Header Background day #10
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
495.9 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark، rasoulsss، A. M. D. R. Z. H و 103 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
arashsohrabi1972
(@arashsohrabi1972)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 232
 

نمیدونم من اینطورم یا واقعا ملکه پشتش خالیه؟!!!
ی جورایی نبود اصیل ها کنارش داره وضعیت قلمروش رو خراب میکنه
از طرف دیگه قویترین جادوگری که اونجا وجود داره(خاله هنری) ممکنه تا الان بدست اون خدا و ادم خواراش کشته شده باشه
امیدوارم که هنری قدرت سیاهشو ازاد کنه و یه ضرب شصتی نشون این جن های مغرور بده هرچند رفتار و اعمالش تغییرات زیادی داشته
امیدوارم ک چند فصل رو به هنری اختصاص بدی
راستی امکانش هست که در مورد اصیل ها یکم توضیح بدی؟! مثلا از قدرت هایی که دارن یا اینکه مثلا برترینشون کدومشونه و..


   
Sorna، fariba.2016 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

darklord4192;31415:
نمیدونم من اینطورم یا واقعا ملکه پشتش خالیه؟!!!
ی جورایی نبود اصیل ها کنارش داره وضعیت قلمروش رو خراب میکنه
از طرف دیگه قویترین جادوگری که اونجا وجود داره(خاله هنری) ممکنه تا الان بدست اون خدا و ادم خواراش کشته شده باشه
امیدوارم که هنری قدرت سیاهشو ازاد کنه و یه ضرب شصتی نشون این جن های مغرور بده هرچند رفتار و اعمالش تغییرات زیادی داشته
امیدوارم ک چند فصل رو به هنری اختصاص بدی
راستی امکانش هست که در مورد اصیل ها یکم توضیح بدی؟! مثلا از قدرت هایی که دارن یا اینکه مثلا برترینشون کدومشونه و..

حست درسته ملکه واقعا تنهاست تنها حامیان وفادارش بئاتریس ثونیا و جناب زاک هستن ثونیا گم شده و جناب زاک هم به نوعی مشکل دست و پنجه نرم مییکنه و تنها بئاتریس براش مونده
درسته دادگاه عالی اون رو جاشین فرمانروا معرفی کرده اما اجنه به سختی یک انسان رو به قبول دارن چه برسه به اینکه به عنوان ملکشون قبولش داشته باشن و به همین خاطر در ظاهر شاید کنارش باشن اما در اصل اون تنها ترین فرد توی داستانه.
اصیل زاده ها امکان نداره زیر یوق اون برن چون اونها خودشون رو از اجنه دیگه هم بالا تر میدونن چه برسه یه انسان و در باره کارهایی که اصیل زاده ها دارن میکنن هنوز مونده بفهمیم که ریشه مشکلات از کجاست هنوز زوده.
قدرت سیاه هنری به تنهایی شاید نتونه کاری از پیش ببره قدرت سیاهی که تسلطی روش نداره کنترلی روش نداره شناختی روش نداره ازاد کردن این نیرو در برابر کسانی که تمام عمر داشتن خودشون رو قدرتمند میکردن کار عاقلانه ای نیست اما به موقش مبارزات هنری هم شروع میشه و اصیل زاده ها هم پاشون به ماجرای داستان باز میشه.
انشاا... کم کم وارد فاز هنری هم میشیم ولی این جلد بیشتر روی تقابل دو شخصیت هنری و ایتاش تمرکز داره یه کتاب کامل رو درباره هنری نوشتیم قبلا و اینکه الان چیز زیادی از ایتاش نمیدونیم به این دلیله که الان چند فصل بیشتر درباره اونه که بیشتر باهاش اشنا بشیم.
درباره اصیل زاده ها هیچ کسی اطلاعی نداره که من بخوام از زبونش توضیح بدم هیچ کس از قدرت های اونها خبری نداره! اصلا قرن هاست که اصلا کسی اونها رو مستقیما ندیده! به نظرتون چه کسی اطلاعات کاملی از اونها در اختیار داره که من از زبون اون توضیح بدم؟

فقط این نکته رو بگم که صد البته برادر بزرگ از همه اونها قویتره!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

منتظر نظرت همستم اریا جان

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

nasren;31408:
کوتاه بود بد نبود:1:

مرسی از اینکه نظرتون رو گفتین همچنین شمام نظرتون کوتاه بود ولی کلی به ادم انرژی میده!
منتظر نظرات بعدیت هستم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

darklord4192;31409:
بی اندازه کوتاه بود
تا اومدم برم توی داستان تمام شد!!!!

سوری این فصل یکم برنامه ریزی هام رو به هم ریخت و مجبور شدم چند صفحه انتهایی رو حذف کنم و جای دیگه قرارشون بدم و نشد بیشتر از ین بشه حجم فصل انشا... بعدا جبران میکنم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

fariba.2016;31412:
نمیشه هر روز دوسه تا پست بذاری؟ هفته به هفته خیلی دیره ،من طاقت ندارم 🙁

خخخخ اون وقت کی بنویسم؟
دست رو دلت بزار ایشاا... باقیشم میاد سر حوصله
مرسی که پست میزاری و نظر میدی این شراکت ها به ادم خیلی انرژی میده!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

نیمه شب;31414:
اعصاب معصاب نزاشتی برام
می خوام این زاک رو انقدر بزنم که صدای خر بده
اخه نمی تونستی اسمش رو بگی
بدو بدو رفت پیش ملکه
بعدش از میون اون همه فرمانده یکی هم نمی تونست اینا رو بگه
حتما باید زاک میگفت خجالت داره والا اگه اینا فرماندههان
پس فاتحش خوندس

خخخ اسم چی رو بگم؟؟
هوم خب دیگه فرماندهان جوان اغلب مغرور و به خودشون مطمئن هستن به خاطر کمبود تجربه نبرد اما زاک توی نبرد زندگی کرده
همونطور که توی پستای قبل گفتم ملکه دستش خالیه.

ایشاا... یه بزن بزن راه میندازم به همین زودی جیگر تو هم حال بیاد!


   
Hacker، arashsohrabi1972، fariba.2016 و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

هوم به رکورد 35 نرسید این فصل توی 24 ساعت 32 تا دانلود داشته فعلا!


   
Sorna و arashsohrabi1972 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Sorna
(@sorna)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 600
 

لااقل درباره این نیزه بگو

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

خاله هنری زندست کجاست
امیدی براش هست اسیر شده
این لشکر ادمخوار ها زیر سر اون اصیل هاست یا نه
فصل بعدی که دیگه ۹ صفحه نیست مگه نه


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

خداییش میخوام خفت کنم
اخه ۱۱ صفحه فقط???
یه فصل اومدی درباره هنری بگی ??
هنری کجاش بود؟؟ ۱.۵ صفحه اولش???
با کلی ذوق و شوق اومدیم خوندیم
اخه این حجم از حال گیری نوبره


   
AmbrellA و alikhoshbakht13772 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

نیمه شب;31423:
لااقل درباره این نیزه بگو

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

خاله هنری زندست کجاست
امیدی براش هست اسیر شده
این لشکر ادمخوار ها زیر سر اون اصیل هاست یا نه
فصل بعدی که دیگه ۹ صفحه نیست مگه نه

نیزه؟
زیاد مهم نیست بعدا میخونی دربارش.
بله قطعا فصل بعدی اینقدر نیست !

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

خخخ اریا جان زیاد حساس نشو به جاهای هنری هم میرسیم


   
Sorna واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Pouryakht2
(@pouryakht2)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 17
 

فکر نمیکردم انقدر داستانت خوب باشه:دی


   
mohamad7777 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

Pouryakht;31448:
فکر نمیکردم انقدر داستانت خوب باشه:دی

نظر لطفته
اگر نظری حرفی انتقادی چیزی داری خوشحال میشم بشنوم


   
mohamad7777 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
evil.
(@evil)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 9
 

اقا من خیلی وقته داستانتو دنبال می کنم الان فقط برای این تو بوک پیج ثبت نام کردم که بهت بگم مگه فقط هنری شاهزاده نبود پس این جدیده کیه


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

evil.;31467:
اقا من خیلی وقته داستانتو دنبال می کنم الان فقط برای این تو بوک پیج ثبت نام کردم که بهت بگم مگه فقط هنری شاهزاده نبود پس این جدیده کیه

خوش اومدی خوشحال میشم نظرت رو هم برامون بفرستی
هنری اره جدیده منظورت آیتاشه؟
اگر ایتاشه بعدا توی داستان توی روند داستان متوجه میشی این از معما های داستانه.


   
fariba.2016 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
evil.
(@evil)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 9
 

داستانت تنها داستانی که دنبال میکنم خیلی عالیه.منظورم همونه که تو فصل هفت قرار شد با یارو سیاهه مبارزه کنه.


   
Sorna، fariba.2016 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

evil.;31469:
داستانت تنها داستانی که دنبال میکنم خیلی عالیه.منظورم همونه که تو فصل هفت قرار شد با یارو سیاهه مبارزه کنه.

اها تازه فهمیدم شاهزاده شهر ادورا مو طلایی خوش تیپ مون رو که دنبال آیتاشه خخخخ
خب توی دنیای اجنه هر شهر توسط یه پادشاه اداره میشه و فرزندای اونها هم شاهزاده حساب میشن اما سطح اونها تا سطح فرزند فرمانروا از زمین تا اسمونه.

مرسی از نظری که دادی ایشاا... نا امیدت نکنم


   
arashsohrabi1972، Sorna و fariba.2016 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
arashsohrabi1972
(@arashsohrabi1972)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 232
 

AmbrellA;31470:
اها تازه فهمیدم شاهزاده شهر ادورا مو طلایی خوش تیپ مون رو که دنبال آیتاشه خخخخ
خب توی دنیای اجنه هر شهر توسط یه پادشاه اداره میشه و فرزندای اونها هم شاهزاده حساب میشن اما سطح اونها تا سطح فرزند فرمانروا از زمین تا اسمونه.

مرسی از نظری که دادی ایشاا... نا امیدت نکنم

یه جورایی ایالتیش کردیا
یه چیزی
میشه در مورد مسابقاتی که خاله هنری توش برنده شده و مشهور شده یکم توضیح بدی؟!
مثلا فرقش با این مسابقاتی که ایتاش دید چی بود و..


   
AmbrellA و fariba.2016 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
khakpoor0l29142
(@khakpoor0l29142)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 84
 

سلام کتابت عالیه فصل بعد کی میاد


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

darklord4192;31472:
یه جورایی ایالتیش کردیا
یه چیزی
میشه در مورد مسابقاتی که خاله هنری توش برنده شده و مشهور شده یکم توضیح بدی؟!
مثلا فرقش با این مسابقاتی که ایتاش دید چی بود و..

خخخخ ایتاش رو شخصیتش رو خیلی دوس دارم براش تقریبا 5 صفحه جزئیات دارم راستی میدونی کل دورگه یه دفتر 40 برگ پشت و رو یکی دوبرگ کمتر توضییحات پشت پرده داره؟ تک به تک صحنه ها معما ها صحبت ها اسم ها تیغه ها!!! جادوهایی که اسم بردم سرزمین هایی که اومده افسانه هایی دربارشون هست نژاد ها و انقدر جزئیات که موقع نوشتن باید هواسم به همه باشه یعنی نوشتن اینطوری خیلی سخته

خب درباره مسابقات
توی دنیای اجنه سه جور مسابقه من برنامه ریزی کردم یکی همون مسابقه درون اردوگاهی که داخل تمام اردوگاه های نظامیی بین نفرات داخلیش هست. توی دورگه ها دیدیم که توی کتاب اول هنری توی یکی از این مسابقات تا پای مرگ رفت! توی اردوگاه یا اموزشگاه تاناریس که مخصوص اجنه کامل هست اونجا هم برگذار میشه در مورد این مسابقات این نکته رو باید بگم که فرمانروا این مسابقات رو برای دورگه ها ممنوع اعلام کرده چون کشته های زیادی بینشون بوده جن های معمولی حد توانشون بالاتره و به این سادگی نمیمیرن.
دومین مسابقه مسابقه ای در سطح فرماندهان ارشد هست نه کسایی که تحت اموزشن این مسابقاتم هر چند سال یکبار انجام میشه و ثونیا یا ریکای خودمون توی این نوع مسابقات تونسته رکورد بیشترین پیروزی رو بزنه.
و اما درباره سومین نوع مسابقات
این نوع رو هنوز توی داستان وارد نکردم فقط ییه جای کوچیک یه اشاره ای کردم و گذاشتم ذهن خواننده درگیر بشه.
این نوع مسابقات به صورت مرحله ای انجام میشه و هیچ محدودیتی برای تعداد شرکت کننده ها نیست تنها محدودیت جرات و جسارت شرکت در اون هست. چرا؟ چون زنده بیرون اومدن ازش خیلی خیلی خیلی مشکله
توی این مسابقات از تمامی نژادها چه دوست چه دشمن میتونن شرکنن. توی مسابقات بالا اجنه با خودشون میجنگیدن اما توی این نوع مهم زنده موندن و گذروندن مرحله است. توی این مسابقه حریف ممکنه یه هیولا باشه یه معما باشه یه ماموریت باشه که باید انجام بدی و ازش بگذری مهم نیست چطور فقط باید بگذری توی این مسابقه افراد میتونن به خاطر بالا بردن شانس پیروزی خودشون به هم حقه بزنن حمله کنن مشکل ایجاد کنن بکشن به هر شکلی و هیچ کسی نمیتونه بعد مسابقات اون افراد رو پیگیری کنه این قانونه فقط باید زنده بمونی به هر قیمتی شاید به قیمت فریب هم گروهی و یا کشتن دوستت!

حالا شاید بگید این همه فلاکت بکشن که چی بشه؟ چی گیرشون میاد خب این رو دیگه باید صبر کنید تا زمانی که توی داستان بخونید!

یا علی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

vahid@2000;31478:
سلام کتابت عالیه فصل بعد کی میاد

مرسی وحد جان کلی انرژی گرفتم از حرفت

فصل هشت هم احتمالا فردا شب نشد دیگه تا ظهر جمعه دیگه حتما میزارمش روی سایت.


   
fariba.2016، aslan، Sorna و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
صفحه 17 / 210
اشتراک: