Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
499 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark، rasoulsss، A. M. D. R. Z. H و 103 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
mohammad_solimanimanesh2
(@mohammad_solimanimanesh2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 149
 

من که میگم همون پنجشنبه میده فصل رو


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

دارم کارای اخرش رو انجام میدم
نهایتا تا 12 اپلودش میکنم


   
zzareb2، Sorna، Dark lord و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Sorna
(@sorna)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 600
 

ممنون از وقتی که گذاشتی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

بی صبرانه منتظر فصلم


   
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  
فصل 21 از کتاب دوم دورگه بر روی سایت اپلود شد
منتظر نظرات شما هستم.


   
zzareb2 و anahitarafiee2 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
ahmadi.fereshteh222
(@ahmadi-fereshteh222)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 224
 

یوهووو فصل جدید اومد دستت درد نکنه اقا امید
میگم فردا هم فصل داریم؟


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

senator;33520:
یوهووو فصل جدید اومد دستت درد نکنه اقا امید
میگم فردا هم فصل داریم؟

خواهش میکنم انجام وظیفه هستش

نه دیگه فردا شب رو دیگه نمیشه چون الان دو فصل بیشتر جلو نیستم توی هفته های اینده هم مشغولم هم باید بنویسم یکم مراعات کنیم که فصل کم نیاریم. یه جوری که با سرعت نوشتن منم جور باشه این خیلی خوب میشه.


   
M,baran، mohammad_solimanimanesh2، Dark lord و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 

فکر کردم دلم خنک میشه قیافه شاهزاده رو که تصور میکردم ولی دلم سوخت خخخخ
راستی فقط افرادی که توی شمال هستن از اینکه هنری توی ناردا چیکار کرده خبر دارن؟پس چرا اون فرمانده هه که توی اردوگاه بود از هیچی خبر نداشت و تعجب کرد که بئاتریس اصرار داره هنری اونجا باشه
این فصلم واقعا عالی بود مرسی از زحماتتون


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Mr.R
 Mr.R
(@mr-r)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 89
 

رنج کمبود سرمایه عیدی را بر ما تلخ میکند حداقل عیدی را به رایگان میدادی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

اقا فردا هم یه فصل بده همه رو شاد کن


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Hacker
(@hacker)
Estimable Member
عضو شده: 4 سال قبل
ارسال‌: 148
 

senator;33520:
یوهووو فصل جدید اومد دستت درد نکنه اقا امید
میگم فردا هم فصل داریم؟

فکر نکنم بازم ازین ستون به اون ستون فرجه


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

جل الخالق
واقعا فصل جدید اومد؟???


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

خطر اسپویل.
.
.
.

.


با سلام
فصل خوبی بود


اول اینکه خوشم اومد شاهزاده نابود شد اما وحشناک خطرناک میشه بعدا ک با موضوع کنار بیاد .دیگه احساسی واسش نمونده.


دوم بئاتریس هم واقعا رفتار خوبی داشت با جیلا .گمان نمیکنم اگ شاهزاده جای بئاتریس بود اینقدر مهربون رفتار میکرد.


سوم یه زمانی گفته بود ایتاش با این غرور و ابهتش به التماس میوفته که الان دیدیم یه نمونش.فک میکردم بخاطر هنری اینکارو انجام بده.


چهارم واکنش هنری به این اتفاقات برعکس تصور خیلیا بود.متعجب و شوکه شد ولی واکنشش اونقدر شدید نبود.
پنچم کی درباره اتش درون و شکل دوم بیشتر اطلاعات میدی؟اگر هم بشه خب توضیحاتی همینجا بده
ششم اونجا که بئاتریس گفت بخاطر هنری مجبور به ترک دنیایی اجنه شده و بچگی های هنری اینا رو در جلد های بعدی داریم؟


هفتم در مورد قدرت که بئاتریس رو تحت فشار قرار داد اگ هنری بود فک نکنم قدرت درونیش بخاد برگرده در این زمان .پس میشه نتیجه گرفت احتمالا یه نوع قدرت خاص داره
.جالبه با لمس شمشیر نیرو از روش برداشته شد.
.
هشتم خوب شد که هنری یه استاد پیدا کرد هرچند بئاتریس سرش خیلی شلوغه و فک نکنم به این زودی بتونه بهش اموزش بده.برخلاف کتاب اول تصمیم گرفت بهش اموزش بده هر چند استاد دیگه در دسترس نیست.با اینکه این ماموریت بئاتریس باعث اعتماد به نفس هنری میشه و به ارتش کمک میکنه اما همونقدر براش مشکلات داره .از مخالفت زیاد اصیل زاده ها و تایرن های ارتش هم اینکه میره مرکز توجه ها و در اینده کارا رو براش سخت میکنه
.
نهم دوستی با جیلا برای هنری خوبه برای زمان فرمانروایی بهش کمک میکنه.
.
دهم در مورد مهاجمان چنتا فرضیه هست اول اینکه از مردم شهر های تسخیر شده باشد.دوم اینکه ااز ارتش باشند ک این خیلی خطرناکه.سوم از طرف خود اجنه باشه که نمیخان گوی به ارتش برسه هر چند بنظرم بعید میرسه
.
یازدهم چرا برای تیغه جیلا از لفظ تیغه سیاه استفاده کردی ؟تیغه های ترکیبی سیاه هستن؟
.
در مورد مدافع ها نمیدونم چرا رلر رو جا انداختی؟اصلا اسمی ازش نیاوری؟کجاس؟
.
در مورد هنری به قلبش صدمه نرسید؟بعدش اگ مشکلی باشه دیگه سنونی هم نیست بهش کمک کنه و واقعا وضعیتش نگران کننده هس.
.
اگ از این مرحله جون سالم به در ببره واقعا دیگه قدرتش به همه ثابت میشه.
.
با تشکر از نویسنده عزیز .فصل خوب بود و صفحه هاتش هم خوب بود.موفق باشی


   
zzareb2، anahitarafiee2، mosadonya2 و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

Rosela;33522:
فکر کردم دلم خنک میشه قیافه شاهزاده رو که تصور میکردم ولی دلم سوخت خخخخ
راستی فقط افرادی که توی شمال هستن از اینکه هنری توی ناردا چیکار کرده خبر دارن؟پس چرا اون فرمانده هه که توی اردوگاه بود از هیچی خبر نداشت و تعجب کرد که بئاتریس اصرار داره هنری اونجا باشه
این فصلم واقعا عالی بود مرسی از زحماتتون

خخخ شاهزاده بیچاره چرا ملت اینقدر با این بدبخت بد شدن طفلک!
بله کسی خبر نداشت اگر یادتون باشه توی یه توضیحی گفتم که بئاتریس اتفاقات ناردا رو سکرت نگه داشته اما زمانی رسید که نیاز بود اون توی چشم باشه و همه توجه ها به اون و قدرت مند بودنش بیوفته به خاطر همین خودش بین افراد همونطور که شایعه کرد ریکا داره به شمال میاد پخش کرد تا ابهت و بزرگی هنری رو بیشتر و بیشتر به نمایش بزاره تا حضورش تاثیر گذار تر باشه.

خواهش میکنم
موفق باشید یا علی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

مهیار;33523:
رنج کمبود سرمایه عیدی را بر ما تلخ میکند حداقل عیدی را به رایگان میدادی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

اقا فردا هم یه فصل بده همه رو شاد کن

مهیار جان دانلود کردی؟ اگر نکردی یه پ.خ بده تا لیینکش رو برات بفرستم.
نه دیگه فردا از این خبرا نیست :65:

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

DARK LORD;33530:


با سلام
فصل خوبی بود
اول اینکه خوشم اومد شاهزاده نابود شد اما وحشناک خطرناک میشه بعدا ک با موضوع کنار بیاد .دیگه احساسی واسش نمونده.
دوم بئاتریس هم واقعا رفتار خوبی داشت با جیلا .گمان نمیکنم اگ شاهزاده جای بئاتریس بود اینقدر مهربون رفتار میکرد.
سوم یه زمانی گفته بود ایتاش با این غرور و ابهتش به التماس میوفته که الان دیدیم یه نمونش.فک میکردم بخاطر هنری اینکارو انجام بده.
چهارم واکنش هنری به این اتفاقات برعکس تصور خیلیا بود.متعجب و شوکه شد ولی واکنشش اونقدر شدید نبود.
پنچم کی درباره اتش درون و شکل دوم بیشتر اطلاعات میدی؟اگر هم بشه خب توضیحاتی همینجا بده
ششم اونجا که بئاتریس گفت بخاطر هنری مجبور به ترک دنیایی اجنه شده و بچگی های هنری اینا رو در جلد های بعدی داریم؟
هفتم در مورد قدرت که بئاتریس رو تحت فشار قرار داد اگ هنری بود فک نکنم قدرت درونیش بخاد برگرده در این زمان .پس میشه نتیجه گرفت احتمالا یه نوع قدرت خاص داره
.جالبه با لمس شمشیر نیرو از روش برداشته شد.
هشتم خوب شد که هنری یه استاد پیدا کرد هرچند بئاتریس سرش خیلی شلوغه و فک نکنم به این زودی بتونه بهش اموزش بده.برخلاف کتاب اول تصمیم گرفت بهش اموزش بده هر چند استاد دیگه در دسترس نیست.با اینکه این ماموریت بئاتریس باعث اعتماد به نفس هنری میشه و به ارتش کمک میکنه اما همونقدر براش مشکلات داره .از مخالفت زیاد اصیل زاده ها و تایرن های ارتش هم اینکه میره مرکز توجه ها و در اینده کارا رو براش سخت میکنه
نهم دوستی با جیلا برای هنری خوبه برای زمان فرمانروایی بهش کمک میکنه.
دهم در مورد مهاجمان چنتا فرضیه هست اول اینکه از مردم شهر های تسخیر شده باشد.دوم اینکه ااز ارتش باشند ک این خیلی خطرناکه.سوم از طرف خود اجنه باشه که نمیخان گوی به ارتش برسه هر چند بنظرم بعید میرسه
یازدهم چرا برای تیغه جیلا از لفظ تیغه سیاه استفاده کردی ؟تیغه های ترکیبی سیاه هستن؟
در مورد مدافع ها نمیدونم چرا رلر رو جا انداختی؟اصلا اسمی ازش نیاوری؟کجاس؟
در مورد هنری به قلبش صدمه نرسید؟بعدش اگ مشکلی باشه دیگه سنونی هم نیست بهش کمک کنه و واقعا وضعیتش نگران کننده هس.
اگ از این مرحله جون سالم به در ببره واقعا دیگه قدرتش به همه ثابت میشه.
با تشکر از نویسنده عزیز .فصل خوب بود و صفحه هاتش هم خوب بود.موفق باشی

سلام
اوووووو ماشاا... همه نکاتم لیست کردی یه خطر اسپویل میزدی اولش ملت نخونن حال داستان بپره
اتفاقا شاهزاده با اینکه همراه بئاتریس به پایتخت برگشت اما به زودی به شمال برمیگرده اما با یه چهره کاملا متفاوت امید وارم وقتی میبینیدش یکم باهاش همدردی کنید بیچاره دلش شکسته خو
هوم اره هر چیزی که اینجا میگم رو با هماهنگی داستان میگم همین الان تا چندین جلد جلوتر توی ذهنمه که چه کسایی باید بیان چه کسایی جدید وارد بشن چه اتفاقاتی بیوفته. شاید اینجا اشاراتی بکنم یادتون بمونه!
اگر یادتون باشه توی کتاب قبل وقتی بئاتریس و ریکا به همراه هم به شمال رفته بودن یه صحنه اتش درون رو نشون دادم.وقتی که توی فرار ثانیه اخری از دشت های سوزان بئاتریس و ریکا داشتن تلاش میکردن و همراهان اونها به کمکشون اومده بودن یکی از اونها نیروی اتش درون رو استفاده کرده بود با اینکه یه تصویر گذرا و سریع بود اما توی ادامه درباره شکل دوم اجنه بیشتر و بیشتر میخونیم ولی بجاش!
فلش بک هایی درمورد گذشته و بچگی و زندگی بئاتریس توی دنیای انسانها داریم اما اینم به موقش!
در مورد نیرویی که بئاتریس حس کرد بعدا توضیح میدم اما در مورد قطع شدت نیرو، میدونید که تیغه های مقدس دارای جادو هستن بئاتریس جادوگر نیست و نمیتونه خودش ضد یک جادو حرکتی انجام بده اما میتونه از جادوی تیغه مقدسش استفاده کنه تا با جادو مبارزه هم بکنه و دیدیم نیازی به کشیدن هم نداشت زمانی که دستش رو روی اون قرار داد با کمی تمرکز جادو رو خنثی کرد.
بله قراره هنری مرکز توجه ها بشه و زندگی براش زهر مار بشه طبق تجویز نویسنده قراره زندگی رو بهش کوفت کنم!خخخ
درباره مهاجمین گروه بازرسی مشغول تحقیق میشه و گذارش بدست امده متعاقبا اعلام میگردد.
هوم وقتی توی یه صحنه شخصیت های اصلی زیاد باشه گاهی پیش میاد که نویسنده کسی رو یادش بره به همین خاطر فک کنم یادم رفت رلر رو هم بنویسم

امیدوارم خوشتون اومده باشه
به امید روزهای بهتر و فصل های پرو پیمونتر!
یا علی


   
M,baran، zzareb2، mosadonya2 و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Death master
(@death-master-2)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 66
 

یک هفته تحمل بسی دشوار است
راستی دوستای هنری کی وارد ماجرا میشن


   
mosadonya2 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 

سلام این قدرتی که هنری داره زخما رو درمان میکنه چرا نتونسته زخم قلبشو درمان کنه که دیگه نیاز به دارو نداشته باشه؟


   
zzareb2، mosadonya2، Dark lord و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

فک نمیکردم بعد ۱۲ساعت از گزاشتن فصل نیاز باشه اسپویل بزنم .الان گزاشتم هر چند دوره دگه. در مورد شاهزاده بخاطر قلب شکستش بهش اسون میگیریم.هر فصل از فصل قبل جالبتر و جذابتر میشه.انتظار واس فصل بعدی از این فصلم سختره خیلی جای حساسی تموم شد.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

Rosela;33534:
سلام این قدرتی که هنری داره زخما رو درمان میکنه چرا نتونسته زخم قلبشو درمان کنه که دیگه نیاز به دارو نداشته باشه؟

حدسیاتو خودمو میگم /با اجازه نویسنده/ اولا ابنکه جداره قلبش ضعیف شده نازک شده کاملا از بین نرفته که درمان بشه .دوم قبل به دست اوردن این قدرت ترمیم بوده و سوم یه عضو داخلی هس
حالا نمیدونم درست باشن یا نه


   
anahitarafiee2 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
صفحه 76 / 210
اشتراک: