سلام.امیر هستم و طرفدار پر و پا قرص دنیای تالکین به همین دلیل چند وقت پیش کنجکاو شدم تا بفهمم چه شهر هایی داره بخاطر همین تحقیق مختصری کردم و به یک مطلب رسیدم که براتون میزارم .لطفا اگه شهر دیگه ای بلدید اطلاعاتش رو بذارید تا بقیه هم بفهمنش
نام شهر: والمار/ Valmar (واليمار)
منطقه: غرب آردا (آمان، سرزمين قدسی)
نژادها: آينور (هردو دستهی والار و مايار)
تاريخچه: شهری در والينور، در غرب كوههای پلوری و نيز در غرب آردا. اغلب والار و مايار اونجا زندگی میكنن (برای اين میگم "اغلب" كه بعضیهاشون مثل مانوه و واردا كه روی كوه تانيكوئتيل خونه دارن، اونجا زندگی نمیكنن). دو درخت والينور هم نزديک والمار قرار داشتن و تالار ماهاناكسار هم يا يه جايی نزديک اون شهر يا در داخل خود شهر (در بخش غربیش) بود. ساختار نام اين شهر هم اينجوريه:
«والا (آينوی قدرتمندتر)+ مار (مسكن)= منزلگاه والا (والار)»
توی دانشنامهی واليمار هم میگه كه خونههاشون سقفی از طلا، كفپوشی از نقره و دری از برنز دارن و به جای آجر هم اوراد كار گذاشتن كه به جای سيمان، با جادو به هم چسبيدن.
چند شخصيت معروف والماری: متأسفانه دقيقاً نمیدونم چه كسانی اونجا زندگی میكنن. مانوه و واردا كه توی تانيكوئتيلان؛ ايرمو و استه و اولورين هم كه توی لورينان؛ اولمو هم كه توی آبهاست؛ ماندوس هم كه احتمالاً توی تالارهای انتظاره؛ ملكور هم كه هيچی؛ اورومه و وانا، آئوله و ياوانا و تولكاس و وايره رو هم كه میگن تالارهای مخصوص و جداگانهای دارن؛ پس فقط نيهنا میمونه و مايار (هرچند ممكنه پيش والاهاشون خارج از والمار زندگی كنن). حالا من بدون اطمينان، اسامی «نيهنا، آلاتار و پالاندو» رو رد میكنم.
تصوير:
شهر بعدی ما، شهريه پنهان و نهان؛ كه من ازش خيلی خوشم میآد... .
نام شهر: گوندولين/ Gondolin
منطقه: سرزمين ميانه (بلرياند)
نژادها: الف؛ البته چندتا انسان (هورين و هور و تور) هم تا به حال توش رفتن؛ ولی فقط برای مدتی.
تاريخچه: وقتی نولدور به سرزمين ميانه برگشتن، هركدوم يه جايی رفتن و يه حكومت برای خودشون قرار دادن؛ و در بين اونا، تورگون، پسر فينگولفين، تصميم گرفت بره يه جای مخفیای بين كوهها و در يک دره، شهری پنهان بسازه؛ چون خيلی شهر الفها در والينور (تيريون) رو دوست داشت و به يادش بود و میخواست يه شهر مثل اون بسازه؛ و بنا بر پيشنهاد و راهنمايی اولمو، چنين جای مخفیای (كه به كل منطقهش، "توملادن" يعنی "وادی فراخ" میگن) رو برای ساختن اين شهر انتخاب كرد و اسمش رو "گوندولين" (يعنی "صخرهی پنهان") گذاشت؛ و چون میخواست شهری پنهان باشه (تا درگير جنگهای بيرون از توملادن نشه و از مورگوت صدمهای نبينه)، نمیذاشت كسی بره بيرون (به استثنای آرهدل، هورين و هور) و هركس هم كه به طور اتفاقی اونجا رو پيدا میكرد، مجبور بود تا آخر عمرش اونجا محبوس بشه (به استثنای هورين و هور). قابل توجه كه تورگون فقط خاندانش (و اگه قبل از ساخت گوندولين، باز هم پادشاه بود، همچنين مردمش) رو آورد به گوندولين كه در نتيجه، نسل زيادی رو به وجود آوردن. هيچ كس ديگهای جز اهالی خود شهر هم از جای اون خبر نداشت؛ مگر هورين، هور (اين دوتا به تأييد خود تورگون از شهر خارج شدن؛ ولی كسی رو از محل شهر، مطلع نكردن)، ائول (كه اعدام شد) و عقابها كه اول اونجا زندگی میكردن و فكر كنم بعدها كه شهر ساختهشد هم هنوز روی كوههای اونجا لونه داشتن.
چند شخصيت معروف گوندولينی: تورگون، ايدريل، مايگلين.
عكس:
نام شهر: منهگروت/ Menegroth
منطقه: سرزمين ميانه (بلرياند)
نژادها: الف، مايا (فقط يک نفر)، انسان (به تعدادی اندک و اقامتی كوتاهمدت)
تاريخچه: يكی از رهبران و فرمانروايان تلهری، "الوه" بود؛ كه در بين راه كوچ بزرگ الفها به غرب، به جنگل "نان الموت" رسيد و در اونجا "مليان" مايا رو ديد كه هر از گاهی آمان رو ترک میكرد و برای مدتی، به سرزمين ميانه میاومد. الوه در اين جنگل، عاشق مليان شد، و مليان هم عاشق الوه. گفتهشده كه مليان افسونی رو اجرا كرد و الوه هم برای مدتی، مات و مبهوت (همچون يک مجسمهی سنگی) در همون حالت در نان الموت ايستادهبود تا مردم تلهری از اونجا دور بشن و اون با مردمش به كوچش ادامه نده. پس از مدتی، الوه از افسون رها شد و با مليان ازدواج كرد. مردمش هم به رهبری "اولوه"، برادر الوه، به كوچشون ادامه دادن؛ اما گروهی كه "اگلات" يا "مردم وانهاده" ناميده میشن، به دنبال الوه در جنگل به جستجو پرداختن و همراه اولاد و فرزندان الوه و مليان، قوم "سيندار" رو تشكيل دادن. الوه و مليان طی اتفاقاتی، تصميم گرفتن قلمروی فرمانروايیشون رو با جادوی بانو، ببندن و از هرگونه آلودگی پاس بدارن. اينگونه بود كه قلمروی محروس "دوريات" يا "اگلادور" به وجود اومد و حلقهی كمربندی مليان مايا، باعث شد تا مردم سيندار از لوث وجود مورگوت و سپاهيانش يا حتی نولدور كه دچار نفرين ماندوس شدهبودن، محفوظ بمونن. همچنين الوه كه به "الو سينگلو" يا "تينگول" به معنای "كبودردا" معروف شدهبود، به دليل حس بدی كه نسبت به آدمها داشت، اونا رو هم به قلمروش راه نمیداد؛ ولی بعد از ماجرای "برن كاملوست" و دخترش، "لوتين"، مهربونتر شد و كسانی مثل "تورين تورامبار" يا "مورون الدون" و "نيهنور نینيل" رو مهمون خودش كرد.
منهگروت، "شهر هزار غاره"، در كنار رود اسگالدوين در دوريات قرار داشت و منزلگاه پادشاه تينگول و ملكه مليان بود. يه جورايی، دوريات، مثل يک كشور و منهگروت، مثل پايتخت اون كشور میمونه. میگن كه منهگروت تالارهايی زيرزمينیـه و بايد از پلی كه بر روی اسگالدوين قرار داره، عبور كرد و راه شيبداری رو پيمود تا به اونجا رسيد. اين شهر، در دوران اول، بعد از ماجراهای تورين تورامبار و سقوط نارگوتروند، از بين رفت كه داستان كامل نابودی اون رو تالكين در فصل 22 سيلماريليون گنجونده.
سه شخصيت معروف منهگروتی: تينگول، مليان، لوتين
نام شهر: نارگوتروند/ Nargothrond
منطقه: سرزمين ميانه (بلرياند)
نژادها: الف (و انسان، با تعدادی اندک و اقامتی كوتاهمدت)
تاريخچه: وقتی نولدور از آمان به سرزمين ميانه برگشتن و هركدوم از رهبران اين خيل، به نقاط مختلف سرزمين ميانه رفتن و قلمرو و حكومتی جدا برای خودشون تشكيل دادن، فينرود فلاگوند، پسر فينآرفين، از شهر منهگروت در دوريات الهام گرفت و با كمک دورفهايی كه گردنبد نائوگلامير رو ساختن (و در كوهستان آبی يا ارد لويين زندگی میكنن) شهری رو در غارهايی نزديک رود ناروگ و جنگل تائور- ان- فاروت ساخت و اسمش رو نارگوتروند گذاشت.
فينرود در طی ماجرای پويش سيلماريلها توسط برن ارخاميون، با اون همراه شد و شهر و پادشاهی رو ترک كرد و تاج و تخت رو به اورودرت (برادرزادهش، پسر آنگرود) سپرد. مثل اين كه بعد از نبرد شعلههای غافل (و قبل از ماجرای ترک فينرود از شهر و همراهیش با برن)، كلهگورم و كوروفين، از پسران فئانور، به نارگوتروند عقبنشينی كردن و تونستن اونجا رو تقريباً زير سلطهی خودشون دربيارن. بعد از تبعيدشون از شهر، باز نارگوتروند زير قدرت پادشاهان اصلی بود (اورودرت)؛ ولی با اومدن تورين تورامبار و گويندور به اونجا، دوباره مقام شاهنشاهی اوردرت يه مقام بدلی بود و همه اول به تورين گوش میدادن. اما تورين قدرتدار خوبی نبود؛ و در آخر به خاطر اقدامات آشكارسازی شهر و مطح كردن تصميم نبرد آشكارا توسط تورين، مورگوت به محل نارگوتروند پی برد و گلائرونگ رو با تعدادی اورک، روانهی اين شهر كرد و بعد از مدتها پايداری، اين شهر از هم پاشيد و ويران شد.
سه شخصيت معروف نارگوتروندی: فينرود فلاگوند، اورودرت، گويندور.
تصوير:
شهری که شاید همتون بشناسید شهر میناس تیریت شهر بزرگ انسان ها و پایتخت گوندور جنوبی شهری که حتما در ارباب حلقه ها 3 دیدید
نام شهر:میناس تیریت/minas tirith
منطقه :سرزمین میانه
نژادها: انسان و تعداد کمی الف
تاریخچه:این شهر قبلا میناس انور بود یک برج و قلعه برای دفاع بود و بعد ها توسط نومه نوری ها ساخته و تبدیل به شهر بسیار بزرگی شد و خاندان اناریون بر این شهر
حکومت می کردند سائورون در سال 3429 دوران سوم به این شهر حمله کرد و در این زمان میناس انور به مدت پنج سال در محاصره سختی بود و سرانجام بعد از اتحاد
الف ها و انسان ها این محاصره شکسته شد .........
و در زمانی که اوزگولیات به دلیل سلطنت و مشکلات خاندانی به اتش کشیده و نابود شد و از ان به بعد میناس انور اهمیت فوق العاده زیادی پیدا کرد و سال ها بعد پایتخت کهن
توسط طاعون بزرگی خالی از سکنه شد و تاروندور مردمش و خاندانش رو به این شهز منتقل کرد
و در برج کالیمه تار یا همون برج سفید در میناس انور بنا شد و در همان زمان به میناس تیریت یا برج نگهبانی تغییر نام یافت و مردم های زیادی به این شهر مهاجرت کردن و پس از گذشت مدت کوتاهی اخرین پادشاه گاندور مرد و از ان به بعد شهر را کارگزاران اداره کردند
از ان زمان به علت رهبری خوب کارگزاران پیشرفت های زیادی کرد انها خرابه های شهر و برج سفید زو بازسازی کردند و ارتش این شهر تقویت شد و توانستند بسیاری از مناطق از دست رفته ازوگولیات و پل های مهم اون را تصرف کنند ......
نبرد حلقه فشار زیادی رو به این شهر وارد کرد زمانی که سائورن نیروهایش رو جمع اوری و به شهر های گادور و انور و دیگر شهر ها و کشور ها حمله داد به علت شکست نیروهای فارامیر مجبور به عقب نشینی از ازوگولیات و رفتن به میناس تیریت شدند حملات زیادی به این شهر شد نبرد بسیار بزرگ نیروهای ارتش میناس تیریت بسیار کم بودند اما
با امدن گندالف و ارتش اراگورن توانستند ارتش ویچ کینگ یا همون پادشاه جاود پیشه رو شکست بدند.........
در سال 3019 اراگورن تاج گذاری کرد و انور و گوندور رو متحد کرد و به عنوان پادشاه اله سار وارد شهر شد
سه شخصیت معروف شهر:اراگورن و دنه تار دوم و فارامیر
آرمنه لوس
محل:نومه نور
ساکنین:انسانها
آرمنه لوس طلایی که به آن شهر شاهان نیز گفته میشود پایتخت نومه نور بود.
آرمنه در شرق مرکز نومه نور قرار داشت و درناحیه ارندور یا سرزمین شاهان واقع شده بود.این شهر در نزدیکی بندر رومنا بود.تاریخ ساختش به دوران اول بر میگردد زمانی که اداین برای اولین بار به جزیره نومه نور مهجرت کردند .احتمالا آراندور اولین منطقه ای بود که اداین در آن ساکن شدند و شروع به ساخت وساز کردند.آرمنه لوس دارای کاخ عظیمی به نام کاخ شاهان بود که می گویند به کمک مایار ساخته شده است.پایانساخت آن همزمان با تاجگذاری الروس آغاز سلطنت نومه نوریان را مشخص می کند.آرمنه لوس احتمالا معنی:قلعه بهشتی سلطنتی میدهد.
آنومیناس
آنومیناس (به زبان انگلیسی: Annúminas ) شهر و پایتخت پادشاهان بود .
این شهر توسط شخص الندیل کمی پس از تاسیس آرنور در کناره شمالی دریاچه نه نویال ونزدیک سرچشمه رود براندوین ساخته شد.این شهر برای مدتی طولانی پایتخت امراتوری آرنور بود و نیز جایگاه یکی از سه پلانتیری فرمانروایی شمالی،عصای سلطنتی آرنور و میراث ونماد آرنور بود.
از تاریخ چنین بر می آید که این شهر به مدت هزار سال برجاماد.تبدیل به یکی از باشکوه ترین شهر های سرزمین میانه شد.اما پس از آن تعداد دونه اداین شمال رو به کاهش گذاشت.جمعیت آنو میناس نیز رو به نزول می گزارد تا آن جا که خالی از سکنه میشود و پادشان به شهر فورنوست در شرق نقل مکان کردند.
پس از خالیشدن شهر از سکنه آنومیناس رو ب نابودی می رفت اما دو تا از نماد های عظمت آن نجات پیدا کردند .پلان تیر و عصای سلطنتی.پلان تیر حدود هزار سال پس از نابودی شهر سالم ماند تا سر انجام همراه شاه آروه دوی وهمراهانش به اعماق دریای سرد شمال فرو رفت.عصای نقره آنو میناس نیز سرانجام در ریوندل تحویل الروند پسر ائارندیل داده شد.
در زمان تاج گذاری اله سار(آراگون) در پایان دوران سوم آنومیناس بیش از دو هزار سال بود که مخروبه بود.با این حال اله سار در ذهنش به دنبال مکانی برای برپایی تاج وتختش بود و دوست داشت شهری باستانی را برای این کار مهیا کند.در جایی ذکر نشده آراگون در چه سالی باز سازی آنو میناس را شروع کرد یا این که آنجا را به پایتختی برگزید یا خیر.
تیریون(برج دیده بانی)
تپه سرسبز در دامنه پر شیب دره کالا کیریا تنها گذرگاهی که از کوهستان عظیم پلوری می گذشت قرار داشت.بر فراز این تپه الف ها بزرگترین منزل گاه غرب را بنا کردند آن را تیریون نامیدند.دیوار ها وبالکن های آن سفید،شن های خیابان های آن از گرد الماس و و پلکان آن از کریستال درخشانی بود که تا پایین دروازه های بزرگ شهر کشیده شده بود.مرکز شهر جایگاه پادشاه برین تمام الف ها یعنی اینگوی بود که برج وی با فانوسی نقره ای از دوردست به راحتی قابل تشخیص بود .در قسمت تحتانی برج جایگاه فینوه پادشاه نولدور بود.میدان بزرگ تیریون نیز در این محل واقع شده بود.یعنی جایی که فئانور سوگند شوم خود را بیاد کرد و برای انتقام از ملکور و پش گرفتن سیلماریل ها قسم خورد.پس از اینکه بخش زیادی از الف های وانیار در دامنه کوه کائو توئنیل سکنی گزیدند.حکومت شهر به دست فینوه سپرده شد.شهر سال های طولانی را در خوشی سپری کرد تا اینکه بحث نابودی دو درخت و فرار ملکور پیش آمد.فینوه ارجمند کشته شد وپسر بزرگش فئانور جمع زیادی از نولدور را برای تعقیب مورگوت به سرزمین میانه راهنمایی کرد.در آخر تنها ده تن از مردم در شهر ماندند و بقیه به دنبال فئانور رفتند.اگرچه برخی نیز در میانه راه همراه فینارفین به شهر بازگشتند.تقریبا 600سال پیش ارباب نیم الف ها ائارندیل خجسته پا در شهر گذشت و توانست رضایت والار را برای کمک به مردمان آزاد سرزمین میانه جلب کند.
پس از داستان آر-فارازون نومه نوری و نابودی لشکر و قلمروی او شهر تیریون نیز همراه دیگر بخش های سرزمین مقدس از دسترس موجودات فانی خارج شد.
بندر گاه خاکستری
این شهر ساحلی که به میت لوند هم معروف است در کنار خلیج لون در شمال غربی سرزمین میانه است. این بندر گاه در دوران دوم توسط الف های لیندون ساخته شد،و پس از آن توسط دیگر اقوام الف ها برای عزیمت به سرزمین خجسته والینور استفاده می شد.کیردان ارباب بندر گاه ها بود اما در سراسر دوران دوم گیل-گالاد،پادشاه بلند مرتبه نولدور بر تمام سرزمین های لیندون از جمله بند گاه خاکستری حکم میراند.
پس از شکست سائرون و تاجگذاری اله سار،گندالف، الروند و گالادریل از طریق این شهر سرزمین میانه را به قصد والینور ترک گفتند.به همراه ان ها فرودو وبیلبو بگینز هم بودند که با خاطر افتخار حامل حلقه بودن اجازه عبور از جاده مستقیم را یافتند.
مشخص نیست که بندگاه خاکستری در دوران چهارم تا چه مدت باقی مانده است زیرا تعداد الف ها به دلیل امدن دوران انسان ها رو به نزول گذاشت.به نظر می رسد که کیردان تا زمانی که آخرین کشتی الفی سرزمین میانه را ترک گفت در انجا باقی مانده بود.
1.نام شهر:سبزبیشه/سیاه بیشه/تار-ا-اندائدلوس(جنگل وحشت عظیم)/تار-نو-فوین(mirkwood)
2.منطقه:سرزمین میانه
3.نژاد:الف ها(سیلوان)
4.پیشینه :از زمان های خیلی قدیم یعنی قبل از اومدن ماه و خورشید الف های سیلوان در این بیشه زندگی میکردن.بیشه ای بزرگ و وسیع در همسایگی لورین.
ابتدا سبزبیشه نام داشت.
الف های سیلوان در این بیشه زندگی میکردن.بیشه ای بزرگ و وسیع در همسایگی لورین.
در دوران دوم الف های سینداری از لیندون خارج شدن و در این جنگل ساکن شدن.بعدها الف های سیلوانی از بین اونا "اوروفر" رو به پادشاهی خودشون انتخاب کردن.
در پایان این دوره آخرین اتحاد بین الف ها و آدم ها برای مبارزه با سائرون ایجاد شد ایجاد شد که اوروفر هم به این جنگ رفت و کشته شد.بعد از اوروفر پسرش "تراندویل" به مقام پادشاهی رسید.و تا همیشه در این مقام موند.بعد از بر تخت نشستن تراندویل تا سال ها صلح در این بیشه برقرار بود.
اما در اوایل هزاره ی دوم دوران سوم،موجودی ناشناخته و اسرار آمیز به آمون لانک،تپه ای در جنوب سبزبیشه اومد و استحکامات دول گولدور رو ساخت.این موجود ناشناخته جادوپیشه(نکرو مانسر) لقب گرفت.اما بعد از گذشت چند سال مشخص شد اون خود سائرونه.از برج دول گولدور سایه ای شب مانند روی جنگل کشیده شد و بعد از اون زمان اسم سبزبیشه به سیاه بیشه(mirkwood) تغییر کرد.یا در زبان الفی تار-نو-فوین!(جنگل ظلمانی)
در زمان جنگ حلقه هم زیر درختان شمالی سیاه بیشه نبردی بین نیروهای شاه تراندویل و نیروهای سائرون در گرفت اما تراندویل نیروهای سیاهی رو شکست داد و به عقب راند.
جاده ای به اسم جاده ی قدیمی از امتداد شرق به غرب از جنگل سیاه بیشه عبور کرده و راهی به وجود میاره.
5.سه فرد شناخته شده:اوروفر،تراندویل،لگولاس
از زمان های خیلی قدیم یعنی قبل از اومدن ماه و خورشید الف های سیلوان در این بیشه زندگی میکردن.بیشه ای بزرگ و وسیع در همسایگی لورین.
ابتدا سبزبیشه نام داشت.
نام تائور-نو-فوين هم به جنگل دورتونيون در شمال دوريات تعلق ميگرفت و هم به سياه بيشه.
پس در واقع اگر بخوايم در مورد" پيش از برآمدن خورشيد و ماه" صحبت بكنيم، دورتونيون رو بايد در نظر بگيريم.كه ظهورش به بعد از براندازي اتومنو توسط والار برميگرده ( و اون زمان مدت اندكي پس از بيداري الفها بوده!)و در اوايل دوران اول نولدور درش ساكن شدند.
بيشه ي وسيعي كه در همسايگي لورين قرار داره سياه بيشه هست. در دوران دوم و سوم و مدت زيادي"پس از برآمدن خورشيد و ماه" 😐
نام شهر :شهر دال
مکان :سرزمین میانه (در دروازه های بزرگ ترین حکومت سرزمین میانه اره بور قرار دارد)
نژادها:دورف(کوتوله)
تاریخچه شهر : شهر دال به خاطر بازار هاشون معروف بودن میوه و شراب بود همه جا بود دورف ها در صلح و آرامش در اونجا زندگی میکردند این شهر در دروازه های بزرگ ترین سلطنت سرزمین میانه قرار داشت اربور ترر بر اون حکومت میکرد تا این که اسماگ یک اژدهای اتشی از شمال بود اسماگ همه جارو به اتش کشید و شهر رو نابود کرد اون شهر سالیان سال خالی بود تا تورین اوکن شیلد و گروهش اومدند و اسماگ را بیدار کردند و اون به شهر دریاچه حمله کرد و ان جا را نابود کرد و توسط بارد کمانگیر کشته شد و
مردم شهر دریاچه به ان جا پناه اوردند و در نبرد پنج سپاه جنگیدند و بعد از ان انجا ساکن شدند
اسم چند فرد شناخته شده از این شهر :ترور. تراین. تورین اوکن شیلد فیلی کیلی بیفور بفور بومبور اوری نوری دوری اوین گلوین بالین دوالین و....
منبع:arda.ir
امیر خدا نکشت :دی
همچین محو جزئیات شده بودم و سعی می کردم به یاد بیارم دم خوشه انگور رفت تو چشمم.هیچی دیگه بیا دیه مو بده.
اطلاعات کاملی بود حیف من هیچکدومو زیاد یادم نیومد.واقعا یادم نیومد ها.
چون که کتاباشو نخوندم آخه.کتاب جزئیات بیشتری رو متبادر می کنه.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
امیر خدا نکشت :دی
همچین محو جزئیات شده بودم و سعی می کردم به یاد بیارم دم خوشه انگور رفت تو چشمم.هیچی دیگه بیا دیه مو بده.
اطلاعات کاملی بود حیف من هیچکدومو زیاد یادم نیومد.واقعا یادم نیومد ها.
چون که کتاباشو نخوندم آخه.کتاب جزئیات بیشتری رو متبادر می کنه.
امیر خدا نکشت :دی
همچین محو جزئیات شده بودم و سعی می کردم به یاد بیارم دم خوشه انگور رفت تو چشمم.هیچی دیگه بیا دیه مو بده.اطلاعات کاملی بود حیف من هیچکدومو زیاد یادم نیومد.واقعا یادم نیومد ها.
چون که کتاباشو نخوندم آخه.کتاب جزئیات بیشتری رو متبادر می کنه.- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
امیر خدا نکشت :دی
همچین محو جزئیات شده بودم و سعی می کردم به یاد بیارم دم خوشه انگور رفت تو چشمم.هیچی دیگه بیا دیه مو بده.اطلاعات کاملی بود حیف من هیچکدومو زیاد یادم نیومد.واقعا یادم نیومد ها.
چون که کتاباشو نخوندم آخه.کتاب جزئیات بیشتری رو متبادر می کنه.
نظر لطفته. دیت چقدری شد؟؟/هر چقدر شد شماره کارت بده کارت به کارت کنم«الکی مثلا من خیلی پولدارم» نبایدم به یاد بیاری .چون هرکدوم از کتاب های مختلف تالکین بودند مثله سیلماریون و فرزندان هورین. به هر حال ممنون نظر دادی دمت جیز