجوي اِلف نوشت? وندي و ريچارد پيني، موجوداتي اند که قابليت تغيير شکل دارن.
* اِلف هاي مجموعه داستان ضربه اژدها از لحاظ ظاهري شبيه اِلف هاي ديگه هستن، اما شخصيت هاي مبهم و تاريک دارن. اونا همواره از آدم ها به خاطر مشکلاتي که در دنيا به وجود آورده اند، انتقاد مي کنن.
در داستان هاي دنياي گرد، نوشته تري پراچت، اِلف ها موجوداتي غول پيکرن که به اسطوره هاي قديمي مربوط مي شن. اِلف هاي اين داستان همه بدون احساس اند و در خون شون ترکيبات مس وجود داره. پراچت در داستان ديگه اي به اسم شاهزادگان و ملکه ها، اِلف ها رو اين طور توصيف مي کنه: «اِلف ها شگفت انگيزند. آن ها شگفتي را برمي انگيزند. اِلف ها حيرت آورند. انسان را حيرت زده مي کنن. اِلف ها خارق العاده اند. آن ها باعث خيال پردازي مي شوند. اِلف ها افسونگرند. انسان ها را جادو مي کنند. اِلف ها ترسناک اند. انسان را دچار وحشت مي کنند.»
* اِلف ها در مجموعه کتاب هاي هري پاتر، برده هايي هستن که بيشتر به بروني ها يا جن ها شبيه اند تا اِلف هاي داستان هاي مدرن. اِلف هاي خانگي رولينگ مثل شخصيت هاي داستانِ آلماني کفشدوز و اِلف ها، زماني به آزادي مي رسن که از جانب آدم ها لباسي دريافت کنن. اونا همچنين هميشه به صورت سوم شخص حرف مي زنن.
* در داستان هاي رادياتا با اِلف هاي روشنايي آشنا مي شيم که بيشتر شبيه پريان و جن ها هستن تا اِلف هاي مدرن.
* اِلف ها در داستان پرفروش اشتباه آرتميس کاملاً متفاوت با آن چه در آثار تالکين مي بينيم به تصوير کشيده شدن. اين اِلف ها که تقريباً يک متري بلندي دارن، با گوش هاي نوک تيز، پوست قهوه اي و موهايي قرمز در جهان پريان زندگي مي کنن.
* در داستان علمي – تخيلي استادان عروسک گروهي موجود شبيه اِلف ديده مي شه که ساکن سرزمين تايتان ها بوده و از گاز متان تنفس مي کنن. اونا يه کم از آدم ها کوچک ترن و لباي غنچه اي هميشه خندان دارن!
* اِلف ها در دنياي داستاني مرسده لاکي، از آدم ها جداناپذيرن. انسان ها و اِلف هاي اين دنيا هيچ وقت نمي تونن بدون وجود هم ديگه به زندگي ادامه بدن.
* در داستاني سه قسمتي از اليزابت مرن، اِلف ها دقيقاً شبيه اون چه که در داستان هاي تالکين اومده، به تصوير کشيده شدن.
* در داستان مصور اِلف هاي زهرآلود، نويسنده اِلف ها رو به شکل موجودات پست فطرت، دزد و قاتلي معرفي مي کنه که کاملاً با اِلف هاي داستان هاي تالکين فرق دارن.
* در مجموع? وارکرافت، سرزمين اِلف ها (که بسيار شبيه جوامع داستان هاي تالکينه) بعد از نابود شدن به وسيله نيروهايي بي مرگ، رو به ويراني مي رود.
منبع: نشريه دنياي تصوير شماره 196
مطلب جالبی بود ممنون
جالب بود ممنون