با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.
مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟
با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .
مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:
دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g
لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story
دورگه کتاب دوم |
فصل |
دانلود |
فصل |
دانلود |
فصل 1(تعقییب و گریز) | دانلود | فصل 2(اِدورا) | دانلود |
فصل 3(برخورد) | دانلود | فصل 4(تصمیم) | دانلود |
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) | دانلود | فصل 6(منطقه تاناریس) | دانلود |
فصل 7(راه حل) | دانلود | فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) | دانلود |
فصل 9(در راه ناردا) | دانلود | فصل 10(حس جدید، انتقام...) | دانلود |
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) | دانلود | فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) | دانلود |
فصل 13(ایلا) | دانلود | فصل 14(لورتگا) | دانلود |
فصل 15(دردسر در شمال) | دانلود | فصل 16(تصویری در اینه!) | دانلود |
فصل 17(اولین دیدار) | دانلود | فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) | دانلود |
فصل 19(خیانتکار) | دانلود | فصل 20!(اعتراف) | دانلود |
فصل 21(اولین نبرد واقعی) | دانلود | فصل22(اولین دختر دورگه) | دانلود |
فصل 23(دره ممنوعه) | دانلود | فصل 24(گرگ تنها) | دانلود |
فصل 25(شب برخورد) | دانلود | فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) | دانلود |
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) | دانلود | فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) | دانلود |
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) | دانلود | فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) | دانلود |
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) | دانلود | فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) | دانلود |
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) | دانلود | فصل34 | دانلود |
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) | دانلود | فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) | دانلود |
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) | دانلود | فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) | دانلود |
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) | دانلود | فصل 40(اغاز نبرد) | دانلود |
فصل 41(پایان) | دانلود | فصل 42(او خواهد امد) | دانلود |
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 | دانلود | فصل 44(بازگشت) | دانلود |
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده | دانلود | فصل 46(پایان نبرد بزرگ) | دانلود |
فصل 47(مردی روی شاخه) | دانلود | فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) | دانلود |
فصل 49(هنری...) | دانلود |
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: | دانلود |
فصل51(تسخیر شده) | دانلود | فصل52(هزار سال تنهایی) | دانلود |
فصل53(پایان روئیا) | دانلود | فصل 54(درخت وجود) | دانلود |
فصل 55 (ارباب اعماق) | دانلود | فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) | دانلود |
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوهای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) | دانلود | فصل 58(اخرین دیدار) | دانلود |
فصل 59 (تاس سرنوشت) | دانلود |
ا
وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید |
http://omidmoradpour.rozblog.com |
دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید
توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.
اخبار:27/3/98 سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.
توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.
آخرین و جدیدترین اطلاعیه:
واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی
سلام فصل عالی بود باتشکر از نویسنده
بالاخره شک آیتاش به یقین تبدیل شد. هنری وارث اتحاد ناردا شده پس به نظرم یه حمله شیاطینی در کاره. این نیرویی که عنان رو وادار به صحبت کرد همون نیرویی نیست که کارگابن اعظم توی هنری دید و بعد به هنری احترام گذاشت.
در کل فعلا حدس من اینه که هنری وارث همون پیشگویی که تو دشت های ناردا راجع به ناردار هستش همون که میگه ناردار خورشید رو به سرزمین اجنه بر میگردونه ولی فعلا تا تحقق این پیشگویی خیلی مونده هنری فعلا در حال جمع کردن نیروی خودش و شناسایی یاراش هست تا اینجا که به نظرم هنری شریک خودش رو پیدا کرده همانطور که از اسم این جلد میشه فهمید آیتاش با این نیروهای ویژه و افسانه ایش شریک و همدم هنری میشه.
هنری هم که تا الان فکر کنم به اکثر نیروی بدنیش دسترسی پیدا کرده اما نیروی جادوییش فکر کنم هنوز خیلی مونده هنوز باید یاد بگیره ازون سنگی که خالش بهش داده استفاده کنه پس باید آموزش اون رو هم ببینه از نظر سلاح هم که الان تیغه ی ترکیبیش گم شده باید اونو بدست بیاره تیغه آبشکن و آتشین هم که الان دستش هست بدون استفاده تا زمانی که نیروش رو بدست بیاره الانم که از لورتگا استفاده میکنه حالا فکر این که نویسنده دیگه چه اسلحه ای برای هنری تدارک دیده رو کنار میگذاریم ولی چه با حال میشه هنری یه کمان رعد هم داشته باشه.
بقیه حدس هام باشه برای بعد.
یه خسته نباشید باید به نویسنده گفت که داستان داره این قدر هیجان انگیز میشه واقعا داره عالی عمل می کنه :41::53:
،این دو فصل آخر که خیلی خیلی با حال بود.:53:
فعلا تا بعد خدانگهدار
سلام
من تازه و از طریق یکی از اقوام به این سایت معرفی شدم. اگه میشه یه توضیح بدید چجوری میشه در سایت امتیاز بدست آورد.
من بعد از یه جستجو متوجه شدم هیچ توضیحی درباره بدست آوردن و ازدست دادن امتیازات وجود نداره. حتی تو اون توضیحات موقع ثبت نام هم هیچ اشاره ای به امتیاز نبود.
لطفا اگه امکان داره بگید طریقه امتیاز جمع کردن چیه و چه کاری باید انجام بدیم تا امتیاز بگیریم.
یه سوال دیگه هم داشتم:
برای خواندن هر داستانی تو این سایت باید امتیاز بپردازیم یا نه فقط این داستان اینجوریه
شرمنده اگه مطالبم مربوط به این قسمت نیست ولی دیدم این از برترین صفحه های سایت هست و یک کمی هم به امتیاز مربوطه اینجا نوشتم.
معذرت از همه
سلام
من تازه و از طریق یکی از اقوام به این سایت معرفی شدم. اگه میشه یه توضیح بدید چجوری میشه در سایت امتیاز بدست آورد.من بعد از یه جستجو متوجه شدم هیچ توضیحی درباره بدست آوردن و ازدست دادن امتیازات وجود نداره. حتی تو اون توضیحات موقع ثبت نام هم هیچ اشاره ای به امتیاز نبود.
لطفا اگه امکان داره بگید طریقه امتیاز جمع کردن چیه و چه کاری باید انجام بدیم تا امتیاز بگیریم.
یه سوال دیگه هم داشتم:
برای خواندن هر داستانی تو این سایت باید امتیاز بپردازیم یا نه فقط این داستان اینجوریهشرمنده اگه مطالبم مربوط به این قسمت نیست ولی دیدم این از برترین صفحه های سایت هست و یک کمی هم به امتیاز مربوطه اینجا نوشتم.
معذرت از همه
پست ارسال کردن امتیاز داره یا اینکه عضو یه گروهی مثل تایپ و نقد و این چیزا باشی حقوق میدن که همون امتیازه. هر روز به سایت سر بزنی هم 1 امتیاز داره و نزنی 1 امتیاز منفی 🙂 من تا همین حد میدونم.
در رابطه با داستان هم امید جان - الان یه علت اینکه هنری نیروی درونیش رو نداره و نمی تونه از تیغه هاش استفاده کنه , این هست که امید می خواست لورتگا رو بده به هنری و اگه نیروش رو داشت می موند تو اینکه کدوم رو استفاده کنه و لوس میشد یکم. البته به نظر من هنری می تونه مثلا بعدا نیروی درونش رو بدست بیاره و به جای استفاده از خود تیغه ها ، می تونه مثلا تیغه غلاف باشه و اصلا تو دستش نباشه و فقط نیروش رو بکشه بیرون و استفاده کنه مثل همین کاری که عنان می گفت با استفاده از نیروی تیغه آتشین میشه زیر آب گرم موند و نفس کشید.
حالا یکم تخیلی ترش کنیم فکر کنین که مثلا لورتگا دست هنری باشه و هم سم افعی که روشه - نیروی آتش و آب هم دورش رو بگیره و استفاده کنه همزمان - خیلی خفن میشه. حالا رعد هم بهش اضافه بشه دیگه آخرش میشه 🙂
الان قدرت بدنی هنری تو رده خیلی بالاییه - نیروش رو هم بدست بیاره که با یه دست اژدهای مادرم خفه می کنه خخخ
سلام
من تازه و از طریق یکی از اقوام به این سایت معرفی شدم. اگه میشه یه توضیح بدید چجوری میشه در سایت امتیاز بدست آورد.من بعد از یه جستجو متوجه شدم هیچ توضیحی درباره بدست آوردن و ازدست دادن امتیازات وجود نداره. حتی تو اون توضیحات موقع ثبت نام هم هیچ اشاره ای به امتیاز نبود.
لطفا اگه امکان داره بگید طریقه امتیاز جمع کردن چیه و چه کاری باید انجام بدیم تا امتیاز بگیریم.
یه سوال دیگه هم داشتم:
برای خواندن هر داستانی تو این سایت باید امتیاز بپردازیم یا نه فقط این داستان اینجوریهشرمنده اگه مطالبم مربوط به این قسمت نیست ولی دیدم این از برترین صفحه های سایت هست و یک کمی هم به امتیاز مربوطه اینجا نوشتم.
معذرت از همه
سلام
خوش اومدی به این سایت.
خب در مورد امتیازات اره اونطور که دوستمون گفتن سر زدن به سایت حتی یه بار باز کردنش امتیاز میده و سر نزدن یه -1 امتیاز میگیره
اگر توی بخش هایی مختلف پست بزاری شراکت کنی به ازای هر پست امتیاز میگیری 3 امتیاز اما نه اینکه پست اسپم یا بدون فایده بدی این کار رو زیاد بچه ها انجام دادن و بعدش بن شدن.
برای همه داستان ها این شکلی نیست هر نویسنده ای میتونه برای نوشته های خودش امتیاز در نظر بگیره من مثلا ده یا یازده امتیاز میزارم که با هر بار دانلود ده ده امیتاز از کاربرا میگیرم. شما هم میتونید بنویسید نوشته هاتون رو منتشر کنید و بعد از مدتی که مخاطب پیدا کرد امتیازیش کنید. امتیاز بالا به کار هیچ کس نمیاد تو سایت اما این شیوه برای اینکه سایت بچه ها ررو به فعالیت ترقیب کنه و سایت نخوابه.
در نهایت میتونیی توی گروه های سایت عضو بشی مثل تایپ ترجمه و غیره و به ازای انجام هر کارت امتیاز بگیری ساده ترین راهش تاییپ کردنه که یه افزونه سر در سایت قرار داره که میتونی به صورت خودکار با یه بار عضویت ازش تابپات رو برداری و تحویل بدی و مدیر تایپ بهت امتیازش رو میده
میتونی از این قسمت توضیحات بیشتر رو بخونی
http://btm.bookpage.ir/thread3263.html#post33999
امید وارم بهت توی سایت خوش بگذره
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
حالا یکم تخیلی ترش کنیم فکر کنین که مثلا لورتگا دست هنری باشه و هم سم افعی که روشه - نیروی آتش و آب هم دورش رو بگیره و استفاده کنه همزمان - خیلی خفن میشه. حالا رعد هم بهش اضافه بشه دیگه آخرش میشه 🙂
الان قدرت بدنی هنری تو رده خیلی بالاییه - نیروش رو هم بدست بیاره که با یه دست اژدهای مادرم خفه می کنه خخخ
خخخ یعنی کشته مرده این فانتزیتم این دیگه از سقف تخیل من زد بیرون! خخخخ
مرسی بابت نظرت ایشاا... جلوتر جا برای شگفت زده شدن بیشتر هست.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
سلام فصل عالی بود باتشکر از نویسنده
بالاخره شک آیتاش به یقین تبدیل شد. هنری وارث اتحاد ناردا شده پس به نظرم یه حمله شیاطینی در کاره. این نیرویی که عنان رو وادار به صحبت کرد همون نیرویی نیست که کارگابن اعظم توی هنری دید و بعد به هنری احترام گذاشت.
در کل فعلا حدس من اینه که هنری وارث همون پیشگویی که تو دشت های ناردا راجع به ناردار هستش همون که میگه ناردار خورشید رو به سرزمین اجنه بر میگردونه ولی فعلا تا تحقق این پیشگویی خیلی مونده هنری فعلا در حال جمع کردن نیروی خودش و شناسایی یاراش هست تا اینجا که به نظرم هنری شریک خودش رو پیدا کرده همانطور که از اسم این جلد میشه فهمید آیتاش با این نیروهای ویژه و افسانه ایش شریک و همدم هنری میشه.
هنری هم که تا الان فکر کنم به اکثر نیروی بدنیش دسترسی پیدا کرده اما نیروی جادوییش فکر کنم هنوز خیلی مونده هنوز باید یاد بگیره ازون سنگی که خالش بهش داده استفاده کنه پس باید آموزش اون رو هم ببینه از نظر سلاح هم که الان تیغه ی ترکیبیش گم شده باید اونو بدست بیاره تیغه آبشکن و آتشین هم که الان دستش هست بدون استفاده تا زمانی که نیروش رو بدست بیاره الانم که از لورتگا استفاده میکنه حالا فکر این که نویسنده دیگه چه اسلحه ای برای هنری تدارک دیده رو کنار میگذاریم ولی چه با حال میشه هنری یه کمان رعد هم داشته باشه.
بقیه حدس هام باشه برای بعد.
یه خسته نباشید باید به نویسنده گفت که داستان داره این قدر هیجان انگیز میشه واقعا داره عالی عمل می کنه :41::53:
،این دو فصل آخر که خیلی خیلی با حال بود.:53:
فعلا تا بعد خدانگهدار
مرسی
و شاید بالاتر از حملات شیطانی!!
نیروی هنری بارها توی داستان اومده دقت کنید میفهمید چیه!
تحلیل جالبی بود خوشم اومد گاهی نزدیک واقعیت بود
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
اسپویل
سلام داستانو خوندم
خیییلی عالی بود
پس به خاطر جادوی اژدهای مادر بود مردم قبیله اونجا زندانی بودن
شکل آیتاش برای ارباب معبد آشنا بود و معلوم بود این شکلو از جنگ قبل به یاد داره ولی حالا این معلوم نیست که این نیرو متعلق به پدرش بوده ؟ یا مادرش؟ اصلا مادر آیتاش کیه که می گفت نمی خواد مادرشو ناامید کنه؟ مگه مادرش نمرده بود اگه زنده نباشه پس چرا میگفت نمی خواد مادرشو ناامید کنه؟ ممکنه صفات و ویژگی های خاصی از مادرش هم بهش رسیده باشه؟
آیتاش چجوری رفت توی آب؟ مگه هیولا بالای سرشونو نپوشونده بود؟ خب آیتاش که تونست بره توی آب چرا به جای اینکه هنریو بیاره بیرون شونه هاشو تکون میداد؟ یادمه توی فصلای قبل آیتاش به اینکه ممکنه هنری همون فردی باشه که پدرش میگه ولی چی شد که دیگه حتی به این موضوع فکرم نکرد؟
معلومه که اژدهای مادر منتظر اومدن هنری بوده که گفته وقتش که برسه ارباب کمانشو بدست میاره و حتی ناردار جدید انتخاب میشه ولی چرا هنری؟ آیا اون وارث حلقه اس؟ یا اینها به خاطر اون سایه اس؟ یا چیز دیگه ای داره که هنوز نفهمیدیم؟
یادمه یبار یه نیرویی از چشمای هنری به بئاتریس فشار میاورد ممکنه همون نیروی مرموز چشمای هنری باعث ترسیدن عنان و لو دادن جای کمان ها باشه؟ اصلا چرا فکر کشتن هنری به سر عنان زد؟ مگه نمی دونست که هنری ناردار جدیده، پس چرا اولش قصد داشت چیزی درمورد اون هیولای اعماق آب چیزی نگه؟
ما آخرش نفهمیدیم چرا باید ایلا نشان ناردارو به هنری بده؟ چرا مثلا نمیشد ارباب معبد این سمتو به هنری بده؟ مگه بعد از ارباب معبد هنری ناردار نیست؟ و اینکه مگه ناردا از هم پاشیده نشده؟کارگابن ها برای خودشون و در صدد خیانت به اجنه، مردم قبایل هم برای خودشون قبیله جست و جو گران هم برای خودشون و غول های سنگیم نمی دونم:دی پس چطور هنری با بستن عهد با ایلا شده ناردار؟ مگه با عهد بستن با اون نباید میشد رئیس گرگ های یخی؟
آیا ناردار شدن هنری به این معنیه که همه ی قبایل قبلی ناردا حتی اونایی که به ناردا خیانت کردن زیر نظر و تحت فرمان اون باشن؟
این فصلم مثل همیشه عالی بود خسته نباشید:53:
خخخخ سکوت میکنم چون خیلی سوال های حساسی پرسیدی بگم داستان لو میره
ادامه میارم همه چیز رو
خوب بود:67:
با سلام
فصل خوبی بود فقط در چند صفحه آخر اتفاقات خیلی سریع رخ داد و اون توجه به جزییاتی که در اوایل فصل وجود داشت رو در این قسمت ها نمیبینیم و به نظر میرسه نویسنده با سرعت بیشتر و دقت کمتر به جزییات نسبت به بخش های دیگه سعی کرده اون رو بنویسه ولی در کل فصل خوبی بود و منتظر فصل های آینده هستیم.
با تشکر
واقعا عالی بود
قدرت درونی هنری به نظر میرسه طبق گفته عنان نرفته باشه و عنان بتونه مشکل رو حل کنه.
و جدای از اون انگار بجای ارماندو، عنان همراه هنری بشه.
که اگه اینجوری بشه یه مشاور و راهنمای عالی نصیب(؟)شون میشه.
و واقعا تو این موضوع موندم که چقدر دیر شناختمت آخر چی بود، تو قسمتهای قبل شکی در حد اطمینان(!!) داشت و اینکه یهو بفهمه و شکه بشه و این جوگیر بازیها رو انجام بده.... خوب دور از انتظار بود
با سلام
اول اینکه نظرم در مور مرد و درخت عوض شده
مرد میتونه ارباب معبد باشه و درخت هنری.یا شاید هم مرد یا درخت یکی از این دوتا.احتمال بودن بردار سوم هم هس که کمه بنظم
در مورد صاحب نیرو هم یا اژدهای مادره یا یک الهه قدرتمند.
گرچه بزرگترین سوال اینه که مربوط به چه زمانیه
.
دوم
مثل اینکه ارباب معبد و اژدهای بزرگ در مورد اینده و پیگشویی با هم صحبتی داشتن و توافقی.بنظر اینده و پیشگویی رو میدونن ولی نتیجش رو نه.اول اینکه بودن و موجودیت قبیله حتما لازم بوده که اژدهای مادر با جسم کیهانی این قبیله رو تا به امروز زنده نگه داشته.دوم اینکه با این صحبت به یکی از چشمه های قدرت زیادی اژدهای مادر پی بردیم.هر چند من روی حدس قبیلم هستم و انگار اڗدها میدونسته چطوری و بدست چه کسی کشته میشه و در موقع پیدا شدن هنری،فرد پیگشویی شده،نیست
سوال بعدی اینکه کیا از اینکار اژدهای مادر خبر داشتن و دارن ایا برادر ها خبر دارن از اصل ماجرا؟ایا در جاهای دگه هم نژاد های دیگه ابنجوری زندگی میکنن؟
.
سوم
در مورد شکستن عهد فک کنم همش بخاطر پیدا شدن هنری و بیدار شدن دوباره خدای دراکل باشه.مطمعنا زمان شکسن عهد فرا رسیده بود.
.
چهارم در مورد قدرت هنری رو عنان
برای بئاتریس هم این مورد پیش اومد در هر دو مورد هنری عصبانی بود. ولی در مورد عنان خیلی بیشتر.نشان ناردار ممکنه دخالت داشته باشه یا قدرت هنری بشتر شده چون عنان نتونست جلوی هنری رو بگیره .و اما اینکه اگ به اون قدرت هنری در مقابل کارگابن اعظم هم ربط داشته باشه موضوع واسمـپیچیده میشه.یه نکته داره که هنوز نفهمیدم.البته قبلا حدسایی زده بودم
شاید شاید شایدیکی از قدرتاش یا ویڗیگی هاس باشه که توانایی کنترلشونداره فعلا.
.
در مورد قدرت بدنی هنری چیز هایی زیادی رو خوندیم و میخونم و هر فصل من بیشتر متعجب میشم و ابعاد بیشتری ازش رو میفهمیم.
.
پنجم در مورد نشان ناردار
خب این نشان در اختیار ارباب معبد بوده که بخاطر تسلیم شدن از دست رفته اما اینکه چطوری به گرگ های یخی رسیده و به سایر قبایل نرسیده واسم سواله.ایا خود ارباب معبد اینو انتخاب کرده یا نه.ایا با تماس با دست ارباب معبد قدرت نشان فعال شده و هنری ناردار شد یا از همون اول که نشانو دریافت کرد از ملکه گرگ های یخی.
هویتت اون بزرگترین پشیگو که دیدن مادر ایلا رفته مبهم و اینکه اصلا اون مادرش الان کجاست.
ایا به خواب ابدی فرو رفته و بعد بیدار میشه.ایا گرگ های یخی به از مدتی نیروشون رو به بچه و جوانتر ها میدن؟
.
اونجایی هم عنان گفت نیرویی هنری با ناردار در تضاده نکته خوب و جالبی بود.شاید به نیرو هایی شیطانی یا اجنه ای هنری بر میگشت و شاید چیز دیگیری که فعلا نمیدونم.
ششم
همینطور که فکر میکردم و حدس زده بودم تمامی تسلیحات اجنه حداقل جادویی ها مربوط به اتحاد ناردا هست.
با جمله ی عنان بیشتر به برگشتن یا فعال شدن قدرت هنری امیدوار شدم.فک کنم محاسبات بئاتریس و ملکه بهم خورده.البته هنوز اطلاعات بیشتری نیاز داریم که بنظرم باید منتظر فصول اینده باشیم.
.
بریم سراغ پیشگویی ها و تخیلات جالب من(خخخخ)
خب اولین پیشگویی که ما ازش باخبریم پیشگویی پایان جلد اوله همه ظاهرا بردارا فک میکنن بازگشت اڗدهای مادره.یکی از مطالب دگه که فک میکنم بهش ربط داشته باشه مقدمه اول این جلد دومه.
خب حالا اینکه چه اتفاقاتی میخاد بیوفته حدسش کار سختیه و با این اطلاعات من دارم و نکات بسیار زیاد این دو جلد که نفهمیدم نمیتونم چیز قطعی بگم .بدون توجه به جزیاتش اگر این پشگویی شروع شده بنظرم کاملا شروع نشده یا قراره در جایی که مقدمه داستان اشاره میکنه شروع یا تکمیل بشه
حدس من:همیطور که گفتم هنری برگزیده انسان ها اجنه و سایر نژاد ها هس در مقابل اتفاقات و نجات این دنیا و شاید دنیاها.با شروع این پیشگویی جنگی نهایی یا اخر زمانی(میدونم کتاب فانتزیه فقط دارم به نوعی مثال میزنم که بزرگی و اهمیت این جنگو نشون بده)شکل میگره یا اغازش با اینه.موجود یا موجودات یا نیروهایی فراتر از تصور ماها بیدار شدن یا میشن که کمر به نابودی همه بستن و قصد فرمانروایی و حکومت و کشت و کشتار و قتل عام دارن.
اینکه چنتا پیشگویی وجود داره یا هنری کجای این پیشگویی هس و قدرتاهاش و کسایی که بهش کمک رو میکنن هنوز نمیدونم پس حرف زیادی ندارم که بزنم.
هنوز نمیدونم برادر بزرگ در کجایی این جنگ و دو کدوم جبهه قرار داره.
این یکی از بزرگترین تخیلام بود و نمیدونم چقدرش درسته:18:
هفتم
بالاخره ایتاش هنری رو شناخت و این خوبه.جابجایی افراد قبیله هم جالبه واسم.این حس گرگ تنها هم منو خیلی به هیجان اورد و میاره.اینجاس که هنری یکبار دگه یه کار دشوار و سخت و ناممکن از نظر بقیه رو انجام داد هر چند بنظرم اگ از کارم قبل سختر نباشه اسونتر نیست.نمیدونم اینبار هنری از مرگ نجات پیدا میکنه یا نه ولی وقتشه ایتاش جبران کنه واسش
نقد فنی:نظری در مورد اون موجود ندارم که چی باشه بهتره ولی مارماهی کلمه خوب و قدرتمند برای اون نبود.
هشتم
در مورد بال های ایتاش.تبدیل شدنش و ذرات به نورانی.تبدیل شدنش به مه سیاه.
نمیدونم دقیقا کدوم شکل دومشه یا ایتاش چنتا قدرت یا شکل داره اما زو چیز رو واسم میرسونه
یک همینطور که ارباب معبد گفت ایتاش در حد هنری قدرتمنده و اگر متحد بشن و صد درصد قدرت درونی هنری برگرده قدرت مهیبی رو تشکیل میدن که واقعا چیز خوب و ترسناکی میشه.
اما دومین چیز که منو میترسونه اینکه وگر ایتاش تو این سن این قدرتو داره.عمو هاش (خخخخ) چه قدرت هایی دارن و میتونن داشته باشن.شکل های دوم مخوف و ترسناک و قدرتمندی.قوی کردن و بدست اوردن نیرویی درونی زیاد در فصول قبل و اون دره.از همه مهمتر جذب روح اڗدهای مادر توسط بردار اول و عموی بزرگ ایتاش.واقعا اگر قراره یاهاشون روبرو بشن تنو منو به لرزه در میاره.
.
امیدوارم ایتاش بتونه کاری واس هنری انجام بده.
.
سخن اخر:این بزرگترین نقد و نظرات و حدس های من برای دورگه تا الان بود و شاید دوباره هم تکرار نشه.گرچه امیدوارم باز پیش میاد.
هر چی گفته شد از تخیلات زیاد و عجیب غریب(خخخ) و حدسیات شخصی بود و مثل همیشه امکان غلط بودن تمامیش وجود داره.امیدوارم حال داشته باشین بخونین.با تشکر از همه
پ.ن: اگر نویسنده عزیز تو یه نظر بگن چقدر به واقعیت یا چند درصد درست بود یا غلط خیلی ممنون میشم.
با سلام
فصل خوبی بود فقط در چند صفحه آخر اتفاقات خیلی سریع رخ داد و اون توجه به جزییاتی که در اوایل فصل وجود داشت رو در این قسمت ها نمیبینیم و به نظر میرسه نویسنده با سرعت بیشتر و دقت کمتر به جزییات نسبت به بخش های دیگه سعی کرده اون رو بنویسه ولی در کل فصل خوبی بود و منتظر فصل های آینده هستیم.
با تشکر
سلام مرسی از اینکه نظر میدین
متونم بگم حق داری اخرای فصل میخواستم احساس اضطراب و ضرورت افزایش سرعت رو به خواننده وارد کنم به خاطر همین دیگه از جزئیات پرهیز کردم میخواستم خواننده همران عنان تو معبد بودوئه!
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
واقعا عالی بود
قدرت درونی هنری به نظر میرسه طبق گفته عنان نرفته باشه و عنان بتونه مشکل رو حل کنه.
و جدای از اون انگار بجای ارماندو، عنان همراه هنری بشه.
که اگه اینجوری بشه یه مشاور و راهنمای عالی نصیب(؟)شون میشه.
و واقعا تو این موضوع موندم که چقدر دیر شناختمت آخر چی بود، تو قسمتهای قبل شکی در حد اطمینان(!!) داشت و اینکه یهو بفهمه و شکه بشه و این جوگیر بازیها رو انجام بده.... خوب دور از انتظار بود
مرسی از شما هم که هستین و پایه ثابتین!
خب قبلا نشنیده بود که هنری فرمانروای نارداست یا همون ناردار جایی شنیده بود؟ با شنیدن این حرف از دهان ارباب معبد تازه تونست حدسیاتی که تکرار میکنم حدسیاتی که قبلا داشته رو به یقین تبدیل کنه! وگرنه هیچ مدرکی نبوده قبلش چه کار شاخی کرده؟ فقط یه مبارزه بود و همین ولی الان فرق کرده!
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
با سلام
اول اینکه نظرم در مور مرد و درخت عوض شده
مرد میتونه ارباب معبد باشه و درخت هنری.یا شاید هم مرد یا درخت یکی از این دوتا.احتمال بودن بردار سوم هم هس که کمه بنظم
در مورد صاحب نیرو هم یا اژدهای مادره یا یک الهه قدرتمند.
گرچه بزرگترین سوال اینه که مربوط به چه زمانیه
.
دوم
مثل اینکه ارباب معبد و اژدهای بزرگ در مورد اینده و پیگشویی با هم صحبتی داشتن و توافقی.بنظر اینده و پیشگویی رو میدونن ولی نتیجش رو نه.اول اینکه بودن و موجودیت قبیله حتما لازم بوده که اژدهای مادر با جسم کیهانی این قبیله رو تا به امروز زنده نگه داشته.دوم اینکه با این صحبت به یکی از چشمه های قدرت زیادی اژدهای مادر پی بردیم.هر چند من روی حدس قبیلم هستم و انگار اڗدها میدونسته چطوری و بدست چه کسی کشته میشه و در موقع پیدا شدن هنری،فرد پیگشویی شده،نیست
سوال بعدی اینکه کیا از اینکار اژدهای مادر خبر داشتن و دارن ایا برادر ها خبر دارن از اصل ماجرا؟ایا در جاهای دگه هم نژاد های دیگه ابنجوری زندگی میکنن؟
.
سوم
در مورد شکستن عهد فک کنم همش بخاطر پیدا شدن هنری و بیدار شدن دوباره خدای دراکل باشه.مطمعنا زمان شکسن عهد فرا رسیده بود.
.
چهارم در مورد قدرت هنری رو عنان
برای بئاتریس هم این مورد پیش اومد در هر دو مورد هنری عصبانی بود. ولی در مورد عنان خیلی بیشتر.نشان ناردار ممکنه دخالت داشته باشه یا قدرت هنری بشتر شده چون عنان نتونست جلوی هنری رو بگیره .و اما اینکه اگ به اون قدرت هنری در مقابل کارگابن اعظم هم ربط داشته باشه موضوع واسمـپیچیده میشه.یه نکته داره که هنوز نفهمیدم.البته قبلا حدسایی زده بودم
شاید شاید شایدیکی از قدرتاش یا ویڗیگی هاس باشه که توانایی کنترلشونداره فعلا.
.
در مورد قدرت بدنی هنری چیز هایی زیادی رو خوندیم و میخونم و هر فصل من بیشتر متعجب میشم و ابعاد بیشتری ازش رو میفهمیم.
.
پنجم در مورد نشان ناردار
خب این نشان در اختیار ارباب معبد بوده که بخاطر تسلیم شدن از دست رفته اما اینکه چطوری به گرگ های یخی رسیده و به سایر قبایل نرسیده واسم سواله.ایا خود ارباب معبد اینو انتخاب کرده یا نه.ایا با تماس با دست ارباب معبد قدرت نشان فعال شده و هنری ناردار شد یا از همون اول که نشانو دریافت کرد از ملکه گرگ های یخی.
هویتت اون بزرگترین پشیگو که دیدن مادر ایلا رفته مبهم و اینکه اصلا اون مادرش الان کجاست.
ایا به خواب ابدی فرو رفته و بعد بیدار میشه.ایا گرگ های یخی به از مدتی نیروشون رو به بچه و جوانتر ها میدن؟
.
اونجایی هم عنان گفت نیرویی هنری با ناردار در تضاده نکته خوب و جالبی بود.شاید به نیرو هایی شیطانی یا اجنه ای هنری بر میگشت و شاید چیز دیگیری که فعلا نمیدونم.
ششم
همینطور که فکر میکردم و حدس زده بودم تمامی تسلیحات اجنه حداقل جادویی ها مربوط به اتحاد ناردا هست.
با جمله ی عنان بیشتر به برگشتن یا فعال شدن قدرت هنری امیدوار شدم.فک کنم محاسبات بئاتریس و ملکه بهم خورده.البته هنوز اطلاعات بیشتری نیاز داریم که بنظرم باید منتظر فصول اینده باشیم.
.
بریم سراغ پیشگویی ها و تخیلات جالب من(خخخخ)
خب اولین پیشگویی که ما ازش باخبریم پیشگویی پایان جلد اوله همه ظاهرا بردارا فک میکنن بازگشت اڗدهای مادره.یکی از مطالب دگه که فک میکنم بهش ربط داشته باشه مقدمه اول این جلد دومه.
خب حالا اینکه چه اتفاقاتی میخاد بیوفته حدسش کار سختیه و با این اطلاعات من دارم و نکات بسیار زیاد این دو جلد که نفهمیدم نمیتونم چیز قطعی بگم .بدون توجه به جزیاتش اگر این پشگویی شروع شده بنظرم کاملا شروع نشده یا قراره در جایی که مقدمه داستان اشاره میکنه شروع یا تکمیل بشه
حدس من:همیطور که گفتم هنری برگزیده انسان ها اجنه و سایر نژاد ها هس در مقابل اتفاقات و نجات این دنیا و شاید دنیاها.با شروع این پیشگویی جنگی نهایی یا اخر زمانی(میدونم کتاب فانتزیه فقط دارم به نوعی مثال میزنم که بزرگی و اهمیت این جنگو نشون بده)شکل میگره یا اغازش با اینه.موجود یا موجودات یا نیروهایی فراتر از تصور ماها بیدار شدن یا میشن که کمر به نابودی همه بستن و قصد فرمانروایی و حکومت و کشت و کشتار و قتل عام دارن.
اینکه چنتا پیشگویی وجود داره یا هنری کجای این پیشگویی هس و قدرتاهاش و کسایی که بهش کمک رو میکنن هنوز نمیدونم پس حرف زیادی ندارم که بزنم.
هنوز نمیدونم برادر بزرگ در کجایی این جنگ و دو کدوم جبهه قرار داره.
این یکی از بزرگترین تخیلام بود و نمیدونم چقدرش درسته:18:
هفتم
بالاخره ایتاش هنری رو شناخت و این خوبه.جابجایی افراد قبیله هم جالبه واسم.این حس گرگ تنها هم منو خیلی به هیجان اورد و میاره.اینجاس که هنری یکبار دگه یه کار دشوار و سخت و ناممکن از نظر بقیه رو انجام داد هر چند بنظرم اگ از کارم قبل سختر نباشه اسونتر نیست.نمیدونم اینبار هنری از مرگ نجات پیدا میکنه یا نه ولی وقتشه ایتاش جبران کنه واسش
نقد فنی:نظری در مورد اون موجود ندارم که چی باشه بهتره ولی مارماهی کلمه خوب و قدرتمند برای اون نبود.
هشتم
در مورد بال های ایتاش.تبدیل شدنش و ذرات به نورانی.تبدیل شدنش به مه سیاه.
نمیدونم دقیقا کدوم شکل دومشه یا ایتاش چنتا قدرت یا شکل داره اما زو چیز رو واسم میرسونه
یک همینطور که ارباب معبد گفت ایتاش در حد هنری قدرتمنده و اگر متحد بشن و صد درصد قدرت درونی هنری برگرده قدرت مهیبی رو تشکیل میدن که واقعا چیز خوب و ترسناکی میشه.
اما دومین چیز که منو میترسونه اینکه وگر ایتاش تو این سن این قدرتو داره.عمو هاش (خخخخ) چه قدرت هایی دارن و میتونن داشته باشن.شکل های دوم مخوف و ترسناک و قدرتمندی.قوی کردن و بدست اوردن نیرویی درونی زیاد در فصول قبل و اون دره.از همه مهمتر جذب روح اڗدهای مادر توسط بردار اول و عموی بزرگ ایتاش.واقعا اگر قراره یاهاشون روبرو بشن تنو منو به لرزه در میاره.
.
امیدوارم ایتاش بتونه کاری واس هنری انجام بده.
.
سخن اخر:این بزرگترین نقد و نظرات و حدس های من برای دورگه تا الان بود و شاید دوباره هم تکرار نشه.گرچه امیدوارم باز پیش میاد.
هر چی گفته شد از تخیلات زیاد و عجیب غریب(خخخ) و حدسیات شخصی بود و مثل همیشه امکان غلط بودن تمامیش وجود داره.امیدوارم حال داشته باشین بخونین.با تشکر از همه
پ.ن: اگر نویسنده عزیز تو یه نظر بگن چقدر به واقعیت یا چند درصد درست بود یا غلط خیلی ممنون میشم.
سلام
فک کنم خفن ترن و طولانی ترین تحلیلی بود که این چند سال برای دورگه خوندم صدها نکته رو کنار هم گذاشتی و سوالات مهمی رو کشف کردی و سعی کردی با تخیل خودت بهشون جواب بدی نمیتونم بگم چقدر درست بودن یا چقدر غلط ولی از هردوش توشون بوده
خخخخخ از عموهاش خوشم اومد باحال گفتی
و البته عموهاش حتی ضعیف ترینشون از قویتری اجنه صدها بار قویتره حالا تصور برادر بزرگ رو بکن با چقدر نیرومند هستش.
دیشب جات خالی بود تو اتاقم پسر عموم شب اومده بود مهمون تا ساعت 12 1 از داستان براش میگفتم از صفر از مخفی ترین رازها و سری تری قضایای اون گرفته تا اخر کتاب رو براش تعریف کردم
یهویی به یه چیز خیلی باحال پی بردم! چطوری این همه عناصر با هم جور شدن که حتی یه ذره از گوشه داستان لنگ نمیمونه! اخرش طوری به نتیچه میرسه انگار از اول داستان قرار بود همون اتفاق بیوفته! نوشتن همچین چیزی رو خارج از توانایی های خودم می دیدم اما دشب دیدم واقعا شده!
این بخش از داستان که جلو بره براتون سورپرایز های تازه ای دارم به حدی تازه که ممکنه تمام کوه های فرضیاتتون رو متلاشی کنه و روی یه اصول دیگه بنا کنه!
منتظر باشید توی فصل های اینده درگیری های به شدت زیادی داریم نبرد های بزرگ تا سر حد نابودی هزاران نفر
و همنطور دلایل پیش روی انقدر زیاد ادمخوارها رو متوجه می شید که چطور تونستن سوار نظام قدرتمند اجنه رو از بین ببرن و نبرد با اونها چرا اینقدر سخت شده!
اماده باشید
أين فصل بازم مثل قبلي ها خيلي خوب بود ولي نميدونم چرا اين متن نسبت به فصل هاي قبل قوي نبود
متن يكم ضعيف تَر شده بود و يكم نسبت به فصل هاي قبل قابل پيشبيني تَر شده بود نميدونم ميتونم منظورمو برسونم يا نه ولي به نظرم برا فصل بعد يكم دقت بيشتري گذاشته بشه دوباره مثل قبل متن، قوي تَر ميشه و داستان هم جذاب تَر ميشه
سلام مرسی از اینکه نظر میدین
متونم بگم حق داری اخرای فصل میخواستم احساس اضطراب و ضرورت افزایش سرعت رو به خواننده وارد کنم به خاطر همین دیگه از جزئیات پرهیز کردم میخواستم خواننده همران عنان تو معبد بودوئه!- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
مرسی از شما هم که هستین و پایه ثابتین!
خب قبلا نشنیده بود که هنری فرمانروای نارداست یا همون ناردار جایی شنیده بود؟ با شنیدن این حرف از دهان ارباب معبد تازه تونست حدسیاتی که تکرار میکنم حدسیاتی که قبلا داشته رو به یقین تبدیل کنه! وگرنه هیچ مدرکی نبوده قبلش چه کار شاخی کرده؟ فقط یه مبارزه بود و همین ولی الان فرق کرده!- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
سلام
فک کنم خفن ترن و طولانی ترین تحلیلی بود که این چند سال برای دورگه خوندم صدها نکته رو کنار هم گذاشتی و سوالات مهمی رو کشف کردی و سعی کردی با تخیل خودت بهشون جواب بدی نمیتونم بگم چقدر درست بودن یا چقدر غلط ولی از هردوش توشون بوده
خخخخخ از عموهاش خوشم اومد باحال گفتی
و البته عموهاش حتی ضعیف ترینشون از قویتری اجنه صدها بار قویتره حالا تصور برادر بزرگ رو بکن با چقدر نیرومند هستش.
دیشب جات خالی بود تو اتاقم پسر عموم شب اومده بود مهمون تا ساعت 12 1 از داستان براش میگفتم از صفر از مخفی ترین رازها و سری تری قضایای اون گرفته تا اخر کتاب رو براش تعریف کردم
یهویی به یه چیز خیلی باحال پی بردم! چطوری این همه عناصر با هم جور شدن که حتی یه ذره از گوشه داستان لنگ نمیمونه! اخرش طوری به نتیچه میرسه انگار از اول داستان قرار بود همون اتفاق بیوفته! نوشتن همچین چیزی رو خارج از توانایی های خودم می دیدم اما دشب دیدم واقعا شده!
این بخش از داستان که جلو بره براتون سورپرایز های تازه ای دارم به حدی تازه که ممکنه تمام کوه های فرضیاتتون رو متلاشی کنه و روی یه اصول دیگه بنا کنه!
منتظر باشید توی فصل های اینده درگیری های به شدت زیادی داریم نبرد های بزرگ تا سر حد نابودی هزاران نفر
و همنطور دلایل پیش روی انقدر زیاد ادمخوارها رو متوجه می شید که چطور تونستن سوار نظام قدرتمند اجنه رو از بین ببرن و نبرد با اونها چرا اینقدر سخت شده!
اماده باشید
مثل اینکه هیجان دورگه قراره زیاد بشه.منتظر نابودی کوه فرضیاتم هستم ولی یهو غافلگیرمون نکنیا که اوار شه سرمون(خخخخ)ذره ذره.البته با درگیری خوبیم اما از نوع فصل قبلش رو دوست ندارم که همش سوال ایجاد کنه(خخخ)
خوشحالم مسیر کلی داستان واست معلوم تر و بهتر شده و فکرت بازتر.فک کنم رو نوشتن هم تاثیر بزاره.
در مورد عمو ها اصلا دگه از موقعی فهمیدم ایتاش کیه نمیتونم نگم عمو(خخخخ)
باید پسرعموت رو پیدا کنیم ازش حرف بکشیم ولی اگ مثل خودت باشه که فک نکنم چیزی بگه
واقعا خوشبحالش.
در کل منتظریم:16:
پ.ن: خودمم فک نمیکردیم اینقدر طولانی و تخیلی بشم.فقط نوشتم یهو دیدم اینقدر شده:105:
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
أين فصل بازم مثل قبلي ها خيلي خوب بود ولي نميدونم چرا اين متن نسبت به فصل هاي قبل قوي نبود
متن يكم ضعيف تَر شده بود و يكم نسبت به فصل هاي قبل قابل پيشبيني تَر شده بود نميدونم ميتونم منظورمو برسونم يا نه ولي به نظرم برا فصل بعد يكم دقت بيشتري گذاشته بشه دوباره مثل قبل متن، قوي تَر ميشه و داستان هم جذاب تَر ميشه
میشه دو تا مثال از قابل پیش بینی بودن واسم بیاری.باتشکر
مثل اینکه هیجان دورگه قراره زیاد بشه.منتظر نابودی کوه فرضیاتم هستم ولی یهو غافلگیرمون نکنیا که اوار شه سرمون(خخخخ)ذره ذره.البته با درگیری خوبیم اما از نوع فصل قبلش رو دوست ندارم که همش سوال ایجاد کنه(خخخ)
خوشحالم مسیر کلی داستان واست معلوم تر و بهتر شده و فکرت بازتر.فک کنم رو نوشتن هم تاثیر بزاره.
در مورد عمو ها اصلا دگه از موقعی فهمیدم ایتاش کیه نمیتونم نگم عمو(خخخخ)
باید پسرعموت رو پیدا کنیم ازش حرف بکشیم ولی اگ مثل خودت باشه که فک نکنم چیزی بگه
واقعا خوشبحالش.
در کل منتظریم:16:
پ.ن: خودمم فک نمیکردیم اینقدر طولانی و تخیلی بشم.فقط نوشتم یهو دیدم اینقدر شده:105:- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
میشه دو تا مثال از قابل پیش بینی بودن واسم بیاری.باتشکر
فکر کنم منظورمو بد متوجه شدی من منظورم این نبود که داستان قابل پیشبینی میشه منظورم اتفاقات توی فصل بود من زمانی که اولای فصل خوندم و کم کم جلوتر رفتم پیشبینی می تونستم بکنم که محور داستان تا کجا پیش میره و چه زمانی داستان تموم میشه ولی سه چهار فصل قبلی این شکلی نبود من وقتی یک قسمت میخوندم و پیشبینی می کردم، پیشبینیم کامل غلط از اب در می اومد و جهت داستان به یک طرف دیگه می رفت که انتظار نداشتم و کاملا جدید بود این خب برای یک داستان یک ویژگی خیلی خوب به حساب میاد من میگم از اون ویژگی و قوی بودن متن توی این فصل کم شده بود
فکر کنم منظورمو بد متوجه شدی من منظورم این نبود که داستان قابل پیشبینی میشه منظورم اتفاقات توی فصل بود من زمانی که اولای فصل خوندم و کم کم جلوتر رفتم پیشبینی می تونستم بکنم که محور داستان تا کجا پیش میره و چه زمانی داستان تموم میشه ولی سه چهار فصل قبلی این شکلی نبود من وقتی یک قسمت میخوندم و پیشبینی می کردم، پیشبینیم کامل غلط از اب در می اومد و جهت داستان به یک طرف دیگه می رفت که انتظار نداشتم و کاملا جدید بود این خب برای یک داستان یک ویژگی خیلی خوب به حساب میاد من میگم از اون ویژگی و قوی بودن متن توی این فصل کم شده بود
سلام
هوم بله این فصل سعی کردم روی جزئیات کار کنم بیشتر قبلا فقط اتفاق پشت هم ردیف میکردم میرفتم جلو اون شکلی اتفاقات غر قابل پیش بینی رخ میداد به خاطر روند تندش اما الان سع کرده بودم اوایل داستان اروم برم جلو و فلش بک ها رو بزنم که فراموش نشه حرف هایی که بین شخصیت ها زده شده و اتفاق خاصی نمی افته.
میدونید اگر قرار بود این داستان رو با جزئیات و دقت بنویسم گمونم الان دوبرابر این می شد اما من فقط اتفاق ردیف میکردم میرفتم جلو الان سعی دارم یه بالانس بین اون دو دست بگیرم که بهتر بشه درک محیط داستان قضایای داستان درسته دیرتر متوجه میشین ارومتر جلو میره اما به اون شکل سریعم چییزی از فضا سازی های داستان که توی ذهن منه خواننده متوجه نمیشه. در کل توی این فصل سعی کرده بودم فضا سازی بهتر کنم نمیدونم احتمالا کم تجربگی از من بوده که شما اینطور حس کردین
داستان دیگه خیلی داره سخت میشه
پیچیده شده هم رابطه ها، اتفاقات و شخصیت ها
با هرفصل قبلی ها میرن به حاشیه