Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
499 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark، rasoulsss، A. M. D. R. Z. H و 103 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
zzareb2
(@zzareb2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 160
 

الان یه سوال به ذهنم اومد - اونجا که ملکه به کمک هنری اومده بود تو اردوگاه - فصل قبلش ملکه به این حالت افتاده بود و دوستان هم گفته بودن که ملکه که بیهوش شده بود و کی خوب شد.
الان دوباره می بینیم ملکه تو حالت بیهوشیه! یعنی اون فصلی که جون هنری رو نجات داد زمان مال قبل بوده و فلش بک بوده؟!
و اینکه اصلا چطور ملکه فهمیده بود جون هنری در خطره تو این فاصله دور! سنگی که داده یا شی دیگه ای باعث شده ملکه از حال هنری با خبر بشه؟


   
fariba.2016، Hacker، Sorna و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

kasra;33250:
ریکا جادوگر ماهریه ، چرا نمیتونه از تیغه استفاده کنه؟ فکر نکنم جایی از داستان گفته باشه که یه جادوگر نمیتونه از تیغه استفاده کنه

با توجه به رابطه نزدیک بین ملکه و ریکا، گرفتن نشان سلطنتی زیاد سخت هم نیست

سلام
لازمه استفاده از تیغه های مقدس داشتن نیروی درونی خاص اجنس
دورگه ها یه نیمه انسانی دارن یه نیمه اجنه به خاطر همین میتونن از تیغه ها استفاده کنن
ولی یه کسی که کاملا انسانه و نیروی اجنه رو نداره صرف اینکه جادوگر بزرگیم باشه نمیتونه از اونها استفاده کنه.
یه چیز دیگه اون نشان گارد سلطنتی بود نه نشان سلطنتی نشانی که محافظین خاص فرمانروا دارن. ارماندو هم پشت گرز سفیدش نشان هک شده یا جیلا پشت تیغه ترکیبیش!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

zareb;33251:
الان یه سوال به ذهنم اومد - اونجا که ملکه به کمک هنری اومده بود تو اردوگاه - فصل قبلش ملکه به این حالت افتاده بود و دوستان هم گفته بودن که ملکه که بیهوش شده بود و کی خوب شد.
الان دوباره می بینیم ملکه تو حالت بیهوشیه! یعنی اون فصلی که جون هنری رو نجات داد زمان مال قبل بوده و فلش بک بوده؟!
و اینکه اصلا چطور ملکه فهمیده بود جون هنری در خطره تو این فاصله دور! سنگی که داده یا شی دیگه ای باعث شده ملکه از حال هنری با خبر بشه؟

نخیر جایی گفته نشده که از اون موقع بی هوش بوده تا اون وقت. توی فصلی که ملکه توی ایون گلهاش بیهوش شد رو یادتون میاد که گفتم گاها سردرد هایی به سراغش میاد که خیلی شدیده؟ خب همین عامل باعث میشه با فشار زیادی که به ذهنش میاد بی هوش بشه اما این بار یکم شدید تر شد و به هوش نیومد مدت طولانی. نجات دادن هنری هم بعد از اولین بی هوشیش بوده وقتی بیدار شده و فلش بک نبوده
اگر یادتون باشه اون فصل یه نودل داشتیم که بعد از خراب شدن دیوار کلبه هنری سریع خودش رو رسوند پشت دیوار و وقتی دید اون اتفاق افتاده چیکار کرد؟یه شیپور به صدا در نیاورد؟ خب پس گمون نمیکنین یه ربطی داشته باشه؟
فکر نمی کنم ملکه در هیچ زمانی هنری رو بدون محافظ بزاره حتی وقتی کسی در کنار هنری نیست !


   
fariba.2016، M,baran، mosadonya2 و 3 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

AmbrellA;33247:
مرسی خوندم نظرت رو جوابش رو دادم میارم توی تاپیک میزارمش

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

عجب بازم نمیشه نقل قول کرد اههه

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

سلام
مرسی
درسته همون روش رو که فرمودین مخلوط کردن مهما با مسائل معمولی و وقتی هیچ اتفاق خاصی نمی افته توسط اشخاص بیان بشه من تمام سعیم رو کردم که این کار رو انجام بدم اما میدونید بعضی مسائل تا زمانش نرسه خواننده متوجهش نمیشه باید کلید معما توی داستان گذاشته بشه تا تمام قطعات پازل کنار هم جفتو جور بشن که کلید ها رو همه جای داستان نمیزارن معمولا میزارن فصل های انتهایی داستان.
اما مسئله دیگه توی دورگه اینکه حتی بتونی معما رو کشف کنی من هنوز خیلی چیزا توی پس زمینه اجرا کردم که پر معماس و خواننده ها خیلی وقت ها بهش نرسیدن یه جاهایی بهش توی نظرات اشاره شده ولی هنوز کسی به طور کامل باورش نکرده!اول باید معما کشف بشه بعد معما حل بشه! طی روند عادی معما توی داستان حل میشه و تا اخر داستان همه سرنخ ها به نتیجه میرسن ولی اینکه داستان فصل به فصل میاد یکم برای بعضی ها ذهنیت ایجاد میکنه که بعضی چیزا کم رنگ شده اما وقتی یه بار دیگه بعد از تموم شدن داستان اون رو بخونن متوجه میشن که هر چیزی دلیلی داره مثل همین سفر هنری به شمال که بچه ها میگفتن اصلا چرا باید بره خطرناکه ولی هر چه جلوتر میریم میبینیم که اصلا نمیشه این سفر رو از داستان حذف کرد.
مرسی از اینکه دورگه رو دنبال میکنی ایشاا... تو هم رهجو رو تا ته ته ته ادامه بدی
موفق باشی یا علی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

والا 10 11 امتیاز که چیزی نیست یادمه کتاب قبلی رو یه مدت 30 40 امتیازی میزاشتیم ولی بعدا برش داشتم.
اما این سیاست سایته باید امتیازات به یه کاری بیان و باعث فعالیت بیشتر بشن

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

یعنی دقت و ریز بینیت تو حلقم چقدر دقیق میخونی!!!!!:13:
یعنی بعضی وقتا دوستان به نکاتی اشاره میکنن که من نویسنده اون داستان تو کف میمونم که چقدر میتونهیه خواننده دقیق باشه!

سلام قرار بود جواب نظر منو بدی.نه تو بخش خصوصی فرستادی و نه اینجا.منتظرم باتشکر
درسته با توضیخاتی دادی اکثرا سوالام جواب داده شده ولی هنوز یکی مونده


   
mosadonya2، Sorna و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

Rosela;33248:
سلام
یه نکته هایی بود توی این فصل:
1.چرا آیتاش فقط با یبار استفاده کردن از نیروی درونیش اینطوری ناتوان شد یعنی از بیشتر نیروی درونیش استفاده کرده؟ توی این دو تا فصل آیتاش قدرت محدودی نسبت به اویل کتاب داره
2.چطور ممکنه ینفر توی خاطره متوجه سنون بشه؟ در هر حال اگر متوجه سنون شده مطمئنا می دونسته که چه زمانی سنون به ذهن ملکه نفوذ میکنه و یه دلیلی برای اینکارش داشته که توی خاطره با سنون مواجه بشه البته اگه متوجه سنون شده باشه
3.اونطور که توی داستان نوشتین به نظر میرسه که اخبار مخصوصا درمورد افراد مشهور خیلی زود به گوش خیلیا میرسه همونطور که آیتاش اون خرس سفید رو کشت و خیلیا ازاون اتفاق با خبر شدن ولی چطور هنری که از قبل مشهور بوده به دلیل اینکه فرزندخوانده ریکاست چطور کارهایی که در دشت های ناردا کرده رو هیچ کودوم از هم گروهیاش خبر ندارن؟ چرا تعداد کمی ازین اتفاق باخبرن؟
در ضمن این فصل هم مثل باقی فصلا واقعا عالی بود ممنون نویسنده

سلام
اوایل کتاب کجا از قدرت جادوییش استفاده کرد؟ یه بار فقط زمانی که به خرس سفید نیزه پرتاب کرد ایتاش رو ضعیف تصور نکن به هیچ وجه زمان خاصش که برسه اون زمان میفهمین چه غولیه برا خودش!
شماره دوت توی ادامه متوجه میشی
و شماره سه رو قصد نداشتم تا به جایی لو بدم اما اشکالی نداره ملکه به نودل ها دستور داده که این ماجرا رو بین خودشون نگه دارن حالا دلیل و اتفاقات بعد و قبلش رو دیگه بزاریم برای داستان.

مرسی که نظر دادی

nabeghh;33249:
سلام واقعا عالی بود.
من از داستان هایی که در یه فصل از چند جهت حکایت میکنن خیلی خوشم میاد.
در مورد سفید پوشی که به شاهزاده کمک کرد فکر میکنم یکی از محافظای مخفی هنری باشه یا اینکه جیلا باشه به کاروان هنری برخورد کرده یعنی شاید بئاتریس خواسته باشه هنری رو ببینه از اون سمت اومده باشن.
اون شخص داخل ذهن ملکه هم احتمالا همون برادره است البته فرمانروا یا حتی میتونه اون جانشین فرستاده که در کتاب اول گذاشت رفت هم باشه.
این داستان خیلی هیجان داره آدمو ترغیب به ادامش میکنه اینا همه به خاطر قلم خوب نویسنده عزیز می باشد.
تشکر و سپاس از نویسنده گرامی:53::53::53::41:

سلام
ممنون
یعنی یه چیزی میخوام بگم نوک زبونمه هی میخوام بگم هی خودمو نگه میدارم هی میخواد لو بده هی نیگهش میدارم ولی نمیگم میزارم به وقتش کلا راه افتادم توی منتظر نگه داشتن ملت نه؟خخخخخ
مرسی که نظر دادی موفق باشی یا علی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

DARK LORD;33253:
سلام قرار بود جواب نظر منو بدی.نه تو بخش خصوصی فرستادی و نه اینجا.منتظرم باتشکر
درسته با توضیخاتی دادی اکثرا سوالام جواب داده شده ولی هنوز یکی مونده

الان به موقش

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

DARK LORD:
این فصل از اونا بود که دوست داستم از همه جا بود.نمیدونم قراره فلش بک بخوره یا نه ولی من انتظار توضیحات بیشتری داشتم.مخصوصا واکنش ایتاش.این اتفاقات رو باید از دید ایتاش هم ببینیم بظر من اینجوری جالب تر و جذاب تر میشه.چند وقتیه به حاشیه رفته.

قراره بیشترم به حاشیه بره زیادی گنده شده بود یکم خاری و خجالت هم بکشه بد نیست بیچاره هنری همش مگه باید بخوره تو سرش این با نشان فرمانروا برا خودش ول بچرخه؟ انصافه؟تالارگفتمان 2
حقیقتش این روزا درگیر کار و کد نویسی بسیار پیچیده ای برای یه سایت هستم و همین باعث شده کمی تا قسمتی گیج بشم موقع نوشتن نتونم تمرکز کنم فکر کنم بدونید نوشتن یه برنامه چقدر پیچیدس. احتمالا تاثیر بد گذاشته و بهتون حق میدم اما توی این جمع که الان هم با هنری هستن کسی دوست نزدیک ایتاش نیست که باهاش گرم صحبت بشه که از جزئیاتش بگم ول جلوتر سعی میکنم از همه نفرات به اندازه بگم.

DARK LORD:

حدس میزنم گوی واس جلو گیری از تسخیر سربازان باشه هر چند ممکنه هدف والاتری هم داشته باشه.

اشاره به قسمتی که اون جادوگر گفت شانس اوردی توی محوطه گوی بودی!تالارگفتمان 3

DARK LORD:

واقعا از قدرت بدنی هنری تعجب کردم حتی از نودل ها هم قویتر.

هنوز مونده تا ته قدرت بدنی هنری رو بتونید بفهمید

DARK LORD:

امیدوارم این اتفاقاتی که برای شاهزاده و ارملندو افتاد از دید بقیه هم ببنیم./اصلا پیشنهاد میکنم از دید یه نفر داستان نباشه اگ برای اینده مشکل ایجاد نمیکنه،همون اتفاقات از دید افراد مختلف

خب اتفاقات اون چنینی داریم که توی صحنه ها یکم توصیفات چسبیده به یه شخصیت بیان بشه ولی اینکه اول شخص بنویسم نه

DARK LORD:

/خدا کنه سنون رو تبعید نکن خیلی بهش نیاز دارن.

تالارگفتمان 3

DARK LORD:

اون مرد کنار ملکه اگ فرمانروا هم باشه فک نکنم سنون اینقدر شوکه بشه.یک فرضیه الکیه ولی فک میکنم اون یکی از اصیل زاده ها باشه ،فرزند سوم./بعید میدونم درست باشه ولی یکی از حدسام اینه یه جورایی با هم خویشاوند بشن

این رو دیگه باید توی داستان بخونیم

DARK LORD:

/قسمت بئاتریس بنظرم خوب بیان نشده یکم ادمو گیچ میکنه که چی به چیه.این فصل تایید کرد که این مسابقات فقط برای حضور هنری برگذار میشه پس احتمالا همون ایده زاک میخاد اجرا بشه.در مورد وابسته خونی هنری و بتاریس چن جور ابهام به وجود میاد اولا اینکه بتایرس باید دختز خود فرمانروا باشه که با هنری نسبت خونی داشته باشه در حالی که همه فکر میکنن فرزند خونده هس.البته شایدم منظورت یه چیز دیگه بود.یه فرضیه دیگه هم دارم که بعید میدونم درست یاشه

به تخیلت اجازه پرواز بده شاید درست باشه!تالارگفتمان 5

DARK LORD:

.شاهزاده بنظر فرد قوی میاد ولی یا اینجا ضعیف نشون داده شد در مبارزه با هیولا یا واقعا هیولا قوی هس.در مورد هیولا اگ مشکل ایجاد نمیکنه توضیحات بیشتری لازمه.و اما اون فردی که شاهزاده رو نجات داد و از گارد سلطنی هس تنها کسی بنظرم میاد جیلا باشه که کمکشون اومده

نخیر شاهزاده بسیار هم قدرتمنده اما دیدی که شکارچی خرس سفید با نیزش اون رو قلقلک داد آرماندو با گرزش اونجور لتوپار شده بود با در نظر گرفتن طول 100 متری و اندازه یک اسب به نظرت هیولای کوچک و ضعیفی هست؟

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

DARK LORD;33253:
سلام قرار بود جواب نظر منو بدی.نه تو بخش خصوصی فرستادی و نه اینجا.منتظرم باتشکر
درسته با توضیخاتی دادی اکثرا سوالام جواب داده شده ولی هنوز یکی مونده

کدوم مونده؟


   
fariba.2016، anahitarafiee2، mosadonya2 و 3 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

AmbrellA;33254:
سلام
اوایل کتاب کجا از قدرت جادوییش استفاده کرد؟ یه بار فقط زمانی که به خرس سفید نیزه پرتاب کرد ایتاش رو ضعیف تصور نکن به هیچ وجه زمان خاصش که برسه اون زمان میفهمین چه غولیه برا خودش!
شماره دوت توی ادامه متوجه میشی
و شماره سه رو قصد نداشتم تا به جایی لو بدم اما اشکالی نداره ملکه به نودل ها دستور داده که این ماجرا رو بین خودشون نگه دارن حالا دلیل و اتفاقات بعد و قبلش رو دیگه بزاریم برای داستان.

مرسی که نظر دادی

سلام
ممنون
یعنی یه چیزی میخوام بگم نوک زبونمه هی میخوام بگم هی خودمو نگه میدارم هی میخواد لو بده هی نیگهش میدارم ولی نمیگم میزارم به وقتش کلا راه افتادم توی منتظر نگه داشتن ملت نه؟خخخخخ
مرسی که نظر دادی موفق باشی یا علی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

الان به موقش

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

قراره بیشترم به حاشیه بره زیادی گنده شده بود یکم خاری و خجالت هم بکشه بد نیست بیچاره هنری همش مگه باید بخوره تو سرش این با نشان فرمانروا برا خودش ول بچرخه؟ انصافه؟تالارگفتمان 2
حقیقتش این روزا درگیر کار و کد نویسی بسیار پیچیده ای برای یه سایت هستم و همین باعث شده کمی تا قسمتی گیج بشم موقع نوشتن نتونم تمرکز کنم فکر کنم بدونید نوشتن یه برنامه چقدر پیچیدس. احتمالا تاثیر بد گذاشته و بهتون حق میدم اما توی این جمع که الان هم با هنری هستن کسی دوست نزدیک ایتاش نیست که باهاش گرم صحبت بشه که از جزئیاتش بگم ول جلوتر سعی میکنم از همه نفرات به اندازه بگم.

اشاره به قسمتی که اون جادوگر گفت شانس اوردی توی محوطه گوی بودی!تالارگفتمان 3

هنوز مونده تا ته قدرت بدنی هنری رو بتونید بفهمید

خب اتفاقات اون چنینی داریم که توی صحنه ها یکم توصیفات چسبیده به یه شخصیت بیان بشه ولی اینکه اول شخص بنویسم نه

تالارگفتمان 3

این رو دیگه باید توی داستان بخونیم

به تخیلت اجازه پرواز بده شاید درست باشه!تالارگفتمان 5

نخیر شاهزاده بسیار هم قدرتمنده اما دیدی که شکارچی خرس سفید با نیزش اون رو قلقلک داد آرماندو با گرزش اونجور لتوپار شده بود با در نظر گرفتن طول 100 متری و اندازه یک اسب به نظرت هیولای کوچک و ضعیفی هست؟

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

کدوم مونده؟

همون قسمت پرواز تخیل:39: مونده بود.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

در مورد اون کارت،کد نویسی هم موفق باشی


   
mosadonya2، AmbrellA و mohammad_solimanimanesh2 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
mohammad_solimanimanesh2
(@mohammad_solimanimanesh2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 149
 

AmbrellA;33252:
سلام
لازمه استفاده از تیغه های مقدس داشتن نیروی درونی خاص اجنس
دورگه ها یه نیمه انسانی دارن یه نیمه اجنه به خاطر همین میتونن از تیغه ها استفاده کنن
ولی یه کسی که کاملا انسانه و نیروی اجنه رو نداره صرف اینکه جادوگر بزرگیم باشه نمیتونه از اونها استفاده کنه.
یه چیز دیگه اون نشان گارد سلطنتی بود نه نشان سلطنتی نشانی که محافظین خاص فرمانروا دارن. ارماندو هم پشت گرز سفیدش نشان هک شده یا جیلا پشت تیغه ترکیبیش!

مرسی از توضیحت امید جان...امیدوارم همینطور با انرژی بری جلو


   
mosadonya2 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

همه میدانستند صاحب اولیه سنگ ها چه کسی هست.خب ملکه یا فرمانروا؟


   
M,baran و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

DARK LORD;33257:
همه میدانستند صاحب اولیه سنگ ها چه کسی هست.خب ملکه یا فرمانروا؟

اوف تازه دفت کردم پست ها برای داستان دورگه رسید به 100 صفحه:دی

سنگ ها جواهرات سلطنتی هستن که یا در اختیار ملکه هستن یا بانو بئاتریس!


   
fariba.2016، M,baran و mosadonya2 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
danyal
(@danyal)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 78
 

خب فصل خوبی بود.در مورد هنری پس معلوم شد از اجنه ها از نظر فیزیکی قویتره.با اون هیولا خیلی حال کردم از این جور موجودات بیشتر استفاده کنی خیلی داستان جذاب تر میشه.در مورد ملکه چندتا احتمال داره اون مرده ممکنه یکی از اصیل ها باشه چون هرکی که هست باید خیلی قدرتمند باشه که تو ذهن ملکه متوجه سنون شد یا ممکنه فرمانروا باشه اما با توجه به توصیفت از اون این احتمال کمه.یا یه فرد جدید مثل خدای دراکل یا یه خدای شیطانی دیگه که به اون فرم در اومدن و ملکه رو تسخیر کردن.نکته ای که من برام جالب بود مسابقات هزاره هستش که مطمئنا ربطی به درمان هنری داره چون ملکه بخاطر اون دستور برگزاری داده و درست بعد مطرح شدن راه حل جناب زاک به ملکه.خیلی خیلی منتظر اون فصلم که مسابقات برگزار میشه.فقط اگه امکان داره این شاهزاده رو هم بزار بیاد هنری حالشو بگیره .میمونه بحث اون یارو مو سفیده که کیه.که یا جیلا بوده که بئاتریس فرستادتش دنبال گروه که احتمالش کمه چون با توجه به مبارزش فرد خیلی قدرتمندی بود ویا بازم یه شخصیت جدید داریم.درکل عالی ولی بنظرم این فصل میتونست بیشتر باشه می‌تونستی مبارزه رو کش بدی یه مبارزه بی نقص تحویل بدی و اجازه می‌دادی شاهزاده و هنری هم یه چشمه از قدرتشون رو مقابل هیولا نشون بدن.باید بگم خیلی تو ذوقم خورد هنری تو مبارزه شرکت نکرد چون بنظرم با توجه به قدرتش و سلاحش شانس بهتری داشت‌. منتظر اون لحظه هم هستم آیتاش بیدار شه و ببینه تو بغل هنریه.و اگه میشه فصل رو زودتر بزار نزار آخر شب والا آدم نمیدونه بخوابه یا بشینه با دقت فصلو بخونه نکاتی رو دربیاره


   
mosadonya2 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

danyal;33261:
خب فصل خوبی بود.در مورد هنری پس معلوم شد از اجنه ها از نظر فیزیکی قویتره.با اون هیولا خیلی حال کردم از این جور موجودات بیشتر استفاده کنی خیلی داستان جذاب تر میشه.در مورد ملکه چندتا احتمال داره اون مرده ممکنه یکی از اصیل ها باشه چون هرکی که هست باید خیلی قدرتمند باشه که تو ذهن ملکه متوجه سنون شد یا ممکنه فرمانروا باشه اما با توجه به توصیفت از اون این احتمال کمه.یا یه فرد جدید مثل خدای دراکل یا یه خدای شیطانی دیگه که به اون فرم در اومدن و ملکه رو تسخیر کردن.نکته ای که من برام جالب بود مسابقات هزاره هستش که مطمئنا ربطی به درمان هنری داره چون ملکه بخاطر اون دستور برگزاری داده و درست بعد مطرح شدن راه حل جناب زاک به ملکه.خیلی خیلی منتظر اون فصلم که مسابقات برگزار میشه.فقط اگه امکان داره این شاهزاده رو هم بزار بیاد هنری حالشو بگیره .میمونه بحث اون یارو مو سفیده که کیه.که یا جیلا بوده که بئاتریس فرستادتش دنبال گروه که احتمالش کمه چون با توجه به مبارزش فرد خیلی قدرتمندی بود ویا بازم یه شخصیت جدید داریم.درکل عالی ولی بنظرم این فصل میتونست بیشتر باشه می‌تونستی مبارزه رو کش بدی یه مبارزه بی نقص تحویل بدی و اجازه می‌دادی شاهزاده و هنری هم یه چشمه از قدرتشون رو مقابل هیولا نشون بدن.باید بگم خیلی تو ذوقم خورد هنری تو مبارزه شرکت نکرد چون بنظرم با توجه به قدرتش و سلاحش شانس بهتری داشت‌. منتظر اون لحظه هم هستم آیتاش بیدار شه و ببینه تو بغل هنریه.و اگه میشه فصل رو زودتر بزار نزار آخر شب والا آدم نمیدونه بخوابه یا بشینه با دقت فصلو بخونه نکاتی رو دربیاره

خداییش راست میگه
اخه ساعت ۱۰ شب به زور چشما بازه
چطور انتظار نقد داری
اها راستی
دقیقا چه اتفاق وحشتناکی قرار بود بیوفته؟؟
حس بوق بودن می‌کنم???
چون...


   
AmbrellA و M,baran واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
M,baran
(@m-baran)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 187
 

سلام, خداییش در توی کف گزاشتن خواننده خیلی مهارت پیدا کردی:دی
1: اول اینکه فکرمیکنم این برنامه بیهوشی ملکه برنامه ریزی شده ست برای اینکه اون کسی ک توی ذهن ملکه بود صرفا قصدش گیر انداختن سنون بوده,چون تا اینجای فصل همه متوجه شدیم سنون چقدرفردمهمیه, وخیلی وقته جزملکه و افرادمورداعتمادش کسی سنون رو ازنزدیک ندیده, شاید ب سنون برای کار مهمی نیاز داره,شایدم میخواد کاری کنه ک سنون از ملکه دور شه و اینجور ک خوندیم موفق هم شده, (باتوجه ب نامه ای ک برای بئاتریس اومده بود و سنون ب خیانت محکوم شده بود) شایدم طرف نیت منفی نداره و صرفا ب قصد کمک اعلام وجود کرد,

2:درمورد ایتاش ازنظرمن دراینکه خاصه و نیروی جادویی بالایی داره شکی نیس اما در یه حد, و نباید ازش انتظار غول بودن داشته باشیم, و مقابل هنری باید ضعیفترباشه, چون هنری قهرمان داستانه, درسته اقا امیدگفته هنری نیمه ی انسانی ام داره و هرکسی اشتباهات و ضعفایی داره, ولی ضعفاش باید روز ب روز با توجه ب تجربیاتش کمتر بشه, ازنظرمن و خیلی ها رمانی ک قهرمانش نتونه توی داستان خودی نشون بده یجورایی ینواخت میشه, هنری از وقتی وارد دنیای اجنه شده سوتی ها و ضعفهای زیادی داشته و این برای قهرمان داستان ی مقدار زیاده ,البته از نظرمن,
امیدوارم حرفام باعث ناراحتی اقا امید نشه چون قبلا هم گفتم من خودمو در حدی نمیبینم ک نویسنده ای رو نقد کنم, و چیزهایی ک گفتم هم نظر شخصی منه, مرسی بخاطر رمان زیبات و واست ارزوی موفقیت میکنم:1:


   
mosadonya2، anahitarafiee2 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

M,baran;33265:
سلام, خداییش در توی کف گزاشتن خواننده خیلی مهارت پیدا کردی:دی
1: اول اینکه فکرمیکنم این برنامه بیهوشی ملکه برنامه ریزی شده ست برای اینکه اون کسی ک توی ذهن ملکه بود صرفا قصدش گیر انداختن سنون بوده,چون تا اینجای فصل همه متوجه شدیم سنون چقدرفردمهمیه, وخیلی وقته جزملکه و افرادمورداعتمادش کسی سنون رو ازنزدیک ندیده, شاید ب سنون برای کار مهمی نیاز داره,شایدم میخواد کاری کنه ک سنون از ملکه دور شه و اینجور ک خوندیم موفق هم شده, (باتوجه ب نامه ای ک برای بئاتریس اومده بود و سنون ب خیانت محکوم شده بود) شایدم طرف نیت منفی نداره و صرفا ب قصد کمک اعلام وجود کرد,

2:درمورد ایتاش ازنظرمن دراینکه خاصه و نیروی جادویی بالایی داره شکی نیس اما در یه حد, و نباید ازش انتظار غول بودن داشته باشیم, و مقابل هنری باید ضعیفترباشه, چون هنری قهرمان داستانه, درسته اقا امیدگفته هنری نیمه ی انسانی ام داره و هرکسی اشتباهات و ضعفایی داره, ولی ضعفاش باید روز ب روز با توجه ب تجربیاتش کمتر بشه, ازنظرمن و خیلی ها رمانی ک قهرمانش نتونه توی داستان خودی نشون بده یجورایی ینواخت میشه, هنری از وقتی وارد دنیای اجنه شده سوتی ها و ضعفهای زیادی داشته و این برای قهرمان داستان ی مقدار زیاده ,البته از نظرمن,
امیدوارم حرفام باعث ناراحتی اقا امید نشه چون قبلا هم گفتم من خودمو در حدی نمیبینم ک نویسنده ای رو نقد کنم, و چیزهایی ک گفتم هم نظر شخصی منه, مرسی بخاطر رمان زیبات و واست ارزوی موفقیت میکنم:1:

سلام
اختیار داری ناراحت چرا اتفاقا من از نقد و نظر استقبال میکنم اصلا بوده که من از نقدی ناراحت بشم؟ نه کلا بوده یادم نیست!
اتفاقا هنری با سفر به شمال در حال رقم زدن سرنوشتش هست اولین گام و اولین حرکت توی دنیای اجنه رو شروع کرده و اتفاقات زیادی براش می افته که رفته رفته شروع به نشون دادن مهارت هاش میکنه یه دفعه غول نمیشه ایین مدلی خوشم نمیاد ولی اروم اروم قوی تر میشه.

ایشاا... با نقد و نظرای شما بتونم هر فصل رو بهتر از فصل قبلی بنویسم
یا علی


   
mosadonya2، danyal و M,baran واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
alikhoshbakht13772
(@alikhoshbakht13772)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 118
 

خوب این فصلم عالی بود و مثل همیشه نویسنده خوش قول بود که خیلی ارزشمنده در مورد داستان هم به نظر من فردی که توی ذهن ملکه بود:
1: احتمالا فرمانرواست چون اولای داستان وقتی ملکه میخواست زمام امور رو به دست بگیره و یکی از برادرا بهش حمله کرد یه نیرویی ازش محافظت میکرد و اگه اون نیرو متعلق به برادر سوم بود احتمالا برادر میشناختش و بغر از اون تنها کسی که اینقدر قدرت داره که بتونه جلوی یکی از برادا بایسته فرمانرواست البته احتمال اینکه فرمانروا زنده باشه کمه ولی فکر میکنم به روشی تونسته قسمتی از وجودش رو به جسم ملکه وارد کنه تا ازش محافظت کنه
2: نظریه دومم هم اینه که یه شخص جدید وارد داستان شده کسی که به دستور فرمانروا داره از ملکه محافظت میکنه
3: یه نظریه خیلی جنجالی تر هم هست که ممکنه توی اجداد ملکه و ریکا موجود قدرتمندی وجود داشته باشه که به نحوی توی جسم نوادگانش زندگی میکنه ودلیل قدرت غیر عادی ریکا هم همین میتونه باشه و در مورد هنری هم اینطوری هنری میشه دورگه ای که نژادش از یک طرف به فرمانروا ( یک جن اشرافی و قدرت مند) و از طرف دیگه به یک موجود قدرتمند که تا به الان ناشناختس میرسه واحتمالا همون کارگابن اعظم هم وجود این موجود رو توی هنری احساس کرد و بخاطر همین بهش احترام میزاشت و با این حساب اینکه هنری قدرت کافی برای ایستادگی در برابر اژدها مادر رو داشته باشه عقلانی تر به نظر میرسه و احتمالا این موجود از زمان همون موجوداتی که از سازندگان تیغه های رعد بودن به جا مونده پس هنری میتونه این تیغه رو به دست بیاره خوب این ذهنیات من بودن که احتمالا اشتباهن ولی تجربه بهم ثابت کرده که نویسنده ها دوست دارن منبع قدرت افراد رو تا انتهای داستان پنهان کنن توی این داستان هم ما ها همه فکر میکنیم که قدرت هنری از پدرش که فرد قدرتمندی بوده بهش به ارث رسیده و اگه یهو بفهمیم که نه این قدرت از مادرش بهش رسده قافلگیری جالبی میشه درکل امیدوارم همیشه شاد باشی و مثل قبل خوشقول.


   
mosadonya2، fariba.2016، ahmadi.fereshteh222 و 5 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
mnsim
(@mnsim)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 57
 

میشه بگی سن هنری و خواهرش بئاتریس الان چقدره؟ راستی اجنه ها چند سال عمر میکنن؟ دورگه ها هم به اندازه ی اجنه میتونن عمر کنن؟ فرمانروا چطور فوت کرده بود؟


   
mosadonya2، fariba.2016، anahitarafiee2 و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Sorna
(@sorna)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 600
 

شاید یه خاطره پیش ساخته باشه مثل همونی که خشایار توی سفیرکبیر برا الفرد گذاشته بود شاید نقشه فرمانرواست تا سنون رو از توجهات و اطرافیان ملکه دور کنه
مبارز سفید پوشم احتمالا جیلاست


   
mosadonya2، AmbrellA و anahitarafiee2 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
صفحه 67 / 210
اشتراک: