|
فرار از سرنوشت نیازمند اراده ای پولادین است. گاه نیازهایی وجود دارند که مانند بندی نامرئی فرد را وادار میکنند تا به سوی ناشناخته ها قدم بردارد. میدانم که راهی که انتخاب کرده ام تنها به یک نقطه ختم خواهد شد. اما دیگر اهمیتی ندارد. اندوهی که بر شانه هایم سنگینی میکند باعث ضعفم نخواهد شد.بلکه اراده ام را برای آنچه که میخواهم تقویت خواهد کرد.آتشی که در درونم شعله ور است به سادگی خاموش نمیشود.من در مسیر رسیدن به آنچه که میخواهم تنها هستم.تنها تر از هر زمان دیگری و اینک نوبت من است تا سرنوشت را به بازی بگیرم. |
فصل اول تا پنجم | ( نسخه ویرایش شده - دانلود آزاد)لینک دانلود |
فصل ششم
فصل ششم کلمه عبور: bookpage
فصل هفتم
فصل هفتم کلمه عبور BookPage
فصل هشتم
فصل هشتم کلمه عبور: bookpage
فصل نهم
فصل نه .کلمه عبور: bookpage
فصل دهم
فصل ده
فصل یازدهم
فصل یازده
فصل دوازده
فصل دوازده
توجه: من نظر همه بچه ها رو خوندم؛ منتهی دو سه باری که جواب می خواستم بدم ولی به دلیل چند تا مشکل کل جواب هام پرید و چون جدیدا من آدم بی حوصله ای شدم دیگه حس نوشتن نداشتم ولی سعی می کنم تا آخر هفته جواب بدم. این دم عیدی بقدری شلوغ شده سرم که دقیقه نود فصل میدم مهرنوش پس اگه کم و کاستی دیدید مشکل از سمت من هست که وقت لازم رو ندارم. ممنون
فصل سیزدهم: |
هوم جالب و خواندنی
فکر می کنم رودست سفیرکبیر بزنه
چند جلده
دادش تو بزار سینا چند فصل از کتاب رو بده ، اون وقت بحث جلدا رو بکش وسط (میترسم این سینا یه وقت بترسه و فرار کنه ):دی
اون پرنده بیشتر شبیه جغده تا کلاغ :40:
پرنده ی همین کاور رو میگی؟
روش زوم کن. نه کلاغه نه جغد:دی
پرنده ی همین کاور رو میگی؟
روش زوم کن. نه کلاغه نه جغد:دی
من ک گفتم بیشتر شبیه شاهین هستش :دی
سینا یعنی چی حیفه؟
کی گفت حیفه جادوگر ریشه رو بزاری؟
من دقیقا هر سه هفته یه بار سفیر کبیر رو از اول میخونم یادم نره جزئیاتو
بعد تو میگی حیفه
اصلا امکان نداره
بعدم که من کلا به سرنوشت اعتقاد ندارم من نظرم اینه که دنیا یه بازی شطرنجه با بی نهایت مهره و بی نهایت حرکت
هر کسی میتونه حرکت خودشو بکنه و به هر سمتی بره
حرکت همه هم روی زندگیشون فرزندانشون و بقیه تاثیر داره
ولی خوشم میاد تو با این سرنوشت بازی میکنی؛)
یه چیزی که خیلی بهش اعتقاد دارم تلقینه
تو ام یه تستی بگن شاید جواب داد
به جای هی گفتن وقت ندارمو میترسمو دستم میلرزه و مشقله دارم
بگو ایشالله یه فرصتی پیش میاد انجام میدم
ایشالله ویرایشگر و فکر نو هم پیدا میشه
معجزه میکنه امتحان کن
اگه همت کنی کتاباتو کامل کنی باور کن تو یاد و خاطره خیلیا میمونی
بازیگرا بعضباشون میرن هر کثافت کاری و رشوه و دوز و کلکی سوار میکنن یکم معروف شن
تو یه کتاب نوشتی هر سایتی که میری بگی قدرت ذهن میگن همون که سینا نوشته
اینم دست کم نگیر محبوبیتت بالاس
شاید کمکا کم باشه یه جورایی شده خصلتمون دور وایمیستیم و میگیم خودش انجام میده
ولی فکر میکنم خیلیا بهت علاقه قلبی داشته باشن
شاید امکاناتش نباشه که کتابت که از خیلیای دیگه که هم تو ایران هم خارج نوشته میشه بهتره به جایگاه و ارزش خودش برسه
ولی خوب حداقل الهام بخش خیلیا میشی
همین طوری که تا الان شدی
یکی گفته بود منتظر نباشید که نتیجه کار هاتون رو حتی تو زمان زندگیتون ببینید بهترین تلاشتون رو بکنید و فراموش نمیشید
در کل من زیاد نصیحت میکنم گرچه خودم کم عمل میکنم؛)
ببخشید متن طولانی شد
و ممنون که ما رو دوباره هیجان زده کردیو موکول کردی به شیش ماه دیگه
ممنون از زحماتت
سلام سینا جان
خوشحالم که هنوزم دست به قلمی - دیروز یهو یه چیزی تو دلم افتاد که ممکنه تو ادامه داستان قدرت ذهن رو گذاشته باشی و هرجوری بود اومدم سرزدم و دیدم که این داستان جدید رو گذاشتی.
ببخشید که زیاد پیدام نیست و هیچ کمکی تو سایت نکردم ولی همیشه به یادت هستم و جدا هر چند وقت اگه حتی چند صفحه هم بشه قدرت ذهن رو می خونم و میرم تو حس و حال قدیم 🙂
این داستانم به نظرم شروعش جدی ترو کارشده تر از قدرت ذهن بوده - به هر حال اون قدیم بود و حس و حال نوجوانی 🙂
در مورد روند داستان هم که باید صبر کنم و ببینم بعد چی میشه تا بشه نظر قابل قبولی داد
هنوز دو هفته نشده ؟!!!! مردم از انتظار 🙁
:دی:دی:دی:دی:دی
سلام.
آقا ممنون از فصل تازه خوندم خیلی قشنگ بود.
این داستان 13 امپراتوره کهنه آیا؟؟؟ :39::39::39:
سلام ، ممنون که دوباره قلم شگفت انگیزتون رو با ما به اشترا ک می گذارید . :41:
Slm عاقا چقد دیگه مونده تا فصل بعدی .....1 بار دیگه فصلو خوندم :))
Slm عاقا چقد دیگه مونده تا فصل بعدی .....1 بار دیگه فصلو خوندم :))
ایشون گفتن که اگر سرشون خلوت باشه دو هفته یک بار فصل میزارن
ولله فکر کنم عمگی ترجیح بدیم زورمونو برا فصل گرفتن سر سفیر کبیر بزنیم:دی البته شماهم به نکته ی خوبی اشاره کردیا:دی
هوم جالب و خواندنی
فکر می کنم رودست سفیرکبیر بزنه
چند جلده
دادش تو بزار سینا چند فصل از کتاب رو بده ، اون وقت بحث جلدا رو بکش وسط (میترسم این سینا یه وقت بترسه و فرار کنه ):دی
دیدی بهت گفتم گیر نده ، بیا سینا رو ترسوندی ، الان دیگه فصل نمیده:دی
دیدی بهت گفتم گیر نده ، بیا سینا رو ترسونید ، الان دیگه فصل نمیده:دی
مگه من کف دستمو بو کرده بودم که سینا می ترسه فصل نمیده
سلام سینا جان
راستش یکی از بچه ها گفت سینا فصل جدید داده و با همین یه فصل تا سه ماه شارژمون کرد
منم اومدم فصلو بخونم دیدم اولش نوشتی نیاز به ویرایشگر هست و با ذوق اومدم اعلام آمادگی کنم:دی
مقسی:دی