Header Background day #20
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

اینانا ( ایشتار)

1 ارسال‌
1 کاربران
4 Reactions
1,936 نمایش‌
ابریشم
(@harir-silk)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 471
شروع کننده موضوع  

در افسانه و اسطوره های سومری بین النهرین، الهه ای زیبا به نام ایشتار یا اینانا وجود داشت. انو پدر و انتو مادر آسمانی اینانا بودند. اینانا دو معشوقه داشت به نام های دوموزی؛ چوپان خدا و انکیم دو؛ کشاورز خدا. ایزدبانوی آسمان اینانا دل در گرو عشق انکیم دو؛ کشاورزخدا داشت اما برادر اینانا، اوتو؛ خورشیدخدا به خواهرش می گوید: خواهرم با دوموزی ازدواج کن! باشد که با این ازدواج، باروری و نیک فرجامی زمین تضمین گردد. اینانّا عاشق دوموزی، تموز یا چوپان خدا می شود و وی را برای ازدواج انتخاب می کند. تموز یا دوموزی در این داستان نماد شاه است. الهه دوست دارد، همچو جهان بالا، جهان زیرین یا مرگ را نیز به زیر نگین خود در‌آورد و روزی تصمیم می گیرد خود را پنهان کند و برای آشکار شدن حقیقت به زیرزمین برود تا ببیند در نبودش چه اتفاق هایی بر روی زمین می افتد.
اینانا با تمام تعلقات و زیورآلاتش به سمت جهان زیرین راه می افتد، او بایستی از دروازه ها عبور کند تا به آنجا برسد. خواهر او ایزدبانو و الهه جهنم در زیرزمین، بسیار حسود است و وقتی ماجرا را به گوش او می رسانند به نگهبان ها دستور می دهد که در وروردی هر دروازه تعلقات و مقداری از جواهرات اینانا را بگیرند. در آنجا قانون جهان زیرین برای او اجرا می‌شود و اینانا می‌میرد. در آخرین طبقه نگهبان ها حتی گوشت تن الهه را هم می گیرند و فقط استخوان هایش باقی می ماند.
از آن طرف در روی تمام زمین باروری متوقف می شود، دیگر نه درختی سبز می شود نه گیاهی می روید و زندگی از جریان طبیعی می ایستد. هیچکس نیست که برای معبد خدایان فدیه دهد. خدایان از ایستایی جهان ناراحت می شوند و چون روزگار برایشان تنگ می شود، برای پیدا کردن راه حل، جلسه ای تشکیل می دهند و وزیر الهه را برای چاره جویی دعوت می کنند. الهه بنا به درایت، پیش از سفر از اتفاق های ناگوار اطلاع داشته است، قبلا به وزیر وصیت کرده بود که در نبودش چه باید بکند. به پیشنهاد وزیر، خدایان موافقت می کنند یک نفر به جای الهه به زیرزمین برود تا الهه بتواند به روی زمین بازگردد و باروری دوباره آغاز شود.
قرار می شود نیمی از سال را دوموزی به زیر زمین برود و وقتی دوموزی به روی زمین می آید، نیم دیگر سال را ایزدبانوی جهنم که ارش کیگال یا گشتی ننه نام دارد در زیر زمین باقی بماند. وقتی شاه دوموزی به روی زمین می آید، بهار می شود و تمام مراسم جشن بهار هم به دلیل آمدن اوست. آن گاه که دوموزی را از زیر زمین به بیرون می فرستند، لبانش را قرمز می کنند و دایره ای کوچک به دستش می دهند تا با شاذی بازگردد. این سمبلی است از بازگشت بهار و شکوفه ها و همچنین باروری زمین. سیاهی صورت دوموزی هم مربوط به بازگشت از دنیای مردگان است و تمام این شادمانی برای بازگشت او به روی زیرزمین است. آرزوی دیرین بی مرگی در این اسطوره با ماجرای عشق، داستانی زیبا می‌آفریند.
تالارگفتمان 1


   
reza379, bobo, lord.1711712 and 1 people reacted
نقل‌قول
اشتراک: