Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
499 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark، rasoulsss، A. M. D. R. Z. H و 103 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

ezrail97;33327:
داداش یه چند روز برو سفر ذهنت باز شه شمالی مشهدی کوهی بالاخره یجایی برو از اونجایی که هم نویسنده ای هم برنامه نویس شرط میبندم هفته ای یبارم بیرون نمیری:23:

اره تقریبا تو همین مایه ها یادم نمیاد اخرین بار برای تفریح کی بیرون رفتم!
توی خونه برنامه نویسی و نوشتن بیرونم سرکار خسته کوفته

هوم مسافرت الان که نمیشه باید یه فکر دیگه بکنم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

abner;33329:
به نظر من این بن بستهای فکری طبیعیه. چون ذهن داره هزار جا میره . من این جور موقع ها چند روزی سمتش نمیرم . ولی یه کاری که من میکنم . جواب گرفتم . میرم زیر دوش . اب سرد و باز میکنم . بی حرکت میمونم . ذهنمو خالی میکنم . بعد یهو ایده میاد. جمله بندی میاد. داستان کوتاه معلم ما اقای عربی هم همین جوری ایدش اومد. موفق باشی رفیق

معمولا کم اینطوری میشم اما واقعا جس مزخرفیه خیلیییی این روزا دارم روی شبکه یه شرکت کار میکنم بعدشم کد نویسی php سایت و اینا رو کار میکنم بعدش وقتی میام سروقت نوشتن دیگه قفل میکنه.

هوم باید تستش کنم دوش اب رو اصلا همین الان باید برم. مرسی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

danyal;33325:
یا خدا نگو این هفته فصل نداریم که سکته ناقص میزنم

تا دو هفته دیگه حد اقل فصل داریم نگران نباشید اما بعد اون مدت شاید نتونم اون ریتم هفتگی رو نگه دارم شاید یه مدت شاید یه مدت استراحت نیاز داشته باشم ببینیم چی میشه ولی ایشاا... درست میشه

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

Rosela;33337:
من چیکار کنم دیگه امتیازم زیاد بشه:106:

همین که روزی یه بار بیای یه پست بزاری حل میشه امتیاز هفتگیت.


   
anahitarafiee2 و Dark lord واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Hacker
(@hacker)
Estimable Member
عضو شده: 4 سال قبل
ارسال‌: 148
 

داش امید یه روز تعطیلی قید همه چیز را بزن برو دل طبیعت یا هر کاری که بهت نشاط میده انجام بده تا سر هفته بچه ها یکی یکی سکته نکنند


   
Aryamo و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

AmbrellA;33340:
اره تقریبا تو همین مایه ها یادم نمیاد اخرین بار برای تفریح کی بیرون رفتم!
توی خونه برنامه نویسی و نوشتن بیرونم سرکار خسته کوفته

هوم مسافرت الان که نمیشه باید یه فکر دیگه بکنم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

معمولا کم اینطوری میشم اما واقعا جس مزخرفیه خیلیییی این روزا دارم روی شبکه یه شرکت کار میکنم بعدشم کد نویسی php سایت و اینا رو کار میکنم بعدش وقتی میام سروقت نوشتن دیگه قفل میکنه.

هوم باید تستش کنم دوش اب رو اصلا همین الان باید برم. مرسی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

تا دو هفته دیگه حد اقل فصل داریم نگران نباشید اما بعد اون مدت شاید نتونم اون ریتم هفتگی رو نگه دارم شاید یه مدت شاید یه مدت استراحت نیاز داشته باشم ببینیم چی میشه ولی ایشاا... درست میشه

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

همین که روزی یه بار بیای یه پست بزاری حل میشه امتیاز هفتگیت.

با سلام
اصلا داستان و فصل بیخیال
بزن بیرون کوه طبیعت ،مسافرت کوتاه ،بیرون شهر روحیت عوض شه .برا اون کارت هم انرژی بیشتر داری


   
anahitarafiee2 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

مرسی از دوستان بابت پیشنهاداتی که دادن گمون کنم همین کار رو باید بکنم .

خبر جدید هم اینکه ویراستارمون تمامی فصل ها رو ویراستاری کردن و رسیدن به فصل دهی. امشب فصل 20 رو براش ایمیل کردم ایشاا... که بتونه تا فردا شب بهمون برسونه که بزاریمش روی سایت.

موفق باشید یا علی


   
Hacker، qelqelak71sh2، zzareb2 و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Death master
(@death-master-2)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 66
 

نمیشه فصل دهی از طرف صبح بشه


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

Death master;33349:
نمیشه فصل دهی از طرف صبح بشه

هفته قبل گفته بود میشه
حالا نمی‌دونم????
به هر حال از هم اکنون چشم انتظاریم???


   
پاسخنقل‌قول
soks_sia2
(@soks_sia2)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 21
 

سلام به همگی و امید خان گل و گلاب

یه نکته‌ای رو میخواستم تذکر بدم اینکه همونطور که چند بار دیگه هم گفتم اینکه کاش از جن استفاده نمیکردی ولی حالا که کردی خیلی از کلمه اجنه استفاده میکنی. ببین وقتی داستانت در مورد اجنه هست دیگه لزومی نداره هی بگی اجنه سرباز یا اجنه نگهبان. بهتره بگی سربازها یا نگهبانها. یه چیز دیگه مثلا نوشتی گروه های نگهبانی متشکل از تایرن ها و اجنه گشت میزنند. مگه تایرنها جن نیستند؟ پس برای نژاد عادی جنها بابد یه اسمی بگذاری که بگی یه تایرن و یه ... گشت میزنند. بعد اینکه کلمه اجنه جمع جن هست وقتی داری از یک جن صحبت میکنی نباید بگی یک اجنه سرباز نگهبانی میداد. باید بگی یک جن سرباز و درستتر وبهتر اینه که همونطور که بالاتر گفتم همه جن هستند پس بگی یه سرباز نگهبانی میداد و فقط برای دورگه ها یا موجوداتی که جن نیستند از ماهیتشون استفاده کنی. تصور کن مثلا تو شمشیر حقیقت همه جا نوشته بود یک پیرزن انسان رفت. یک جادوگر انسان آمد. یک سرباز انسان در حال جنگ با دو جادوگر انسان بود. وقتی همه انسان هستند لازم نیست بگی انسان. حالا اینها همه جن هستن پس کاربرد کلمه جن و اجنه لزومی نداره
تلگرامت رو هم چک کن.
موفق و پیروز باشی
بای تیل های


   
AmbrellA، zzareb2 و anahitarafiee2 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Sorna
(@sorna)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 600
 

قرار بود این هفته فصل صبح بزاری
پس چی شد


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
zzareb2
(@zzareb2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 160
 
یه چیز دیگه مثلا نوشتی گروه های نگهبانی متشکل از تایرن ها و اجنه گشت میزنند. مگه تایرنها جن نیستند؟

این تیکه رو منم موقع خوندن بهش فک کردم که چرا اینجوری گفته - بعد یادم رفت اینجا بگم 🙂
چون تایرن قیافه ای خیلی فرق داره با اجنه معمولی این جوری به کار بود ولی اون طور که تو گفتی بهتر میشد گفت.
ولی کلیت حرفت رو قبول دارم که نیاز نیست همه جا بگه جن فلان و اینا


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

AmbrellA;33346:
مرسی از دوستان بابت پیشنهاداتی که دادن گمون کنم همین کار رو باید بکنم .

خبر جدید هم اینکه ویراستارمون تمامی فصل ها رو ویراستاری کردن و رسیدن به فصل دهی. امشب فصل 20 رو براش ایمیل کردم ایشاا... که بتونه تا فردا شب بهمون برسونه که بزاریمش روی سایت.

موفق باشید یا علی

خوبه ویراستاری به اتمام رسید و فصل ها با ویرایش ارائه میشن.فقط الان فصل های قبل رو با ویرایش شده جایگزین کردی یا میزاری برای اخر کار؟


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

soks_sia;33352:
سلام به همگی و امید خان گل و گلاب

یه نکته‌ای رو میخواستم تذکر بدم اینکه همونطور که چند بار دیگه هم گفتم اینکه کاش از جن استفاده نمیکردی ولی حالا که کردی خیلی از کلمه اجنه استفاده میکنی. ببین وقتی داستانت در مورد اجنه هست دیگه لزومی نداره هی بگی اجنه سرباز یا اجنه نگهبان. بهتره بگی سربازها یا نگهبانها. یه چیز دیگه مثلا نوشتی گروه های نگهبانی متشکل از تایرن ها و اجنه گشت میزنند. مگه تایرنها جن نیستند؟ پس برای نژاد عادی جنها بابد یه اسمی بگذاری که بگی یه تایرن و یه ... گشت میزنند. بعد اینکه کلمه اجنه جمع جن هست وقتی داری از یک جن صحبت میکنی نباید بگی یک اجنه سرباز نگهبانی میداد. باید بگی یک جن سرباز و درستتر وبهتر اینه که همونطور که بالاتر گفتم همه جن هستند پس بگی یه سرباز نگهبانی میداد و فقط برای دورگه ها یا موجوداتی که جن نیستند از ماهیتشون استفاده کنی. تصور کن مثلا تو شمشیر حقیقت همه جا نوشته بود یک پیرزن انسان رفت. یک جادوگر انسان آمد. یک سرباز انسان در حال جنگ با دو جادوگر انسان بود. وقتی همه انسان هستند لازم نیست بگی انسان. حالا اینها همه جن هستن پس کاربرد کلمه جن و اجنه لزومی نداره
تلگرامت رو هم چک کن.
موفق و پیروز باشی
بای تیل های

مرسی محسن جان حتما سعی میکنم توی ادامه رعایتش کنم.
مرسی ازت الان چک میکنم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

DARK LORD;33356:
خوبه ویراستاری به اتمام رسید و فصل ها با ویرایش ارائه میشن.فقط الان فصل های قبل رو با ویرایش شده جایگزین کردی یا میزاری برای اخر کار؟

ایشاا... فصل های قبلی رو یکی میکنیم بعد اخر سر یه فایل نهایی میدیم بیرون.
ویرایش نگارشیه بیشتر داستانی نیست شاید یکمم اخر سراضافات رو زدم حالا...


   
Dark lord، anahitarafiee2 و fariba.2016 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
ahmadi.fereshteh222
(@ahmadi-fereshteh222)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 224
 

AmbrellA;33357:
مرسی محسن جان حتما سعی میکنم توی ادامه رعایتش کنم.
مرسی ازت الان چک میکنم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

ایشاا... فصل های قبلی رو یکی میکنیم بعد اخر سر یه فایل نهایی میدیم بیرون.
ویرایش نگارشیه بیشتر داستانی نیست شاید یکمم اخر سراضافات رو زدم حالا...

فصل جدید ساعت 11 و 12میزارین یا یه یکی دو ساعت دیگه گذاشته میشه؟


   
پاسخنقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 

سلام میشه فصلا زودتر بذارین بی صبرانه منتظریم:105:


   
Dark lord واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
soks_sia2
(@soks_sia2)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 21
 

سلام و درود بر امید آقای گل و گلاب

ویرایش برات ارسال شد. ایمیلت رو چک کن

بای تیل های


   
anahitarafiee2، Hacker، zzareb2 و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
mohammad_solimanimanesh2
(@mohammad_solimanimanesh2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 149
 

soks_sia;33360:
سلام و درود بر امید آقای گل و گلاب

ویرایش برات ارسال شد. ایمیلت رو چک کن

بای تیل های

آقا امید گل، ویرایش فصل هم فرستاد،کاش الان بذاری فصل رو


   
پاسخنقل‌قول
صفحه 69 / 210
اشتراک: