Header Background day #16
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
492.6 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark, rasoulsss, A. M. D. R. Z. H and 103 people reacted
نقل‌قول
Batman
(@batman)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 94
 

خسته نباشی .خیلی منتظر بودیم.


   
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 454
 

AmbrellA;37700:

فصل چهل و یکم از کتاب دوم دورگه بر روی سایت اپلود شد
منتظر نظرات شما هستم

سلام خسته نباشی.
فصل خوبی بود گرچه اون چیزایی را ک انتظار داشتم ببینم رفت واس فصل های بعد
با تشکر

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

البته نمیدونم چه علاقه به گورینو داری که هی بجای بیگرو بدبخت مینویسی گورینو

البته جیلا را زنده کردی جای جلدا فرستادی


   
پاسخنقل‌قول
misare
(@misare)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 117
 

بالاخره فصل اومد
هوررررررررا


   
پاسخنقل‌قول
sina66
(@sina66)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 66
 

در مورد فصل فقط و فقط میشه کلمه فوق العاده رو استفاده کردددددد واقعا گل کاشتی من دیگه از صفحه سه و چهار فقط برا داستان بودم و غرق شدم بودم درش و به هیچی دیگه فکر نمیکردم این فصلو باید بارها خوند فقط مشکل جابه جایی اسما بود که جیلا رو اوردی به جای جلدا
و اینکه هنری پسر یه اصیل زاده باشه خیلی چیزارو مشخص میکنه و خیلی سوالا به وجود میاره
و برادر سوم به آیتاش گفت زود قضاوت نکن ممکنه هنری پسر یک اصیل زاده نباشه ؟
این مسئله رو اگر در نظر بگیریم که جلدا چیز درستی در کتاب خونده و هنری باید خون اصیل زادگی به همراه داشته باشه چندتا چیزو مطرح میکنه یک:پسر یکی از اصیل زاده ها باشه
دو :بخاطر قلب اژدها و قدرتش باشه
سه :چیزی که من از اول داستان روش اسرار دارم هنری یه ارتباط با اژدهای مادر داشته باشه


   
پاسخنقل‌قول
lionahmad722
(@lionahmad722)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 39
 

یک کلمه حرف نداشت
این فصل خیلی عالی بود
البته نمی دونستم چک خوره ایتاش انقدر ملسه
البنه نبرد هنری هم خیلی جالب بود
مخصوصا کنترل آتش


   
پاسخنقل‌قول
sina66
(@sina66)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 66
 

و بازم برای چندمین بار تبریک میگم بهت من تو این فصل اوووج پختگی قلم یه نویسنده رو دیدم مشتاق فصل بعدم همینطور جوابت درباره سوالام


   
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 454
 

sina66;37709:
در مورد فصل فقط و فقط میشه کلمه فوق العاده رو استفاده کردددددد واقعا گل کاشتی من دیگه از صفحه سه و چهار فقط برا داستان بودم و غرق شدم بودم درش و به هیچی دیگه فکر نمیکردم این فصلو باید بارها خوند فقط مشکل جابه جایی اسما بود که جیلا رو اوردی به جای جلدا
و اینکه هنری پسر یه اصیل زاده باشه خیلی چیزارو مشخص میکنه و خیلی سوالا به وجود میاره
و برادر سوم به آیتاش گفت زود قضاوت نکن ممکنه هنری پسر یک اصیل زاده نباشه ؟
این مسئله رو اگر در نظر بگیریم که جلدا چیز درستی در کتاب خونده و هنری باید خون اصیل زادگی به همراه داشته باشه چندتا چیزو مطرح میکنه یک:پسر یکی از اصیل زاده ها باشه
دو :بخاطر قلب اژدها و قدرتش باشه
سه :چیزی که من از اول داستان روش اسرار دارم هنری یه ارتباط با اژدهای مادر داشته باشه

سلام دوست عزیز یه کلمه اسپویل هم اولت پستت بنویسی بد نیست. فصل تازه اومده. واس کسی نخونده جالب نیست.


   
پاسخنقل‌قول
misare
(@misare)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 117
 

واقعا فوق العاده بود هنری هم داره کم کم خودش به بقیه نشون میده و چه صحنه مهیجی هم بود
ممکنه فرمانروا در اصل همون برادر سوم باشه! اگر به فصلی که ملکه بیمار شد و سنون به ذهنش نفوظ کرد توجه کنیم میبینیم که سنون از دیدن شخصی که کنار ملکه بود تعجب کرد بعد هم که ناپدید شدن و بعدها هم فهمیدیم سنون با برادر سوم رابطه نزدیک داشته که ممکنه وقتی ناپدید شدن ملکه رو پیش اون برده باشه. بعد هم اون صحنه هایی که هنری به نزدیکیه مرگ میرفت و توی اون رویاها اون زن همیشه از لفظ فرزندم استفاده میکرد و در نهایت هم این قدرت عجیب اخیر در کنترل اتش که به گفته جلدا فقط از اصیل زاده ها دیده شده بود.


   
پاسخنقل‌قول
nasren1232
(@nasren1232)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 185
 

مرسی فصل جدید امیدوارم هیجانش از فصل قبل بیشتر باشه بریم بخونیم


   
پاسخنقل‌قول
fariba.2016
(@fariba-2016)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 89
 

کتاب سوم کی نگارشش شروع میشه؟


   
پاسخنقل‌قول
nima01
(@nima01)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 26
 

من هنوز موفق به خوندن این فصل نشدم
ولی با تعریف های دوستان و اون اسکرین چند روز پیش بیصبرانه منتظرم تا بخونمش


   
پاسخنقل‌قول
zzareb2
(@zzareb2)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 160
 

درسته که اصیل زاده ها قدرت کنترل آتش رو در اون سطح دارن ولی اینم در نظر بگیریم که اصیل زاده ها توسط اژدهای مادر بوجود اومدن و هنری ممکنه از طرف اژدهای مادر این قدرت کنترل رو بدست آورده باشه.


   
پاسخنقل‌قول
abolHP
(@abol18)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 112
 

بعد کتاب سفیر کبیر این دومین کتابی که واقعا داره در سطح رمان های عالی دنیا نگارش میده امیدوارم همین طور با قدرت ادامه بدید و ناموسا تموم نکن جلد 2 رو زوده به خدا


   
پاسخنقل‌قول
nima01
(@nima01)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 26
 

واووووووووووووووووووو
بلاخره داستان به سطح حرفه ای رسید
این فصل اونقدر جذاب و خوب نوشته شده بود که حتی مشکلات نگارشی اصلا به چشم نمیومد
توصیف ها خیلی عالی بود و روند داستان هم خیلی خوب و عالی جلو میرفت
همینطور خوب و عالی ادامه بده
بیصبرانه منتظر فصل بعد هستم
خسته نباشی


   
Batman, الهه آب, yesesy and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

dara;37715:
واقعا فوق العاده بود هنری هم داره کم کم خودش به بقیه نشون میده و چه صحنه مهیجی هم بود
ممکنه فرمانروا در اصل همون برادر سوم باشه! اگر به فصلی که ملکه بیمار شد و سنون به ذهنش نفوظ کرد توجه کنیم میبینیم که سنون از دیدن شخصی که کنار ملکه بود تعجب کرد بعد هم که ناپدید شدن و بعدها هم فهمیدیم سنون با برادر سوم رابطه نزدیک داشته که ممکنه وقتی ناپدید شدن ملکه رو پیش اون برده باشه. بعد هم اون صحنه هایی که هنری به نزدیکیه مرگ میرفت و توی اون رویاها اون زن همیشه از لفظ فرزندم استفاده میکرد و در نهایت هم این قدرت عجیب اخیر در کنترل اتش که به گفته جلدا فقط از اصیل زاده ها دیده شده بود.

مرسی نظر لطفته ممنون که نظر دادی ایشاا... از نظرات دیگر دوستانم استفاده کنیم

fariba.2016;37721:
کتاب سوم کی نگارشش شروع میشه؟

از کتاب سوم یه بخش مهم دیگه مونده این که تموم بشه کتاب سومش رو استارت میکنم احتمالا اول تابستون

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

abol19;37736:
بعد کتاب سفیر کبیر این دومین کتابی که واقعا داره در سطح رمان های عالی دنیا نگارش میده امیدوارم همین طور با قدرت ادامه بدید و ناموسا تموم نکن جلد 2 رو زوده به خدا

خخخ به خودم امید وار شدم :bb8:
کتاب دوم یه اتفاق مهم به مهمی سفر به شمال هنوز ازش مونده گمونم اگر با جزئیات سفر به شمال بنویسمش گمونم ده فصل رو حد اقل اب بخوره اما میشه ازش هم سریع گذشت باید ببینم چطور دنیا پیش میره
مرسی که نظر دادی امید وارم بازم نظراتت رو تو سایت بخونم

nima01;37737:
واووووووووووووووووووو
بلاخره داستان به سطح حرفه ای رسید
این فصل اونقدر جذاب و خوب نوشته شده بود که حتی مشکلات نگارشی اصلا به چشم نمیومد
توصیف ها خیلی عالی بود و روند داستان هم خیلی خوب و عالی جلو میرفت
همینطور خوب و عالی ادامه بده
بیصبرانه منتظر فصل بعد هستم
خسته نباشی

حرفه ای که هنوز خیلی به نظرم دوره از متنایی که من مینویسم اما از شروع داستان پیشرفت خوبی به نظر داشتم. بعد از پایان کتاب می شینم و همش رو از نو باز نویسی میکنم و مشکلات نگارشی و داستانی رو توش برطرف میکنم اون وقت از نظر خودم نرمال میشه هنوز مسییر طولانی در پیش داریم.
مرسی که نظر میدی و انرژی میگیرم از خوندن نظرات دوستان لطفا بقییه هم توی نظر دادن بیشتر شرکت کنن تا بدونم نقات قوت و ضعف داستان چیه که فصل به فصل پیشرفت کنیم. مرسی ازتون که تا انجا همراهیی کردین


   
nima01, Batman, الهه آب and 3 people reacted
پاسخنقل‌قول
صفحه 138 / 210
اشتراک: