Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
499 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark، rasoulsss، A. M. D. R. Z. H و 103 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

"اما در مورد کمان توضیحات خوبی بود .این توضیحات و مثلا تیغه رعد و... که در توضیحات بهش اشاره میکنی رو جایی در یک فایل جمع کنی اخه دوستانی که تازه اضاف میشن نمیتونین این همه صفحه رو بخونن و این توضیحات رو پیدا کنن حتی خود من توضیحاتی رو در مورد تیغه رعد دادی رو یادم رفته و پیدا کردنش بین این همه صفحه و نظر کار خیلی سختیه .اگر بتونی یجایی جمعشون کنی واقعا عالی میشه.اگر امکانش واست باشه"

این چیزایی که اینجا رسوندم به شما یه جورایی میانبر و تقلب رسوندن بود وگرنه تیغه رعد میاد داستان ها و صدها مطلب دیگه که اماده کردم همه رفته رفته به موقش میان توی فصل جدید یه چیزایی درمورد یه سلاح ویژه میخونید که یه شهر رو نابود کرد ببینیدش بد نیست ولی اینکه توی یه فایل جمعشون کنیم که یهویی بدیم خورد ملت نه این کار رو نمیکنم خوب نیست اینها کم کم باید به خورد خواننده بره یهویی مزه داستان میپره!


   
anahitarafiee2 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
alikhoshbakht13772
(@alikhoshbakht13772)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 118
 

آقا زودتز این فصلو برسونین داریم زجر میکشیم:a009c956bb1086030f7


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
soks_sia2
(@soks_sia2)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 21
 

درود به همگی

فصل آماده‌ست ولی فکر کنم امید خان دوباره خوابشون برده

آقا امید تلگرامت رو چک کن

موفق و پیروز باشین

بای تیل های


   
anahitarafiee2 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

دستت طلا اقا محسن ایشاا... خیر از جونیت ببینی :8:
الان حلش میکنم


   
soks_sia2 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

AmbrellA;34074:
"اما در مورد کمان توضیحات خوبی بود .این توضیحات و مثلا تیغه رعد و... که در توضیحات بهش اشاره میکنی رو جایی در یک فایل جمع کنی اخه دوستانی که تازه اضاف میشن نمیتونین این همه صفحه رو بخونن و این توضیحات رو پیدا کنن حتی خود من توضیحاتی رو در مورد تیغه رعد دادی رو یادم رفته و پیدا کردنش بین این همه صفحه و نظر کار خیلی سختیه .اگر بتونی یجایی جمعشون کنی واقعا عالی میشه.اگر امکانش واست باشه"

این چیزایی که اینجا رسوندم به شما یه جورایی میانبر و تقلب رسوندن بود وگرنه تیغه رعد میاد داستان ها و صدها مطلب دیگه که اماده کردم همه رفته رفته به موقش میان توی فصل جدید یه چیزایی درمورد یه سلاح ویژه میخونید که یه شهر رو نابود کرد ببینیدش بد نیست ولی اینکه توی یه فایل جمعشون کنیم که یهویی بدیم خورد ملت نه این کار رو نمیکنم خوب نیست اینها کم کم باید به خورد خواننده بره یهویی مزه داستان میپره!

اگ در داستان میاد که هیچ اگر نمیاد حداقل اخر داستان اضافه بشه


   
anahitarafiee2 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  
فصل بیست و پنجم از کتاب دوم دورگه بر روی سایت اپلود شد.
منتظر نظرات شما هستم

   
zzareb2، anahitarafiee2، soks_sia2 و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
hiva3216542
(@hiva3216542)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 41
 

ای ول برم بخونمش


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Hacker
(@hacker)
Estimable Member
عضو شده: 4 سال قبل
ارسال‌: 148
 

سلام امید جان خسته نباشی داش. برم دان کنم و ببینم برای آیم هفته چه اتفاق غیرمنتظره ای قرار اتفاق بیافتد


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

reza379;34071:
(توی نوشتن پاراگراف پیش رو من متن شما رو به عنوان «فرض مسئلم» قرار دادم و اون رو درست حسابش کردم. ممکنه در حقیقت امر متنی که نوشتین درست نباشه و داستان واقعا توی فصول اولیه جذابیت‌های خاصی داشته باشه)

یک نکته‌ای هم که وجود داره اینه که... اگر قرار باشه داستانی خونده بشه، باید توی همون فصل های اولش یک جوری خواننده رو جذب کنه. اصلا فصل اول چیه، توی همون صفحات اول. نویسنده‌ها این روزا خوب میدونن چیزی که زیاده داستانه، مخصوصا داستان فانتزی (و البته عاشقانه). در یک چنین شرایطی این فصل‌های اول هستن که سرنوشت‌سازن. پس اینکه بگیم با پنج تا فصل اول اصلا نباید هیچ احساسی داشته باشیم یا بگیم با خوندن فصل‌های اول «نباید» انتظار جذابیت داشت خیلی خیلی بی‌مورده و اشتباهه اصلا. البته ما واقعا هم از امید یه همچین انتظاری نداریم. از یک نویسنده کهنه‌کار و کسی که به صورت آکادمیک و اصولی داستان‌نویسی رو یاد گرفته همچین انتظاری داریم. اینجا اینترنته، ملت دنبال علاقشون هستن، چیزی عایدشون نمیشه و سیستم و مکانی هم برای رشد و توسعه این علاقشون زیاد فراهم نیست توی زندگی روزمرشون. منتهی قضیه اینجاست که به یه اثر خوب، اشکالات منطقی خوب هم وارد میشه. شاید فکر کنید مثلا... همین بو کشیدن آهو یه موضوع کوچیکه، اما تو دنیای منطق و انسجام داستان، این خیلی مهمه. ضمناً دقت کنید که هر کسی از سمت و سوی حرفه خودش به یک داستان نگاه میکنه. مثلا ممکنه پس فردا یک روانشناس بیاد بگه« توی این تیکه داستان دورگه، عمل این شخص با روحیاتش که توی بخش‌های قبلی معرفی شدن، سازگار نبود. این فرد نباید یه همچین واکنشی نشون میداد» یا... . میشه بعد منی که تا حالا این حقیقت رو نمیدونستم بیام بگم نه زیاد موضوع مهمی نیست؟ منتقد نگفته بقیه داستان به درد نمیخوره، میگه این تیکه خرابه، درستش کن که هممون با همدیگه «بیشتر» از قبلا حال کنیم.

بعد یه چیز دیگه هم هست. درسته که دنیا فانتزیه، خالقش امیده و خلاصه این چیزها، اما وقتی داره یه چیزی رو از خود خود دنیای واقعی وام میگیره و هیچ تغییر اساسی‌ای هم توش نمیده (مثلا نمیگه این آهو یه نژاد خاصه که فقط توی داستان وجود داره یا همچین چیزی) نمیشه بیایم بگیم «خب این «تیکه» داستان با منطق دنیای واقعی هماهنگ نیست» یا بگیم «الزامی نداره داستان فانتزی که دنیای خودش رو داره با دنیای واقعی تناسبی داشته باشه.» اصلا این نکته‌ای که شما گفتین، یک اصل اساسی واقعا مهمه. قطعا همینطوره و یه دنیای جدید و ساخته دست قطعاً منطق و عملکردها و فرایندها و سیستم‌های خودش رو داره. منتهی وقتی نویسنده داره از «دقیقا همان» چیزی استفاده میکنه که توی دنیای واقعی هم وجود داره، خب حداقل منطق اون یه فقره هم باید با دنیای واقعی هماهنگ باشه دیگه.

الان بحث «آهو» نیست، من اصلا داستان امید رو نخوندم، یه سری کلیات میدونم فقط. حتی بحث نظر شخص شما هم نیست، من متنتون رو خوندم و یه لحظه با خودم فکر کردم یه نکته‌ای رو که به نظر من درست هستش رو باید عرض کنم. داشتم پست‌ها رو میخوندم که این قضیه گفتگوتون نظرم رو جلب کرد. در واقع بحث از این قراره که «این سبک اشکال‌گیری‌ها» اشکال‌گیری‌های بی‌اهمیت یا کم‌اهمیتی نیستن. بلکه واقعا هم سازندن. بحثِ اینه که توی یه اثر عالی و محشر و پر طرفدار و با کیفیت و حرفه‌ای نباید از کنار این نکات سرسری رد شد. حالا شاید بگید این داستان که حرفه‌ای و بی عیب و نقص و غیره نیست، اما جواب اینه که «گیریم که نباشه، باید در راستای حرفه‌ای شدن و بهتر شدن و بی عیب و نقص شدن تلاش کنه. وگرنه چه فایده اصلا؟! همونطور که نثر و کیفیت قلم امید هر روز از روز قبلش بهتر میشه (از روی نظرات دوستان میگم) »

خب تمام دوستان و کسایی که اینجا هستن میدونم من اخر تمام حرفام و حتی وسطشون گفتم این حرفام تنها حدسیات و برداشت و نظر های شخص منه .هیچ گاه ادعای درستی نکردم .من دارم از نظر خودم جواب میدم شاید طرز فکر نویسنده کاملا با من متفاوت باشه
در مورد جذابیت هر فصل شصت تا دانلود داره که تنها ده یا پونزده نفر نظر میدن و ۱۳۲ صفحه شده اگر اونایی که فقط دانلود میکنن میخاستن نظر بدن قطعا چند برابر این میشه.هیچ داستانی ایرانی در حد اندازه های این داستان دنبال کننده نداره و نظر.من تنها سفیر رو میتونم بگم در حد و اندازه های این داستان هس از بحث نظر دادن .پس به جرعت میتونم بگم این داستان جذابیت زیادی داره که این همه نظر و دانلود داره.
در مورد داستان زیاد فانتزی اگ داستان ایرانی نه ترجمه که در حال حاضر جذابیت داره و نویسنده به خواننده ها توجه داره و خوش قوله و نظراتشون رو جواب میده نام ببرید خوشحال میشم برم بخونم.
پنچ فصل اول این داستان در دنیایی انسانی هس .چارچوب داستانه مقدمه داستانه شما انتظار زیادی دارید نمیشه مستقیم بره به دنیایی اجنه .البته بعضی نویسندگان اول داستان رو با فلش بک شروع میکنن این دگه نظر شخصی هر نویسنده ای هست.این که طرز فکر شما اینه به قطعیت حرفاتون رو درست میدونید بنظر من اشتباهه ./فقط به نظر من نه بقیه/
وفتی میگید شما انتظار ندارید از امید و میاید میگید باید در اول این اثر امید و پنچ فصل اولش بدون هیچ گونه بازنویسی و تجدید نظر حتما جذابیت باشه یک تناقض بسیار واضحه.کتاب اول رو من خوندم تازه اگر جلو تر برید تناقض های نه زیاد و نه کمی با کتاب دوم داره که باید اصلاح بشه.اینا رو خود نویسنده میدونه و گفته شده.
من قصد دخالت در مباحث شما و این بحث اهو رو نداشتم.اصلا قصد دخالت در نقد های شما رو نداشتم و نخواهم داشت و اصلا علاقه ای ندارم .من کاری به منتقد نداشتمو شما به خودتون گرفتین این مشکل من نیس.هر کسی از نظر و سمت و حرفه خودش میگه بگه ولی ادعا نکنید حرف شما قطعا درسته ممکنه یک روانشانس دیگه بیاد بگه این روانشانس قبلی کلا اشتباه میکنه.
اما در مورد اهو که باز شما بحث رو گفتن و تناسب با دنیایی واقعی تمام این داستان همینجوره.در این کره خاکی شیر داریم .اما چرا میگن شیر افریقایی و شیر اسیایی.چرا میگن اهوی ایرانی.چون تفاوتی هایی دارن .دقیقا همین اتفاق در داستان افتاده.به تمام اینا میگم اهو ولی یکسان نیستن از لحاظ دویدن و استخوان بندی و جثه و ... متفاوته هستن.شما انتظار دارین برای هر حیوانی بیاد بگه اهویی دنیایی اجنه ای خرس سفید اجنه ای گرگ یخی اجنه ای که متوجه تفاوت ها بشید؟ اگر اینجوره از نویسنده محترم خواهش میکنم بعد از هر حیوان لفظ اجنه ای هم استفاده بکند.
.
اما درباره جلب توجه و کم اهمیتی.من گفتم طرز فکر شما متفاوته و ممکنه. نظرات رو بگید که کسانی که تا حالا نقد کردن نفهمیده باشن و به امید کمک کنه.مثل اینکه داستان امید رو نخوندین نظر منم کامل نخوندین یا بد متوجه شدین.استفاده از این نکات یا استفاده نکردنشون اصلا به من ربط نداره و به نویسنده ربط داره.اول نظر منو کامل بخونید من گفتم مفیده و داستان اشکلات و مشکلاتی داره.
.
و نقد من:شما اؤمدین فصل اولو کتاب دومو نقد کنید خب ولی چیزی که من بینم فقط چند خط یا نهایت یک صفحه رو نقد کردین پس بقیه فصل اول کجاس؟
قطعا تجربیات و فعالیت شما در نقد خیلی زیاده و من یک تازه کار.ولی من اصلا با طرز فکر و صبحت های شما موافق نیستم.
.
من تکرار میکنم کاری به نقد های شما ندارم و دخالتی نمیکنم و علاقه هم ندارم.با نویسنده صبحت کنید نقد کنید جوابتون رو میده و ا نقد هم استقبال میکنه شما منو مجبور به عکس العمل کردید پس جوابتون رو دادم.
در مورد مشکل نگارشی و فعل جای خودش نیست و از این حرفا هیچ نظری ندارم .قطعا بعضی از مشکلات با ویرایستاری حل میشه.نویسنده خودش میدونه مشکل هس .منم نمیگم نیست یا هست.پس در این مورد هیچ بحثی با شما نمیکنم.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

AmbrellA;34082:

فصل بیست و پنجم از کتاب دوم دورگه بر روی سایت اپلود شد.
منتظر نظرات شما هستم

با تشکر از شما بخاطر وقت شناسی .موفق باشید

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

واقعا غافلگیر شدم از اتفاقات داستان.مخوصا اخرش با نهایت حساسیت تموم شد.خیلی منتظر فصل بعدم.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

واقعا برادر سوم شخصیت عالی هس منتظرم وارد داستان بشه.فعلا به سه نفر خیلی علاقمندم هنری و برادر سوم و ایتاش


   
anahitarafiee2 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

اره خب اتفاقای رخ داده به چند درصد تصوراتت یکسان بود چند درصدشون رو تونستی حدث بزنی؟


   
Dark lord واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

وای دو دقیقه نبودما
فصل اومد همه خوندن
چه بد شانسم من
فعلا


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

AmbrellA;34088:
اره خب اتفاقای رخ داده به چند درصد تصوراتت یکسان بود چند درصدشون رو تونستی حدث بزنی؟

دوستان عزیز اسپویل میشه نخونید
اسپویل
خب در مورد اڗدهای مادر که حدس درست بود برادر بزرگ به نوعی قدرت های اونو تصاحب میکرد و از سنگ برای افزایش قدرت استفاده کرده بودن اما حدسم در مورد برادر دوم و کارش اشتباه بود.گرچه درست نفهمیدم حدس در مورد زمان حال بودنش درست بود یا نه.گمان میکنم درست بوده.
در مورد شنل پوش حدس اولیم ایتاش بود که درست بود گرچه به بقیه هم مضنون بودم.
در مورد بقیه حدسیات فعلا چیزی نمفهمیدم
گمان میکنم حدود ۶۰ درصد درست بوده .هرچند اینو شما تعیین کنید بهتره.
..
پ.ن:برای فهمیدن نکات این کتاب یبار خوندن کافی نیست باید چندبار بخونم شاید چیز بیشتری فهمیدم .اگر اینجور شد باز میگم


   
M,baran، anahitarafiee2 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Sorna
(@sorna)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 600
 

خوندمش
اتفاقاتی که حدس میزدم
جذب قدرت اژدهای مادر
و این که ایتاش تعقیب کنندس
گرگه به هنری چی گفت ازین که از روش پریدی زیاد خوشم نیومد
خیلی دوست دارم گفتگو شون رو بدونم
اژدهای مادر به هنری هم چیزی از قدرتش داده یا نه

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

فقط اگه میشه جای حساس فصلو تموم نکن
اخه خیلی رو مخه تا وقتی فصل بعدی بیاد


   
M,baran و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

عالی بود
منتظر فصل بعدم
پس درگیری این دوتا اینجاست؟
جیلا زد تو پر ایتاش، که اینجوری روانی شده؟؟
گرگه به خاطر ماه کامل ضعیف‌تر شده بود یا در هر صورت ایتاش جادوش رو باطل می‌کرد؟
به یقین یه چیزایی از اژدهای مادر گرفته ولی تو این فصل معلوم میشه چیه؟؟


   
anahitarafiee2 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Death master
(@death-master-2)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 66
 

صب کن چی شد
برادرای اصیل تیغه رعد دارن
راستی بو شنیده نمیشه


   
anahitarafiee2 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
صفحه 89 / 210
اشتراک: