Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
499 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark، rasoulsss، A. M. D. R. Z. H و 103 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
fariba.2016
(@fariba-2016)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 91
 

هنوز خبری نیست::41::::18::.25..10.


   
الهه آب و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

دوستان جمع بشین با هم بریم محموله رو از توقیف در بیاریم.
مورد داشتیم از صبح تا الان ۳ سکته‌ی ناقص و دو تا کامل کرده، دکتر هم گفته هر چه زودتر فصل جدید باید بهش تزریق کنن در غیر این صورت می‌میره.
یا علی دوستان


   
الهه آب و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

zareb;34252:
امید اگه بتونی یک نقشه جغرافیایی بکشی از دنیای داستانت خیلی خوب میشه.
تصور مکان ها و چیزهای دیگه راحت تر میشه.
یکبار تست کن شاید بتونی بکشی

بعدا که کتاب دوم تموم شد و یه استراحتی دادیم تو اون تایم یه طرحی میزنم.
تا چند دقیقه دیگه اپلود میشه

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

فصل بیست و هفتم از کتاب دوم دورگه بر روی سایت آپلود شد
منتظر نظرات شما هستم.

پ.ن: دوستان بابت این فصل هم اینکه دیر شد یه روز و هم اینکه عجله ای نوشتمش و خوب از اب در نیومده از همگی دوستان معذرت خواهی میکنم امید وارم من رو ببخشید و بهم برای نوشتن فصل 28 از کتاب دوم انرژی بدین
یا علی


   
الهه آب، M,baran، zzareb2 و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 

AmbrellA;34271:
بعدا که کتاب دوم تموم شد و یه استراحتی دادیم تو اون تایم یه طرحی میزنم.
تا چند دقیقه دیگه اپلود میشه

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

فصل بیست و هفتم از کتاب دوم دورگه بر روی سایت آپلود شد
منتظر نظرات شما هستم.

پ.ن: دوستان بابت این فصل هم اینکه دیر شد یه روز و هم اینکه عجله ای نوشتمش و خوب از اب در نیومده از همگی دوستان معذرت خواهی میکنم امید وارم من رو ببخشید و بهم برای نوشتن فصل 28 از کتاب دوم انرژی بدین
یا علی

سلام ممنون از شما که همیشه وقت شناس هستید به نظر من که حق داشتین به هر حال نوشتن یه فصل خیلیم آسون نیست و وقت میبره
بازم ممنون وقتی خوندم نظر میدم حتما
موفق باشید


   
الهه آب و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

وای خدا اومد
دستت درست
با کله برم بخونمش


   
الهه آب و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

AmbrellA;34271:
بعدا که کتاب دوم تموم شد و یه استراحتی دادیم تو اون تایم یه طرحی میزنم.
تا چند دقیقه دیگه اپلود میشه

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

فصل بیست و هفتم از کتاب دوم دورگه بر روی سایت آپلود شد
منتظر نظرات شما هستم.

پ.ن: دوستان بابت این فصل هم اینکه دیر شد یه روز و هم اینکه عجله ای نوشتمش و خوب از اب در نیومده از همگی دوستان معذرت خواهی میکنم امید وارم من رو ببخشید و بهم برای نوشتن فصل 28 از کتاب دوم انرژی بدین
یا علی

عالی بود.هر چند کم.رفتار ایتاش دور از انتظار بود.موفق باشی.با تشکر


   
پاسخنقل‌قول
Sorna
(@sorna)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 600
 

خوندمش عالی بود
خیلی سریع بود و کم


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

AmbrellA;34271:
بعدا که کتاب دوم تموم شد و یه استراحتی دادیم تو اون تایم یه طرحی میزنم.
تا چند دقیقه دیگه اپلود میشه

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

فصل بیست و هفتم از کتاب دوم دورگه بر روی سایت آپلود شد
منتظر نظرات شما هستم.

پ.ن: دوستان بابت این فصل هم اینکه دیر شد یه روز و هم اینکه عجله ای نوشتمش و خوب از اب در نیومده از همگی دوستان معذرت خواهی میکنم امید وارم من رو ببخشید و بهم برای نوشتن فصل 28 از کتاب دوم انرژی بدین
یا علی

خطر اسپویل

نکته:تمامی برداشت شخصی و حدسیات هست .احتمال غلط بودن تمامی ان وجود دارد.

خب اولین نکته دنیایی اجنه که خورشید نداره نور افتاب از دنیایی انسان هم میرسه که گوسفند ها رشد میکنن؟
.
ارماندو واقعا یه فرمانده خوب و قوی هستو همینطور شجاع
.
تا اینجا من حدس میزدم پدر ایتاش برادر سوم باشه اما از اونجا بین گله های گرگ یخی زندگی میکردن با راحتی و گرگ تنها به قصد حمله به ایتاش رو نداشت در ابتدا،، میشه تا حدودی مطمعن شد که واقعا برادر سوم پدرشه
.
درباره گرگ های یخی .ایلا ملکه کل گرگ های یخی که وجود دارن هست یا نه هر قسمتی هر دشتی یه ملکه داره؟.
.
بنظر میاد بعد این اتفاقات رابطه هنری و ایتاش بهتر بشه هرچند با خوندن فصل بعد نظر بهتری میتوان داد
.
درباره جایی که زندگی میکنن هنوز نمیشه نظر قطعی داد چون ما از کل سرزمین اجنه خبر نداریم پس با قطعیت نمیشه گفت در یک دنیایی دگه هستن شاید در یه گوشه دور افتاده از دنیایی اجنه هستن.
.
درباره مه سیاه رنگ مطمعنا افراد قبیله نبودن چون ایتاش و گرگ تنها رو باید در جا میکشت و اینکه قدرت جادو ندارن پس برام جالبه بدونم واقعا این مه از کجا نیرو گرفته؟
حدس اول:از قدرت های خدای دراکل
حدس دوم: شاید اونا چیزی مثل کاهنین دارن
احتمالا بخان اونا رو قربانی کنن.
البته نمیدونم فقط به اونا حمله شد یا همه
ـ
واقعا فرمانروا فرد بزرگی بوده.اگ اون سنگ نبود کار هنری تموم بود.برای بار دوم به کمکش اومد.همچنین سنگ قدرت زیادی داره همانطور که ملیسون گفته بود


   
M,baran، anahitarafiee2، AmbrellA و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Hacker
(@hacker)
Estimable Member
عضو شده: 4 سال قبل
ارسال‌: 148
 

سلام . انقدر سرم شلوغ بود پاک یادم رفت برای چه چیزی لحظه شماری می کردم الان برم دا کنم حتی جرئت نکردم نظرات را بخوبم


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

ان فصل رکورد دانلود رو برای دورگه شکست توی 24 ساعت 70 دانلود داشته.
یه رکورد دیگه هم بزنم به نفع دورگه بعد از 70 دانلود تنها 3 نفر پست گذاشتن |:
خدا وکیلی از دستتون دلخور شدم نمیدونید چقدر سخت این فصل نوشته شد دو سفر 100 کیلومتری و اساس کشی خونه و خستگی کار و کلی چیز دیگه بعد 70 تا دانلود میشه و 3 تا نظر داده میشه.

هوففف هیچی خستگیش به تنم موند بی خیال
مرسی از اون سه نفری که اومدن و پست گذاشتن.


   
Dark lord، anahitarafiee2 و zzareb2 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
zzareb2
(@zzareb2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 160
 

سلام دلاور
دیگه پدر آیتاش 100% همون برادر مفقود شده هستش. اومد گرگ ها رو نجات داد بعد رفتن دورهمی زندگی کردن 🙂
ولی بالا دوستمون سوالات خوبی پرسید که مهم ترینش بنظرم همون سوال که ملکه گرگ های یخی منظقه بندیه و هرکدوم جدا ملکه دارن یا نه یه ملکه کلی دارن. بنظم کلیه چون این گرگ همراه هنری که تو منظقه آیتاش اینا نبود ولی بازهم می گفت نمی تونم بهش حمله کنم(دلیلش هم اینه که باباش اینا رو نجات داده و اینا زیر دین شونن)


   
anahitarafiee2 و Dark lord واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 

سلام من نظرما توی گروه نوشتم تازه اومدم اینجا بنویسم
فصل جدید مثل همیشه عالی بود از نویسنده عزیز به خاطر زحماتش ممنونیم
سوالات:
این مه سیاه چی بود یک نوع جادو بود؟ یا ممکنه به خاطر ارواح سرگردان بوده باشن آیا از افراد قبیله بودن و می خواستن اونهارو غافلگیر کنن؟
بقیه ی ویژگی سنگ های رابط چیه؟ میشه توضیح بدین؟
با تشکر موفق باشین


   
Dark lord واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

DARK LORD;34276:
خطر اسپویل

نکته:تمامی برداشت شخصی و حدسیات هست .احتمال غلط بودن تمامی ان وجود دارد.

خب اولین نکته دنیایی اجنه که خورشید نداره نور افتاب از دنیایی انسان هم میرسه که گوسفند ها رشد میکنن؟
.
ارماندو واقعا یه فرمانده خوب و قوی هستو همینطور شجاع
.
تا اینجا من حدس میزدم پدر ایتاش برادر سوم باشه اما از اونجا بین گله های گرگ یخی زندگی میکردن با راحتی و گرگ تنها به قصد حمله به ایتاش رو نداشت در ابتدا،، میشه تا حدودی مطمعن شد که واقعا برادر سوم پدرشه
.
درباره گرگ های یخی .ایلا ملکه کل گرگ های یخی که وجود دارن هست یا نه هر قسمتی هر دشتی یه ملکه داره؟.
.
بنظر میاد بعد این اتفاقات رابطه هنری و ایتاش بهتر بشه هرچند با خوندن فصل بعد نظر بهتری میتوان داد
.
درباره جایی که زندگی میکنن هنوز نمیشه نظر قطعی داد چون ما از کل سرزمین اجنه خبر نداریم پس با قطعیت نمیشه گفت در یک دنیایی دگه هستن شاید در یه گوشه دور افتاده از دنیایی اجنه هستن.
.
درباره مه سیاه رنگ مطمعنا افراد قبیله نبودن چون ایتاش و گرگ تنها رو باید در جا میکشت و اینکه قدرت جادو ندارن پس برام جالبه بدونم واقعا این مه از کجا نیرو گرفته؟
حدس اول:از قدرت های خدای دراکل
حدس دوم: شاید اونا چیزی مثل کاهنین دارن
احتمالا بخان اونا رو قربانی کنن.
البته نمیدونم فقط به اونا حمله شد یا همه
ـ
واقعا فرمانروا فرد بزرگی بوده.اگ اون سنگ نبود کار هنری تموم بود.برای بار دوم به کمکش اومد.همچنین سنگ قدرت زیادی داره همانطور که ملیسون گفته بود

مرسی از شما که همیشه پایه نقد و نظری عزیز دل
ببخشید یکم بی حوصله بودم گفتم وقت خستگیم در رفت بیام جواب بدم بریم سر وقت سوالات

خب اولین سوال گوسفند خوشیدی! خخخ
مگه ان پنلای خورشیدی حتما باید افتاب رو ببینن که انرژی جذب کنن؟ همین که هوا روشن باشه این کار رو میکنن خب اونجاهم شاید افتاب مستقیم نباشه اما تاثیرش که هست گرماش نورش پس انرژیش به زمین میرسه!
و اما سوال بزرگ ایا پدر آیتاش و برادر سوم یکی هستن؟ یا به طور جذابتر بخوایم بگیم ایا ایتاش تنها بچه زاده شده از اصیل داده هاست؟؟؟ :38: یعنی اصیل زاده ها با این همه ابهت و قدرت ایتاش که از نصل اونهاست چقدر قدرت توی وجودش نهفتس که هنوز بیدار نشده!
نخیر ملکه تمام گرگ های یخی ایلا هستش و همه اونها زیر نظر خودش هستن تمامی گله ها چه اِلفا چه بقیه گله ها.
بله بله فصل بعد رابطه ایتاش و هنری کمی موشکافی میشه! هوم یه صحنه هم بزارم براش یه حال اساسی به هنری بدیم؟؟ هوممم
در مورد دنیای اجنه توی کتاب سوم به صورت کامل زمانی که وقتش برسه و هنری بخواد وارد عمل جدی بشه متوجه چگونگی چرخش دنیاها خواهید شد.
در مورد مه فصل اینده متوجه ماهیتش خواهید شد الان مزش رو خراب نمیکنم! هوم

فرمانروا تکرار میکنم یک اجنه معمولی بوده و حد توان جادوییش حت در برابر برادر سیزدهم هم خیلی اندک بوده اما دلیل برتری و موفقیت های اون قدرت درونی و جادویی نیست بعدا متوجه خواهید شد که این شخص چه کار هایی انجام داده پشت پرده قبل از مرگش.
و باید دید همینطور پشت سر هم این سنگ به کمک هنری خواهد امد؟ ایا این خر شانسی ادامه خواهد داشت!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

hacker20;34278:
سلام . انقدر سرم شلوغ بود پاک یادم رفت برای چه چیزی لحظه شماری می کردم الان برم دا کنم حتی جرئت نکردم نظرات را بخوبم

منتظر نظرت هستم ها! یادت نره

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

zareb;34281:
سلام دلاور
دیگه پدر آیتاش 100% همون برادر مفقود شده هستش. اومد گرگ ها رو نجات داد بعد رفتن دورهمی زندگی کردن 🙂
ولی بالا دوستمون سوالات خوبی پرسید که مهم ترینش بنظرم همون سوال که ملکه گرگ های یخی منظقه بندیه و هرکدوم جدا ملکه دارن یا نه یه ملکه کلی دارن. بنظم کلیه چون این گرگ همراه هنری که تو منظقه آیتاش اینا نبود ولی بازهم می گفت نمی تونم بهش حمله کنم(دلیلش هم اینه که باباش اینا رو نجات داده و اینا زیر دین شونن)

سلام سالار
به نظرم نکته فصل رو گرفتی. و اون هم لو دادن پدر ایتاش بود اما پشت این بخش یه مفهوم مخفی هم وجود داره که تا الان کسی نفهمدتش این بخش رو یه کوچولو دقت بیشتر کنید!
ببینم کی اول میفهمه

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

Rosela;34282:
سلام من نظرما توی گروه نوشتم تازه اومدم اینجا بنویسم
فصل جدید مثل همیشه عالی بود از نویسنده عزیز به خاطر زحماتش ممنونیم
سوالات:
این مه سیاه چی بود یک نوع جادو بود؟ یا ممکنه به خاطر ارواح سرگردان بوده باشن آیا از افراد قبیله بودن و می خواستن اونهارو غافلگیر کنن؟
بقیه ی ویژگی سنگ های رابط چیه؟ میشه توضیح بدین؟
با تشکر موفق باشین

سلام
دیدم نظرتون رو لطفت شما همیشه شامل حال ما میشه خسته نباشی.
مه داستانش فصل ها بعدی لو میره به اهستگی شایدم قبیله ارواح باشن کی مدونه؟ شایدم یه چیز دیگه توی اون معبد وجود داشته! شاید خدای دراکل خودش شخصا خواسته وارد عمل بشه منو که میشناسید کلا امید همیشه ایننطوریه همه چیز ممکنه!


   
zzareb2 و anahitarafiee2 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 

AmbrellA;34284:
مسلام
دیدم نظرتون رو لطفت شما همیشه شامل حال ما میشه خسته نباشی.
مه داستانش فصل ها بعدی لو میره به اهستگی شایدم قبیله ارواح باشن کی مدونه؟ شایدم یه چیز دیگه توی اون معبد وجود داشته! شاید خدای دراکل خودش شخصا خواسته وارد عمل بشه منو که میشناسید کلا امید همیشه ایننطوریه همه چیز ممکنه!

ممنون از شما سلامت باشین
یه سوال دیگه ذهنمو مشغول کرده یادم رفت بپرسم آیتاش گفت که اون و پدرش بعد از مرگ مادرش به جایی رفتن که هیچ کس جز گرگ های یخی اونجا نبود و اونها همبازیش بودن ولی پدرش چطور هم برادر سوم بوده و هم با توجه به حرفای آیتاش قبل از مرگ همسرش در اجتماع زندگی می کرده در حالیکه باید مخفی میشده؟مادر آیتاش کی بوده آیا اونهم ویژگی های خاصی داشته؟
آیا اون زن نقابدار هم فرزند اژدهای مادر بود؟؟

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

AmbrellA;34284:

و باید دید همینطور پشت سر هم این سنگ به کمک هنری خواهد امد؟ ایا این خر شانسی ادامه خواهد داشت!

خخخ هنری ازین شانسا نداره حتما ایندفعه هم ازین شانسا آورده که بعدا یه اتفاق بدتر بیفته براش:21:


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

سلام، خسته نباشی
۱. هنری از آیتاش پرسید که چرا از گرگه نمی‌ترسه ولی چرا از گرگه نپرسید که چرا اینقدر مطیعه؟ یعنی اینقدر این موضوع عادی بود.
۲. آیتاش واقعا به پدرش رفته، عذاب وجدانش عالی بود.
۳. هنری عجب سلیقه‌ای داره، یعنی بعد این جریان دوباره به آیتاش اعتماد می‌کنه؟
۴. دقیقا چرا هنری درک نمی‌کنه که محافظ لازمه؟ چرا اینقدر بیشعوره؟
۵. داداش، چقدر می‌خوای این هنری‌ه بی‌چاره‌ی مارو تیکه تیکه کنی؟ یعنی این‌جا هم باید یه چیزیش کم می‌شد؟
۶. الان باید حتما دستشو وصل کنه یا دوباره جاش درمیاد؟


   
Hacker و M,baran واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
صفحه 94 / 210
اشتراک: