Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
499 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark، rasoulsss، A. M. D. R. Z. H و 103 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
zzareb2
(@zzareb2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 160
 

سلام
دمت گرم - فصل خوبی بود.
بعد که اینها بفهمن استخون ستون فقرات خرس سفید دور کمر هنریه - حالت باحالی پیدا می کنن 🙂
جادوگرهای گروه اول دوتا بودن ولی بعدش گفتی اون سه تا هم حرفی در مورد گوی نمیزنن!!


   
fariba.2016 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

zareb;32948:
سلام
دمت گرم - فصل خوبی بود.
بعد که اینها بفهمن استخون ستون فقرات خرس سفید دور کمر هنریه - حالت باحالی پیدا می کنن 🙂
جادوگرهای گروه اول دوتا بودن ولی بعدش گفتی اون سه تا هم حرفی در مورد گوی نمیزنن!!

بنظر من منظور نویسنده از سه نفر سه مبارز مدرسه نظامی هست نه جادوگران

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

hacker20;32942:
سلام امید جان این فصل هم خوب بود. درپاراگراف آخر علامت روی دست هنری می درخشد که نشانه حضور یکی از موجودات ناردا است یا سبب میشه با گاو میشه ارتباطی برقرار کنه؟!

با توجه به فصول قبلی اگر موجوداتی از دشت ناردا کنار هنری باشه اون علامت میدرخشه احتمالا بتونه باهاش ارتباط هم برقرار کنه و شاید به همین وسیله هنری بتونه مشکل گاو میش رو حل کنه. و بقیه رو تحت تاثیر قرار بده

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

در مورد سفر من حدس میزنم به وسیله این گروه برن سراغ سلاح یا یک چیز خاص.چون این گوی رو بقیه هم میتونن به ارتش برسونن ولی این گروه یه گروه خیلی خاص با افراد خاص و قدرت های جالب هست.


   
Hacker، mosadonya2، fariba.2016 و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

وای خدا
تا حالا وقت نکردم
با این چیزایی که تعریف کردین دارم می‌ترکم??????


   
پاسخنقل‌قول
arashsohrabi1972
(@arashsohrabi1972)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 232
 

hacker20;32942:
سلام امید جان این فصل هم خوب بود. درپاراگراف آخر علامت روی دست هنری می درخشد که نشانه حضور یکی از موجودات ناردا است یا سبب میشه با گاو میشه ارتباطی برقرار کنه؟!

احتمالا ی گرگ یخی اون حوالی هست...

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

این فصل فصل خوبی بود اما اما:
اتفاقات رو خیلی خلاصه میکنی دادا....
مثلا اون سایه شیطان ک گفتی... اول قرار بود ک اون موجود رو نابود کنه اما بعد گفتی ک بعدا هم برمیگرده!!! خب اینجا انتظار داشتم توضیحات مفصلتری ارائه بدی.. در اصل خیلی مفصلتر
دوم: در مورد ملکه ... چرا ملکه باید ذهن کسانی ک همقسمش هستن و همگی بسیار قدرتمند و وفادار هستن رو پاک کنه؟!!! این عملش نوعی بدگمانی و نقطه ضعف برای شخصیت ملکه ای هست ک قراره شخصیت خوب توی این دنیای بی رحم باشه.... با این حساب من ملکه رو شخص درستی نمیبینم... چون به کسانی ک بهش اعتماد کردن ی جوری از پشت خنجر زد
موضوع بعدی پرش وحشتناک زمانی هس ک انجام دادی... درحالی ک ما منتظر اتفاقات بعد از بیهوش شدن هنری و واکنش بقیه به این که چطور نصف کلبه پودر شده بودیم یه دفه هنری وسط سفر شمال پیداش شد!¡!!!
اصلا هنری از خودش نپرسید اون‌ موجود کیه ک ب من حمله کرد؟ از کجا اومده؟؟
اینجا ی تناقص هم ایجاد کردی و اونم درد کشیدن هنریه درحالی ک هنری بعد اون اتفاق دیگ دردی رو حس نمیکرد
موضوع بعدی اینه ک هنری قرار نبود ب این زودی ها ب شمال بره و طبق گفته خودت توی داستان قرار بود ک اول قدرتاش و ی سلاح بخصوص ک تا حالا دست کسی بهش نرسیده رو بدست بیاره در حالی ک الان میبینم با یه گروه کوچک داره میره سرزمینی که ارتش های اجنه یکی یکی همه در حال شکست هستن و حتی ریکا هم سرنوشتش مشخص نیس
و ی مورد مهم : اون همه جایزه ای ک اون قبیله ب هنری بخشید کجاس؟! هنری چطور تونسته اونا رو‌توی این مسیر طولانی حمل کنه و اگر اورده پس الان کجان؟! با توجه ب اینکه اون هدایا فوق العاده ارزشمند هستن
داداش قبلا روی یک ریتم مشخص درحال جلو رفتن بودی ولی الان گویا میخوای هرچ زودتر سر و ته داستان رو دربیاری و ب سرانجام برسونی... این داستان تنها داستانیه توی این سایت ک دنبالش میکردم و میکنم چون سطح بالاتری نسبت ب بقیه داشت اما از کیفیتش داره ب مرور کم میشه ... درسته توضیحات زیاد در داستان ادم رو خسته میکنه اما بدون توضیح رد شدن هم ادم رو کلافه میکنه
این صحبتام ی نقد بود چونکه داستان رو دوست دارم و نمیخوام ک سطحش پایین بیاد
امیدوارم ک سوبرداشت نکنی از این نقد


   
mosadonya2، sasa، zzareb2 و 3 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

darklord4192;32952:
احتمالا ی گرگ یخی اون حوالی هست...

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

این فصل فصل خوبی بود اما اما:
اتفاقات رو خیلی خلاصه میکنی دادا....
مثلا اون سایه شیطان ک گفتی... اول قرار بود ک اون موجود رو نابود کنه اما بعد گفتی ک بعدا هم برمیگرده!!! خب اینجا انتظار داشتم توضیحات مفصلتری ارائه بدی.. در اصل خیلی مفصلتر
دوم: در مورد ملکه ... چرا ملکه باید ذهن کسانی ک همقسمش هستن و همگی بسیار قدرتمند و وفادار هستن رو پاک کنه؟!!! این عملش نوعی بدگمانی و نقطه ضعف برای شخصیت ملکه ای هست ک قراره شخصیت خوب توی این دنیای بی رحم باشه.... با این حساب من ملکه رو شخص درستی نمیبینم... چون به کسانی ک بهش اعتماد کردن ی جوری از پشت خنجر زد
موضوع بعدی پرش وحشتناک زمانی هس ک انجام دادی... درحالی ک ما منتظر اتفاقات بعد از بیهوش شدن هنری و واکنش بقیه به این که چطور نصف کلبه پودر شده بودیم یه دفه هنری وسط سفر شمال پیداش شد!¡!!!
اصلا هنری از خودش نپرسید اون‌ موجود کیه ک ب من حمله کرد؟ از کجا اومده؟؟
اینجا ی تناقص هم ایجاد کردی و اونم درد کشیدن هنریه درحالی ک هنری بعد اون اتفاق دیگ دردی رو حس نمیکرد
موضوع بعدی اینه ک هنری قرار نبود ب این زودی ها ب شمال بره و طبق گفته خودت توی داستان قرار بود ک اول قدرتاش و ی سلاح بخصوص ک تا حالا دست کسی بهش نرسیده رو بدست بیاره در حالی ک الان میبینم با یه گروه کوچک داره میره سرزمینی که ارتش های اجنه یکی یکی همه در حال شکست هستن و حتی ریکا هم سرنوشتش مشخص نیس
و ی مورد مهم : اون همه جایزه ای ک اون قبیله ب هنری بخشید کجاس؟! هنری چطور تونسته اونا رو‌توی این مسیر طولانی حمل کنه و اگر اورده پس الان کجان؟! با توجه ب اینکه اون هدایا فوق العاده ارزشمند هستن
داداش قبلا روی یک ریتم مشخص درحال جلو رفتن بودی ولی الان گویا میخوای هرچ زودتر سر و ته داستان رو دربیاری و ب سرانجام برسونی... این داستان تنها داستانیه توی این سایت ک دنبالش میکردم و میکنم چون سطح بالاتری نسبت ب بقیه داشت اما از کیفیتش داره ب مرور کم میشه ... درسته توضیحات زیاد در داستان ادم رو خسته میکنه اما بدون توضیح رد شدن هم ادم رو کلافه میکنه
این صحبتام ی نقد بود چونکه داستان رو دوست دارم و نمیخوام ک سطحش پایین بیاد
امیدوارم ک سوبرداشت نکنی از این نقد

منم میخام نقدتو نقد کنم امیدوارم ناراحت نشی
در درخشیدن علامت نباید حتما گرگ یخی باشه هر کدام از موجودات دشت ناردا.
در مورد ملکه بنظر من کار درستی بود چون ممکنه برای نقشه هایی که فرمانروا و ملکه برای هنری کشیدن مشکلاتی به وجود میاد.من به نوعی حس میکنم سرنوشت دنیای اجنه به هنری بستگی داره پس این عمل در برابر وظیفه و کار هنری چیزی حساب نمیشه.شایدم دلایل منطقی تری وجود داشته باشه که در ادامه داستان بفهمیم.
با نظرت درباره پرش زمانی موافقم اما شاید معمایی وجود داره که نباید الان بفهمیم یا شاید بعدا هنری سخنان اونارو بیاد بیاره.
درباره سفر هم در فصل پیش این ماموریت از طرف معبد به هنری واگذار شد که زاک هم مشکلی با این ماموریت و سفر نداشت.زاک هم مشفول مسابقه هزاره هست شاید در این مسابقه هنری به چیز خاصی دست پیدا کنه .همچنین ممکنه بتونه با استفاده از این ماموریت و افراد معبد قدرت خودشو پس بگیره(با توجه به فصل قبل)
در فصل قبل هنری بعضی جایزه ها رو درون جعبه ای که درون کلبه داشت قرار داد
در مورد هدایا هنری منم سوالاتی دارم.پس کی سلاح هنری به زهر اغشته میشه؟ با توجهه به اینکه به ماموریت رفت.دو سنگ رابطی و سایه که ریکا و ملکه به هنری دادن در کتاب اول چی شد ؟هدیه بانو بئاتریس چی شد؟
امیدوارم هم شما هم نویسنده از جواب های من یا نقد های من ناراحت نشده باشید.من با توجه به برداشت شخصی از داستان نظر میدم و ممکنه کلا غلط باشه


   
arashsohrabi1972، fariba.2016، mosadonya2 و 3 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

darklord4192;32952:
احتمالا ی گرگ یخی اون حوالی هست...

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

این فصل فصل خوبی بود اما اما:
اتفاقات رو خیلی خلاصه میکنی دادا....
مثلا اون سایه شیطان ک گفتی... اول قرار بود ک اون موجود رو نابود کنه اما بعد گفتی ک بعدا هم برمیگرده!!! خب اینجا انتظار داشتم توضیحات مفصلتری ارائه بدی.. در اصل خیلی مفصلتر
دوم: در مورد ملکه ... چرا ملکه باید ذهن کسانی ک همقسمش هستن و همگی بسیار قدرتمند و وفادار هستن رو پاک کنه؟!!! این عملش نوعی بدگمانی و نقطه ضعف برای شخصیت ملکه ای هست ک قراره شخصیت خوب توی این دنیای بی رحم باشه.... با این حساب من ملکه رو شخص درستی نمیبینم... چون به کسانی ک بهش اعتماد کردن ی جوری از پشت خنجر زد
موضوع بعدی پرش وحشتناک زمانی هس ک انجام دادی... درحالی ک ما منتظر اتفاقات بعد از بیهوش شدن هنری و واکنش بقیه به این که چطور نصف کلبه پودر شده بودیم یه دفه هنری وسط سفر شمال پیداش شد!¡!!!
اصلا هنری از خودش نپرسید اون‌ موجود کیه ک ب من حمله کرد؟ از کجا اومده؟؟
اینجا ی تناقص هم ایجاد کردی و اونم درد کشیدن هنریه درحالی ک هنری بعد اون اتفاق دیگ دردی رو حس نمیکرد
موضوع بعدی اینه ک هنری قرار نبود ب این زودی ها ب شمال بره و طبق گفته خودت توی داستان قرار بود ک اول قدرتاش و ی سلاح بخصوص ک تا حالا دست کسی بهش نرسیده رو بدست بیاره در حالی ک الان میبینم با یه گروه کوچک داره میره سرزمینی که ارتش های اجنه یکی یکی همه در حال شکست هستن و حتی ریکا هم سرنوشتش مشخص نیس
و ی مورد مهم : اون همه جایزه ای ک اون قبیله ب هنری بخشید کجاس؟! هنری چطور تونسته اونا رو‌توی این مسیر طولانی حمل کنه و اگر اورده پس الان کجان؟! با توجه ب اینکه اون هدایا فوق العاده ارزشمند هستن
داداش قبلا روی یک ریتم مشخص درحال جلو رفتن بودی ولی الان گویا میخوای هرچ زودتر سر و ته داستان رو دربیاری و ب سرانجام برسونی... این داستان تنها داستانیه توی این سایت ک دنبالش میکردم و میکنم چون سطح بالاتری نسبت ب بقیه داشت اما از کیفیتش داره ب مرور کم میشه ... درسته توضیحات زیاد در داستان ادم رو خسته میکنه اما بدون توضیح رد شدن هم ادم رو کلافه میکنه
این صحبتام ی نقد بود چونکه داستان رو دوست دارم و نمیخوام ک سطحش پایین بیاد
امیدوارم ک سوبرداشت نکنی از این نقد

سلام مدتی بود از این نظرا نفرستاده بودی گمونم به دلیل همونه که کیفیت داستان رو به کم شدن گذاشته نقد کن اتشین حدس بزن اینطوری من تلاش بیشتری میکنم. برای من یه چالش بود این تاپییک که میومدن حدس میزدن ولی وقتی رفتی دلم گرفت کلا فصل رو به امید دیدن همچین نقد هایی روی سایت میزاشتم.
و خب حالا در مورد چیزایی که گفتی
درباره خلاصه کردن اتفاقات یه بار دیگه خودم خوندمش و دیدم درست میگی انگار این فصل خیلی سریع جلو رفتم ایشاا... به بزرگی خودتون ببخشید.
خب درمورد سایه طلسم مرگ ابدی میتونه باعث از بین رفتن سایه شیطانی بشه اما باعث مرگ فرد هم میشه اما طلسم صلیب مقدس سایه رو از بین میبره ولی اگر شخص درونش باز هم از نیروی سیاه انباشته بشه دوباره برمیگرده مثل یک بیماری اگر دارو بخوری خوب میشی ولی اگر درونت دوباره میکروب ها جمع بشن دوباره بیمار میشی. اما درباره توضیحاتی که گفتی فصل تر خب چون یه جای داستان این اتفاق دوباره تکرار میشه برای هنری و متوجه میشه و اونجا به طور کامل درباره ریز جزئیاتش قراره اگاهی پیدا کنه.
در مورد ملکه خب درسته افراد قدرتمند بودند اما به نظرتون قدرت افراد قدرتی که بتونن از ذهن و اطلاعاتشون در برابر بزرگان و اصیل زاده ها رو دارن؟ به نظرتون این خیلی ساده لوحانه نیست که بزاری اطلاعات دست کسایی بیوفته اطلاعات که اونقدر حیاطین که درز کردن ذره ای از اون میتونه زندگی هنری و بهتر بگم فرزندش رو به خطر بندازه؟ به ریسکش می ارزه؟
قضیه پرش زمانی به دلیل پاک شدن ذهن هنری بوده که در اینده به صورت یه فلش بک دوباره یاد اوری میشه به این خاطر حذفش کردم.
و هنری اصلا درباره اون موجود که بهش حمله کرده چیزی توی ذهنش نیست توی اون فلش بک متوجه میشید.
و سفر هنری به شمال:
من کی گفتم قرار نیست؟ گفتم وقتی قدرتش رو پیدا کرد میره دنبال مادرش اما درباره این که قبلش به ماموریتی فرستاده نشه که جناب زاک و ملکه و بئاتریس اون رو به ماموریت نفرستادن ماموریت سرپرست هنری معبد بوده همیشه اونطور نمیشه که افراد نقشه میکشن شایید توی سفر اتفاقی برای هنری بیوفته شاید قرار نیست اون سلاح مخصوص به این سادگی به دستش برسه شاید قراره اتفاقات دیگه ای این بین رخ بده مگه قرار نیست هنری هر چی بد بختی توی این دنیاس تحمل کنه پس به نظرت به این سادگی اجازه میدم سلاح قدرتمندی به دست بیاره که کمکش میکنه نیروش برگرده؟ من از اون برادر بزرگ بدترم این رو باید خیلی وقته فهمیده باشی:19::19::دی
و خب در مورد درد کشیدن هنری:
یه چیزی رو دقت نکردی توی شخصیت الان هنری اون الان از نظر فیزیکی تغییر کرده درسته؟ قدرت عضلانی و جسمیش خوف شده اون کرم ها درون بدنش بوجود اومدن اون قدرت درمان شگفت انگیز بعد ایمن بودن در برابر درد های فیزیکی اما با این همه ایا فقط تنها نمونه یک درد توی بدن درد فیزیکیه؟ درد روحی نداریم؟ دردی که قلب انسان رو فشرده میکنه که خودمونم حسش میکنیم جسمش ایمنه در برابر درد ولی هنری درد رو حس میکنه درونش به درد میاد درد روحی بدتر از درد جسمیه! پس تناقضی نیست!

خب در مورد هدایا: هنری گنده ترین هدیه ای که گرفت همون لورتگا بود که دور کمرشه بعد اون زهر افعی 4هزار ساله و خب هدایای دیگه ای هم بودن که من توضیحی دربارشون ندادم گنده نیستن و توی همون کوله هنری جا شدن و توی ادامه داستان اون هدایا هم نقش دارن.

انشاا... خدا یاری کنه شمام همراهی و نقد اینطوری بنویسید من قول میدم نهایت تلاشم رو برای بهتر کردن این وضعیت بکنم
در نهایت اگر این فصل باب میلت نبود ببخشید ایشاا... جبران کنم
موفق باشی یا علی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

DARK LORD;32953:
منم میخام نقدتو نقد کنم امیدوارم ناراحت نشی
در درخشیدن علامت نباید حتما گرگ یخی باشه هر کدام از موجودات دشت ناردا.
در مورد ملکه بنظر من کار درستی بود چون ممکنه برای نقشه هایی که فرمانروا و ملکه برای هنری کشیدن مشکلاتی به وجود میاد.من به نوعی حس میکنم سرنوشت دنیای اجنه به هنری بستگی داره پس این عمل در برابر وظیفه و کار هنری چیزی حساب نمیشه.شایدم دلایل منطقی تری وجود داشته باشه که در ادامه داستان بفهمیم.
با نظرت درباره پرش زمانی موافقم اما شاید معمایی وجود داره که نباید الان بفهمیم یا شاید بعدا هنری سخنان اونارو بیاد بیاره.
درباره سفر هم در فصل پیش این ماموریت از طرف معبد به هنری واگذار شد که زاک هم مشکلی با این ماموریت و سفر نداشت.زاک هم مشفول مسابقه هزاره هست شاید در این مسابقه هنری به چیز خاصی دست پیدا کنه .همچنین ممکنه بتونه با استفاده از این ماموریت و افراد معبد قدرت خودشو پس بگیره(با توجه به فصل قبل)
در فصل قبل هنری بعضی جایزه ها رو درون جعبه ای که درون کلبه داشت قرار داد
در مورد هدایا هنری منم سوالاتی دارم.پس کی سلاح هنری به زهر اغشته میشه؟ با توجهه به اینکه به ماموریت رفت.دو سنگ رابطی و سایه که ریکا و ملکه به هنری دادن در کتاب اول چی شد ؟هدیه بانو بئاتریس چی شد؟
امیدوارم هم شما هم نویسنده از جواب های من یا نقد های من ناراحت نشده باشید.من با توجه به برداشت شخصی از داستان نظر میدم و ممکنه کلا غلط باشه

میشه گفت همینطوره.
درمورد سوالت که کی سلاحش به زهر اغشته میشه خب تا زمانی که مهارت کار و کنترل کامل رو روی اون سلاح پیدا کنه اون زمان این کار رو میکنه زودتر ازون خطرناکه و ممکنه به کسی یا خودش اسیب بزنه زهر افعی 4 هزار ساله از قوی ترین و کشنده ترین زهر های دنیاست.
سنگ سایه ها روی پشت تیغه اب شکن هنری و اون سنگ رابط پشت تیغه اتشین هنری نصب شده تو کناب اول این رو همون شب تولد هنری اوردم و الان هم هنری همیشه اون تیغه هاش رو به همراه داره و تییغه اب شکنش رو به دیگران نشون میده البته جنبه نمایشی داره برای عادی نشون دادن هنری.
هدیه بانو بئاتریس اون تیغه ترکیبی بود که برای هنری فرستاد که هنری به فناش داد گمش کرد اممم اما توی یه جایی از داستان پیداش میکنه و میفهمه یکی دزدیدتش!

اختیار داری ناراحتی چرا من عاشق نقد و نظرات اینطوریم بازم همینطوری ادامه بده مرسی
لطفا دیگر دوستانم ایینطوری داستان رو به چالش بکشن تا اگر چیزی از ذهن من ناخواسته موقع نوشتن پرید اینطوری یاد اوری بشه و بتونم توی ادامه اصلاحش کنم اون مطلب رو
بازم تشکر
موفق باشید یا علی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

راستی مواظب ماه خونین باشید که امشب اگر گزیده بشید کار از کار گذشته!!! خخخ :21:


   
arashsohrabi1972، sasa، fariba.2016 و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

استاد عالی بود
هر چی بود رو دوستان اشاره کردن
ولی واقعا سریع رفتی.


   
AmbrellA، sasa و Dark lord واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

AmbrellA;32957:
سلام مدتی بود از این نظرا نفرستاده بودی گمونم به دلیل همونه که کیفیت داستان رو به کم شدن گذاشته نقد کن اتشین حدس بزن اینطوری من تلاش بیشتری میکنم. برای من یه چالش بود این تاپییک که میومدن حدس میزدن ولی وقتی رفتی دلم گرفت کلا فصل رو به امید دیدن همچین نقد هایی روی سایت میزاشتم.
و خب حالا در مورد چیزایی که گفتی
درباره خلاصه کردن اتفاقات یه بار دیگه خودم خوندمش و دیدم درست میگی انگار این فصل خیلی سریع جلو رفتم ایشاا... به بزرگی خودتون ببخشید.
خب درمورد سایه طلسم مرگ ابدی میتونه باعث از بین رفتن سایه شیطانی بشه اما باعث مرگ فرد هم میشه اما طلسم صلیب مقدس سایه رو از بین میبره ولی اگر شخص درونش باز هم از نیروی سیاه انباشته بشه دوباره برمیگرده مثل یک بیماری اگر دارو بخوری خوب میشی ولی اگر درونت دوباره میکروب ها جمع بشن دوباره بیمار میشی. اما درباره توضیحاتی که گفتی فصل تر خب چون یه جای داستان این اتفاق دوباره تکرار میشه برای هنری و متوجه میشه و اونجا به طور کامل درباره ریز جزئیاتش قراره اگاهی پیدا کنه.
در مورد ملکه خب درسته افراد قدرتمند بودند اما به نظرتون قدرت افراد قدرتی که بتونن از ذهن و اطلاعاتشون در برابر بزرگان و اصیل زاده ها رو دارن؟ به نظرتون این خیلی ساده لوحانه نیست که بزاری اطلاعات دست کسایی بیوفته اطلاعات که اونقدر حیاطین که درز کردن ذره ای از اون میتونه زندگی هنری و بهتر بگم فرزندش رو به خطر بندازه؟ به ریسکش می ارزه؟
قضیه پرش زمانی به دلیل پاک شدن ذهن هنری بوده که در اینده به صورت یه فلش بک دوباره یاد اوری میشه به این خاطر حذفش کردم.
و هنری اصلا درباره اون موجود که بهش حمله کرده چیزی توی ذهنش نیست توی اون فلش بک متوجه میشید.
و سفر هنری به شمال:
من کی گفتم قرار نیست؟ گفتم وقتی قدرتش رو پیدا کرد میره دنبال مادرش اما درباره این که قبلش به ماموریتی فرستاده نشه که جناب زاک و ملکه و بئاتریس اون رو به ماموریت نفرستادن ماموریت سرپرست هنری معبد بوده همیشه اونطور نمیشه که افراد نقشه میکشن شایید توی سفر اتفاقی برای هنری بیوفته شاید قرار نیست اون سلاح مخصوص به این سادگی به دستش برسه شاید قراره اتفاقات دیگه ای این بین رخ بده مگه قرار نیست هنری هر چی بد بختی توی این دنیاس تحمل کنه پس به نظرت به این سادگی اجازه میدم سلاح قدرتمندی به دست بیاره که کمکش میکنه نیروش برگرده؟ من از اون برادر بزرگ بدترم این رو باید خیلی وقته فهمیده باشی:19::19::دی
و خب در مورد درد کشیدن هنری:
یه چیزی رو دقت نکردی توی شخصیت الان هنری اون الان از نظر فیزیکی تغییر کرده درسته؟ قدرت عضلانی و جسمیش خوف شده اون کرم ها درون بدنش بوجود اومدن اون قدرت درمان شگفت انگیز بعد ایمن بودن در برابر درد های فیزیکی اما با این همه ایا فقط تنها نمونه یک درد توی بدن درد فیزیکیه؟ درد روحی نداریم؟ دردی که قلب انسان رو فشرده میکنه که خودمونم حسش میکنیم جسمش ایمنه در برابر درد ولی هنری درد رو حس میکنه درونش به درد میاد درد روحی بدتر از درد جسمیه! پس تناقضی نیست!

خب در مورد هدایا: هنری گنده ترین هدیه ای که گرفت همون لورتگا بود که دور کمرشه بعد اون زهر افعی 4هزار ساله و خب هدایای دیگه ای هم بودن که من توضیحی دربارشون ندادم گنده نیستن و توی همون کوله هنری جا شدن و توی ادامه داستان اون هدایا هم نقش دارن.

انشاا... خدا یاری کنه شمام همراهی و نقد اینطوری بنویسید من قول میدم نهایت تلاشم رو برای بهتر کردن این وضعیت بکنم
در نهایت اگر این فصل باب میلت نبود ببخشید ایشاا... جبران کنم
موفق باشی یا علی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

میشه گفت همینطوره.
درمورد سوالت که کی سلاحش به زهر اغشته میشه خب تا زمانی که مهارت کار و کنترل کامل رو روی اون سلاح پیدا کنه اون زمان این کار رو میکنه زودتر ازون خطرناکه و ممکنه به کسی یا خودش اسیب بزنه زهر افعی 4 هزار ساله از قوی ترین و کشنده ترین زهر های دنیاست.
سنگ سایه ها روی پشت تیغه اب شکن هنری و اون سنگ رابط پشت تیغه اتشین هنری نصب شده تو کناب اول این رو همون شب تولد هنری اوردم و الان هم هنری همیشه اون تیغه هاش رو به همراه داره و تییغه اب شکنش رو به دیگران نشون میده البته جنبه نمایشی داره برای عادی نشون دادن هنری.
هدیه بانو بئاتریس اون تیغه ترکیبی بود که برای هنری فرستاد که هنری به فناش داد گمش کرد اممم اما توی یه جایی از داستان پیداش میکنه و میفهمه یکی دزدیدتش!

اختیار داری ناراحتی چرا من عاشق نقد و نظرات اینطوریم بازم همینطوری ادامه بده مرسی
لطفا دیگر دوستانم ایینطوری داستان رو به چالش بکشن تا اگر چیزی از ذهن من ناخواسته موقع نوشتن پرید اینطوری یاد اوری بشه و بتونم توی ادامه اصلاحش کنم اون مطلب رو
بازم تشکر
موفق باشید یا علی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

راستی مواظب ماه خونین باشید که امشب اگر گزیده بشید کار از کار گذشته!!! خخخ :21:

پس سنگ ها رو داره اما هنری هم باید تیغه اب هم اتش و هم لورتگا رو باید حمل کنه در حالی که اون دو تیغه هیچ استفاده این ندارن بنظر کار اسونی نیس.درباره اون طلسم صلیب مقدس الان ملکه ازش استفاده کرد نابود شده یا هنوز قابل استفاده هس؟یعنی چنبار میشه ازش استفاده کرد یه فقط یکبار؟
اگ بتونی یه نقشه فرضی از این سرزمین که شمال کجاس پایختت کجاس پری های دریایی کجاس و .... تهیه کنی بد نیست هر چند میدونم کار اسونی نی


   
fariba.2016، mosadonya2، AmbrellA و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
sasa
 sasa
(@sanso)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 43
 

با سلام دوست خوبم تنها نکته ای که میتونم یادآوری کنم ارائه جزئیات بیشتر هست که داستان رو دلپذیر تر میکنه البته الان هم بسیار دلپذیر هست که بعد از ویراستاری بیشتر هم میشه پرش های زمانی هم بسیار خوب انجام میدی در مورد داستان دوستان دقت کنید چون ما تمام داستان رو به یک باره نداریم نمیتونیم نقد درستی انجام بدیم که چرا اینجا اینطور شد چرا اونجا اونطور چون ممکنه نویسنده در ادامه همونطور که خودشون اشاره کردن فلش بک کنن و مواردی که به نظر ما عیب میومده رو پوشش بده در پایان تشکر میکنم از شما بابت این داستان زیبا و آفرین میگم به قدرت تخیل قویی که دارید موفق و سربلند باشید


   
mosadonya2، Dark lord و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

Arya;32959:
استاد عالی بود
هر چی بود رو دوستان اشاره کردن
ولی واقعا سریع رفتی.

کوچیک همه بچه های سایتم هستیم مرسی ایشاا.. اون مشکل هم بعدا رفتش میکنم.

DARK LORD;32960:
پس سنگ ها رو داره اما هنری هم باید تیغه اب هم اتش و هم لورتگا رو باید حمل کنه در حالی که اون دو تیغه هیچ استفاده این ندارن بنظر کار اسونی نیس.درباره اون طلسم صلیب مقدس الان ملکه ازش استفاده کرد نابود شده یا هنوز قابل استفاده هس؟یعنی چنبار میشه ازش استفاده کرد یه فقط یکبار؟
اگ بتونی یه نقشه فرضی از این سرزمین که شمال کجاس پایختت کجاس پری های دریایی کجاس و .... تهیه کنی بد نیست هر چند میدونم کار اسونی نی

اره سلاح هاش رو به همراه داره
طلسم صلیب دوباره میشه ازش استفاده کرد ولی روی هر کسی یکبار میتونه کار میکنه و دفعه بعد روی اون سایه شیطان که برگشته جواب نمیده.
نقشه ای توی ذهنم هست از تمام سرزمین ها اما اوردنش توی قالب یه تصویر و فوتوشاپ واقعا کار هر کسی نیست قبلا برای یکی از داستان هام به اسم گارد نقشه طراحی کرده بودم بد نشده بود ولی خیلی ازم زمان برد.

sasa;32961:
با سلام دوست خوبم تنها نکته ای که میتونم یادآوری کنم ارائه جزئیات بیشتر هست که داستان رو دلپذیر تر میکنه البته الان هم بسیار دلپذیر هست که بعد از ویراستاری بیشتر هم میشه پرش های زمانی هم بسیار خوب انجام میدی در مورد داستان دوستان دقت کنید چون ما تمام داستان رو به یک باره نداریم نمیتونیم نقد درستی انجام بدیم که چرا اینجا اینطور شد چرا اونجا اونطور چون ممکنه نویسنده در ادامه همونطور که خودشون اشاره کردن فلش بک کنن و مواردی که به نظر ما عیب میومده رو پوشش بده در پایان تشکر میکنم از شما بابت این داستان زیبا و آفرین میگم به قدرت تخیل قویی که دارید موفق و سربلند باشید

مرسی از لطفی که به من و داستان داشتی ایشاا... جلوتر هم که بریم مشکلاتی که الان دیده میشن به ارومی سعی میکنم اگر درست بود به ارومی پوششون بدم و تکرارشونم نکنم.
موفق باشید یا علی

پ.ن:500 امین پست ارسالی من!:دی


   
Dark lord واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

ولی کلا تو یه چیزش موندم
وقتی هنری شنید خرس سفید رو آیتاش کشت اصلا هیچ واکنشی نداشت؟؟
دفعه قبل که شنیده بود مثل چی می‌خواست باهاش در بیوفته.
بعد اینجا فقط شکل کسی که پشت سر همه تو سایه ایستاده دیدتش؟؟
اینش یخورده عجیبه.


   
fariba.2016، Dark lord، AmbrellA و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
fariba.2016
(@fariba-2016)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 91
 

هنری، این تعداد شمشیر رو میخواد براچی؟ یکی دوتام نیستن:دی


   
Dark lord، mosadonya2 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
fariba.2016
(@fariba-2016)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 91
 

نمیشه نویسنده فکر کنه الان پنج شنبس؟:20:


   
Dark lord واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
arashsohrabi1972
(@arashsohrabi1972)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 232
 

DARK LORD;32953:
منم میخام نقدتو نقد کنم امیدوارم ناراحت نشی
در درخشیدن علامت نباید حتما گرگ یخی باشه هر کدام از موجودات دشت ناردا.
در مورد ملکه بنظر من کار درستی بود چون ممکنه برای نقشه هایی که فرمانروا و ملکه برای هنری کشیدن مشکلاتی به وجود میاد.من به نوعی حس میکنم سرنوشت دنیای اجنه به هنری بستگی داره پس این عمل در برابر وظیفه و کار هنری چیزی حساب نمیشه.شایدم دلایل منطقی تری وجود داشته باشه که در ادامه داستان بفهمیم.
با نظرت درباره پرش زمانی موافقم اما شاید معمایی وجود داره که نباید الان بفهمیم یا شاید بعدا هنری سخنان اونارو بیاد بیاره.
درباره سفر هم در فصل پیش این ماموریت از طرف معبد به هنری واگذار شد که زاک هم مشکلی با این ماموریت و سفر نداشت.زاک هم مشفول مسابقه هزاره هست شاید در این مسابقه هنری به چیز خاصی دست پیدا کنه .همچنین ممکنه بتونه با استفاده از این ماموریت و افراد معبد قدرت خودشو پس بگیره(با توجه به فصل قبل)
در فصل قبل هنری بعضی جایزه ها رو درون جعبه ای که درون کلبه داشت قرار داد
در مورد هدایا هنری منم سوالاتی دارم.پس کی سلاح هنری به زهر اغشته میشه؟ با توجهه به اینکه به ماموریت رفت.دو سنگ رابطی و سایه که ریکا و ملکه به هنری دادن در کتاب اول چی شد ؟هدیه بانو بئاتریس چی شد؟
امیدوارم هم شما هم نویسنده از جواب های من یا نقد های من ناراحت نشده باشید.من با توجه به برداشت شخصی از داستان نظر میدم و ممکنه کلا غلط باشه

اول ببخشید چند روز نبودم
خب درمورد هر موجودی ک ممکنه باعث درخشش اون علامت شده باشه:
درسته هر موجودی ک جزو موجودات اون منطقس میتونه باشه اما تا ب اینجای کار ما فقط با گرگای یخی توی اون سرزمین اشنا شدیم و فکر نمیکنم نویسنده عزیز بخاد ی موجود جدید رو در این شرایط معرفی کنه البته شایدم باز سورپرایز کنه!!
در مورد ملکه: نقشه ها لو برن؟! اینجا هیچ چیزی برا لو رفتن نیس اینجا فقط گفته شده ک هنری نوه ریکاس ک توی جلد اول نماینده شورا ک اسمش یادم رفته هم‌ میدونست پس با این حساب شورا و در اصل برادرا هم میدونن ک هنری پسرخوانده ریکا هس پس مشکلی نداره و این دلیلی برای پاک کردن ادمایی ک ب ملکه اعتماد داشتن نیست
در مورد پرش زمانی:من نگفتم کلا نداشته باشه اما اینکه خیلی راحت گذشته بدون کوچکترین توضیح من نمیپسندم شاید بنظر شما این موضوع ایراد محسوب نشه
همونطور ک گفتم تعادل برای من مهمه نه اونقدر توضیحات بشه ک طرف خسته بشه و نه اینکه بدون صحبت ازش رد بشه!!
یادم نمباد ک زاک چنین چیزی گفته باشه ولی خب اینو ب حساب حافظه ضعیفم میزاریم
با این حال اون خیلی فرق داره با اینکه هنری نااماده و بدون قدرت جادویی رو بفرستی ب جایی ک خطرناکترین منطقه دنیای اجنه هست!!
خب فرض رو بر این میزاریم ک هدایا مکان کمی رو اشغال میکنه
ناراحتی؟! ب هیچ وجه!!! خیلیم خوشحالم ک باهات گفت و گو میکنم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

AmbrellA;32957:
سلام مدتی بود از این نظرا نفرستاده بودی گمونم به دلیل همونه که کیفیت داستان رو به کم شدن گذاشته نقد کن اتشین حدس بزن اینطوری من تلاش بیشتری میکنم. برای من یه چالش بود این تاپییک که میومدن حدس میزدن ولی وقتی رفتی دلم گرفت کلا فصل رو به امید دیدن همچین نقد هایی روی سایت میزاشتم.
و خب حالا در مورد چیزایی که گفتی
درباره خلاصه کردن اتفاقات یه بار دیگه خودم خوندمش و دیدم درست میگی انگار این فصل خیلی سریع جلو رفتم ایشاا... به بزرگی خودتون ببخشید.
خب درمورد سایه طلسم مرگ ابدی میتونه باعث از بین رفتن سایه شیطانی بشه اما باعث مرگ فرد هم میشه اما طلسم صلیب مقدس سایه رو از بین میبره ولی اگر شخص درونش باز هم از نیروی سیاه انباشته بشه دوباره برمیگرده مثل یک بیماری اگر دارو بخوری خوب میشی ولی اگر درونت دوباره میکروب ها جمع بشن دوباره بیمار میشی. اما درباره توضیحاتی که گفتی فصل تر خب چون یه جای داستان این اتفاق دوباره تکرار میشه برای هنری و متوجه میشه و اونجا به طور کامل درباره ریز جزئیاتش قراره اگاهی پیدا کنه.
در مورد ملکه خب درسته افراد قدرتمند بودند اما به نظرتون قدرت افراد قدرتی که بتونن از ذهن و اطلاعاتشون در برابر بزرگان و اصیل زاده ها رو دارن؟ به نظرتون این خیلی ساده لوحانه نیست که بزاری اطلاعات دست کسایی بیوفته اطلاعات که اونقدر حیاطین که درز کردن ذره ای از اون میتونه زندگی هنری و بهتر بگم فرزندش رو به خطر بندازه؟ به ریسکش می ارزه؟
قضیه پرش زمانی به دلیل پاک شدن ذهن هنری بوده که در اینده به صورت یه فلش بک دوباره یاد اوری میشه به این خاطر حذفش کردم.
و هنری اصلا درباره اون موجود که بهش حمله کرده چیزی توی ذهنش نیست توی اون فلش بک متوجه میشید.
و سفر هنری به شمال:
من کی گفتم قرار نیست؟ گفتم وقتی قدرتش رو پیدا کرد میره دنبال مادرش اما درباره این که قبلش به ماموریتی فرستاده نشه که جناب زاک و ملکه و بئاتریس اون رو به ماموریت نفرستادن ماموریت سرپرست هنری معبد بوده همیشه اونطور نمیشه که افراد نقشه میکشن شایید توی سفر اتفاقی برای هنری بیوفته شاید قرار نیست اون سلاح مخصوص به این سادگی به دستش برسه شاید قراره اتفاقات دیگه ای این بین رخ بده مگه قرار نیست هنری هر چی بد بختی توی این دنیاس تحمل کنه پس به نظرت به این سادگی اجازه میدم سلاح قدرتمندی به دست بیاره که کمکش میکنه نیروش برگرده؟ من از اون برادر بزرگ بدترم این رو باید خیلی وقته فهمیده باشی:19::19::دی
و خب در مورد درد کشیدن هنری:
یه چیزی رو دقت نکردی توی شخصیت الان هنری اون الان از نظر فیزیکی تغییر کرده درسته؟ قدرت عضلانی و جسمیش خوف شده اون کرم ها درون بدنش بوجود اومدن اون قدرت درمان شگفت انگیز بعد ایمن بودن در برابر درد های فیزیکی اما با این همه ایا فقط تنها نمونه یک درد توی بدن درد فیزیکیه؟ درد روحی نداریم؟ دردی که قلب انسان رو فشرده میکنه که خودمونم حسش میکنیم جسمش ایمنه در برابر درد ولی هنری درد رو حس میکنه درونش به درد میاد درد روحی بدتر از درد جسمیه! پس تناقضی نیست!

خب در مورد هدایا: هنری گنده ترین هدیه ای که گرفت همون لورتگا بود که دور کمرشه بعد اون زهر افعی 4هزار ساله و خب هدایای دیگه ای هم بودن که من توضیحی دربارشون ندادم گنده نیستن و توی همون کوله هنری جا شدن و توی ادامه داستان اون هدایا هم نقش دارن.

انشاا... خدا یاری کنه شمام همراهی و نقد اینطوری بنویسید من قول میدم نهایت تلاشم رو برای بهتر کردن این وضعیت بکنم
در نهایت اگر این فصل باب میلت نبود ببخشید ایشاا... جبران کنم
موفق باشی یا علی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

میشه گفت همینطوره.
درمورد سوالت که کی سلاحش به زهر اغشته میشه خب تا زمانی که مهارت کار و کنترل کامل رو روی اون سلاح پیدا کنه اون زمان این کار رو میکنه زودتر ازون خطرناکه و ممکنه به کسی یا خودش اسیب بزنه زهر افعی 4 هزار ساله از قوی ترین و کشنده ترین زهر های دنیاست.
سنگ سایه ها روی پشت تیغه اب شکن هنری و اون سنگ رابط پشت تیغه اتشین هنری نصب شده تو کناب اول این رو همون شب تولد هنری اوردم و الان هم هنری همیشه اون تیغه هاش رو به همراه داره و تییغه اب شکنش رو به دیگران نشون میده البته جنبه نمایشی داره برای عادی نشون دادن هنری.
هدیه بانو بئاتریس اون تیغه ترکیبی بود که برای هنری فرستاد که هنری به فناش داد گمش کرد اممم اما توی یه جایی از داستان پیداش میکنه و میفهمه یکی دزدیدتش!

اختیار داری ناراحتی چرا من عاشق نقد و نظرات اینطوریم بازم همینطوری ادامه بده مرسی
لطفا دیگر دوستانم ایینطوری داستان رو به چالش بکشن تا اگر چیزی از ذهن من ناخواسته موقع نوشتن پرید اینطوری یاد اوری بشه و بتونم توی ادامه اصلاحش کنم اون مطلب رو
بازم تشکر
موفق باشید یا علی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

راستی مواظب ماه خونین باشید که امشب اگر گزیده بشید کار از کار گذشته!!! خخخ :21:

داداش با قدرت ادامه بده


   
Dark lord واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

darklord4192;32983:
اول ببخشید چند روز نبودم
خب درمورد هر موجودی ک ممکنه باعث درخشش اون علامت شده باشه:
درسته هر موجودی ک جزو موجودات اون منطقس میتونه باشه اما تا ب اینجای کار ما فقط با گرگای یخی توی اون سرزمین اشنا شدیم و فکر نمیکنم نویسنده عزیز بخاد ی موجود جدید رو در این شرایط معرفی کنه البته شایدم باز سورپرایز کنه!!
در مورد ملکه: نقشه ها لو برن؟! اینجا هیچ چیزی برا لو رفتن نیس اینجا فقط گفته شده ک هنری نوه ریکاس ک توی جلد اول نماینده شورا ک اسمش یادم رفته هم‌ میدونست پس با این حساب شورا و در اصل برادرا هم میدونن ک هنری پسرخوانده ریکا هس پس مشکلی نداره و این دلیلی برای پاک کردن ادمایی ک ب ملکه اعتماد داشتن نیست
در مورد پرش زمانی:من نگفتم کلا نداشته باشه اما اینکه خیلی راحت گذشته بدون کوچکترین توضیح من نمیپسندم شاید بنظر شما این موضوع ایراد محسوب نشه
همونطور ک گفتم تعادل برای من مهمه نه اونقدر توضیحات بشه ک طرف خسته بشه و نه اینکه بدون صحبت ازش رد بشه!!
یادم نمباد ک زاک چنین چیزی گفته باشه ولی خب اینو ب حساب حافظه ضعیفم میزاریم
با این حال اون خیلی فرق داره با اینکه هنری نااماده و بدون قدرت جادویی رو بفرستی ب جایی ک خطرناکترین منطقه دنیای اجنه هست!!
خب فرض رو بر این میزاریم ک هدایا مکان کمی رو اشغال میکنه
ناراحتی؟! ب هیچ وجه!!! خیلیم خوشحالم ک باهات گفت و گو میکنم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

داداش با قدرت ادامه بده

طبق گفته ملکه گرگ های یخی هر موجودی از دشت های ناردا و متعهد به هنری که ارباب دشت های نارداس کنار هنری باشه علامت ظاهر میشه.پس ربطی به گرگ ها نداره .هر موجودی که در دشت های ناردا زندگی میکنه و اونجا فقط گرگ ها نیستن. و فک کنم گاو میش ها رو خود نودل ها پرورش میدن.

در مورد ملکه مسلئه اینه هر چی افراد در مورد هنری بدونن خطر کمتری هنری تهدید میکنه.فرزند ریکا بودن برای شورا زیاد اهمیتی نداره مخصوصا در این موقع که درگیر اژدهای مادر هستن.و همچنین اونا فقط میفهمن هنری نامی فرزند ریکاس ،اطلاعاتی زیادی ندارن .اگ این افراد بدونن سایه شیطانی هنری رو تسخیر کرده ممکنه اطلاعات بیشتری از اون رو بفهمن که به ضرر هنری هست مثلا اگ بدونن قدرتشو از دست داده یا بدنش اینقدر سریع ترمیم میشه ممکنه از دنیایی اجنه اخراج بشه یا اونو به یجای خاص منتقل کنن.درسته هنری فرزند ریکاس اما ملکه و بانو بئتاریس به اون زیادی لطف دارن و یک ساله هنوز نامگزاری نشده و بجایی منتقل نشده.خلاصه هر چی نفرات کمتری در مورد هنری بدونن امنیت بیشتری داره

در مورد پرش زمانی تا حدی قبول دارم اما اگه این معما و اتفاقات بعدا مطرح بشه جذاب تر میشه داستان. این مورد شخصیه و هرکسی نظری داره.

در مورد زاک فصل قبل رو که بخونی معلوم میشه اجازه این سفر توسط زاک صادر شده.مطمعن باش اگ واقعا خطر جدی هنری رو تهدید میکرد خود ملکه و زاک جلوی این ماموریت رو میگرفتن.اینجوری هم با افراد خوبی اشنا میشه و هم اگ برای سفری ک میخاد دنبال مادرش بگرده اطلاعات خوبی پیدا میکنه.و همچین افراد خاصی با قدرت های خاص تو این گروه هستن که این گروهو به سادگی نمیشه شکست داد یا یهشون حمله کرد.هنری بالاخره باید با خطر روبرو بشه .این سفر یجور تجربس.و همینطور نویسنده گفته اتفاقات جالبی تو این سفر ممکنه بیوفته.زاک که درگیر مسابقس پس هنری عملا هیچکار مفیدی نداره انجام بده پس این سفر بکارش میاد.

در مورد هدایا هم نویسنده عزیز توضیحات کامل داد.

منم خوشحال میشم .من در کل ادم ریزبین نیستم در داستان خوندن ولی اینجور گفتگو ها باعث میشه همه اطلاعات و جزیات رو کامل بخونم


   
arashsohrabi1972 و fariba.2016 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
صفحه 57 / 210
اشتراک: