|
فرار از سرنوشت نیازمند اراده ای پولادین است. گاه نیازهایی وجود دارند که مانند بندی نامرئی فرد را وادار میکنند تا به سوی ناشناخته ها قدم بردارد. میدانم که راهی که انتخاب کرده ام تنها به یک نقطه ختم خواهد شد. اما دیگر اهمیتی ندارد. اندوهی که بر شانه هایم سنگینی میکند باعث ضعفم نخواهد شد.بلکه اراده ام را برای آنچه که میخواهم تقویت خواهد کرد.آتشی که در درونم شعله ور است به سادگی خاموش نمیشود.من در مسیر رسیدن به آنچه که میخواهم تنها هستم.تنها تر از هر زمان دیگری و اینک نوبت من است تا سرنوشت را به بازی بگیرم. |
فصل اول تا پنجم | ( نسخه ویرایش شده - دانلود آزاد)لینک دانلود |
فصل ششم
فصل ششم کلمه عبور: bookpage
فصل هفتم
فصل هفتم کلمه عبور BookPage
فصل هشتم
فصل هشتم کلمه عبور: bookpage
فصل نهم
فصل نه .کلمه عبور: bookpage
فصل دهم
فصل ده
فصل یازدهم
فصل یازده
فصل دوازده
فصل دوازده
توجه: من نظر همه بچه ها رو خوندم؛ منتهی دو سه باری که جواب می خواستم بدم ولی به دلیل چند تا مشکل کل جواب هام پرید و چون جدیدا من آدم بی حوصله ای شدم دیگه حس نوشتن نداشتم ولی سعی می کنم تا آخر هفته جواب بدم. این دم عیدی بقدری شلوغ شده سرم که دقیقه نود فصل میدم مهرنوش پس اگه کم و کاستی دیدید مشکل از سمت من هست که وقت لازم رو ندارم. ممنون
فصل سیزدهم: |
میگم این یارو اینفرنو همون نگهبان دروازه های جهنمه؟ اینکه حتی خشایارم نمیدید چطور اومده دیدن این پسره یعنی اش اینقد مهمه؟ راستی میشه یه کوچولو درمورد سرس اطلاعات بدی مثلا بگی چندمین فرامانرواست واینکه زمینه قدرتاش چیه خیلی توضیح نمی خواما فقط یه کوچولوشو بگو:f6eb47d3: اگه اینم نمیشه لاقل میشه بگی این داستان توچه محدوده زمانی اتفاق میفته قبل بعد یا همزمان با سفیر؟
اینفرو فرمانروای قبلی جهنم بود
سرس کیه کجا ازش گفته
عالی بود عالی به نظر سرس نگهبان نشان بوده وای چیزی که جالبه اینه که فروانروا گفت موهبت هاتو تثبیت میکنم آیا همشو تثبیت میکنه یا فقط موهبت جهنمیشو دوما زبان موهبت جهنمی انگار از زبان مقدس تو سفیرم بیشتره چطور پس رده پایین تری ازش هست اصلا چطوره که به کتاب سفیر مرتبطه ولی انگار اینفرنو خیلی قدرتمنده در حد فرمانروایان کهن سفیر چون خودش گفت حتی قدرتمندترین ها هم جلوش قرار نمیگرفتن
سلام
بازم یک پنجشنبه و ادامه داستان...
در مورد سوالاتیکه مطرح شده من هیچ وقت نمیام تایید کنم و مستقیم در مورد مسائلی که روند داستان رو لو مید صحبت کنم. اینکه روند داستان رو لو بدم رو اصلا دوست ندارم اینطوری داستان بی مزه میشه پس کمی صبر و حوصله داشته باشید تا به موقع جواب سوالاتو بگیرید. از طرفی به خاطرداستان های نویسنده های مختلف، ایده های زیادی که هست که ممکنه در نظرخواننده تکراری باشهکه با شاخ و برگ دادن به اون ایده ممکنه کاملا متفاوت بشه پس داستان ها از این حالت خارج نیستند . اگه یک کتاب خون حرفه ای باشید ممکنه دائما با این مسئله رو برو بشید.
تک تک پست ها رو می خونم ولی خب نمی تونم به همه جواب بدم ولی همه رو می خونم و لایک می کنم:دی راستی این سیستم امتیاز باعث میشه کمی فعال تر باشید حداقل یکی داخل سایت فعالیت کنید و تنها خواننده نباشید.
داستان رو خوندم خیلی قشنگ بود .
در فصل اول وقتی درمورد ناخن های اش گفت فکر کردم یکی از موهبت هاش همون آتش سفید آلفرد باشه . برای آلفرد هم قبل از اینکه از آتش سفید استفاده بکنه ناخن هاش همونجوری شده بود .
و یه سوال اگر تا قبل از اون اتفاق خوناشام ها بچه دار نمیشدن پس نسل خوناشاما چجوری ادامه پیدا میکرده ؟
با تبدیل کردن بقیه ؟ یا روش دیگری داشتن ؟
این داستان کمی جلو بره می فهمید چه رابط های به سفیر داره، پس صبر کنید تا بفهمید که چی به چی میشه تازه اول داستانه از طرفی من اعقاد به نسل موجودات و نژاد ها دارم، خون آشام های سابق دللی نداره واقعا همینطوری باشند در اصل این نسلی کاملا متفاوته و اصلا خون آشام نیست.
خب یه نقد کوچولوی دیرهنگام و احتمالا بی فایده برای داستان موهبت برزخی و یه سری سوالات که اگه بشه دوست دارم جوابشونو بدونم
خود داستان روان و بدون اشکال مثل بقیه ی نوشته های اقای فتحی البته ولی چیزی که شدیدا به چشم میاد و نظر منو جلب کرده خلق دوباره یک دنیای
جادویی بعضا علمی_تخیلی که به شخصه کتابی در این ژانر نخوندم و ندیدم که هم جادو هم خون اشام و هم دنیای مدرن با هم یه جا باشن و ایده های موهبتی و نبود جادو تا به این جای داستان
خودش نوید سورپرایزای بیشتری رو میده نمیدونم ولی امیدوارم شمشیر بازی هم تو داستان باشه 🙂
این کل نقدیه که میشه از داستان گفت چون نقص خاصی وجود نداره نه تو خود مفاهیم اولیه داستان نه تو نوشته ها و توصیف ها و تعریف زیادم یکم لوس میشه
و سوالات من
1 موی اش چه رنگیه ؟ قد فرم چشم رنگ پوست و حتی چشم ها توصیف شده ولی به ذهنم نمیاد جایی در مورد رنگ مو هاش اشاره ای شده باشه
2 بعضی جاها از کلمه رفتار مصنوعی استفاده شده منظور احترام الکیه یا یه حالت سرد و خشکو عصا قورت داده
3 اسم اش اشه ؟ ینی اش اش ؟
4 در مراسم تدفین میگه به نظرات بقیه اهمیت نمیده ولی میخواد ظاهرو حفظ کنه اوپس فک کنم این نقد بود شرمنده تو اچار نوشتم همه سوالا و نقدا قاطی شده
5 یه سوال دیگه داشتم جانت یکی از افراد خاندان ااسته و این خاندان غرب رو اداره میکنه بعد این خاندان خود خاندان پادشاهیه یا چون ملکه با پادشاه ازدواج کرده روابطی با خاندان پادشاهی داره
6 خواهر کوچک تر جانت دارای ناخن هایی مثل اشه و اش میتونه مثل خاندان سلطنتی خون بخوره => مادر اش کیه ؟؟ و ایا ربطی به ورود جانت به خانواده اش ها داره ؟؟
7 نرد و سود شمال و جنوب رو کنترل میکنن اریین شرق و ااست غرب خاندان فانتوم که انقدر هم قویه چظور شمال و جنوب مال اون هاست یا قضیه چیز دیگه ایه ؟؟
8 سن بلوغ خون اشام ها گفته شده هر 7 سال یک بار و بین 11 تا 20 دعوت نامه می فرستن که خودش به این معنیه که افراد بزرگ تر هم میتونن شرکت کنن ولی اش باید 13 ساله میشده تا شرکت کنه چرا ؟؟
9 و تا به این جا داستان موهبت برزخی هیچ شباهتی جز بعضا توانایی های اش و جعبه خون به سفیر کبیر نداشته ولی در پیشگویی مرموز اشاره به قضاوت سرس شده سرس یه ارباب فراموش شده از سرزمین الفرده یا صرفا یه شخصیت جدید دیگه مثل استرلا
10بنجامین میگه نیازی نبود برای قدرت بیشتر دست به چنین کاری بزنی => در مورد جعبه میدونه ولی بعدا تکذیب میکنه
11مادلین میتونه احساسات رو بخونه ولی چی گفته که باعث شده بنجامین اش رو پیش ابی بزاره که قبل تر از وجود ابی نگران بوده
12 بازم یه سوال کتاب های زیادی که اش خونده و زبان های باستانی مطرح شده ولی در مورد جادو حرفی به میان نیومده و تکنولوزی انتقالی بیور ها خود نشونه عدم چیزی به نام تلپورت به شورت همگانیه هرچند به نظر میرسه پادشاه میتونه
13پدربزرگ اش تمام زمین ها رو به خاندان پادشاهی فروخته ؟ ایا این باجی بوده در مقابل حفاظت از اش ؟و جلو تر میبینیم که بنجامین از نفرین خون اش گلایه میکنه ایا این به این معناست که خروج خاندان اش از خاندان های تحت حفاظت فانتوم ها خودش یه نقشه ی بزرگ تر برای حفاظت از اش نوجوانه ؟؟ و اگر هست این میتونه به پیشینه ی مرموز اش هم برگرده چرا که ویلفرد فانتوم به بنجامین احترام گذاشته سن زیادی داره و حتی میخواد مادلین رو درمان کنه ولی از اش اش خوشش نمیاد این میتونه به معنای نفرت ویلفرد از مادر ناشناس اش یا حتی علاقهی به اون باشه ؟؟ که توسط پدر اش به چالش کشیده شده ؟به هر حال یه داستان عالیه دیگه از اقای فتحی شاهدیم و همچنان منتظریم که ببینیم ایا باز هم شاهکاری مثل سفیر کبیر یا حتی داستانی بهتر ازون خلق میشه یا که ..:42:امیدوارم غلاطای املایی رو هم ببخشید یک با سیستم ادیت مشکل داشتم :/ کل خط رو پاک میکنه تا یه جا رو اصلاح کنی
خب برای یه سری چیزا باید جلو تر برید بخونید مثلا تو این فصل در مورد یک سری از ویژگی های ظاهری اش صحبت کردم پس به مرور تا ببینیم چی از کار در میاد. در مورد سوالاتت که تو داستان جواب داده میشه، پس قرار نیست من جواب این سوالات رو بدم برای همین باید داستان رو بخونید و به جواب برسید البته اگه بخوام در مورد یکسری مسائل بیشتر توضیح بدم.
دیشب دیر شد و مغازه رو داشتم می بستم نشد در مورد موهبت بگم 🙂
اش هم داره به اقتضای سنش مثل آلفرد اشتباه می کنه و احساسی عمل می کنه - درسته که یادآوری و فراموش نکردن بعضی خاطرات می تونه دردناک باشه ولی کلا الان اول راه زندگیشه و مثلا ده تا خاطره خیلی بد داشته باشه ، ولی یه عمر دراز بواسطه خون آشام بودن جلوشه و موهبت فراموش نکردن می تونه خیلی خوب باشه براش. همین کتاب رو اگه بخونه و بفهمه اصلا فراموشش نمی کنه هم بواسطه موهبتشه دیگه یا یادگیری این همه زبان باستانی و خاص. این چیزها رو نمی بینه و هی ترس از یاداوری چندتا خاطره داره.
سعی دارم اینو کاملا متفاوت بکنم، یه جوری نشون بدم که آدما راه های زیادی برای انتخاب دارن حالا نمی دونم تا چه حد موفق می شم. خیر موهبت یاد آوری یعنی از لحظه تولد و حتی تو شکم مادر... نمی دونم گرفتی چی می گم. ماها خاطراتی داریم که به خاطر افزایش سن یادمون میره حالا....
کشوها رو درست نگشتی کشو بعدی توش ملاقه بودابه هر حال سینا اینجا قیمتها رو نشکون وضعیت بهم میریزه
دیروز نیومدی گفتم اوه اوه سینا دیگه فصل رو نمیذاره در رفت. همینجور منظم برو جلو برادر ویرایش هم نده به مهرنوش من خودم لازمش دارم :19::19::19:
خخ چکار کنم من، تازه مهرنوش نباشه که نمیشه. وگرنه باز من فرار می کنماااا. والا مثل همه چی اینجا هم گرون کردید؟:دی
با دلار حساب کنم:662c45b0092db3a79dd
سلام خسته نباشی به تو ای سینای کبیر.
بسیار عالی که داری ادامه میدی دوباره.
خواستم بگم اگر ویراستار خواستی من میتونم کمک کنم.
در این مورد با مهرنوش صحبت کن ببین چی میگه، ولی خب من مثل سابق نمی تونم ده بار یک فصل رو بخونیم. قدیما فکر کنم یه پنج شش تایی ویرایشگر داشتم ولی خوب حوصله ندارم از بس پیر شدم:1e9ca045845bf68fcb9
سلااام سلام
فصلو خوندم همشون عالی بودن لذت بردم از خوندنشون
یه چند تا سوال دارم
اش یه قدرتایی داره که بهضیاش یکم به قدرتای آلفرد تو سفیر کبیر شباهت دارن مثال میزنم ناخون هاش به ناخن های آلفرد وقتی که به بلوغ جادوییش نزدیک بود به ناخن های اش شباهت داشت هردو ناخن های سیاه با خطوطی سفید رنگ داشتن آیا ممکنه ناخن هاشون قدرتی رو برملا کنه که خودشون آگاه نیستن؟
هدف از نوشتن بازی با ذهن خواننده هاس، این خیلی خوبه که چنین سوالاتی به وجود بیاد و جواب هم بگیرن و اصل لذت بردن از یک داستان در این مورد خلاصه می شه. پس صبور باشید.
دیگه مثلا موهبت دگرگونیش که باعث پدیداری قدرت زبان ها شده به قدرت آلفرد در استفاده از زبان های مختلف شباهت داره
عجیبه که توی این سن چنین پیشرفتی داشته خیلی عجیبه
اش می تونه قدرت زبان هارو آشکار کنه می تونه بدون لمس کردن یه نفر باعث شه فشار روی یه نقطه از بدنش خیلی زیاد بشه مثل وقتی که اِوِن رو داشت خفه میکرد و حتی باعث شد یکی از اندام های داخلیش خونریزی کنه
من دقیق درمورد اون چیزایی که اطراف اِوِن رو گرفتن چیزی نفهمیدم آیا اونا روح بودن؟ یا یه موهبت و اگه روح بودن پس ممکنه موهبت سارانا همین احضار اون ارواح رباینده زندگی باشه یا کلا اینا خودشون قدرت هایی هستن که به خودشون تجسم و شکل دادن؟
آیا همه ی این موهبتا و موهبتای دیگه ای مثل یادآوری اش ممکنه همشون باهم یه موهبت باشن؟ مثلا همون موهبت برزخی که اسم داستان هم هست باشن؟
با تشکر از نویسنده عزیز
خسته نباشید
دقیقا باید همینطور باشه؛ وقتی میگم این کتاب مرتبطه و هم مستقل برای همینه. بعد در مورد موهبت ها توضیحات زیادی دادم ولی باید جلو تر بریم تا بخونید و ببینید چی هستند اصلا...
جدی زدی کم کردی :22::24:
این همه کار کردم رو سایت و فصل دادم و اینا همه مو بود. :24:
نیگا کنین ملت. همین کارارو کردن که منو فراری دادن. :40:
:(s1203)::0135:"3".32.
سلام و خسته نباشی توی این فصل یکی از هدفهای اش مشخص شد منظورم قدرت سایه هاست.قدرت سایه ها باید خیلی مخوف باشه که اینفرنو اومده بود اش رو ببینه.البته بزرگ خاندان اش هم چنین قدرتی رو داشت .راستی بهمون درباره ی فرمانروایان این دنیا هم توضیح میدی مثلا فرمانروای حال جهنم کیه و اینکه چه نژادهای دیگه ای هست . مثل اینکه اینجا هم دنیاهای موازی هم وجود داره.کارت حرف نداره .
چیزی نمیتونم بگم جز اینکه عالی بود,:0229:
اقا سینا نمیشه تعداد صفحات بیشتری بزارید؟؟؟؟ خداییش تا میای بری تو حس داستان یهو میبینی تموم شد.2.
سلام خسته نباشی خدمت نویسنده عزیز . خوشحالم که دباره دست به قلم شدی .امیدوارم در همه حال موفق باشی
ینی دیوانمون کردی با این رمان
اینفرنو همون فرمان روای جهنم توی سفیر کبیر هست که بعدا بازنشسته شده ؟
قدرت پارولس ها شبیهقدرت زبان برزخی هست ؟
توی صفحه ۸ اون کاری که با کاغذ میکنه مربوط به زبان برزخی هست یا چیز دیگه ؟
مدی هم اسمای جالبی انتخاب میکنه ها ، آبی ، صورتی ، دفعه بعد چه اسمی میخواد بذاره ؟ زرد ؟
هنوز وقت نشد دوباره بخونم و بیام یکم موشکافی کنم 🙂
توی صفحه ۸ اون کاری که با کاغذ میکنه مربوط به زبان برزخی هست یا چیز دیگه ؟
اون که به نظرم مربوط به ناخن هاش بود دیگه - گفت شد که ناخن هاش دیگه خیلی قوی و برنده شدن و یه چشمه از قدرتشون رو نشون داد که آرد کرد کاغذ ها رو رفت - فک کنم با یکی درگیر بشی فیزیکی با همین ناخن ها طرف رو گوشت چرخ کرده می کنه 🙂
طبق گفته خود اش - الان 5 موهبت داره و درسته که موهبت حافظه درسته گفتی هر دردی که تو عمرش می چشه رو به یاد خواهد داشت ولی مسلما اگه همش بدی بود دیگه باید بهش میگفتن نفرین نه موهبت پس مسلما حسناتش بیشتر از معایب هاشه. حسن هاش همین که چیزی رو که یاد بگیره به هیچ وجه فراموش نمی کنه . به نظرم باید روی این موهبت به موقعش کار کنه تا روانش رو پرورش بده و اثر معایب رو رو خودش پایین بیاره یا آستانه تحملش رو بالا ببره و اون موقع مسلما مزایای این موهبت براش شیرین میشه. درجه این موهبت رو نمی تونم حدس بزنم چنده.
موهبت حفاظ هم که فقط اسم آوردی و هنوز کارایی هاش معلوم نیست - احتمال اینکه این موهبت به اش قابلیت دفاع در برابر موهبت های دیگه رو بده زیاده مخصوصا موهبت های هجومی مثل موهبت اون پسر ویلفرد که می تونه رو دیگران تاثیر بزاره تا طبق خواستش عمل کنن. البته اول کتاب تو برخورد اول با اش داشت روش اثر می کرد ولی چون موهبت اش هنوز تثبیت شده نبود نصف و نیمه از اش محافظه کرد در برابرش. این موهبت فکر کنک می تونه درجه 1 باشه یا 2.
موهبت دگرگونی هم که قبلا بحثش پیش اومد. و خیاطه هم گفت که مال اش در حد درجه 1 هستش.
موهبت اراده مرگ هم سطحش گفته شد قبل که در سطح ویژه هستش و انگار از درجه 1 هم بالاتره.
موهبت برزخی هم که دیگه خداست میشه گفت درجه سوپر ویژه 🙂
البته سینا تو این فصل یه لیستی داد بر این مضمون:
به لیست نگاه کردم، در صدر آن موهبت نفرین شده ام قرار داشت و بعد از آن حافظه و سپس اراده مرگ و بعد
دگرگونی ودر نهایت حفاظ،
اگه بر اساس قدرت باشه این حرف سینا موهبت برزخی و حافظه و اراده مرگ از درجه 1 هم بالاتر باید باشن و دگرگونی و حفاظ درجه 1
این زبان برزخی هم خفنه ها - تا قبل این فصل هی به خفن بودن زبان خون فکر می کردم که این اومد زد رو دستش
ارباب اَش این کار میتونه خطرناک باشه.
- چاره ای جز ریسک ندارم، اگر هر یک از موهبت هام تثبیت بشه. دیگه از بین نمیره و دیگه نگرانش نیستم.
- ولی موهبت یادآوری رو چکار میکنید؟
اینجا اینجور که معلومه اش اون مراسم احضار رو که می خواست انجام بده(حالا کار ندارم که میدونست احضاره یا نه) برای این بود که هر تعداد که می تونه از موهبت هاش رو تثبیت کنه و هدف این روش موهبت خاصی نبود.
«هر موهبتی که تثبت شود، دیگر از بین نمی رود و مهم نیست چه اتفاقی میافتد. اگر فرد مستعد
باشد، میتواند امیدوار باشد تا موهبتهای دیگری در درونش بیدار شوند. بعضی اوقات نیاز است
موهبت را در مرحله تثبیت – قبل از اینکه کامل تثبیت شود- متوقف کرد و دیگر اجازه پیشرفت
به آن نداد.
حالا اینجا این مسئله پیش میاد اینفرنو تمام موهبت های اش رو تثبیت کرده یا فقط برزخی رو؟
اگه همه رو کرده باشه که خیلی خوب میشه و اش می تونه رو افزایش قدرت موهبت ها از این به بعد کار کنه. البته در این صورت موهبت حافظه یا همون یادآوری هم تثبیت شده میشه و به نظر اش میره تحت فشار تا باهاش کنار بیاد و یا ممکنه تثبیت به وسیله اینفرنو یه جواریی خیلی بهتر از تثبیت های دیگه بوسیله افراد دیگه در طول زمان بوده باشه و به نوعی موهبت ها رو رام کرده باشه برای اش و دیگه اش مشکلی بابت این موهبت نداشته باشه.
و البته اینم تو همون پارگراف بالا گفته شده اگه موهبت تثبیت بشه و فرد مستعد باشه می تونه موهبت دیگه هم در درونش بیدار شه: که اینم دو وجه داره باز 1- یعنی اینکه تثبیت شده و احتمالا یه موهبت دیگه بیدار میشه که ممکنه کاملا متفاوت باشه 2- یعنی مثلا این موهبتی که تثبیت میشه ، بعدش امکان داره موهبتی دیگه ای که به نوعی مرتبط باشه با قبلی درونش بیدار شه.
این روش تو فصل گفته شد که توسط استرلا پیشنهاد شده.
چرا اش یهو روش های اون کتاب مجهول النویسنده که فصل قبل پیدا کرده بود و در مورد روش های ثبیت موهبت بود رو یهو ول کرد و رفت روش استرلا رو انجام داد؟
این رو الان دیدم:
در حقیقت در زمان تثبیت بین 5تا 10ثانیه فرد میتونه از اوج قدرت اون موهبت باخبر بشه که بهش حد نهایی میگن. برای همین تمام کسانی که چنین موهبتی دارند بعد از این مرحله دیوانه میشند و یا به خاطر چیزایی که به یاد میارند در دم میمیرند. برای همین صاحبان این موهبت بیشتر از 30سال عمر نمیکنند.
طبق حدس بالا اگه اینفرنو همه موهبت ها رو تثبیت کرده باشه اش اون زمان چند ثانیه ای بحرانی رو به لطف اون سپری کرده
اخرم این همه معجون معجون کردن ولی بنجامین معجون رو نداد به خوردش - البته ممکنه زمان متوقف یا به حدی کند شده باشه که تمام این زمان حضور اینفرنو در کمتر از 5 ثانیه گذشته باشه(اینو فصل بعد می فهمیم اگه سینا جهش زمانی نزنه فصل بعد 🙂 )
رسیدم اخرای فصل اینفرنو گفته موهبت هات رو تثبیت می کنم - پس حله دیگه
ایول اقا سینا این فصلم مث فصل های قبلی عالی بود
ولی اگه میشه تعداد صفحات فصل ها رو بیشتر کنی عالی میشه :1:
امیدوارم هر چه زود فصل جدید سفیر کبیرم بیاد تا بتونم باز یک کتاب عالی مثل این کتاب بخونم
بازم ممنون همچنان منتظر فصل جدید ام ��
اینجایی که اینفرنو میاد اش داشت موهبت مرزخی رو تثبیت میکرده . معجون رو باید بعد از تثبیت موهبت حافظه بهش بده .
به فرض هم که اینفرنو همه ی موهبت هاش رو باهم تثبیت کنه هم باز وقتی داشتن حرف میزدن هنوز اینفرنو تصمیم نداشت تا موهبت های اش رو تثبیت کنه ، پس اون زمان جزء ۵ ثانیه به حساب نمیاد .
راستی یه جا اشتباه شده گفته هنوز کتاب استخوان هارو بدست نیاورده ولی تا اونجایی که میدونیم کتاب کریستال ها تو آکادمیه
ریسمانها توسط دو نیروی بزرگ ساخته شدن و چون اینفرنو گفت که یکی از سازندگانش بوده و بگیم ریمان سیاه رو اون ساخته پس ریسمان دوم رو قدرتی مخالف ساخته باید اول دید حدف از ساختش چی بوده مسلمن قسمتی از این راز رو زمانی که نشان ها رو به درستی درک کنه متوجه میشه