با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.
مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟
با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .
مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:
دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g
لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story
دورگه کتاب دوم |
فصل |
دانلود |
فصل |
دانلود |
فصل 1(تعقییب و گریز) | دانلود | فصل 2(اِدورا) | دانلود |
فصل 3(برخورد) | دانلود | فصل 4(تصمیم) | دانلود |
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) | دانلود | فصل 6(منطقه تاناریس) | دانلود |
فصل 7(راه حل) | دانلود | فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) | دانلود |
فصل 9(در راه ناردا) | دانلود | فصل 10(حس جدید، انتقام...) | دانلود |
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) | دانلود | فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) | دانلود |
فصل 13(ایلا) | دانلود | فصل 14(لورتگا) | دانلود |
فصل 15(دردسر در شمال) | دانلود | فصل 16(تصویری در اینه!) | دانلود |
فصل 17(اولین دیدار) | دانلود | فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) | دانلود |
فصل 19(خیانتکار) | دانلود | فصل 20!(اعتراف) | دانلود |
فصل 21(اولین نبرد واقعی) | دانلود | فصل22(اولین دختر دورگه) | دانلود |
فصل 23(دره ممنوعه) | دانلود | فصل 24(گرگ تنها) | دانلود |
فصل 25(شب برخورد) | دانلود | فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) | دانلود |
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) | دانلود | فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) | دانلود |
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) | دانلود | فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) | دانلود |
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) | دانلود | فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) | دانلود |
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) | دانلود | فصل34 | دانلود |
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) | دانلود | فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) | دانلود |
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) | دانلود | فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) | دانلود |
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) | دانلود | فصل 40(اغاز نبرد) | دانلود |
فصل 41(پایان) | دانلود | فصل 42(او خواهد امد) | دانلود |
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 | دانلود | فصل 44(بازگشت) | دانلود |
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده | دانلود | فصل 46(پایان نبرد بزرگ) | دانلود |
فصل 47(مردی روی شاخه) | دانلود | فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) | دانلود |
فصل 49(هنری...) | دانلود |
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: | دانلود |
فصل51(تسخیر شده) | دانلود | فصل52(هزار سال تنهایی) | دانلود |
فصل53(پایان روئیا) | دانلود | فصل 54(درخت وجود) | دانلود |
فصل 55 (ارباب اعماق) | دانلود | فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) | دانلود |
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوهای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) | دانلود | فصل 58(اخرین دیدار) | دانلود |
فصل 59 (تاس سرنوشت) | دانلود |
ا
وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید |
http://omidmoradpour.rozblog.com |
دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید
توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.
اخبار:27/3/98 سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.
توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.
آخرین و جدیدترین اطلاعیه:
واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی
سلام این چند فصل گذشته روند داستان بهتر شده و جزییات بهتر و بهتر شدن
فقط یه موضوع خاص اینجا وجود داره:
چرا کسی به ماهیت اصلی هنری شک نمیکنه؟!
اخه برای یه دورگه قدرت خیلی زیادی داره!
موضوع بعد در مورد خاله هنری(ریتا) هست .. از اونجا که جنگ بین ادم خوارا و نیروهای اجنه تمام شد اما خبری از ریتا وجود نداره!
موضوع بعدی در مورد ملکس: اخرین بار ملکه دچار بیماری خاصی بود و سنون هم بخاطر درمان اون بیماری مجازات رو به جان خرید ولی بعد کسی رو دید که باعث تعجب زیادش شد که خیلی از دوستان میگن پدر ایتاش بوده اما من شک دارم .. ایا در اینده به زمان مریضی ملکه برمیگردم یا نه
موضوع بعد در مورد محافظ ارشد ملکس: تا اونجا که یادمه این نژاد توانایی جادوکردن رو نداشتن اما این محافظ ارشد اونطور که از ظاهر امر برمیاد هربار جادو میکنه... میشه یه مقدار در موردش توضیح بدی؟!
و مورد اخر اینکه انگشتری که هنری به انگشتش داره باعث توانایی استفاده از تیغه ترکیبی شده یا توانایی ذاتی هنری عاملشه؟
سلام این چند فصل گذشته روند داستان بهتر شده و جزییات بهتر و بهتر شدن
فقط یه موضوع خاص اینجا وجود داره:
چرا کسی به ماهیت اصلی هنری شک نمیکنه؟!
اخه برای یه دورگه قدرت خیلی زیادی داره!
موضوع بعد در مورد خاله هنری(ریتا) هست .. از اونجا که جنگ بین ادم خوارا و نیروهای اجنه تمام شد اما خبری از ریتا وجود نداره!
موضوع بعدی در مورد ملکس: اخرین بار ملکه دچار بیماری خاصی بود و سنون هم بخاطر درمان اون بیماری مجازات رو به جان خرید ولی بعد کسی رو دید که باعث تعجب زیادش شد که خیلی از دوستان میگن پدر ایتاش بوده اما من شک دارم .. ایا در اینده به زمان مریضی ملکه برمیگردم یا نه
موضوع بعد در مورد محافظ ارشد ملکس: تا اونجا که یادمه این نژاد توانایی جادوکردن رو نداشتن اما این محافظ ارشد اونطور که از ظاهر امر برمیاد هربار جادو میکنه... میشه یه مقدار در موردش توضیح بدی؟!
و مورد اخر اینکه انگشتری که هنری به انگشتش داره باعث توانایی استفاده از تیغه ترکیبی شده یا توانایی ذاتی هنری عاملشه؟
با سلام
در مورد خاله هنری اولا اسمش ریتا نبود ک.ریتا تو سفیر کیبر بود
جنگ بین اجنه و ادم خوار میشه گفت شروع نشده که تموم بشه.اون جنگی رخ داد یه درگیری کوچیک با یه دسته از ادم خوار ها بود نه کل ارتش ادم خوار ها.ریکا خاله هنری شمال بود مرکز فرمانروایی خدای دراکل تا جایی که جنگ رخ داد فاصله کمی نیست.به سهولت و به این زودی نمیتونه برگرده.
پ.ن:در ضمن بعضی اتفاقات داستان که در یه فصل اومدت لزوما همزمان رخ نمیدن.
تو کتاب اول جلدا هم حلقه ترکیبی پدرش رو داشت ولی بازم ننیتواتست از تیغه ترکیبی استفاده کنه .میشه نتیجه گرفت مربوط به توانایی ذاتی فرده.گرچه در مورد هنری خیلی از معادلات به هم ریخته و درست کار نمیکنه.
من فکر میکنم دلیل شک نکردن اینه که هنوز بسیاری از قابلیت های دورگه ها کشف نشده چون زمان زیادی نیست که دورگه ها توی جامعه پذیرفته شدن همون طور که مدتها فکر میکردن تمام دورگه ها پسر هستن و در مورد قابلیت های هنری همه از اونا خبر ندارن و تنها عده ای که قابل اطمینان هستن خبر دارن تازه هر کدوم هم تنها مقداریشو میدونن نه همه اونها رو پس دلیلی نداره که همه شک کنن حتی فرمانروا هم خودش یه جن معمولی بوده که به واسطه حلقه ی فرستاده و عمر طولانیش تونسته به بقیه حکومت کنه. من فکر میکنم حلقه ای که به دستش داشته یه حلقه معمولی نبوده که فقط توانایی استفاده از شمشیر ها رو بهش بده ممکنه یه حلقه ویژه باشه که توسط برادر سوم ساخته شده باشه تا کمک کنه تمام قابلیت هایی که ممکنه یه دورگه داشته باشه ظهور پیدا کنه.
با سلام
در مورد خاله هنری اولا اسمش ریتا نبود ک.ریتا تو سفیر کیبر بود
جنگ بین اجنه و ادم خوار میشه گفت شروع نشده که تموم بشه.اون جنگی رخ داد یه درگیری کوچیک با یه دسته از ادم خوار ها بود نه کل ارتش ادم خوار ها.ریکا خاله هنری شمال بود مرکز فرمانروایی خدای دراکل تا جایی که جنگ رخ داد فاصله کمی نیست.به سهولت و به این زودی نمیتونه برگرده.
پ.ن:در ضمن بعضی اتفاقات داستان که در یه فصل اومدت لزوما همزمان رخ نمیدن.تو کتاب اول جلدا هم حلقه ترکیبی پدرش رو داشت ولی بازم ننیتواتست از تیغه ترکیبی استفاده کنه .میشه نتیجه گرفت مربوط به توانایی ذاتی فرده.گرچه در مورد هنری خیلی از معادلات به هم ریخته و درست کار نمیکنه.
خب ریکا!!
جنگ کوچک؟
تعداد اندک؟؟
ای بابا
اگر مطمئن نبودن که ادم خوارا رو نابود کردن که برنمیگشتن
در ضمن هنری و بقیه جایی بودن که ریکا بود چونگه زمان اجرای طلسم هنری هم دچار مشکل شد و بعد اتفاقای دیگه افتاد
ریکا الان باید پیش هنری و بقیه بود مگر اینکه اتفاق خاصی براش افتاده باشه
در مورد حلقه هم سوال من رو تکرار کردی
خودم خبر دارم که جلدا قادر به استفاده از تیغه ترکیبی نبود
میگم هنری جتی اگر خون جن قدرتمندی هم در وجودش باشه بازم یک دورگس و از خون خالصا ضعیفتره پس اگر به واسطه جلقه نیست پس چطور میتونه از تیغه ترکیبی استفاده کنه؟
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
من فکر میکنم دلیل شک نکردن اینه که هنوز بسیاری از قابلیت های دورگه ها کشف نشده چون زمان زیادی نیست که دورگه ها توی جامعه پذیرفته شدن همون طور که مدتها فکر میکردن تمام دورگه ها پسر هستن و در مورد قابلیت های هنری همه از اونا خبر ندارن و تنها عده ای که قابل اطمینان هستن خبر دارن تازه هر کدوم هم تنها مقداریشو میدونن نه همه اونها رو پس دلیلی نداره که همه شک کنن حتی فرمانروا هم خودش یه جن معمولی بوده که به واسطه حلقه ی فرستاده و عمر طولانیش تونسته به بقیه حکومت کنه. من فکر میکنم حلقه ای که به دستش داشته یه حلقه معمولی نبوده که فقط توانایی استفاده از شمشیر ها رو بهش بده ممکنه یه حلقه ویژه باشه که توسط برادر سوم ساخته شده باشه تا کمک کنه تمام قابلیت هایی که ممکنه یه دورگه داشته باشه ظهور پیدا کنه.
توی ارتش و مراسم لرتگا و حرکاتی که هنری انجام داد از سطح خیلی از جن ها بالاتر بود چه برسه به دورگه ها
و توی جنگ هنری مهارت های خیلی خاصی از خودش بروز داد
و البته وجود دوستی با گرگ های شمال چیزی نیست که دورگه ای اون قابلیت رو داشته باشه
حالا قابلیت قدرت و بدن ضد ضربه و ترمیم فوق سریعش رو درنظر نمیگیرم که همه ازش خبر ندارن
در مورد جلقه هم نظرت رو دوست داشتم
احتمال داره همین باشه چون اون حلقه به دستور پادشاه برای هنری ساخته شده
و البته حلقه قدرت فکر میکنم دست ملکه باشه تا زمانی که صاحب اصلیش پیداش بشه
خب ریکا!!
جنگ کوچک؟
تعداد اندک؟؟
ای بابا
اگر مطمئن نبودن که ادم خوارا رو نابود کردن که برنمیگشتن
در ضمن هنری و بقیه جایی بودن که ریکا بود چونگه زمان اجرای طلسم هنری هم دچار مشکل شد و بعد اتفاقای دیگه افتاد
ریکا الان باید پیش هنری و بقیه بود مگر اینکه اتفاق خاصی براش افتاده باشه
در مورد حلقه هم سوال من رو تکرار کردی
خودم خبر دارم که جلدا قادر به استفاده از تیغه ترکیبی نبود
میگم هنری جتی اگر خون جن قدرتمندی هم در وجودش باشه بازم یک دورگس و از خون خالصا ضعیفتره پس اگر به واسطه جلقه نیست پس چطور میتونه از تیغه ترکیبی استفاده کنه؟- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
توی ارتش و مراسم لرتگا و حرکاتی که هنری انجام داد از سطح خیلی از جن ها بالاتر بود چه برسه به دورگه ها
و توی جنگ هنری مهارت های خیلی خاصی از خودش بروز داد
و البته وجود دوستی با گرگ های شمال چیزی نیست که دورگه ای اون قابلیت رو داشته باشه
حالا قابلیت قدرت و بدن ضد ضربه و ترمیم فوق سریعش رو درنظر نمیگیرم که همه ازش خبر ندارن
در مورد جلقه هم نظرت رو دوست داشتم
احتمال داره همین باشه چون اون حلقه به دستور پادشاه برای هنری ساخته شده
و البته حلقه قدرت فکر میکنم دست ملکه باشه تا زمانی که صاحب اصلیش پیداش بشه
دوست عزیز اون یه دسته کوچیک بود که از ارتش اصلی جدا شده بود برای پیدا کردن راه به سمت جنوب .دسته اصلی و ارتش اصلی ادم خوار ها نبود.در ضمن ریکا کلی فاصله داشت با هنری.ریکا در شماله و هنری و بقیه جلوی یه دسته کوچیک از ادم خوار ها رو گرفتن ک میخاستن یا تونسته بودن از گذرگاه عبور کنن.اون دسته رو شکست دادن
و برگشتن ولی کل ادم خوار ها رو ک شکست ندادن.
پ.ن: باز اگ قانع نشدی در این دو مورد صبر کن امید میاد کامل میگه.
در مورد حلقه هنری حلقه ترکیبی داره و به وسیله اون میتونست از تیغه ترکیبی استفاده کنه.ولی توانایی استفاده از حلقه بر میگرده به ویڗیگی ها ذاتی اجنه.
خیلی از خون خالص ها هم نمیتونن از حلقه ترکیبی استفاده کنن و چون نمیتونن از حلقه استفاده کنن پس از تیغه هم نمیتونن
پ.ن: در این مورد توضحیات من زیاد قانع کننده نیست ایشالا امید کامل میگه
دوست عزیز اون یه دسته کوچیک بود که از ارتش اصلی جدا شده بود برای پیدا کردن راه به سمت جنوب .دسته اصلی و ارتش اصلی ادم خوار ها نبود.در ضمن ریکا کلی فاصله داشت با هنری.ریکا در شماله و هنری و بقیه جلوی یه دسته کوچیک از ادم خوار ها رو گرفتن ک میخاستن یا تونسته بودن از گذرگاه عبور کنن.اون دسته رو شکست دادن
و برگشتن ولی کل ادم خوار ها رو ک شکست ندادن.
پ.ن: باز اگ قانع نشدی در این دو مورد صبر کن امید میاد کامل میگه.در مورد حلقه هنری حلقه ترکیبی داره و به وسیله اون میتونست از تیغه ترکیبی استفاده کنه.ولی توانایی استفاده از حلقه بر میگرده به ویڗیگی ها ذاتی اجنه.
خیلی از خون خالص ها هم نمیتونن از حلقه ترکیبی استفاده کنن و چون نمیتونن از حلقه استفاده کنن پس از تیغه هم نمیتوننپ.ن: در این مورد توضحیات من زیاد قانع کننده نیست ایشالا امید کامل میگه
اهان
باشه مشکلی نیست
بهرشکل روند داستان خیلی بهتر شده
دیگه چندان مشکلی نمیشه از روندش گرفت که نشان دهنده با تجربه شدن نویسنده هست
فعلا که هنری خیلی در مقابل دشمنانش ضعیف بنظر میاد
امیدوارم این روند تغییر کنه
بخصوص اینکه هنری شخصیت اول داستانه
قراربود فصل رو توی طول هفته بزاری پس چی شد.مگه این فصل چقدر پرباره که اینقدر طولش دادی البته همیشه غافلگیرمون می کنی.
از فصل جدید خبری ندارید؟
اخر هفته رد شد
دو هفته شده
اما هنوز...
سلام ... این هفته هم فصل نداریم؟
داره روال میشه هر دو هفته یه فصل
سلام ... این هفته هم فصل نداریم؟
داره روال میشه هر دو هفته یه فصل
با سلام
فصل داریم
بله دیگه هر دو هفته یکبار فصل دهی داریم.چون نویسنده همزمان مینویسه و با مشغله کاری نمیرسه هر هفته فصل بده.در عوض فصل ها با تعداد صفحات بیشتری ارائه میشن.همین فصل جدید که داره تکمیل میشه پنچاه صفحه رو رد کرده.
اما در مورد زمان اومدن فصل به جمعه یا شنبه احتمالا شبش موکول شده
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
از فصل جدید خبری ندارید؟
اخر هفته رد شد
دو هفته شده
اما هنوز...
با سلام فصل جدید طبق اطلاعات بالا در سایت اپلود خواهد شد
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
قراربود فصل رو توی طول هفته بزاری پس چی شد.مگه این فصل چقدر پرباره که اینقدر طولش دادی البته همیشه غافلگیرمون می کنی.
این فصل پنچاه صفحه رو رد کرده و احتمالا شب جمعه و یا شنبه در سایت اپلود میشود
با سلام
فصل داریم
بله دیگه هر دو هفته یکبار فصل دهی داریم.چون نویسنده همزمان مینویسه و با مشغله کاری نمیرسه هر هفته فصل بده.در عوض فصل ها با تعداد صفحات بیشتری ارائه میشن.همین فصل جدید که داره تکمیل میشه پنچاه صفحه رو رد کرده.
اما در مورد زمان اومدن فصل به جمعه یا شنبه احتمالا شبش موکول شدهد
مرسی دوست عزیز...50 صفحه باشه عالیه
با سلام
فصل داریم
بله دیگه هر دو هفته یکبار فصل دهی داریم.چون نویسنده همزمان مینویسه و با مشغله کاری نمیرسه هر هفته فصل بده.در عوض فصل ها با تعداد صفحات بیشتری ارائه میشن.همین فصل جدید که داره تکمیل میشه پنچاه صفحه رو رد کرده.
اما در مورد زمان اومدن فصل به جمعه یا شنبه احتمالا شبش موکول شدهد
مرسی دوست عزیز...50 صفحه باشه عالیه