Header Background day #18
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

آنات‌بابو

9 ارسال‌
8 کاربران
13 Reactions
9,901 نمایش‌
carlian20112
(@carlian20112)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 705
شروع کننده موضوع  

نام داستان: آنات بابو
نویسنده: نامعلوم
نسخه: pdf

آنات بابو
قسمتی از متن داستان:
چشم‌­انداز خانه ی دوستم ، بی­‌اندازه خشنودم کرد. خانۀ زیبایی بود با قطعه­‌ای زمین جلو آن که در آن سبزی و گل روییده بود. در نزدیکش خانه‌­های دیگری نبود، بنابراین امکان ایجاد مزاحمت از سوی همسایگان وجود نداشت.

بوک پیج


   
الهه آب، yesesy، Abner و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
yesesy
(@yesesy)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 65
 

یه توضیحی می دادی خوب ������


   
الهه آب و Atish pare واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
lionahmad722
(@lionahmad722)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 39
 

مقدمه یا خلاصه نداره


   
الهه آب واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
proti
(@proti)
عضو Moderator
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1675
 

yesesy;37205:
یه توضیحی می دادی خوب ������������������

داستان کوتاه توضیح می خواد؟؟؟؟ اصلا مگه داستان توضیح لازم داره؟؟؟

lion;37225:
مقدمه یا خلاصه نداره

مگه داستان بلنده؟؟؟ :7:


   
الهه آب واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
الهه آب
(@fateme12)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 248
 

جالب بود . ولی توی صفحه ۱۱ نوشته بودی ساعت شش و نیم رفت بالا تا مقدمات شب رو آماده کنه و توی پاراگراف بعدش نوشته بودی ساعت پنج و نیم که خورشید غروب کرد . این ساعت هارو یکم اشتباه نوشته بودی .


   
پاسخنقل‌قول
هلن پراسپرو
(@h-p)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 362
 

خیلی جالب بود.
توصیفات بجا و لحن نوشتنت هم خوب بود. فقط یکم مثل نوشته های روزمره شده بود تا یه داستان کوتاه فاتزی


   
الهه آب واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
carlian20112
(@carlian20112)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 705
شروع کننده موضوع  

الهه آب;37414:
جالب بود . ولی توی صفحه ۱۱ نوشته بودی ساعت شش و نیم رفت بالا تا مقدمات شب رو آماده کنه و توی پاراگراف بعدش نوشته بودی ساعت پنج و نیم که خورشید غروب کرد . این ساعت هارو یکم اشتباه نوشته بودی .

توجه کنید بخش داستان کوتاه بزرگان نویسندگی این داستان نوشته ی یکی از نویسندگان به نام هست که متاسفانه اسمشون رو گم کردیم و صرفا انجمن بوک پیج این داستان رو تایپ کرده همین.
اما بازم برای این دید جزئی نگرتون ممنون

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

helen praspro;37442:
خیلی جالب بود.
توصیفات بجا و لحن نوشتنت هم خوب بود. فقط یکم مثل نوشته های روزمره شده بود تا یه داستان کوتاه فاتزی

توجه کنید بخش داستان کوتاه بزرگان نویسندگی این داستان نوشته ی یکی از نویسندگان به نام هست که متاسفانه اسمشون رو گم کردیم و صرفا انجمن بوک پیج این داستان رو تایپ کرده همین.
اما بازم برای این دید جزئی نگرتون ممنون


   
الهه آب واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
flash
(@flash)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 26
 

من دنبال «قطار به راگوناتپور» گشتم و اینو پیدا کردم. نویسنده گویا «ساتیاجیت رای» باشه.
https://books.google.com/books?id=xE4WCgAAQBAJ&pg=PT60&dq=train+to+raghunathpur&hl=en&sa=X&ved=0ahUKEwj1svSD8tzgAhVr7oMKHSKkBYEQ6AEIKDAA#v=onepage&q=train%20to%20raghunathpur&f=false

مترجم رو پیدا نکردم.

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D8%AC%DB%8C%D8%AA_%D8%B1%D8%A7%DB%8C

پ.ن. حکمت استفاده از opizo چیه؟ بریم یه سایت دیگه ۱۰ ثانیه صبر کنیم که بعد بریم یه سایت دیگه فایل رو دانلود کنیم؟ حالا آدرس یوآرال طولانی باشه چی می‌شه؟ -_-

بعدالتحریر: رفتم به محمد پز بدم که «ببین رفتم اسم نویسنده رو پیدا کردم!» بعد بلد بود اسم نویسنده رو ):


   
carlian20112، الهه آب و reza379 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Hooman
(@hooman)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 176
 

عجب اسمی!!آنات بابو...


   
پاسخنقل‌قول
اشتراک: