مقدمه: | دانلود |
فصل اول | دانلود |
فصل دوم | دانلود |
فصل سوم«ویراست شده» | دانلود |
فصل چهارم«منتشر شد» | دانلود |
فصل پنجم | دانلود |
فصل ششم | دانلود |
فصل هفتم | دانلود |
فصل هشتم | دانلود |
درود دوستان .همونطور که گفته بودم این داستان مستقل نواده اژدها هست و هر وقت وقت داشته باشم فصل هارو مینویسم.
برای دانلود فصول کلیک کنید.
فصل اول آپدیت شد. یک سری نقد هارو اعمال کردم. فصل هم صفحاتش بیشتر شده. لطفا بازم نقد کنید تا باعث پیشرفت و بهبود داستان بشه.با تشکر.
فصل جدید جالب تر از فصل قبلی بود نوشته ی بهتری هم داشت ولی یکم سریع جلو جلو می رفت من یه چیز رو هم متوجه نشدم مگه اژدها رو هم مثل اسب زین می کنن؟
فصل جدید جالب تر از فصل قبلی بود نوشته ی بهتری هم داشت ولی یکم سریع جلو جلو می رفت من یه چیز رو هم متوجه نشدم مگه اژدها رو هم مثل اسب زین می کنن؟
خیلی ممنون که داستان رو خوندید و نظر دادین.در رابطه با زین بگم، بله برای سوار شدن روی هر چیزی به جز الاغ و یه سری دیگه باید از زین استفاده کرد. این نکته در مجموعه وراثت هم گفته شده.
سلام فصل اول خیلی جالب بود قلمتون هم خوب بود ولی هنوزم جا برای بهتر کردن داره
بنظرم نویسنده اصلن قصد رو نمایی داستانشو نداره
سلام فصل اول خیلی جالب بود قلمتون هم خوب بود ولی هنوزم جا برای بهتر کردن داره
سلام . خیلی ممنون از نظرتون و همینطور از وقتی که گذاشتید.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
بنظرم نویسنده اصلن قصد رو نمایی داستانشو نداره
سلام دوست عزیز.مدتی بود که اینترنت سرعت خیلی کمی داشت و همینطور ذهنم به هم ریخته بود به همین دلیل داستانی ارایه نشد.انشاالله به زودی فصل دوم منتشر می شود.
- - - - - - -سلام دوست عزیز.مدتی بود که اینترنت سرعت خیلی کمی داشت و همینطور ذهنم به هم ریخته بود به همین دلیل داستانی ارایه نشد.انشاالله به زودی فصل دوم منتشر می شود.
خیلی هم عالی
پس ما منتظر دومین فصلتون هستیم
فصل دوم نوشته شد . نقد کنید و بکوبیدش تا من دوباره بسازمش:دی
سعی کردم داستان آرومتر جلو بره و اشتباهات نگارشی کمتری داشته باشم.
جهت بالا بردن تاپیک:53:
سلام خدمت دوستان و سلامی ویژه به نویسنده عزیز
و اما داستان خب باید بگم این داستان پتانسیل و ظرفیت تبدیل شدن به یه داستان فوق العاده و درجه یک رو داره و هم ردیف داستانایی قرار بگیره که خیلی وقته نویسنده هایی مث ....... رها کردنشون
خب نثر داستان خوبه و اینکه زیادی رو اعصاب نبودی مث بعضیا خیلی عالیه اما چیزی که مهمه و باید توجه کنی خیلی داری تند پیش میری و به نظر من دلیل کم بودن حجم فصول هم همینه یکم بیشتر توصیف کن مکان هارو یکم بیشتر به داستان هیجان بده مبارزه هارو کمی طولانی تر کن تنوع فنون مبارزه خیلی مهمه این قضیه تاج و گشتن دنبالش رو میتونستی حداقل یه فصل یک یا دو فصل بیست سی صفحه ای ارائه بدی
مورد بعدی توصیف شخصیت ها از ظاهر گرفته تا سن و... چون این اطلاعات به این کمک میکنه که مخاطب بتونه فضای داستان و به طور کلی داستان رو تصور کنه و همینطور که میخونه مث یه فیلم تو ذهنش واسه خودش بازسازی کنه و باعث جذابیت داستان بشه و الان هم چون هیچ اطلاعاتی از داستان نیست دیگه نظری ندارم
عجله نکن چون اینجوری داستانت به فنا میره خیلی با حوصله برو جلو
به طور کلی بعد از مدتها یه داستان عالی و درجه یک دیدم (البته چندتا از داستانای سایت رو هنوز نخوندم مث ویرانی و...)
در آخر هم دوتا خواهش داشتم عزیز
اول اینکه یا ننویس یا اگه مینویسی ولش نکن و تا آخر بنویس
دوم چون داستانت به نظر من فوق العادس لطفا بیشتر روش کار کن و عجله نکن و روش خوب وقت بزار و هر کمکی خواستی من در خدمتم و اگه خواستی یه چندتا ایده و جادو و نمیدونم هرچیزی که به داستان و روندش و طرز نوشتن باشه من در خدمتم
یاحق
خیلی ممنون از نظرتون.
با اینکه داستان داره تند میره جلو موافقم . و اینکه این نسخه ویراست نشده فصل هست و انشاالله بعد از ویراست خیلی مشکلاتش رو حل میکنم و صغحات رو بیشتر میکنم.
اینکه نقاب یا تاج رو توصیف نکردم برای اینه که میخوام در فصل های جلوتر داستان اینکه اصن این نقاب چیه و چی شده رفته تو قطب شمال و ... رو توضیح بدم.
شما هم لطف کنید آیدی تلگرامتون رو برام تو پیام خصوصی بفرستین تا باهاتون مشورت کنم و از پیشنهاداتون بهره مند بشم.
با تشکر.
سلام و درود.خواستم بگم یوقت فکر نکنید داستان کنسل شده.فصل دوم در دست ویرایش هست توسط خودم که دارم گسترشش میدم و فصل سوم هم یکمیش نوشته شده.
مرسی از دوستانی داستان رو میخونن و نظر میدن.
با تشکر.
سلام داستانتون رو خوندم و باید بگم دوسش داشتم و و منتظر ادامش هستم
فقط اینکه اگه یکم بیشتر درمورد قدرت دراکولا ها و دراگون ها توضیح میدادید بهتر میشد یا اون صحنه ی جنگو بیشتر کشش میدادید، بیشتر توضیح میدادید، چون یکم عجیب بود که چطور دراکولا ها فکر اژدهای آرتورو نکردن که تا اون اومد بالای سرشون رهبرشون با یه ورد اونها رو از اونجا دور کرد، دیگه اینکه بهتر بود توی مقدمهی داستان میگفتید که چرا در زمان رابرت و دریک بچه هایی با موی دورنگ رو میکشتن؟
و دیگه اینکه نگارشتون خوب بود فقط قواعد تایپو رعایت نکردین مثلا: باید بین می و سوختند نیم فاصله میذاشتین و ... که خب وقتی داستانتون ویرایش شد دیگه ازین مشکلان نخواهد داشت.
در کل داستان قشنگیه
ممنون از شما موفق باشید:53:
سلام داستانتون رو خوندم و باید بگم دوسش داشتم و و منتظر ادامش هستم
فقط اینکه اگه یکم بیشتر درمورد قدرت دراکولا ها و دراگون ها توضیح میدادید بهتر میشد یا اون صحنه ی جنگو بیشتر کشش میدادید، بیشتر توضیح میدادید، چون یکم عجیب بود که چطور دراکولا ها فکر اژدهای آرتورو نکردن که تا اون اومد بالای سرشون رهبرشون با یه ورد اونها رو از اونجا دور کرد، دیگه اینکه بهتر بود توی مقدمهی داستان میگفتید که چرا در زمان رابرت و دریک بچه هایی با موی دورنگ رو میکشتن؟
و دیگه اینکه نگارشتون خوب بود فقط قواعد تایپو رعایت نکردین مثلا: باید بین می و سوختند نیم فاصله میذاشتین و ... که خب وقتی داستانتون ویرایش شد دیگه ازین مشکلان نخواهد داشت.
در کل داستان قشنگیه
ممنون از شما موفق باشید:53:
سلام بر شما.با نظراتتون موافقم و به همین دلیل هست که دارم داستان رو ویرایش کلی میکنم.به زودی با فصل سوم و نسخه ویرایش شده مقدمه تا فصل دوم همراهتون هستیم.
داستان خوبیه منتظر ادامش هستم