Header Background day #23
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
499.3 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark، rasoulsss، A. M. D. R. Z. H و 103 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

kasra;32255:
آقا امید یه سوال؟
آیتاش و هنری دوتاشون تو قبیله نودل ها هستن...چطور تا بحال با هم روبرو نشدن؟

نخیر ایتاش توی تاناریس یه ایالت دیگه توی قبیله تایرن هاست ولی هنری توی نارداست توی قبیله نودل ها! کلی از هم فاصله دارن!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

kasra;32255:
آقا امید یه سوال؟
آیتاش و هنری دوتاشون تو قبیله نودل ها هستن...چطور تا بحال با هم روبرو نشدن؟

نخیر ایتاش توی تاناریس یه ایالت دیگه توی قبیله تایرن هاست ولی هنری توی نارداست توی قبیله نودل ها! کلی از هم فاصله دارن!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

fariba.2016;32252:
فقط من تصویر ذهنی ازش ندارم، اگه عکس براش پیدا کردید حتما بذارید:102:

چون توضیح کاملی ازش ندادم یه توضیح ابتدایی توی فصل بعد کامل با جزئیاتش اشنا می شید


   
fariba.2016 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
mohammadkh1365
(@mohammadkh1365)
Trusted Member
عضو شده: 4 سال قبل
ارسال‌: 89
 

فصل خیلی خوبی بود مخصوصا با قلم خوبت امیدوارم بتونی سرعت فصل دهی بیشتر کنی 2 فصل در هفته


   
Aryamo واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
nasren1232
(@nasren1232)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 185
 

فصل خوبی بود:71:


   
پاسخنقل‌قول
fariba.2016
(@fariba-2016)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 91
 

فقط یه چیزی این لورتگا باید با صاحبش پیوند بخوره تا بهتر عمل کنه یانه یه شمشیر معمولیه که خاص شده بین نودل ها که هنری فقط لیاقت پیدا کرده اونو داشته باشه
اینم بگم قرار نیست همین لورتگا باعث بشه یه قدرت نهانی در هنری فعال کنه؟ ( خیلی تخیلی فکر میکنم بگید:دی


   
M,baran و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
mosadonya2
(@mosadonya2)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 46
 

عجب فصلی بود. عالی:53:
ممنون
راستی قرار بود هنری دوباره نیروش رو بدست بیاره و هدف از این مسافرتش هم همین بود.
الان باز یه سلاح فیزیکی بدست آورد پس نیروش چی شد.


   
M,baran و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
arashsohrabi1972
(@arashsohrabi1972)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 232
 

nabeghh;32264:
عجب فصلی بود. عالی:53:
ممنون
راستی قرار بود هنری دوباره نیروش رو بدست بیاره و هدف از این مسافرتش هم همین بود.
الان باز یه سلاح فیزیکی بدست آورد پس نیروش چی شد.

سلام
نه این سفر برای این بود ک هنری ی سلاح خوب برای سفر اصلیش بدست بیاره... هنوز از اون سفر چیزی ب هنری گفته نشده
چون داستان و نویسنده غیرقابل پیشبینیه پس حدس هام رو برای خودم حفظ میکنم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

فصل خوبی بود
گویا هنری ی سلاح فیزیکی بدرد بخور بدست اورده اما خب مطمئنا سلاح اصلی هنری نخواهد بود و سلاح اصلیشهمونیه که میخواد براش ب سفر بره
همینطور با قدرت ادامه بده


   
mosadonya2، fariba.2016، Dark lord و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
M,baran
(@m-baran)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 187
 

AmbrellA;32251:
اتفاقا یه بار نوشتمش ولی بعد فکر کردم توی ذهن هر نفر خود اون نفره که میتونه حماسی ترین صحنه رو بسازه پس گذاشتمش به عهده خود تخیل شما که گمونم تاثیرش رو داشته.
متاسفانه دردسر ها و مشکلات زندگی من نمیزاره که اینقدر سریع بنویسم و فصل بدم. بحث امتحانات و اینا نیست چون درس رو کنار گذاشتم فعلا اما خب دیگه زندگی مشکلات زیادی میتونه پیدا کنه توی این دوره
مرسی که به من و این داستان لطف دارید موفق باشید

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
تاثیر فوق العاده ای هم گزاشته,, چون بعداز خوندنش همش فکرم درگیر اون صحنه بود, و در مورد مشکلات هم ایشالله هر چ زودتر پشت سر بزاریشون.


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

mohammadkh;32257:
فصل خیلی خوبی بود مخصوصا با قلم خوبت امیدوارم بتونی سرعت فصل دهی بیشتر کنی 2 فصل در هفته

مرسی انشاا...

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

nasren;32262:
فصل خوبی بود:71:

امممم چییز دیگه ای مد نظرت نیست خوبه بده اینش تغییر کنه اونش خوب از اب در نیومده بود یه چیزی تو این مایه ها
خیلی خلاصه بود نظرت خخخخ

fariba.2016;32263:
فقط یه چیزی این لورتگا باید با صاحبش پیوند بخوره تا بهتر عمل کنه یانه یه شمشیر معمولیه که خاص شده بین نودل ها که هنری فقط لیاقت پیدا کرده اونو داشته باشه
اینم بگم قرار نیست همین لورتگا باعث بشه یه قدرت نهانی در هنری فعال کنه؟ ( خیلی تخیلی فکر میکنم بگید:دی

خخخ خودت گفتی دیگهخخخخ
نودل ها نیروی جادویی ندارن و نمیتونن با چیزی پیوند بخورن پس سلاح های ویژه نودل ها هم غیر جادوییه و قرار نیست یهویی با این سلاح به یه غول تبدیل بشه!
ولی تخیلت خیلی فعاله خخخ حفظش کن

nabeghh;32264:
عجب فصلی بود. عالی:53:
ممنون
راستی قرار بود هنری دوباره نیروش رو بدست بیاره و هدف از این مسافرتش هم همین بود.
الان باز یه سلاح فیزیکی بدست آورد پس نیروش چی شد.

مرسی امید وارم هر روز بهتر بشه و نا امیدتون نکنم.
خب فعلا که ملکه بئاترس زاک زمین و زمان دنبال برگردوندن نیروی هنری هستن تا ببینیم بر میگرده یا نه! قطعی جواب نمیدم 50 50
شاید قرار باشه این هنری با مشت بره فک برادر بزرگ و بیاره پایین:دی

darklord4192;32266:
سلام
نه این سفر برای این بود ک هنری ی سلاح خوب برای سفر اصلیش بدست بیاره... هنوز از اون سفر چیزی ب هنری گفته نشده
چون داستان و نویسنده غیرقابل پیشبینیه پس حدس هام رو برای خودم حفظ میکنم
سلام
به نظرم یکم هواست پرت شده از تو انتظار نداشتم چون دقیق تر از تو نداریم تو سایت اصلا!
اصلا این سفر رو کی ترتیب داد؟ هدف از سفر چی بود؟ کی میخواست قدرت هنری رو برگردونه؟
بزار یه دور مرور کنیم................. یا خداااااااااااااا الان قضیه 5 فصل جلو تر رو تو دو پاراگراف ترتیب دادم اصلا یادم نبود کدوم سفره سفر هنری به ناردا منظور شما بود و من سفر به شمال رو توضیح دادمخخخخخخخ از بس فکرم درگیر این سفر شماله خخخخخخ
سوری دقیقا همونی که گفتی هدف سفر هنریی به نارداس!

خخخ داستان و نویسنده غیر قابل پیش بینی خخخخ حقیقتش تو شگفتی من بودی توی طول این مدت طوری من رو به چالش کشیدی و ماجراهای داستان رو طوری حدس مییزدی که من گفتم الانکه کل ماجرا لو بره اخه توی صحبت هات رسیده بودی به نزدیکی ماجرا بزار بگم که توی بعضی حدسییاتت به اندازه یه تار مو نزدیک شده بودی!
اما خب اگر الان میگی غیر قابل پیش بینی بیشترش رو مدیون خودتم که این چالش باحال رو برام رغم زدی! ادامه بده و من هم سعی میکنم غیر قابل پیش بینی تر باشم!:25:

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

darklord4192;32266:

فصل خوبی بود
گویا هنری ی سلاح فیزیکی بدرد بخور بدست اورده اما خب مطمئنا سلاح اصلی هنری نخواهد بود و سلاح اصلیشهمونیه که میخواد براش ب سفر بره
همینطور با قدرت ادامه بده

مرسی حتما با همراهی شما

M,baran;32270:

تاثیر فوق العاده ای هم گزاشته,, چون بعداز خوندنش همش فکرم درگیر اون صحنه بود, و در مورد مشکلات هم ایشالله هر چ زودتر پشت سر بزاریشون.

هوم با ادبیات ضعیف نگارش پرقی نه تجربه ای نه چیزی از اینکه این تاثیر رو داشت متنم برام کافیه
همینکه بفهمم یه عده با داستان من به فکر فرو میرن برام کلی ارزش داره
ایشاا... مشکلات همه حل بشه


   
zzareb2، M,baran، mosadonya2 و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

فصل خوبی بود .شمشیر دو متری درسته برا هنری سنگین نیس اما فک کنم استفاده ازش سخت باشه.اما در مورد زهر الان باید اونو بخوره یا بهش تزریق بشه دگه مشکلی واس قلبش پیش نمیاد؟
در مورد ایتاش الان نشانو ازش گرفتن کسی نمیتونه ازش سو استفاده کنه؟چه نوع اموزشی قراره ببینه؟باتوجه با اینکه هنری و ایتاش از هم دور هستن برخوردشون باید جالب باشه
در مورد فرماندهی اینجوری معلومه این فرمانده میخاد اجنه رو بکشتن بده.غول های سنگی هم با اژدها درگیر شدین؟
خب اگ جواب هامو تو فصول اینده میگیرم که منتظر میمونم .باتشکر.موفق باشی


   
AmbrellA، mosadonya2 و fariba.2016 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

mohammadkh;32257:
فصل خیلی خوبی بود مخصوصا با قلم خوبت امیدوارم بتونی سرعت فصل دهی بیشتر کنی 2 فصل در هفته

آره
تا پنجشنبه هفته‌ی بعد دووم نمیارم
رحم کن برادر


   
M,baran، hiva3216542 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Hacker
(@hacker)
Estimable Member
عضو شده: 4 سال قبل
ارسال‌: 148
 

سلام فقط در مورد جزئیات و قابلیت های شمشیر بیشتر بنویس هر چند به نظر میرسه یه سلاح خاص دیگه ای برای هنری در راه است


   
mosadonya2، M,baran، fariba.2016 و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

DARK LORD;32274:
فصل خوبی بود .شمشیر دو متری درسته برا هنری سنگین نیس اما فک کنم استفاده ازش سخت باشه.اما در مورد زهر الان باید اونو بخوره یا بهش تزریق بشه دگه مشکلی واس قلبش پیش نمیاد؟
در مورد ایتاش الان نشانو ازش گرفتن کسی نمیتونه ازش سو استفاده کنه؟چه نوع اموزشی قراره ببینه؟باتوجه با اینکه هنری و ایتاش از هم دور هستن برخوردشون باید جالب باشه
در مورد فرماندهی اینجوری معلومه این فرمانده میخاد اجنه رو بکشتن بده.غول های سنگی هم با اژدها درگیر شدین؟
خب اگ جواب هامو تو فصول اینده میگیرم که منتظر میمونم .باتشکر.موفق باشی

مرسی
استفاده از لورتگا پیچیدگی زیادی داره به همین اسونی نیست توی فصل بعدی درباره جزئیات و مشکلات و توانایی های این شمشیر جدید یه توضیحاتی میدم امید وارم راضی بشید.
سم رو هم توی فصل های بعدی بکارش میبریم
قلبش تا مدتی خوبه بعد از مدتی دوباره باید دارو مصرف کنه وقتی از داروی اجنه مصرف کنی باید تا همیشه استفادش کنی.
نه اگر دقت کرده باشی وقتی نشان رو به دست افسران قلعه داد اشاره کردم که نور طلایی که از نشان میتابید خاموش شد.
اممم برخورد هنری و آیتاش اممم شاید خیلی هم معمولی از اب در بیاد تو خیابون همو ببینن تو کوچه هنری بره شماره بش بده امممم راستی گوشی نداریم. زیاد اتفاق بزرگی شاید نباشه شایدالان فکر میکنید یه نبرد بزرگ پیش بیاد بعد یهو هنری بپره وسط و یه فریادی بکشه و همرو نجات بده و بعد ایتاش هم جزو اونا باشه نه این شکلی نیست خیلی معمولیه برخوردشون اما بعد از اون.... یعنی از الان دارم خودم رو لعنت میکنم از همین الان که چرا به این پسره اینقدر سخت گرفتم و قراره بدترم بشه چرا هنری اینقدر بدبخته اخه چراااااااااااااااااااااا فصلی که الان دارم مینویسمش ایتاش با اون ابهتش جلوی همه التماس میکنه یعنی چرااااااااااااااااااااااااااااا اخه چراااااااااااااااا نمیدونم فایل داستان رو که باز مییکنم اینطور خبیث میشم ولی الان انقدر دلم به حالشون میسوزه که نگو.
غول های سنگی در اینده خیلی دور وارد داستان میشن و نقش تعیین کننده ای پیدا میکنن غول های سنگی از بازمانده های اولین و اخرین حکومت باستانی این سرزمینه و زمانی که برای بازپس گیری میراثش قیام کنه دریا به رنگ خون در خواهد امد کوه ها به لرزه در میایند و از کشته ها پشته ساخته خواهد شد و ان زمان دنیا بار دیگر در سیاهی ترس و وحشت فرو خواهد رفت.
خخخ چی گفتم ولی این غول های سنگی رو هیچ وقت فراموش نکنید.


   
mosadonya2، zzareb2، M,baran و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

AmbrellA;32279:
مرسی
استفاده از لورتگا پیچیدگی زیادی داره به همین اسونی نیست توی فصل بعدی درباره جزئیات و مشکلات و توانایی های این شمشیر جدید یه توضیحاتی میدم امید وارم راضی بشید.
سم رو هم توی فصل های بعدی بکارش میبریم
قلبش تا مدتی خوبه بعد از مدتی دوباره باید دارو مصرف کنه وقتی از داروی اجنه مصرف کنی باید تا همیشه استفادش کنی.
نه اگر دقت کرده باشی وقتی نشان رو به دست افسران قلعه داد اشاره کردم که نور طلایی که از نشان میتابید خاموش شد.
اممم برخورد هنری و آیتاش اممم شاید خیلی هم معمولی از اب در بیاد تو خیابون همو ببینن تو کوچه هنری بره شماره بش بده امممم راستی گوشی نداریم. زیاد اتفاق بزرگی شاید نباشه شایدالان فکر میکنید یه نبرد بزرگ پیش بیاد بعد یهو هنری بپره وسط و یه فریادی بکشه و همرو نجات بده و بعد ایتاش هم جزو اونا باشه نه این شکلی نیست خیلی معمولیه برخوردشون اما بعد از اون.... یعنی از الان دارم خودم رو لعنت میکنم از همین الان که چرا به این پسره اینقدر سخت گرفتم و قراره بدترم بشه چرا هنری اینقدر بدبخته اخه چراااااااااااااااااااااا فصلی که الان دارم مینویسمش ایتاش با اون ابهتش جلوی همه التماس میکنه یعنی چرااااااااااااااااااااااااااااا اخه چراااااااااااااااا نمیدونم فایل داستان رو که باز مییکنم اینطور خبیث میشم ولی الان انقدر دلم به حالشون میسوزه که نگو.
غول های سنگی در اینده خیلی دور وارد داستان میشن و نقش تعیین کننده ای پیدا میکنن غول های سنگی از بازمانده های اولین و اخرین حکومت باستانی این سرزمینه و زمانی که برای بازپس گیری میراثش قیام کنه دریا به رنگ خون در خواهد امد کوه ها به لرزه در میایند و از کشته ها پشته ساخته خواهد شد و ان زمان دنیا بار دیگر در سیاهی ترس و وحشت فرو خواهد رفت.
خخخ چی گفتم ولی این غول های سنگی رو هیچ وقت فراموش نکنید.

اینجوری حدس میزنم ایتاش باید هنری رو نجات بده بیشتر نظرم رو این بود که تو برخوردشون ایتاش به هنری کمک کنه.تازه بنظرم جالبتره این باهم درگیر بشن در دیدار اول.مثل رمان های عاشقاته.اینجوری داری میگی هنری خیلی زجر میکشه امیدوارم جون سالم به در ببره:دی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

مثل اینکه اجنه اومدن سرزمین بقیه رو تصرف کرده خیلی پیچده هس نژاد ها و گونه های زیادی وجود داره.منتظرشون میمونم


   
mosadonya2، M,baran و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
fariba.2016
(@fariba-2016)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 91
 

یعنی امروزم فایل داریم:65::44:


   
mosadonya2 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Death master
(@death-master-2)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 66
 

شایدم هنری تو راه سفرش یا واسه آموزش بره تاناریس شایدم برعکس آیتاش برای کاری بیاد ناردا
یا هم تو یه جای غریبه


   
mosadonya2 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
صفحه 43 / 210
اشتراک: