Header Background day #16
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
492.6 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark, rasoulsss, A. M. D. R. Z. H and 103 people reacted
نقل‌قول
reza379
(@reza379)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1062
 

H.O.S.S.E.I.N;37251:


میخواستم سنت شکنی کنم ؛ و متفاوت باشه.

هر طور صلاح می‌دونی، بالاخره خلاقیت بصری هم توی یه داستان خلاقانه نقش کلیدی ایفا می‌کنه 🙂

H.O.S.S.E.I.N;37251:

اکشن آماده نبود ، ولی کلا عکس صفحه اول رو تغییر دادم و یه چیز دیگه واسش زدم (قبلی رو وقت نداشتم و همینجور یه چیزی گذاشتم که خالی نباشه) و این بار با فونت فارسی نوشتم. ؛ ببین این یکی خوبه ؟؟!!

دوستان هم نظرشون رو بگن ؛ تا اگر مشکلی ، چیزی بود در صورت امکان حلش کنیم.:53:

این عکس هم بسی زیبا بود به نظرم. آرتوریاسِ ابیس‌واکر؟ احسنت، خوشمان آمد. باشد که همه‌ی بچه‌ها هم خوششان بیاید.
بعد یه سؤال، عکس‌هارو ترکیب کردی؟ گرگ‌ها و آرتوریاس رو؟ (نمی‌دونم آیا گرگ‌ها پوزیشن‌های متفاوتی از سیف هستن یا نه! یکم مبهمه 🙂 ) یا روی همدیگه بودن؟ در هر دو صورت، ترکیب جالبیه، آخه خود دورگه هم توش گرگ داره!
و برای اون حالت دودی که به «دورگه» دادی، به نظرم یکم تافته‌ی جدا بافته‌ست، انگار بخشی از دورگه نیست؛ شاید به خاطر اینه که به جای خوبی از «دورگه» وصل نشده. ممکنه اگر به یک جای واضح‌تر وصل بشه، بهتر به نمایش در بیاد. البته عرض کنم من از اون آتیش‌ها بیش‌تر خوشم اومد، هرچند فکر نکنم آتیش به این ترکیب جدیدی که درست کردی بخوره دیگه.
ها راستی برای اون season، والا تا جایی که من دیدم توی دنیای سینما و سریال به فصل‌های یه سریال می‌گن season اما توی دنیای کتاب می‌گن chapter؛ حالا این به کنار، من هنوزم سر حرفم هستم :دی کتاب فارسی بقیه‌ی چیزاش هم فارسی باشه بهتره.
بازم خسته نباشی. نظر من اینه که: احســـــنت! به شدت اثر کــولی شده!
بقیه بچه‌ها هم نظر بدن و نظر منو تأیید کنن 🙂


   
پاسخنقل‌قول
الهه آب
(@fateme12)
Honorable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 248
 

توی صفحه سوم گفتید که بیماریش درواقع فلس اژدها هستش . ولی این بیماری برای قبل از قرار دادن قلب اژدها توی بدن هنری هستش .
خوب نظر تخصصیم این هستش که هنری به یه شکلی این قدرت رو از قبل داشته و قلب اژدها براش مثل یک کاتلیزگر ( نمیدونم درست نوشتم یا نه ) عمل کرده .


   
Batman reacted
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

DARK LORD;37280:
با سلام در داستان بیگرو بود که نودل الفا هست و با ادمخوار ها درگیر شد اما اشتباها اسم گورینو اورده شده.بجای اسم بیگرو گورینو نوشته شده

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

جوابتو با برداشت های شخصی میدم نمیودنم درست باشن یا نه
در مورد حرف زدنش هنوزم حرف نمیزنه بلکه وقتی میخاد حرف بزنه متن نوشته شده ای جلوی اون ظاهر میشه. در مورد برده فک کنم هنوز در سرزمین تاناریس باشه اگ اینجا بود و میخاست همراه ایتاش باشه اولا به راحتی کشته میشد و دوما یجورایی مزاحم بود.
بئاتریس برگشت به پایتخت زمام امور هم بجای ملکه به دست گرفت وقتی ملکه برگشت دیگه به کار که ملکه بهش سپرده میپردازه.

مرسی بابت جواب ها فقط اضافه کنم چنتایی رو.
در مورد علاقه به داستان های فانتزی حق با شماست این اول داستان تو فکرم بود که یه فرد بی علاقه به تخیلات از هنری بسازم اما دیدم یه فرد فانتزی دوست بیشتر میتونه درد رو در این دنیا ببینه و نابود شدن اون روئیاها و تخیلاتش که باعث درد بیشترش میشن و اون تصوراتی که از جادو و دنیاها و مبارزات داشت میتونه بیشتر بهش درد و اسیب بزنه پس تغییرش دادم به یه ادم فانتزی دوست و توی یه باز نویسی این نکته رو اصلاح می کنم توی کتاب اول.

در مورد جیک باید بگم که هنوز باید صبر کنید قطعا توی فصل های اینده اسمش رو خواهید شنید. اینکه یه نفر به خاطر نجات فرماندهان مقام گرفت توی کتاب اول یه حرکت به اینده بود مثل فلش بک اما این فلش فوروارد بود بخشی از اینده رو نشون میداد و اونایی که تا الان داستان رو دنبال کردن دقیق فک کنم بتونن حدس هایی در مورد این شخصیت که اونجا فقط از یه شنل سبز در بارش صحبت شد بزنن و بگن کیه هر چند هنوز نیومده.

در مورد برده حدس های بچه ها در این مورد این بود که این هنری میتونه باشه اما از اول داستان برای اون شخصیت برنامه داشتم یه کاراکتر فرعی با نقش افرینی در حد تغییر روند کل یه کتاب. که بعدا در مورد شخصیت واقعیش هم میتونیم بفهمیم.
@omidcanis00
در کل امید وارم به دلیل این اشتباهات من رو ببخشید و همچنان با انرژی دادن هاتون از خستگی های ایجاد شده کم کنید تا بتونیم این کتاب رو هم به سرانجام برسونیم.
مرسی
یا علی


   
پاسخنقل‌قول
misare
(@misare)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 117
 

امید جان میدونم فشار از طرف خواننده ها روت زیاده اما همه اینا بخاطر داستان زیباییه که مینویسی برای همین خواننده هم دوست داره سریعتر بقیشو بخونه این فصل هم بنظر من فقط همین اشتباه شدن شخصیتش بود نه چیز دیگه درکل فصل مهیجی بود امیدوارم بخاطر این اشتباه لوپی زیاد بخودت سخت نگیری ماها همچنان منتظر ادامه داستانت هستیم


   
پاسخنقل‌قول
amrpersia
(@amrpersia)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 20
 

سلام
یکی از دوستان لطف میکنه لینک فصل جدید برام بفرسته
ظاهرا نویسنده محترم نتونسته بعد از دو بار پیام گذاشتن لینک برام بفرسته
با تشکر


   
AmbrellA reacted
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

amrpersia;37292:
سلام
یکی از دوستان لطف میکنه لینک فصل جدید برام بفرسته
ظاهرا نویسنده محترم نتونسته بعد از دو بار پیام گذاشتن لینک برام بفرسته
با تشکر

سلام فعلا لینکش رو برداشتم تا اصلاح بشه شب میفرستم برات لینکش رو


   
پاسخنقل‌قول
amrpersia
(@amrpersia)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 20
 

AmbrellA;37294:
سلام فعلا لینکش رو برداشتم تا اصلاح بشه شب میفرستم برات لینکش رو

خیلی ممنون از پیگیریتون
راستی جواب سوالم ندادین
کسی که ابتدای داستان حلقه شیطانی به هنری هدیه داد همین زن مرموز بود؟


   
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 454
 

amrpersia;37295:
خیلی ممنون از پیگیریتون
راستی جواب سوالم ندادین
کسی که ابتدای داستان حلقه شیطانی به هنری هدیه داد همین زن مرموز بود؟

با سلام دوست عزیز از این نمونه سوالا زیاده.اکثرا هم چون به معما ها و نکات اصلی و کلیدی داستان ربط دارن جواب داده نمیشن.انتظار جواب نداشته باش .به موقعش جواب داده میشه


   
Hacker, حسین, AmbrellA and 2 people reacted
پاسخنقل‌قول
omidcanis
(@omidcanis)
Honorable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 273
 

AmbrellA;37286:
مرسی بابت جواب ها فقط اضافه کنم چنتایی رو.
در مورد علاقه به داستان های فانتزی حق با شماست این اول داستان تو فکرم بود که یه فرد بی علاقه به تخیلات از هنری بسازم اما دیدم یه فرد فانتزی دوست بیشتر میتونه درد رو در این دنیا ببینه و نابود شدن اون روئیاها و تخیلاتش که باعث درد بیشترش میشن و اون تصوراتی که از جادو و دنیاها و مبارزات داشت میتونه بیشتر بهش درد و اسیب بزنه پس تغییرش دادم به یه ادم فانتزی دوست و توی یه باز نویسی این نکته رو اصلاح می کنم توی کتاب اول.

در مورد جیک باید بگم که هنوز باید صبر کنید قطعا توی فصل های اینده اسمش رو خواهید شنید. اینکه یه نفر به خاطر نجات فرماندهان مقام گرفت توی کتاب اول یه حرکت به اینده بود مثل فلش بک اما این فلش فوروارد بود بخشی از اینده رو نشون میداد و اونایی که تا الان داستان رو دنبال کردن دقیق فک کنم بتونن حدس هایی در مورد این شخصیت که اونجا فقط از یه شنل سبز در بارش صحبت شد بزنن و بگن کیه هر چند هنوز نیومده.

در مورد برده حدس های بچه ها در این مورد این بود که این هنری میتونه باشه اما از اول داستان برای اون شخصیت برنامه داشتم یه کاراکتر فرعی با نقش افرینی در حد تغییر روند کل یه کتاب. که بعدا در مورد شخصیت واقعیش هم میتونیم بفهمیم.
@omidcanis00
در کل امید وارم به دلیل این اشتباهات من رو ببخشید و همچنان با انرژی دادن هاتون از خستگی های ایجاد شده کم کنید تا بتونیم این کتاب رو هم به سرانجام برسونیم.
مرسی
یا علی

آقا ممنون بابت جوابا:8: و راستی واقعا فصل ۳۹ رو خوب تموم کردی خداییش موهام سیخ شده بود. فصل ۴۰ رو هم دوست داشتم نمیدونم من این اشتباهاتی که دوستان میفرمایین زیاد جلو چشمم نبود و کلا لذت بردم امید وارم فصل بعدی هم به همین خوبی باشه.
با آرزویه موفقیت:53:


   
پاسخنقل‌قول
mohammad_solimanimanesh2
(@mohammad_solimanimanesh2)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 149
 

سلام ... این فصل چهلم ذو کی ما باید بخونیم؟
چقدر بدشانسیم ما... بازم باید صبر کنیم؟


   
پاسخنقل‌قول
sina66
(@sina66)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 66
 

یاه یاه یاه من دیروز دانلودش کردم الان میرم بخونمش نظرم فردا میام میدم ک چطوری بود


   
پاسخنقل‌قول
M,baran
(@m-baran)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 184
 

سلام ب دوستان و همچنین نویسنده ی عزیزمون اقاامید,,,
فصل 39 و40 رو خوندم 2فصل رو باهم نظر میدم, هر دو فصل زیبا و مهیج بودن,,
از مشکلات تایپی ک میگذرم چون با شرایط اقا امید و فشار کار و خستگی و.... اینها طبیعیه,,,چون چنین مشکلاتی توی فصلهای قبل ب چشم نخورده بود, پس نتیجه میگیرم ک حتما اقا امید توی شرایط دشواری بوده ولی بازم تلاش کرده فصل رو بما برسونه, این واسه من خیلی با ارزشه و همینجا ازش تشکرمیکنم. :g:
خب اون زن یا (رهگذر) من بهش دیدمثبتی ندارم,,, درسته ب هنری
یه کمکهایی کرد و رازهایی رو گفت,,, ولی از نظر من فقط واس جلب اعتماد هنری اینکارو کرد,, از نظر من چرا باید بخواد ملکه و ایلا و ایتاش رو پیش هنری خراب کنه؟؟ در حالی ک میدونه از این افراد ب هنری آسیبی نمیرسه,؟ مشخصه واس هنری برنامه هایی داره,

اقا امید بیماری پوستی هنری ک مال قبل قرار گرفتن قلب اژدهای سفید توی بدنش بود,زمانی ک برای نجات گرگ یخی و ایتاش وارد معبد شد و بعدش زخمی شده بود ک عنان ب ارباب معبد گفته بود ک هنری یه بیماری واگیر دار داره ک ارباب معبدمیخواس هنری رو بکشه, اینم ی نکته ک فک کنم از دستتون در رفته ,,,
یه نکته هم بیگرو بود ک حواستون نبوده و اشتباهن گورینو اسمشو نوشته بودین .مردن کاهن معبد حیف بود,بعنوان یکی از وفادارهای ملکه کاش اونجوری نمیمرد,دلم سوخت واسش,:0156:
در کل از دو فصل خوشم اومد,خسته نباشید میگم بهتون,ایشالله فصلهای اینده بیشتر سورپرایز بشیم,::49::


   
Hacker, zzareb2 and AmbrellA reacted
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

amrpersia;37295:
خیلی ممنون از پیگیریتون
راستی جواب سوالم ندادین
کسی که ابتدای داستان حلقه شیطانی به هنری هدیه داد همین زن مرموز بود؟

جواب هر سوالی رو نمیشه داد! خخخ

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

M,baran;37306:
سلام ب دوستان و همچنین نویسنده ی عزیزمون اقاامید,,,
فصل 39 و40 رو خوندم 2فصل رو باهم نظر میدم, هر دو فصل زیبا و مهیج بودن,,
از مشکلات تایپی ک میگذرم چون با شرایط اقا امید و فشار کار و خستگی و.... اینها طبیعیه,,,چون چنین مشکلاتی توی فصلهای قبل ب چشم نخورده بود, پس نتیجه میگیرم ک حتما اقا امید توی شرایط دشواری بوده ولی بازم تلاش کرده فصل رو بما برسونه, این واسه من خیلی با ارزشه و همینجا ازش تشکرمیکنم. :g:
خب اون زن یا (رهگذر) من بهش دیدمثبتی ندارم,,, درسته ب هنری
یه کمکهایی کرد و رازهایی رو گفت,,, ولی از نظر من فقط واس جلب اعتماد هنری اینکارو کرد,, از نظر من چرا باید بخواد ملکه و ایلا و ایتاش رو پیش هنری خراب کنه؟؟ در حالی ک میدونه از این افراد ب هنری آسیبی نمیرسه,؟ مشخصه واس هنری برنامه هایی داره,

اقا امید بیماری پوستی هنری ک مال قبل قرار گرفتن قلب اژدهای سفید توی بدنش بود,زمانی ک برای نجات گرگ یخی و ایتاش وارد معبد شد و بعدش زخمی شده بود ک عنان ب ارباب معبد گفته بود ک هنری یه بیماری واگیر دار داره ک ارباب معبدمیخواس هنری رو بکشه, اینم ی نکته ک فک کنم از دستتون در رفته ,,,
یه نکته هم بیگرو بود ک حواستون نبوده و اشتباهن گورینو اسمشو نوشته بودین .مردن کاهن معبد حیف بود,بعنوان یکی از وفادارهای ملکه کاش اونجوری نمیمرد,دلم سوخت واسش,:0156:
در کل از دو فصل خوشم اومد,خسته نباشید میگم بهتون,ایشالله فصلهای اینده بیشتر سورپرایز بشیم,::49::

سلام خوحشحالم که خوشتون اومد
هوم اره این مدت یکم خستگی دهنم رو خیلی ساده اسفالت کرده همینکه موخم میکشه مینویسم خودش خیلیه خخخخخ
ولی درباره نکته ای که گفته بودی مگه اون بیماری پوستی و فلس ها از زمان ورودش به معبد ایجاد شد؟ اونجا تازه بهش پی بردن ولی شروعش خخخخ یه سری نکات رو جا انداختی


   
Hacker, الهه آب, zzareb2 and 2 people reacted
پاسخنقل‌قول
حسین
(@hossein-72)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 760
 

reza379;37284:
هر طور صلاح می‌دونی، بالاخره خلاقیت بصری هم توی یه داستان خلاقانه نقش کلیدی ایفا می‌کنه 🙂

این عکس هم بسی زیبا بود به نظرم. آرتوریاسِ ابیس‌واکر؟ احسنت، خوشمان آمد. باشد که همه‌ی بچه‌ها هم خوششان بیاید.
بعد یه سؤال، عکس‌هارو ترکیب کردی؟ گرگ‌ها و آرتوریاس رو؟ (نمی‌دونم آیا گرگ‌ها پوزیشن‌های متفاوتی از سیف هستن یا نه! یکم مبهمه 🙂 ) یا روی همدیگه بودن؟ در هر دو صورت، ترکیب جالبیه، آخه خود دورگه هم توش گرگ داره!
و برای اون حالت دودی که به «دورگه» دادی، به نظرم یکم تافته‌ی جدا بافته‌ست، انگار بخشی از دورگه نیست؛ شاید به خاطر اینه که به جای خوبی از «دورگه» وصل نشده. ممکنه اگر به یک جای واضح‌تر وصل بشه، بهتر به نمایش در بیاد. البته عرض کنم من از اون آتیش‌ها بیش‌تر خوشم اومد، هرچند فکر نکنم آتیش به این ترکیب جدیدی که درست کردی بخوره دیگه.
ها راستی برای اون season، والا تا جایی که من دیدم توی دنیای سینما و سریال به فصل‌های یه سریال می‌گن season اما توی دنیای کتاب می‌گن chapter؛ حالا این به کنار، من هنوزم سر حرفم هستم :دی کتاب فارسی بقیه‌ی چیزاش هم فارسی باشه بهتره.
بازم خسته نباشی. نظر من اینه که: احســـــنت! به شدت اثر کــولی شده!
بقیه بچه‌ها هم نظر بدن و نظر منو تأیید کنن 🙂

نه بابا ؛ از چن تا تصویر استفاده شده داخلش ؛ تصویر ها یکی نبودن. (بیشتزین زمان واسه طراحی رو پیدا کردن و انتخواب تصاویر خام از آدم میگیره)

برای این تصویر ، این بهتر از آتش بود ؛ و این رو نمیشد جای دیگه ای زد (یهترین جایی که واسش بود ، پایان کلمه هست) اگر رسیدم و وقت کردم بیشتر ادیتش میکنم تا بیشتر مچ شه با تصویر (متاسفانه مشغله باعث میشه که بعضی وقتی حتی 2 هفته هم هست که نمیتونم پای سیستم بشینم ، اینم که درست کردم ؛ تا رسیدم به کامپیوتر اولین کاری که کردم ، شروع کردن به درست کردن این بود و بعد از تموم شده و ادیت فصل انجام شد، سیستم رو خواموش کردم و بلند شدم. :0144:)

بازم خوبه که خوشت اومده. :vv1:


   
Hacker, الهه آب, AmbrellA and 2 people reacted
پاسخنقل‌قول
M,baran
(@m-baran)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 184
 

AmbrellA;37307:
جواب هر سوالی رو نمیشه داد! خخخ

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

سلام خوحشحالم که خوشتون اومد
هوم اره این مدت یکم خستگی دهنم رو خیلی ساده اسفالت کرده همینکه موخم میکشه مینویسم خودش خیلیه خخخخخ
ولی درباره نکته ای که گفته بودی مگه اون بیماری پوستی و فلس ها از زمان ورودش به معبد ایجاد شد؟ اونجا تازه بهش پی بردن ولی شروعش خخخخ یه سری نکات رو جا انداختی

واقعا؟؟؟باید برگردم عقب و یه سر ب فصلهای قبل بزنم,کنجکاوم کردی:01:


   
Hacker, الهه آب, AmbrellA and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
صفحه 134 / 210
اشتراک: