|
|
فکر نمیکنم بدن مال تراس باشه چون یه جایی اگه یادتون باشه تراس گفت به زودی بدنمو پس میگیرم واونیکی روح گفت این بدن اصلا از اول مال تو نبود. به نظر من کوروش قبلا آدم قوی و مهمی بوده و شاید تو جنگی چیزی، طوریش شده که باعث شد ضعیف بشه و تراس بیاد تو بدنش شاید دلیل خاطراتش هم همینه
این حرف شما هم جالبه من فکر میکنم این دو نفر همون دو نفر داخل فصل 0 باشن
اینکه کوروش کیه فک کنم ساده باشه چون کوروش هنوز یه بچس پدر و مادر داشته دایی داره کلا یه خانواده داره پدرش صاحب سبک اتش های مقدس ده مادرشم چیزهای بخصوصی رو داشته اما اینکه چرا و چطور 2روح وارد بدنش شدن موضوعیه که نویسنده باید جواب بده
اما بنظر من زمانی که کوروش تصمیم گرفت احساساتشو نابود کنه اون زمان اتفاق هایی توی بدن کوروش افتاده که شاید یکی از اون ها وارد شدن روح دوم باشه چون تراس توی زندان خدایان درون کوروش زندانی بوده
هویت روح دوم خیلی مرموزه چون هم قدرتمندترینشونه هم اگاه ترین اما با وجود اینکه میتونه کنترل کوروش رو بدست بگیره کار بخصوصی نمیکنه
اما اما یه چیز دیگم هست شخصیت منفی داستان چرا فراموش شده؟!
اصلا در زمانی که اربابان هستن چطور این همه به خودش مغروره؟!
اصلا وقتی حریف دست شیطان نیست چطور حریف اربابان میخواد باشه
البته جواب میتونه اون عصای مرموز باشه اما وقتی اربابان اراده و قدرت مطلق هستن اون عصا به درد خاصی نمیخوره
اینکه کوروش کیه فک کنم ساده باشه چون کوروش هنوز یه بچس پدر و مادر داشته دایی داره کلا یه خانواده داره پدرش صاحب سبک اتش های مقدس ده مادرشم چیزهای بخصوصی رو داشته اما اینکه چرا و چطور 2روح وارد بدنش شدن موضوعیه که نویسنده باید جواب بده
اما بنظر من زمانی که کوروش تصمیم گرفت احساساتشو نابود کنه اون زمان اتفاق هایی توی بدن کوروش افتاده که شاید یکی از اون ها وارد شدن روح دوم باشه چون تراس توی زندان خدایان درون کوروش زندانی بوده
هویت روح دوم خیلی مرموزه چون هم قدرتمندترینشونه هم اگاه ترین اما با وجود اینکه میتونه کنترل کوروش رو بدست بگیره کار بخصوصی نمیکنه
اما اما یه چیز دیگم هست شخصیت منفی داستان چرا فراموش شده؟!
اصلا در زمانی که اربابان هستن چطور این همه به خودش مغروره؟!
اصلا وقتی حریف دست شیطان نیست چطور حریف اربابان میخواد باشه
البته جواب میتونه اون عصای مرموز باشه اما وقتی اربابان اراده و قدرت مطلق هستن اون عصا به درد خاصی نمیخوره
درمورد اربابان و اینکه شخصا دخالت خاصی در امور منطقه نمیکنن نگفتم؟ یه جایی تو فصول قبل فکر کنم گفته بودم. حالا دوباره چک میکنم اگه نگفتم در فصل های آتی میگم، اربابان اینقدر قدرت دارن که دخالت هاشون عواقب خیلی بدی داره، پس عمدتا کاری نمیکنن و شاگرد هاشونو برای ماموریت ها میفرستن اگر مساله ای واقعا ضروری باشه البته.
+ جدا شرمندم. جمعه ی گذشته قراربود بنویسم فصلو نشد و راستش دارم یکم اضافه میکنم به فصل
بعد از شنبه یه هفته ی واقعا سختو پشت سر گذاشتم
آزمون زبان هم داشتم
درکل تجربه ی بدی بود
فردا از آزمون که برگشتم سعی میکنم تا شب متن خامشو تموم کنم ببینیم چی میشه
خیلی زیبا
خسته نباشید به خصوص اون چند پاراگراف اول فصل 23 رو دوست داشتم هنوز به 24 نرسیدم یه جورایی وهم آور بود حس میکردم تسخیر شده .یه جورهایی قابل حس بود. باید بگم نسبت به فصول اول قدرت داستانتون خیلی بیشتر شده هم از نظر ادبی هم داستان نویسی
سلام مرتضی جان خسته نباشی
همین الان تا فصل اخری که گذاشتی رو خوندم به نظرم جذاب میرسید، ادم رو به خوندن وا میداشت
ولی یه سری چیزا هست ، البته بنده حقیر که نه دستی توی نقد دارم و کوچیک جمع
به نظرم توی 19 فصل ابتدایی اشکالات تایپی خیلی زیاد بود ! (ویراستار اون فصلا رو اخراج کن!:دی)
بعد یه چیز دیگه اممم مگه قرار نبود اینکه کوروش رازش مخفی بمونه ولی الان که دوباره همه فهمیدن ! اونطور که من دیدم همه اساتیدش و همه و همه میدونن!
خب شاید به خاطر سوم شخص بودنشه ولی خییییلیییی پرش داشت از این شخصیت به اون شخصیت ، (البت من اول شخص رو ترجیح میدم که البته این یه نظر و علاقه شخصیه )
امم نمیدونم ولی یه حسی موقع خوندن بهم دست میداد انگار که توی روند نوشتن یا ویراستاری داستان به مسیر های زیادی رفته و از طرح اولیه ای که در ذهن نویسنده بوده فاصله گرفته ،
همونطوری که خودت و دوستان دیگه هم به بنده گوشزد کردین داستان باید روی یه خط اولو اخرش مشخص باشه بعد بنویسی ولی به نظرم وسطای کار اخر داستان یا اون ماجرای اصلی و اتفاق اصلی داستان رو تغییر دادی (البته این فقط یه حسه)
مرضی جان ولی در کل به نظرم خیلی خوبه داستانت و اینقد این بچه های سایت رو زجر نده بیا فصل بعدی رو بده ، ملت رو از انتظار بیرون بیار!
و حرف اخر موفق باشی و سر بلند
یا علی
ممنون از شما خلاقیت جالبی تو داستانتون بود با خوندن داستان شما، داستانهای ناروتو و بلیچ تو ذهنم تداعی شد امیدوارم به همینصورت نوشت هاتون پر شور ادامه پیدا کنه شاد و سربلند باشید.
نوشتن این فصل که تموم شده
از سه پارت، پارت اولش دستم رسیده تازه برای ویرایش که باید دست بزنم و دوباره بدم ویرایش 0_0
اینم خبر
ولی خب
از قدیم گفتن
No news is a good news :دی
دفعه بعدی خبر نخواین وگرنه خبر بدتر بهتون میدم :دی
شما خبر بده کاری به خوب و بدش نداشته باش :79cf0bcf96cccb41423
مادیگه بعد از اینهمه سال پوستمون کلفت شده :05:
یادم میاد برای هر فصل فن بینامونشون 6ماه صبر می کردیم یکی دو ماه که چیزی نیست :5e6ec8974e3c2639115
اونجایی سخت می شه که بدون هیچ خبری هی صفحه رو چک می کنی هی می بینی نیومده باز هی چک میکنی و و و:a009c956bb1086030f7
در کل از اینکه مارو درجریان اوضا گذاشتی ممنون:shy:
کتاب فوق العاده ایه :a009c956bb1086030f7
من یه دوماهی دنبالش نکردم که بیام یهویی یه تعداد فصل جدیدش رو بخونم :662c45b0092db3a79dd. :onion048:
بعدش که اومدم دیدم دو سه تا فصل بیشتر جلو نرفته:9a1d645a22388add4f9
:5e6ec8974e3c2639115. :1s1:
درود بر دوستان عزیز
با آخرین اخبار اومدم 🙂
خب کنکور تموم شده و من شروع به نوشتن میکنم (البته خیلی سرمو شلوغ کردم ولی نمیذارم وقتی که برای این میذارم کم بشه. به هر حال
من با دوستان صحبت کردم
نظرشون این بود که اول داستان رو تموم کنم بعد منظم قرار بدم که هم من راحت باشم هم شما از دیر رسیدن فصل ناراحت نشین.
اول متن خام رو تا آخر میرسونم و بعد هم ویرایش
در همین زمان قراره چیزایی که تا الان نوشتم ازین داستان هم ویرایش بشه.
امید بر اینه که تا آخر تابستون داستان هم تموم بشه، روی سایت هم قرار بگیره.
فعلا باید صبر کنین خود داستان رو تا آخر این کتاب بنویسم.
اگه خبری شد بهتون اطلاع میدم. 🙂