Header Background day #23
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

بچه ها چشم دارند

8 ارسال‌
4 کاربران
6 Reactions
2,661 نمایش‌
envelope
(@envelope)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 507
شروع کننده موضوع  

یادم می آید.
پدرم به خانه آمد. صورتش خیلی سرد بود. بی روح... می ترسیدم نکند کار بدی کرده باشم. نه من دستان عروسکم را نکنده بودم!
زمانی که از کنارم رد شد، خوشحال شدم.
ولی من را هم بوس نکرد. حتی نگاهی به من نینداخت.سمت مادرم که در آشپزخانه بود رفت.
از پشت اپن، دستش را مهکم بر سر مادرم فرود آورد. مادرم جیق زد. چشمانش اشکباران بودند. یادم نمی آید که چه می گفت فقط می دانم تند و تند پشت سر هم تکرارش می کرد.

گریه و گریه و گریه.
از آنطرف پدرم
کتک و کتک و کتک.
همین.

شب را با هق هق و ناله های مادرم سر کردم.واقعا نمی دانستم چرا.شاید مادر هم دست و پاهای عروسکش را کنده بود. شاید سر عروسکش را آتش زده بود. اصلا شاید الکی به مدر گیر داده بود که فلان اسباب بازی را برایش بگیرد؟

من نفهمیدم.

و شب بعدش آمد.
خوب من خدا را شکر می کردم که امشب مادرم کتک نخواهد خورد.
ولی این خیال دوام چندانی نداشت چون که نصف شب با عربده های پدرم که زیر دست و پایش، مادرم جیغ جیغ می کرد مواجه شدم.

فهمیدم.
مادرم در شب خودش را خیس کرده بود.

خلاسه آن شب هم گذشت.

شب بعد، شب های بعد هم گذشتند.
هر شب مادرم به دلیلی کتک میخورد.شبی می فهمیدم برای چه و شبی نه.

اکنون من هشت سال دارم. مادرم خیلی دختر بدی بوده است. او هر شب کاری می کرد تا پدرم او را کتک بزند. شبی خودش را خیس می کرد و شبی دیر به رختخواب می رفت. نمی دانم چرا پدرم با او زن گرفت. همانطور که گفتم، او دختر بدی است.
و حال که با پدرم زندگی میکنم، تمام سعی ام بر این است که دختر خوبی باشم. من نمیخواهم مانند مادرم کتک بخورم. نه من دختر خوبی هستم و کتک نمیخورم.

پ.ن:
من همیشه دوست داشتم از مشکلات جامعه بنویسم. هیچوقت هم جرأت نکردم. حالا این دفعه نوشتم ببینم چی میشه .


   
hana68722، crakiogevola2، Lady Joker و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
Lady Joker
(@lady-joker)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 553
 

سلام

خوبه نوشتن ژانر اجتماعی ولی یه ذره غیرواقعی هست تفکرات این دختربچه. اول از همه من تشکر می کنم بابت این نوع نوشته ها که آگاهی جامعه رو از حقوق پایمال شده ی زنان و دختران جامعه بالا می برند اما خب چند تا ایراد داره که باید یادآور بشم.

الان با دختر بچه های 8 ساله ی حالا صحبت کردین ؟ حقیقتش دیگه این دختر های 8 ساله اونطوری نیستن که مسائل رو درک نکنن و بخوان فکر کنن مثلن مادرش که داره کتک می خوره بخاطرِ اینه که عروسکش رو نمی دونم دست و پاشو شکسته یا این صحبتا. می فهمن بچه های امروزی به خصوص دخترها خیلی بهتر مسائل رو متوجه میشن. این رویای خیال گونه می تونست برای یه بچه ی 4-5 ساله بیشتر صادق باشه تا دختر 8 ساله که مدرسه میره.
حقیقتش می تونست ویژآل تر باشه. به نظر من خیلی تند نویسی کرده بودی و رد شدی از خیلی مسائل می تونست تصویری تر خیلی چیزا رو بگی یا مونولوگ اون بچه رو متناسب با سنش بیشتر توضیح بدی تا اون حالت غم و غصه رو ما به عنوان خواننده ی بزرگتر درک کنیم.

در آخر ممنون بابت نوشتن این تیکه و ممنون به خاطر به اشتراک گذاشتن ولی خب یه نظر شخصی فقط و اینکه به شخصه نمی دونم چرا نمی تونم این نوع نوشته ها با موضوع آزار به زنان رو تحمل کنم. همیشه با خودم میگم چرا ؟ چرا زنها باید این چیزا براشون پیش بیاد ؟ چه فرقی هست ؟ از اول چه اتفاقی افتاد که اینطوری شد ؟ و به عنوان یک دختر، یک زن قلبم به درد میاد.


   
پاسخنقل‌قول
envelope
(@envelope)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 507
شروع کننده موضوع  

دیگه من که گفتم تجربه اولم بود.
بعدم یه خانواده با محیط بسته و سنگین بچه چشم و گوش بسته ای تحویل جامعه میده خانم.

تو مونولوگ بچه لنگ میزدم.

بعدش.

امممم این مشکلات برای زنان بیشتره.ینی خوب کمتر خانمیه که بتونه یه مردو بزنه یا بهش زوربگه.واسه همین بعضی افرادی که اسم خودشونو میذارن مرد از همین زورشون استفاده میکنن.خانما هم که زورشون نمیرسه دیگه...
بعله.


   
پاسخنقل‌قول
Lady Joker
(@lady-joker)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 553
 

Envelope;30427:
دیگه من که گفتم تجربه اولم بود.
بعدم یه خانواده با محیط بسته و سنگین بچه چشم و گوش بسته ای تحویل جامعه میده خانم.

تو مونولوگ بچه لنگ میزدم.

بعدش.

امممم این مشکلات برای زنان بیشتره.ینی خوب کمتر خانمیه که بتونه یه مردو بزنه یا بهش زوربگه.واسه همین بعضی افرادی که اسم خودشونو میذارن مرد از همین زورشون استفاده میکنن.خانما هم که زورشون نمیرسه دیگه...
بعله.

دلیلت برای جمله ی آخر چیه ؟ چرا فکر می کنی خانوما زورشون نمی رسه ؟ چه تفاوتی هست ؟ من مربی های کمر بند مشکی کاراته ی خانوم رو دیدم که زورشون خیلی حتی از مردا بیشتره. چرا نویسنده ی چنین اثری که در واقع داره مشکلات خانواده رو میگه باید خودش تفکر تبعیض جنسیتی داشته باشه ؟ آدم قلبش به درد میاره به خصوص شما که خودت خواهر داری، فکر می کنی خواهرت چه فکری می کنه که تو خودت رو قوی تر از اون می دونی ؟

نه به طور کلی خیلی عالی نوشته بودی منم ایرادی به نوشتم نبود کلن یکی از سوالات جامعه رو مطرح کردم که فکر می کنین این تبعیض جنسیتی ( توی همه ی جوامع ) از کجا شروع شد ؟
داریم البته زنانی که به مردان تندی می کنن و زور می گن و همونم اشتباهه چرا سوال اینجاست چرا یه انسان باید خودش رو بالاتر از دیگری ببینه و به انسان دیگر حالا از هر جنس و نوعی می خواد باشه زورگویی کنه و یا کتکش بزنه ؟ چه چیزی به یه آدم ( زن یا مرد ) اجازه میده با دیگری مثل زیردست برخورد کنه ؟ ( سوالم از شما نیستا کلن دارم از همه می پرسم بنظر شما چیه ؟ )


   
پاسخنقل‌قول
envelope
(@envelope)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 507
شروع کننده موضوع  

شما دلیل خواستی من دلیلو گفتم نمیدونم تبعیض جنسیتی چجوری از حرفاتون سر در آورد.


   
پاسخنقل‌قول
crakiogevola2
(@crakiogevola2)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 690
 

هوممم فلش جالبی بود.ایدش نو بود.
خب میدونین وقتی ادم شروع میکنه این داستانو خوندن با تفکرات یه دختر بچه رو برو میشه.یه دختر بچه هشت ساله که عروسک بازی میکنه.ی دختر بچه ی هشت ساله که اشتباهات و رخداد های کودکی خودشو به مادرش نسبت میده و دلیل کتک خوردن مادرشو اون میدونه.این بسط دادنه جالبه.دوسش داشتم.
اما منطق گرا نیست.من تصور یه دختر 5 ساله رو تو ذهنم میکنم که چنین اتفاقاتی براش افتاده.چون زمان تو خودش جیش کردنش دیگه گذشته ^^ زمان عروسک بازیشم گذشته.تفکراتش بالغانه تر میشه نا سلامتی دختر 9 ساله ب بلوغ جنسی و جسمی میرسه. بهتره اینا در نظر گرفته بشه.
هرچند.پلات داستاش نازکه.ینی همون خط طرحی که داره کوتاه و ظریفه.و اگر بیشتر روش کار میشد بهتر بود.
اممم و این تبعضی جنسیتی.خیلی بهتر میتونست نشون داده بشه.ینی خب من اگر ب جای اون دختر بودم به جای تلاش برای حرف شنوی خب تنفرمو ابراز میکردم.اگر شما میخوای مشکل اجتماعی رو نشون بدی.اگر میخوای تبعضی جنسیتی رو نشون بدی باید درد دلو بگی.ولی با این همه یه چنین برخوردی میتونه از روی ترس باشه.که اگر به ترس بیشتر میپرداختی حق مطلب بهتر ادا میشد.
خسته نباشی.


   
Lady Joker واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
envelope
(@envelope)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 507
شروع کننده موضوع  

بعله ممنان.
برو تو تاپیک داستان اصلیمم یه نظر بذار اصن مثل همینم بدشو بگو.
من طاقت پایین رفتن تاپیکشو ندارم��


   
پاسخنقل‌قول
hana68722
(@hana68722)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 144
 

عجب ماجرای عجیبی بود
نوشتن داستان از مشکلات اجتماعی یه پیش نیاز زیادی لازم داره
مثلا زیاد خونده باشی یا دیده باشی ، به راحتی قلم گرفتن و نوشتن نیست شاید چون خارج از دنیای خیال هست و غرقه در واقعیته
خب ایده ی داستان یک مساله ای هست که شاید باید بگم تو دنیای ما نادیده گرفته شده ، بیانش لازمه اما روش بیان خیلی مهم تره
حالا کار اول که هیچ نقد و ایرادی بهش وارد نیست
به هر حال متشکر از اینکه نوشتید ?


   
Lady Joker واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
اشتراک: