سلام
حتما براتون پیش اومده که به یه کتاب حس خاصی داشته باشید یا از کتابی خاطرات خاصی داشته باشید.
بعضی وقتها بعضی از کتابهامون برای ما عزیزتر از بقیه هستن به خاطر خاطراتی که ازشون داریم
خب اگه همچین چیزی دارید اینجا تعریف کنید.
برای خود من
یکی از عزیزترین کتابهایی که دارم کتابی هست بنام گربه ی من نازنازیه که وقتی چهار سالم بود مادرم :8::53:برام خرید.
اونجوری نیگا نکنین...نوستالوژیش بالاس.شاید اولین کتابی باشه که حفظ کردم و هنوز خط به خطشو حفظم.اونقدر دوستش داشتم که وقتی پسر عموم به همراه پسر همسایه مون تو یه شیطنت پارش کردن تا دو روز تب کردم.بعد مامانم یکی دیگه برام خرید:36:اما خب اونم بعدها توسط یکی دیگه از پسرای هم بازی به باد رفت و من همیشه حسرتشو خوردم تا همین سه چهار سال پیش که یه بار خواهرام همراه دختر داییم از بیرون اومدن و ایشون رو بهم هدیه دادن یه چاپ جدید از کتاب که الان هم گل سر سبد کتابخونمه:دی
با احترام به استاد منوچهر احترامی برای سرودن این شعر کودکانه :دی
یه کتاب دیگه هم بود بنام بوقلمون که دقیقا یه روز قبل از فاجعه مامان جون برام خریدن و من هرگز فرصت نیافتم اون کتاب رو بخونم.همینجا اعلام میکنم مهدی ایمان حسین حلالتون نمیکنم:24::24::24::24::47::10:
سلام
حتما براتون پیش اومده که به یه کتاب حس خاصی داشته باشید یا از کتابی خاطرات خاصی داشته باشید.
بعضی وقتها بعضی از کتابهامون برای ما عزیزتر از بقیه هستن به خاطر خاطراتی که ازشون داریمخب اگه همچین چیزی دارید اینجا تعریف کنید.
برای خود من
یکی از عزیزترین کتابهایی که دارم کتابی هست بنام گربه ی من نازنازیه که وقتی چهار سالم بود مادرم :8::53:برام خرید.اونجوری نیگا نکنین...نوستالوژیش بالاس.شاید اولین کتابی باشه که حفظ کردم و هنوز خط به خطشو حفظم.اونقدر دوستش داشتم که وقتی پسر عموم به همراه پسر همسایه مون تو یه شیطنت پارش کردن تا دو روز تب کردم.بعد مامانم یکی دیگه برام خرید:36:اما خب اونم بعدها توسط یکی دیگه از پسرای هم بازی به باد رفت و من همیشه حسرتشو خوردم تا همین سه چهار سال پیش که یه بار خواهرام همراه دختر داییم از بیرون اومدن و ایشون رو بهم هدیه دادن یه چاپ جدید از کتاب که الان هم گل سر سبد کتابخونمه:دی
با احترام به استاد منوچهر احترامی برای سرودن این شعر کودکانه :دی
یه کتاب دیگه هم بود بنام بوقلمون که دقیقا یه روز قبل از فاجعه مامان جون برام خریدن و من هرگز فرصت نیافتم اون کتاب رو بخونم.همینجا اعلام میکنم مهدی ایمان حسین حلالتون نمیکنم:24::24::24::24::47::10:
منم این کتاب رو داشتم و شدیدا عاشقش بودم. به جز این یه کتاب دیگه بود که مرغ یه نفر رو می دزدن و اون چند تا شهر م یره دنبال دزد و آخر می گیردش. اسمش رو یادم نمی یاد به هیچ وجه ولی ازش این بیت شعر یادم مونده: نه اینوری، نه اونوری، می برمت کلانتری.
واسه من که حسن کچل و یه کتاب دیگه به اسم حسنی بود.
حسنی رو خوب یادمه !
حسنی نگو بلا بگو ، تنبل تنبلا بگو ، موی بلند روی سیاه ناخن دراز واه واه واه واه ، نه قلقلی نه فلفلی هیچکس باهاش رفیق نبود ...
حفظم کلشو !
متن های هری پاتر هم خیلی نوستالوژیکه.
ناراحت یا خوشحال بودم هری پاتر میخوندم خاطرات زیادی دارم باهاش.
واسه من که حسن کچل و یه کتاب دیگه به اسم حسنی بود.
حسنی رو خوب یادمه !
حسنی نگو بلا بگو ، تنبل تنبلا بگو ، موی بلند روی سیاه ناخن دراز واه واه واه واه ، نه قلقلی نه فلفلی هیچکس باهاش رفیق نبود ...
حفظم کلشو !متن های هری پاتر هم خیلی نوستالوژیکه.
ناراحت یا خوشحال بودم هری پاتر میخوندم خاطرات زیادی دارم باهاش.
حسنی رو هم داشتم و یکی از مجبوب هام بود. این قسمتش دقیقا یادمه: من و بابام و داداشم و عموم، هفته ای سه بار می ریم حموم. اما تو چی؟ موی بلند، روی سیاه، واه و واه و واه، واه و واه و واه.
خخخ اره دوران خوشی بود منم کتاب "گربه من نازنازیه همش به فکر بازیه" رو داشتم اون موقع خیلی دوستش داشتم
تجدید خاطرات شد.:shy:
جالب اینه که تازگی ها معلمه هنرمون گیر داده به تصویر سازی کتابای کودکان و میگه باید نقاشی بکشن و ... :bc3:
منو دوستم باهم توی بچگیمون عاشق یه کتاب بودیم که یه گربه خیلی موش دوست داشت و میخواست باهاشون دوست بشهه آآآه ولی موشه که کم کم باهاش دوست شد اینا خواستن هم اندازه ی هم باشن تا بهتر با هم بازی کنن:0205:
ولی نشد ... گربه هی خودشو کوچیک میکرد و موشه همش خودشو کش میداد تا بزرگتر بشه:129fs4252631:
بله بله :(s1203):نکته اخلاقیش اینه که هیچ وقت گربه و موش باهم دوس نمیشن:68:
منم این کتاب رو داشتم و شدیدا عاشقش بودم. به جز این یه کتاب دیگه بود که مرغ یه نفر رو می دزدن و اون چند تا شهر م یره دنبال دزد و آخر می گیردش. اسمش رو یادم نمی یاد به هیچ وجه ولی ازش این بیت شعر یادم مونده: نه اینوری، نه اونوری، می برمت کلانتری.
تانوس جان اون کتاب اسمش دزد و مرغ فلفلی بود اگه اشتباه نکنم
خدایی کتاب قشنگیم بود
واسه من که حسن کچل و یه کتاب دیگه به اسم حسنی بود.
حسنی رو خوب یادمه !
حسنی نگو بلا بگو ، تنبل تنبلا بگو ، موی بلند روی سیاه ناخن دراز واه واه واه واه ، نه قلقلی نه فلفلی هیچکس باهاش رفیق نبود ...
حفظم کلشو !
متن های هری پاتر هم خیلی نوستالوژیکه.
ناراحت یا خوشحال بودم هری پاتر میخوندم خاطرات زیادی دارم باهاش.
حسنی کتاب قشنگی بود همه بچه ها دوستش داشتن
یه سری کتاب دیگه بود به من بگو از.... بعد هر جلدش بود یه چیز مثلا به من بگو از نان...به من بگو از عسل...اونم قشنگ بود
اما گفتی :
هری پاتر...
خب این یکی نوستالوژیش برای من بالاس:دی
یعنی از نوستالوژی گذشته هفت هشت سال از زندگیمو تغییر داد.:24:
در بدترین زمان ممکن برای اولین بار این کتاب رو دیدم سال اول دبیرستان بودم فکر کنم خواهرم همین که الان کلا سایه هری پاتر رو با تیر میزنه ازم پرسید کتاب هری پاتر رو خوندی یا نه.دوستاش خیلی تعریف کرده بودن اینم که حال مطالعه نداشت اومده بود سراغ دایره المعارف کتاب خونه یعنی بنده که ببینه من چی میگم کتاب رو بخونه یا نه. من کلا تحویل نگرفتم از اسم کتابه خوشم نیومده بود که برم دنبالش:دی
بعد زد و دو سال بعدش یعنی یه سال مونده به کنکور :14:بنده تصادفی جام آتش رو از کتابخونه گرفتم و ....خب فقط میتونم بگم فرداش رفتم سراغ جلدهای قبلی و بعدی و بدین سان ما از کنکور افتادیم:23:
به دو هفته نکشید سر از وبلاگ خاطرات لوسیوس پویا در آوردم.سینا :8:و دانیال:53: رو اونجا کشف کردم:دی
هر دوشون داشتن فن مینوشتن.اولین نوشته ها
همزمان اولین وبلاگم رو هم زدم هنوز جسدش موجوده وب 63 somayeh بعدش :25:اها تو همین زمان توسط محمد مرلین سر از وب 2000 در آوردم و اونجا بود که با جماعت هری پاتریست آشناییمون کامل شد:5::5: سعید و کورش و بهروز شکوفه.الهه محسن و یه سری دیگه از بچه ها رو اونجا شناسایی کردم.مهرنوش :9::53::8:و سارا :دیو میلاد :16:رو هم توی وبلاگ خودم باهاشون آشنا شدم و زدیم تو کار ترجمه فن های کف دریاچه و فداکاری ....اوف...چه وقتی داشتیم خدایی :24:
اون موقع wizarding worldتازه یکی دوماه از تاسیسش میگذشت بچه ها گفتن بیا اونجا رفتم دیدم یه سایت خالیه خوشم نیومد:دی
دو سه ماه گذشت و بنده که اولین افتضاح فنیم رو روی وبلاگ در پیت خودم میگذاشتم زدم تو کار نقد داستان اولین نقد هم فن محمد مرلین بود. هیچی دیگه از اونجا که اون بشر اون زمان همه زمانش رو توی wwبود رفتم اونجا دنبالش و اون سایت کلا عوض شده بود. با ارزشی های سعید و بهروز کلا پر شده بود و خب همین شد که ما معتاد شدیم.
چقدر عمرمون رو گذاشتیم سر بحثا و کارا و او....
چشم و چال خودمونو سر نقد و ترجمه در اوردیم.
بعدها دوستانی مثل امید.زهرا.خسرو .رضا و افروز و آرسام و شهریار ورابین و نوید و.... و خیلی های دیگه رو کشف کردم که اتفاقا با خیلی از این بچه ها تقریبا در تماس هستم همچنان.
و خیلی های دیگه رو در وایبر و فیس بوک و وبلاگهاشون یا تلفنی به هر حال در تماسیم.
یهو به خودمان آمدیم دیدیم دو ساله موندگار که شدیم هیچی داریم لغت نامه تدوین میکنیم برای ترجمه کتاب هفت
بعد مترجم جمع کردیم و کتاب هفت ترجمه شد و بعدشم که دیگه رفت و رفت و رفت تا رسید به ترکیدن ww و تاسیس good life و ....بر باد رفتنش و ....
و هرچه میکشیم از همین هری پاتر میکشیم:16:نوستالوژی از این بیشتر خدایی؟
خلاصه این هری پاتر کلی بدبختی واسه ما داشت اما دوستای خوبی هم داشت :دی
الان کف کردین شدت نوستالوژی رو:24::24::24::24:
خلاصه هری پاتر اگرچه عامل بدبختی ما بود منجر شد به اینکه اولین داستانم رو برای دیگران بگذارم.اولین نقدهام رو بنویسم و حتی برم سراغ ترجمه که این اخری از من بعید بود.
از اونجایی هم که اصلا آدم میانه رویی نبوده و نیستم در این مسیر به شدت از زندگیم افتادم اما اعتراف میکنم خوش گذشت.
والا برای منم قصه های حسنی مجموعه 72 قصه قدیمی و خاطره انگیزه
یادش بخیر اون موقع فک کنم 9 سالم بود شایدم 8 سال که شروع کردم خوندش
کلا از کتابای کودکان همیشه بدم میومد
از اینا که پر از تصویره و خیلی نازکه
هیچی دیگه این قصه های حسنی رو شروع کردم خوندنو جالبیش اینه که توی اون سن مثلا یک ساعت دو ساعت وقت می زاشتم می خوندم می شد 35 صفحه چقدر کیف می کردم
البته از یاد نمی برم که حدودای 5 ساله که بودم مامانم برام کتابای هری پاتر رو تعریف می کرد خخخخخخ
یادش بخیر چقدر جالب بود
درمورد کتابای فانتزی هم اون چیزی که منو شدید کشید به سمت فانتزی ارتمیس فول بود که حدودای 12 یا 13 سالگی بود خوندمش و خیلی خوشم اومد
کتاب شاه میداس هم خیلی قبل تر از ارتمیس فاول خوندمش و واقعا لذت بخش بود
خداییش هرچی فکر می کنم هیچ کتابی جز حسنی و هری پاتر خیلی به قول شما شدت نوستالوژیش بالا نبود
هیچی دیگه همین
ماشالا سمیه چقدر خفن بوده خاطراتت
خداییش هرچی فکر می کنم هیچ کتابی جز حسنی و هری پاتر خیلی به قول شما شدت نوستالوژیش بالا نبود
پنج گانه افسانه می تونست خیلی بالاتر باشه فقط اگه ما چند سال دیرتر دنیا می اومدیم.
والا برای منمماشالا سمیه چقدر خفن بوده خاطراتت
من کلا خودمم خفنم
پنج گانه افسانه می تونست خیلی بالاتر باشه فقط اگه ما چند سال دیرتر دنیا می اومدیم.
اصلا و ابدا...
آشیانه افسانه شاید در جلد سه و چهار خوب بود جلد پنجش یک افتضاح کامل بود
جلد دو به درد نمیخورد
جلد اول هم فقط زمینه سازی بود
البته این نظر منه ها
اصلا و ابدا...
آشیانه افسانه شاید در جلد سه و چهار خوب بود جلد پنجش یک افتضاح کامل بود
جلد دو به درد نمیخورد
جلد اول هم فقط زمینه سازی بود
البته این نظر منه ها
نظر من اینه که عالی بود و جلد پنجمش اوجش بود. مخصوصا ظاهر شدن رویه های پنهان شخصیت اسفنیکس.
نظر من اینه که عالی بود و جلد پنجمش اوجش بود. مخصوصا ظاهر شدن رویه های پنهان شخصیت اسفنیکس.
البته کاملا سلیقه ایه من نظر خودم رو گفتم
نظر شما محترمه هرکس یه جور داستان رو میپسنده
من کلا خودمم خفنماصلا و ابدا...
آشیانه افسانه شاید در جلد سه و چهار خوب بود جلد پنجش یک افتضاح کامل بود
جلد دو به درد نمیخورد
جلد اول هم فقط زمینه سازی بود
البته این نظر منه ها
خخخخخخ هندونه بدم خدمتون؟؟؟
نوشابه براتون باز کنم؟؟
هیچوقت فکر نمی کردم زمانی برسه که درمورد یه چیزی با فیلاگوند موافق باشم ولی در این مورد باهاش موافقم که جلد 5 اوج هیجانش بود و اتفاقا جلد سه به نظرم به خوبی جلد دو نبود
البته اینا سلیقست ولی خب...
من اراگون رو هم دوست داشتم
البته تا قبل از جلد اخرش که خراب کرد
البته الدست رو هم خیلی نپسنیدیدم ولی بریسینگر خیلی خوب بود
توی کتابای کلاسیک هم آوای وحش و سپید دندان و شاهزاده و گدا به نظرم واقعا عالی بودن
هرچند بینوایان و کلبه ی عمو تام هم خلی خوبن ولی خب کلبه عمو تام واقعا منو افسرده می کنه و بینوایان هم اونقدری که بزرگش می کنن به نظرم خوب نیست
توی عاشقانه ها(هرچند چندان هم عاشقانه نبود)کتاب اسطوره مال یکی از کاربرای نودهشتیا بشدت منو جذب کرد و واقعا لذت بردم هرچند درکل عاشقانه دوست ندارم
اها توی عاشقانه ها به نظرم کتاب میزبان مال استفنی میر هم خیلی بهتر از گرگ میش بود و واقعا قشنگ بود
خصوصا اینکه یه جورایی هم ارمان شهر بود هم پادارمان شهر
اصلا یه چیز خاصی بودا
توی علمی تخیلی هم ایزدان هم مال ایزاک اسیموف واقعا لذت بخش بود
در سبک جنایی اگر فردا بیاید سیدنی شلدون و سفیرکبیر سیدنی شلدون واقعا عالی بودنن به ویژه اگر فردا بیاید
توی سبک هراس خداییش هیچ کتابی ندیدم واقعا خوب باشه
اوووم وای از ارباب حلقه ها و سفیرکبیر سینا و افشاگری رایریا و چنتا شاهکار فانتزی(پندارپردازی)هم نباید گذشت
در سبک فلسفی و اینا راز فال ورق واقعا قشنگ بود لذت بردم ازش
دیگه چه سبک هایی داریم؟؟حیف من همیشه یادم می ره کتاب ها رو
اها اها اسسین هم واقعا نمی دونم چه سبکیه اما در سبک خودش خیلی خوبه
خخخخخخ هندونه بدم خدمتون؟؟؟
نوشابه براتون باز کنم؟؟
ممنون می شم.
ممنون می شم.
نیازی به تشکر نیست
چون
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
با تو نبودم
با سمیه خانوم بودم
خخخخخخ هندونه بدم خدمتون؟؟؟
نوشابه براتون باز کنم؟؟ه
اره دستت درد نکنه زرد باشه لطفا
اثار آسیموف رو گفتی من از کتاب باشگاه معماش خیلی خوشم میاد
سری دیوید استارش رو هم دوست داشتم
کلا کتابهاشو دارم و با خیلی هاش خاطره دارم