Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
499 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark، rasoulsss، A. M. D. R. Z. H و 103 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
mohammadkh1365
(@mohammadkh1365)
Trusted Member
عضو شده: 4 سال قبل
ارسال‌: 89
 

همه انلاین منتظر فصل جدید پس فصل کجاست


   
پاسخنقل‌قول
Mr.R
 Mr.R
(@mr-r)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 89
 

فصل جدید کجایی دقیقا کجایی


   
پاسخنقل‌قول
M,baran
(@m-baran)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 187
 

همچنان در انتظار فصل جدید :kl:


   
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  
فصل 22 از کتاب دوم دورگه بر روی سایت اپلود شد.
منتظر نظرات شما هستم

پ.ن: شرمنده دوستانی که منتظر بودن که فصل رو بزارم یعنی انقدر گیج خواب بودم که پشت میز کامپیوتر خوابم برد.


   
الهه آب، fariba.2016، anahitarafiee2 و 3 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
M,baran
(@m-baran)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 187
 

AmbrellA;33676:

فصل 22 از کتاب دوم دورگه بر روی سایت اپلود شد.
منتظر نظرات شما هستم

پ.ن: شرمنده دوستانی که منتظر بودن که فصل رو بزارم یعنی انقدر گیج خواب بودم که پشت میز کامپیوتر خوابم برد.

مرسی بازم اهمیت دادی و گزاشتیش:67:, میرم دان کنم و بخونمش,


   
AmbrellA و Dark lord واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

AmbrellA;33676:

فصل 22 از کتاب دوم دورگه بر روی سایت اپلود شد.
منتظر نظرات شما هستم

پ.ن: شرمنده دوستانی که منتظر بودن که فصل رو بزارم یعنی انقدر گیج خواب بودم که پشت میز کامپیوتر خوابم برد.

فصل خوبی بود.با تشکر

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

AmbrellA;33662:
دوستان چه گروه یا نژادی رو توی داستان بیشتر دوست دارید دلیلش رو هم اگر بگید عالیه همچنین انتظاراتی که ازش دارید.

فعلا که با نژاد های زیادی از اجنه اشنا نشنیدم.اطلاعاتمون در مورد همه کامل نیست اما تا الان من نودل ها رو دوست دارم.هم قوی هیکل و ضد جادو هستن.هم سلاح های بسیار خوبی دارند.مکان زندگی خوبه دارند باصفا و دلنشین.وفادار و شجاع هستن و اهل خیانت نیستن.
..
.
پ.ن:تایرن ها هم اگر اون نفرت شدیدشون از دورگه ها به وجود نمیومد بنظرم بد نبودن هرچند باز به پای نودل ها نمیرسن.
.

اگ منظورت از نژاد انسان ها هم هست دوست دارم اونا هم کمک کنن و سهم خودشو ایفا کنن.اگه بتونن به برگزیده دنیایی اجنه کمک کنن هم دیگه احتمال جنگ منتفی میشه هم ازدواج با اجنه و زندگی دورگه ها اسونتر.البته این چیزای اسونی نیست و به سادگی اتفاق نمیوفته.انتظارات: وقتی وارد دنیایی اجنه میشه مثل فیلم جان کارتر که به مریخ رفته بود یجور قدرت به دست بیارند.هرچند در فضای کنونی داستان اینجوری نیست


   
AmbrellA و M,baran واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

DARK LORD;33678:
فصل خوبی بود.با تشکر

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

فعلا که با نژاد های زیادی از اجنه اشنا نشنیدم.اطلاعاتمون در مورد همه کامل نیست اما تا الان من نودل ها رو دوست دارم.هم قوی هیکل و ضد جادو هستن.هم سلاح های بسیار خوبی دارند.مکان زندگی خوبه دارند باصفا و دلنشین.وفادار و شجاع هستن و اهل خیانت نیستن.
..
.
پ.ن:تایرن ها هم اگر اون نفرت شدیدشون از دورگه ها به وجود نمیومد بنظرم بد نبودن هرچند باز به پای نودل ها نمیرسن.
.

اگ منظورت از نژاد انسان ها هم هست دوست دارم اونا هم کمک کنن و سهم خودشو ایفا کنن.اگه بتونن به برگزیده دنیایی اجنه کمک کنن هم دیگه احتمال جنگ منتفی میشه هم ازدواج با اجنه و زندگی دورگه ها اسونتر.البته این چیزای اسونی نیست و به سادگی اتفاق نمیوفته.انتظارات: وقتی وارد دنیایی اجنه میشه مثل فیلم جان کارتر که به مریخ رفته بود یجور قدرت به دست بیارند.هرچند در فضای کنونی داستان اینجوری نیست

هوم مرسی
اتفاقا منم از نودل ها خوشم میاد ولی هنوز یه چیزای دیگه هم هستن که هنوز گفته نشدن من از یکی ازاونها بیشتر از همه خوشم میاد کم کم بهشون میرسیم غول های سنگی چطور بودن؟

راستی غضیه چیه تمام فانتزی دوستا جان کارتر رو مثال میزنن برای فیلمای خوب! هوم چه علاقه مشترکی هست بین همه ما!


   
M,baran، mosadonya2 و Dark lord واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
zzareb2
(@zzareb2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 160
 

سلام
ممنون بابت فصل.
من اول که هنری بهوش اومد و اون احساس بهش دست داده بود فکر کردم به خاطر فعال بودن قدرت گوی روی اردوگاه به این حالت در اومده - چون بچه ها حدس زده بودن گوی که ضد قدرت شیطانیه و هنری اون قدرت ترمیم به ظن ما شیطانی رو داره ، ممکنه دچار مشکل شه.


   
mosadonya2، fariba.2016، anahitarafiee2 و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
nasren1232
(@nasren1232)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 185
 

خوب بود:5:


   
پاسخنقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 

AmbrellA;33662:
دوستان چه گروه یا نژادی رو توی داستان بیشتر دوست دارید دلیلش رو هم اگر بگید عالیه همچنین انتظاراتی که ازش دارید.

سلام من نودل هارو بیشتر دوست دارم چون شرافتشون براشون مهمه و به کسی که بهشون کمک کرده و یا دوستانشون وفادار مینونن

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

خب من تازه آن شدم برم دانلود کنم


   
پاسخنقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 

توی صفحه 9 اشتباها نوشتین با کشیده شدن تیغه مقدس فرمانروا ولی اون فرمانده بود یا نکنه واقعا فرمانروا بود؟؟
یه چیزیو مننفهمیدم غول های سنگی طرف اجنه بودن یا دشمن؟آخه انگار اولاش با اجنه بودن؟
احیانا این خوابا آینده ی هنری نیستن؟ یا گذشته ی دنیای اجنه و فرمانروا؟
اون شنل پوش ممکنه رییکا باشه؟نوشته بودین چشمان سفیدش چشمای رییکا سفید بود؟؟
فصل خوبی بود موفق باشید

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

یعنی اون سایه نیروی شیطانی نیست؟


   
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

AmbrellA;33679:
هوم مرسی
اتفاقا منم از نودل ها خوشم میاد ولی هنوز یه چیزای دیگه هم هستن که هنوز گفته نشدن من از یکی ازاونها بیشتر از همه خوشم میاد کم کم بهشون میرسیم غول های سنگی چطور بودن؟

راستی غضیه چیه تمام فانتزی دوستا جان کارتر رو مثال میزنن برای فیلمای خوب! هوم چه علاقه مشترکی هست بین همه ما!

خب منتظر نوع های دیگر میمونم.غول های سنگی خیلی قوی هستن منتظر اطلاعات بیشتر ازشون میمونم در فصول اینده.
فیلم جان کارتر واقعا عالی بود.اولین چیزی هم به ذهنم اومد برای مثال زدن همین فیلم بود


   
پاسخنقل‌قول
mohammad_solimanimanesh2
(@mohammad_solimanimanesh2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 149
 

به به فصل جدید... برم بخونم ببینم چطوره


   
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

خطر اسپویل:27:
ورود ممنوع

حدسیات خودم:خب وقتی اجنه به این سرزمین اومدن جنگی بین اجنه و غول های سنگی در گرفته اینم احتمالا همونه.فک کنم این یکی از جنگ های فرمانروا باشه که اون موقع به عنوان یه فرمانده خدمت میکرده.خب ولی گارد فرمانروایی ادمو به شک میندازه .


/شمشیر فرمانروا و گارد فرمانروایی/
اینا با هم جور نیستن
.
برام جای سواله چجوری یه یگان ۲۰۰۰ نفری که چجوری یدفعه کل غول های سنگی رو نابود کردن در حالی در مقایسه با ارتش تعداد خیلی کمی بودن.اون نشان گرگ هم جالبه و عجیبه.به چه نژادی یا قبیله ای تعلق داره؟


ولی خب با توجه به این هنری قراره دهنش سرویس بشه احتمالا با غول های سنگی هم باید درگیر بشه یعنی با همه الهه ها و نژاد ها روبرو بشه/اونایی دشمن هستن/

منم تصور میکنم اون شنل پوش میتونه ریکا باشه هرچند دقیق نمیشه معلوم کرد داستان پیچیده هس
.
.
جالب اینجاس هر وقت هنری به شدت آسیب میبنه/دفعه قبل از جنگ با گله آلفا / غول های سنگی وارد داستان میشن پس به نوعی خواب های هنری میتونه باشه داره گذشته رو میبینه
.
.
اما در مورد ایتاش فهمید سرنوشتش با هنری گره خورده و خبخیلی ناراضیه و چون عاشق جیلاس مشکلات چن برابر میشه و هنری کار خیلی سختی در پیش داره.منتظر وقتیم قبولش کنه.

فک نیکردم فقط یه دورگه دختر وجود داشته باشه انتظار تعداد بیشتری داشتم و مثل اینکه هنری در دوران خوبی وارد دنیایی اجنه شده.هر چند مشکلاتش واقعا زیاده.دورگه واقعا بدبختن اگ هنری یه کاری واسشون بکنه
.
تناقض:یجا گفتی سی و پنچ سال و بعدش گفتی بیست سال در مورد توفو


   
M,baran واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 

برام جای سواله چجوری یه یگان ۲۰۰۰ نفری که چجوری یدفعه کل غول های سنگی رو نابود کردن در حالی در مقایسه با ارتش تعداد خیلی کمی بودن.اون نشان گرگ هم جالبه و عجیبه.به چه نژادی یا قبیله ای تعلق داره؟

سلام
خب توی پاراگراف اول صفحه 12 نوشته بودکه یه یگانتا آخرین لحظه کنار پل مخفی کرده پس نشون میده که اونا غول های سنگیو غافلگیرشون کردن شاید پیروزیشون برای همین بوده
البته این موضوع فکر منم مشغول کرده بود

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

DARK LORD;33689:

تناقض:یجا گفتی سی و پنچ سال و بعدش گفتی بیست سال در مورد توفو

خی توی پونزده سالگی وارد دنیای اجنه شده و بیست ساله که اونجاست احتمالا به اشتباه سن خودشا گفته سی و پنج درحالی که باید میگفت بیست سال توی دنیای اجنه بوده


   
M,baran واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
صفحه 81 / 210
اشتراک: