سلام بچه ها لطفا انتقادات و پيشنهادات خودتون را حتما بزاريد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
ويولنش را بر داشت و بر لب حوض قديمي خانه رفت. نت ها را از بر بود، اما كمي تعلل كرد، ابتداي نت را فراموش كرده بود، بعد ازكمي تفكر به ياد آورد كه نت با انگشت دوم روي سيم «لا» شروع ميشود و بعد با انگشت اول روي سيم «رِ» ادامه ميابد. شروع به نواختن كرد و نواي عاشقانه اي در حياط خانه طنين انداخت.
ماهيان داخل حوض انگار كه صداي آشنايي را شنيده باشند به جنب جوش افتادند و به كنار حوض رفتند و به روي آب آمدند. گل هاي آفتاب گردان داخل باغچه از خورشيد روي برگرداندند و به پسر خيره شدند. پرياني كه در ميان گل هاي بنفشه و ياس و نرگس پنهان شده بودند بي توجه به پسر به بالا آمدند و سمايي* را به اجرا گذاشتند.
بلبل ها دست از آواز كشيدند و گوش به نواي خوش ويولن سپردند و كم كم پرندگان ديگر هم به آن ها پيوستند.
هميشه آن دختر هم كنار پسر مي نشست ولي اين بار پسر تنها بود، انگار چيزي درست نبود چونكه صداي آهنگ سوزناك تر شده بود و فوراني از احساسات بود.كم كم گريه ي پسر سراريز شد.اشك در چشمان حوريان درختي حلقه بست و به جاي بازيگوشي به تنه ي درختان تكيه دادند و ياد آن دختر زيبايي كه كنار پسر بر لب حوض مي نشست و او هم مانند آن ها به آهنگ گوش مي داد افتادند.
خانم سياه پوشي بر بالاي ايوان آمد و با لحن غم انگيزي گفت: «آقا كت و شلوار مشكيتون براي مراسم خاكسپاري آماده ست.»
-------------------------
دوستان عزيز با توجه با راهنمايي هايي كه در متن داستان اومده قطعه ي موسيقي مورد نظر را حدس بزنيد.
يه راهنمايي ديگه--------> يه فيلم هم در مورد قطعه با نام قطعه ساخته شده
از سميه عزيز هم خواهشمندم كه امتيازي به اولين فردي كه حدس درست در مورد قطعه موسيقي زد بده
@proti@
سلام
توصیفات خوبی داشت،احساس منتقل می کرد،در مورد حدس منظورت فیلم *قطعه ناتمام *هست.
سلام
توصیفات خوبی داشت،احساس منتقل می کرد،در مورد حدس منظورت فیلم *قطعه ناتمام *هست.
نه دوست عزيز اسم يه قطعه ي موسيقي منظورمه......
ولي به هر حال ممنون كه حدس زدي
دوستان عزيز با توجه با راهنمايي هايي كه در متن داستان اومده قطعه ي موسيقي مورد نظر را حدس بزنيد.
يه راهنمايي ديگه--------> يه فيلم هم در مورد قطعه با نام قطعه ساخته شده
از سميه عزيز هم خواهشمندم كه امتيازي به اولين فردي كه حدس درست در مورد قطعه موسيقي زد بده
@proti@
میم مثل مادر
اسم يه قطعهي موسيقي كه اسمشو روي يه فيلم سينمايي گذاشتن............
اسم اون قطعه love storyهستش و كاري از فرانسيس لايه
ميتونيد آهنگ با كلامشو رو از لينك زير هم گوش كنيد هم دريافت كنيد
دانلود کنید
.
.
.
.
.
.
متن آهنگ:
To tell the story
The sweet love story
that is older than the sea
The simple truth about
the love She brings to me
with her first hello
There is never be another love
I reach for her hand
It's always there
How long does it last
can love be measure by the
hours in a day
I have no answers now
But this much I can say
I have no answers
And S he'll be there
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
راستي اين بار اهنگ رو پلي كنيد و دوباره داستان رو بخونيد
سلام بچه ها لطفا انتقادات و پيشنهادات خودتون را حتما بزاريد.به نظر من از نظر احساسات عالی بود...کمی با روان نبودن متنش مشکل داشتم و اینکه پایان قابل حدسی داشت و خلاقیتش کم بود-به غیر از استفاده کردن از قطعه ی موسیقی که خیلی خوب بود_به طور کلی خوب بود و امیدوارم کار های بعدیت بهتر هم بشه.
درود آرمان، پسرم :دی
كمي تعلل كرد
"تعلل" زیاد به دلم ننشت. حس میکنم به بار ادبی داستان نمیاد!
ابتداي نت را فراموش كرده بود
"نت"، مثل "حرف" میمونه... اول یه نت که فراموش نمیشه؛ مثل اینه که بگی اول "ف" فراموشش شده بود! فکر کنم "سونات" بذاری بهتر باشه. البته من زیاد اطلاع ندارم
نواي عاشقانه اي را در حياط خانه طنين انداخت.
"را" رو باید حذف کنی...
گل هاي آفتاب گردون داخل باغچه از خورشيد روي برگرداند
"آفتاب گردان" و "برگرداندند" درستشه.
پرياني كه در بين گل هاي بنفشه و ياس و نرگس قايم شده بودند
"در میان" و "پنهان شدند" بهتره.
بي توجه به پسر به بالا آمدند و سمايي(رقص عارفانه اي از سوگ يا شادي) را به اجرا گذاشتند.
اینجا بهتره جلوی "سما" * بذاری و پایین، اخر داستان، توضیح بدی :1:
بلبل ها دست از آواز خوش كشيدند و گوش به نواي خوش ويولن سپردند
2 بار "خوش" رو آوردی، یکی رو باید حذف کنی...
به كنار درختان تكيه دادند
"به درختان" یا "به تنه ی درختان"
و ياد آن دختر زيبايي كه كنار پسر بر لب حوض مي نشست و او هم مانند آن ها به آهنگ گوش ميداد افتادند. هميشه آن دختر هم كنار پسر مي نشست ولي اين بار پسر تنها بود،
اینجا رو خوب نگفتی، یه جوریه... گویا اجزای سخن درست کنار هم نیومدن!
چونكه صداي آهنگ غمگين تر شده بود و فوراني از احساسات بود.كم كم گريه ي پسر سراريز شد.
"چون که" برای نوشته ی ادبی زیبا نیست! "آهنگ غمگین تر شده بود و فورانی از احساسات بود" زیاد قشنگ نیست. بهتر روایتش کن
اشك در چشمان حوريان درختي حلقه بست و به جاي بازيگوشي به كنار درختان تكيه دادند و ياد آن دختر زيبايي كه كنار پسر بر لب حوض مي نشست و او هم مانند آن ها به آهنگ گوش ميداد افتادند. هميشه آن دختر هم كنار پسر مي نشست ولي اين بار پسر تنها بود، انگار چيزي درست نبود چونكه صداي آهنگ غمگين تر شده بود و فوراني از احساسات بود.كم كم گريه ي پسر سراريز شد.
اینجا رو میتونی خیلی قشنگ تر و با احساس تر دربیاری... جوری که خواننده عمق غم پسر از دوری دختر رو حس کنه
خانم سياه پوشي بر بالاي ايوان آمد و با لحن غم انگيزي گفت: «آقا كت و شلوار مشكيتون براي مراسم خاكسپاري آماده ست.»
این آخرشو چرا اینجوری کردی اخه؟ زد تو جَوِ "داستان پولداری"! من زیاد دوست نداشتم، مثل پتک خورد تو سرم :295119_qrrr1s5w5a2l البته یه چیزیم هست که باید بقیه حرفامو بزنم بعد بگم
داستان خوبی بود...
ولی خوب روایتش نکردی، یا به قولی اجزای سخن رو خوب کنار هم نیاوردی... از نظر من نصف، ایده ست؛ نصف دیگه روایت کردن.
داستانت تصاویر بااحساس داره، ولی واژه ها حس زیادی رو منتقل نمیکنن! سعی کن با کنار هم چیدن واژه ها عمق سوگواری پسر رو نشون بدی...
شاید هم به این خاطر آخرش به نظرم خوب نبود، چون داستان نصفه و نیمه حس داشت؛ و تو این گیر و دار یهو خدمتکارش میاد میگه "آقا کت شلوارتون آماده ست"!!
ادامه بده، یه روزی نویسنده ی خوبی میشی...
برای تمرین (با این که خودمم هنوز اول کارم ولی به همه همین توصیه رو میکنم :دی) کتابای خوب زیاد بخون؛ اگه از چیزی یا سبکی هم خوشت اومد؛ اشکال نداره میتونی ازش الگو بگیری، ولی سعی نکن کاملاً مثل اون بنویسی، چون هر کسی سبک خودشو داره و اگه این کارو بکنی؛ یه چیزی میشه مثل اون که کلاغ اومد راه رفتن کبکو یاد بگیره راه رفتن خودشم یادش رفت!
بازم بنویس :1: سعی کن موقع نوشتن همه ی صداها رو بشنوی، بوها رو حس کنی، احساسات رو درک کنی....... و اینجوری به واژه هات حس بده.
پیروز و سربلند باشی :1:
واقعا ایده ی جذابی داره اما بار احساسی داستان کمه .
در واقع از کلمات و جملات بهتری برای انتقال احساس متن می تونستی استفاده کنی.
منتظر بقیه ی کارهات هستم
اگه یه ذره بیشتر شاخ و برگش میدادی و توصیفات بیشتری داشت بهتر بود
بار احساسیش کم بود
منکه خودم عاشق قطعشم...عاشق آهنگشم....عاشق ماجراشم....:0138:
از نظرم به جز بعضی قسمت ها که دوستان گفتن درکل داستان زیبایی بود!:41:
منتظر بعدیات هستم...ایشالا زیباترو جذاب تر!:3:
اقا امروز چه خبر بود؟ همه داستانا نقد خط به خط شدن این عالیه ها اما عجیب بود :دی
ويولنش را بر داشت و بر لب حوض قديمي خانه رفت. نت ها را از بر بود، اما كمي تعلل كرد، ابتداي نت را فراموش كرده بود، بعد ازكمي تفكر به ياد آورد كه نت با انگشت دوم روي سيم «لا» شروع ميشود و بعد با انگشت اول روي سيم «رِ» ادامه ميابد. شروع به نواختن كرد و نواي عاشقانه اي در حياط خانه طنين انداخت.
ماهيان داخل حوض انگار كه صداي آشنايي را شنيده باشند به جنب جوش افتادند و به كنار حوض رفتند و به روي آب آمدند. گل هاي آفتاب گردان داخل باغچه از خورشيد روي برگرداندند و به پسر خيره شدند. پرياني كه در ميان گل هاي بنفشه و ياس و نرگس پنهان شده بودند بي توجه به پسر به بالا آمدند و سمايي* را به اجرا گذاشتند.
بلبل ها دست از آواز كشيدند و گوش به نواي خوش ويولن سپردند و كم كم پرندگان ديگر هم به آن ها پيوستند.
هميشه آن دختر هم كنار پسر مي نشست ولي اين بار پسر تنها بود، انگار چيزي درست نبود چونكه صداي آهنگ سوزناك تر شده بود و فوراني از احساسات بود.كم كم گريه ي پسر سراريز شد.اشك در چشمان حوريان درختي حلقه بست و به جاي بازيگوشي به تنه ي درختان تكيه دادند و ياد آن دختر زيبايي كه كنار پسر بر لب حوض مي نشست و او هم مانند آن ها به آهنگ گوش مي داد افتادند.
خانم سياه پوشي بر بالاي ايوان آمد و با لحن غم انگيزي گفت: «آقا كت و شلوار مشكيتون براي مراسم خاكسپاري آماده ست.»
براي شروع خوب بود،اينكه بانو اتوسا را الگوي خودت قرار دادي جالبه ولي بايد بدوني براي استفاده از تشبيه زياد بايد ساختاري قوي فراهم كني كه اين يكم سخت ميشه.
سعي كنياينقدر جملاتت بريده بريده نشه، اين طوري يكم ساختار ذهني نويسنده خراب ميشه.
مرگ يك عزيز، جالبه ولي نوع مطرح شدنش جالب نبود،طرف عشقش مرده بعدش اول هيچ احساسي نداره؟ بايد روي اين ساختار كار كني،گيج بزنه، راه رفتن براش سخت باشه،گام هاشو نتونه كنترل كنه،قبل از شروع اهي بكشه و بعد شروع كن داستانو،وقتي آرشه روي سيم ها كشيده شد تصوير دخترك در برابرش نقش بست،همان لبخندي هميشه گوشه لبش خودنمايي مي كرد.
با اينجور چيزي دختر را وارد داستان كن،اون مرده ولي مي تواني به توهمش اجازه ورود بدي ،بايد با احساسات خواننده بازي كني، جوزي كه پسرو درك كنند و براش غمگين بشن.
در كل خوب بود.