Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
499 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark، rasoulsss، A. M. D. R. Z. H و 103 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

سلام
سوالاتی در مورد ازدواج اجنه داشتم
ایا امکان داره یه دورگه مادرش جن باشه و پدرش انسان یا فقط مرد ها اجازه چنین کاری رو دارن؟ ایا دورگه دختر داریم؟سرنوشت دورگه های دختر چی میشه؟
در مورد ازدواج یه دورگه مثل هنری با انسان ایا مجازه؟و بچه اونا جزو کدوم رده قرار میگیره؟
همچنین ازدواج یه دورگه با یه جن اصیل؟ایا اجازه چنین کاری رو داره؟بچه اونا جزو کدوم رده بندی قرار میگیره؟
با تشکر


   
anahitarafiee2، zzareb2، sasa و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 

darklord4192;33424:
اگر ب داستان دقت کرده باشی شاهزاده برای گل هاش ارزش زیادی قائله و اونها در اصل تنها چیزایین ک اهمیت بیشتر از مقام و.. دارن
ما ممکمه اگر کسی چیزی ک بهش علاقه داریم رو خراب کنه واکنش سختری نشان بدیم
منم نگفتم همش مثبت ولی اینقدر بدنیست ک لایق بدترین شخصیت داستان باشه

سلام خب درسته که ارزش زیادی براشون قائله ولی مگه باید به خاطرشون ینفرو بکشه؟
من موافق نیستم برای چی ما باید به خاطر خراب شدن چیزی که دوستش داریم واکنش سخت تر از شاهزاده داشته باشیم هرچقدر هم که اون چیز با ارزش یاشه
منم نمیگم بدترین شخصیت داستانه اتفاقا نقاط قوتشم قبول کردم و می دونم تاثیر به خصوصی توی داستان داره و فکر نمی کنم بدترین شخصیت باشه

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

danyal;33425:
شاهزاده درکل شخصیت بدی نیست شرایط باعث شده اینجوری باشه.کسایی هم که اون رو با فرمانروا مقایسه می‌کنند بدونن فرمانروا یه شخص برگزیده و خیلی خاص در دنیای اجنه بوده مثل یه پیامبر.درکل شرایط دنیای اجنه اینجوریه اگه یادتون باشه تو کتاب اول بئاتریس به هنری گفت که اگه کسی مقامش از اون بالاتر باشه می‌تونه در صورت بروز مشکل اونو بکشه کسی هم نمیتونه بگه چیکاره ای.در کل بنظرم زیاد بد نیست یکم زیادی مغرور و خود بزرگ بینه البته من دوست دارم این جیلا بزنه لهش کنه نامردو

سلام بله درست میگین شخصیت شاهزاده خیلی خوب با قوانین دنیای اجنه وقف پیدا کرده ولی می تونه عادی باشه مجبور نیست همچین کارایی بکنه البته من که هنوز زیاد درباره شاهزاده و گذشتش چیزی نمی دونم بعدا که داستان جلو رفت اطلاعات بیشتری درمورد شاهزاده داریم و بهتر می تونیم قضاوت کنیم


   
sasa، danyal، mosadonya2 و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

DARK LORD;33435:
سلام
سوالاتی در مورد ازدواج اجنه داشتم
ایا امکان داره یه دورگه مادرش جن باشه و پدرش انسان یا فقط مرد ها اجازه چنین کاری رو دارن؟ ایا دورگه دختر داریم؟سرنوشت دورگه های دختر چی میشه؟
در مورد ازدواج یه دورگه مثل هنری با انسان ایا مجازه؟و بچه اونا جزو کدوم رده قرار میگیره؟
همچنین ازدواج یه دورگه با یه جن اصیل؟ایا اجازه چنین کاری رو داره؟بچه اونا جزو کدوم رده بندی قرار میگیره؟
با تشکر

سلام
جواب چنتا از این سوالا رو توی فصل بعدی میخونید وقتی هنری با چنتا دورگه با سابقه دیگه اشنا شد. اما در باره ازدواج
خب ازدواج مردی از از اجنه با زن های انسان مجاز هست بلعکسش ممنوعه.
بله دورگه دختر هم داریم توی اردوگاه ارتش توی شمال میبینیمش
درباره ازدواج دورگه ها رو توی فصل بعدی میخونیم
دورگه ها معمولا جزو اجنه رده پایین هستن و جن های اصیل به خاطر غروری که دارن با دورگه ها که اغلب مرد هستن ازدواج نمیکنن و این رو توهین به حساب میارن
همینطور که رابطه اجنه مرد هم با زنان انسان طوری هست که هیچ وقت هیچ دورگه ای پدرش رو نشناسه. اینکه یه دورگه که مرد باشه با یه اصیل ازدواج کنه که باید زن اصیل باشه کمی دور از عرف جامعه اجنه هست اما ممنوع نیست ولی مخالفین زیادی ممکنه این ازدواج داشته باشه.
تا حالا همچین ازدواجی وجود نداشته که فرزندی از اونها متولد بشه و ببینیم چه گونه ای هست.

باید ببینیم هنری زورش میرسه این معمای عشق رو حل کنه و اییتاش رو مال خودش کنه اگر شد بعد میبنیم بچشون چی میشه! خخخخ


   
zzareb2، sasa، Dumbledore و 5 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
hiva3216542
(@hiva3216542)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 41
 

ali144;33269:
خوب این فصلم عالی بود و مثل همیشه نویسنده خوش قول بود که خیلی ارزشمنده در مورد داستان هم به نظر من فردی که توی ذهن ملکه بود:
1: احتمالا فرمانرواست چون اولای داستان وقتی ملکه میخواست زمام امور رو به دست بگیره و یکی از برادرا بهش حمله کرد یه نیرویی ازش محافظت میکرد و اگه اون نیرو متعلق به برادر سوم بود احتمالا برادر میشناختش و بغر از اون تنها کسی که اینقدر قدرت داره که بتونه جلوی یکی از برادا بایسته فرمانرواست البته احتمال اینکه فرمانروا زنده باشه کمه ولی فکر میکنم به روشی تونسته قسمتی از وجودش رو به جسم ملکه وارد کنه تا ازش محافظت کنه
2: نظریه دومم هم اینه که یه شخص جدید وارد داستان شده کسی که به دستور فرمانروا داره از ملکه محافظت میکنه
3: یه نظریه خیلی جنجالی تر هم هست که ممکنه توی اجداد ملکه و ریکا موجود قدرتمندی وجود داشته باشه که به نحوی توی جسم نوادگانش زندگی میکنه ودلیل قدرت غیر عادی ریکا هم همین میتونه باشه و در مورد هنری هم اینطوری هنری میشه دورگه ای که نژادش از یک طرف به فرمانروا ( یک جن اشرافی و قدرت مند) و از طرف دیگه به یک موجود قدرتمند که تا به الان ناشناختس میرسه واحتمالا همون کارگابن اعظم هم وجود این موجود رو توی هنری احساس کرد و بخاطر همین بهش احترام میزاشت و با این حساب اینکه هنری قدرت کافی برای ایستادگی در برابر اژدها مادر رو داشته باشه عقلانی تر به نظر میرسه و احتمالا این موجود از زمان همون موجوداتی که از سازندگان تیغه های رعد بودن به جا مونده پس هنری میتونه این تیغه رو به دست بیاره خوب این ذهنیات من بودن که احتمالا اشتباهن ولی تجربه بهم ثابت کرده که نویسنده ها دوست دارن منبع قدرت افراد رو تا انتهای داستان پنهان کنن توی این داستان هم ما ها همه فکر میکنیم که قدرت هنری از پدرش که فرد قدرتمندی بوده بهش به ارث رسیده و اگه یهو بفهمیم که نه این قدرت از مادرش بهش رسده قافلگیری جالبی میشه درکل امیدوارم همیشه شاد باشی و مثل قبل خوشقول.

افرین منم ازین روند داستان خوشم میاد
خیلی بهتره که قدرت یک فرد دو طرفه باشه اگه سفیر کبیر رو خونده باشین الفرد هم قدرت مرموزی از مادرش به ارث برده بود که باعث غافلگیری خشایار شده بود


   
arashsohrabi1972، zzareb2، sasa و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

hiva321654;33443:
افرین منم ازین روند داستان خوشم میاد
خیلی بهتره که قدرت یک فرد دو طرفه باشه اگه سفیر کبیر رو خونده باشین الفرد هم قدرت مرموزی از مادرش به ارث برده بود که باعث غافلگیری خشایار شده بود

اما اینطوری نمیشه یه کپی از سفیر؟
من تمام تلاشم رو کردم موقع نوشتن که از چیزی کپی برداری نکنم و میبینید که بعضی ایده ها خام هستن توی داستان به خاطر اینکه از خودم ساختمشون یه جورایی استفاده از ایده های دیگران رو دوس ندارم. ملکه یه انسان معمولی بوده که جادو یاد گرفته و رابط شده بعد با فرمانروا که اونم ییه جن معمولی بوده ازدواج کرده حالا شاید به دلایلی حلقه به فرمانروا رسید و به واسطه اون شد قدرت مطلق ولی هیچ کدوم از اونها قدرت ژنتیکی نمیشه که به هنری برسه!
هنری خودش باید زحمت بکشه خون دل بخوره نه به خاطر فرزند فرمانروا بودن قدرت های ماورایی بهش برسه.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

خخخخ نظر بالا رو که نوشتم از دید یه خواننده نوشتم نه نویسنده:53:


   
arashsohrabi1972، zzareb2، sasa و 4 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
hiva3216542
(@hiva3216542)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 41
 

AmbrellA;33445:
اما اینطوری نمیشه یه کپی از سفیر؟
من تمام تلاشم رو کردم موقع نوشتن که از چیزی کپی برداری نکنم و میبینید که بعضی ایده ها خام هستن توی داستان به خاطر اینکه از خودم ساختمشون یه جورایی استفاده از ایده های دیگران رو دوس ندارم. ملکه یه انسان معمولی بوده که جادو یاد گرفته و رابط شده بعد با فرمانروا که اونم ییه جن معمولی بوده ازدواج کرده حالا شاید به دلایلی حلقه به فرمانروا رسید و به واسطه اون شد قدرت مطلق ولی هیچ کدوم از اونها قدرت ژنتیکی نمیشه که به هنری برسه!
هنری خودش باید زحمت بکشه خون دل بخوره نه به خاطر فرزند فرمانروا بودن قدرت های ماورایی بهش برسه.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

خخخخ نظر بالا رو که نوشتم از دید یه خواننده نوشتم نه نویسنده:53:

خیلی خوبه که سعی میکنی ایده های جدیدی تو داستانت استفاده کنی
من خودم ازداستان نوشتن خوشم میاد
و همیشه دنبال ایده های نو با پس زمینه ای از حقیقت بودم


   
arashsohrabi1972 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

AmbrellA;33445:
اما اینطوری نمیشه یه کپی از سفیر؟
من تمام تلاشم رو کردم موقع نوشتن که از چیزی کپی برداری نکنم و میبینید که بعضی ایده ها خام هستن توی داستان به خاطر اینکه از خودم ساختمشون یه جورایی استفاده از ایده های دیگران رو دوس ندارم. ملکه یه انسان معمولی بوده که جادو یاد گرفته و رابط شده بعد با فرمانروا که اونم ییه جن معمولی بوده ازدواج کرده حالا شاید به دلایلی حلقه به فرمانروا رسید و به واسطه اون شد قدرت مطلق ولی هیچ کدوم از اونها قدرت ژنتیکی نمیشه که به هنری برسه!
هنری خودش باید زحمت بکشه خون دل بخوره نه به خاطر فرزند فرمانروا بودن قدرت های ماورایی بهش برسه.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

خخخخ نظر بالا رو که نوشتم از دید یه خواننده نوشتم نه نویسنده:53:

از این تیکه که قدرت ژنی نداره و باید جون بکنه خیلی حال کردم این جوری خیلی از قدرت داشتن باحال‌تر می‌شه و قدرتمند تر نشون میده.


   
arashsohrabi1972 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

hiva321654;33449:
خیلی خوبه که سعی میکنی ایده های جدیدی تو داستانت استفاده کنی
من خودم ازداستان نوشتن خوشم میاد
و همیشه دنبال ایده های نو با پس زمینه ای از حقیقت بودم

پس دست به کار شو هیچ وقت علاقه هات رو کنار نزار
قلم بردار بنویس کم کم کم یه سال دیگه میبینی چقدر نوشتی . ولی سعی کن اول کار زیاد گنده فکر نکنی فن بنویس از ایده های دیگران استفاده کن تا دستت که راه افتاد گرم شد موتورت بعد بترکون!

بگو یا علی و شروع کن


   
fariba.2016، arashsohrabi1972 و Dark lord واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
nasren1232
(@nasren1232)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 185
 

خوب بود:3:


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 

سلام این سایه ی هنری ربطی به ارباب سایه ها نداره؟؟ شاید اصلا ربط نداره من بیخودی ربطش دادم:1:
راستی این عکس اول هر فصل تصویر کیه کنجکاو شدم آیتاشو نمیگما اون مردی که چهرش معلوم نیست


   
fariba.2016، AmbrellA، arashsohrabi1972 و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Hacker
(@hacker)
Estimable Member
عضو شده: 4 سال قبل
ارسال‌: 148
 

Rosela;33472:
سلام این سایه ی هنری ربطی به ارباب سایه ها نداره؟؟ شاید اصلا ربط نداره من بیخودی ربطش دادم:29::1:
راستی این عکس اول هر فصل تصویر کیه کنجکاو شدم آیتاشو نمیگما اون مردی که چهرش معلوم نیست

به نظر من اینده تاریک هنری

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

ایده خفنی بود ارباب سایه ها ـداره کمکم خوشم میاید از این قبیل ایده ها


   
zzareb2، AmbrellA، arashsohrabi1972 و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Sorna
(@sorna)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 600
 

فردا عیده ما عیدی میخوایم
بذار یکم دعواشه یکی هنری رو بزنه


   
AmbrellA، arashsohrabi1972 و anahitarafiee2 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

Rosela;33472:
سلام این سایه ی هنری ربطی به ارباب سایه ها نداره؟؟ شاید اصلا ربط نداره من بیخودی ربطش دادم:1:
راستی این عکس اول هر فصل تصویر کیه کنجکاو شدم آیتاشو نمیگما اون مردی که چهرش معلوم نیست

سلام
ارباب سایه ها چیه؟ کتابه؟عکس ایشاشه برای کاور این کتاب در نظر دارم.
اون یکی عکس برای کتاب بعدیه اشتباهیی اول کتاب اونم گذاشتم تو فایل ولی بعدا برش داشتم.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

نیمه شب;33480:
فردا عیده ما عیدی میخوایم
بذار یکم دعواشه یکی هنری رو بزنه

ببینیم چی میشه عیدی رو میدم اگر زنده بودیم.


   
anahitarafiee2، alikhoshbakht13772، zzareb2 و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
arashsohrabi1972
(@arashsohrabi1972)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 232
 

سلام
وقت ی نقد حسابی ب این فصل هست
اولین مورد اینکه این فصل کوتاه بود خیلی کوتاه و انتظار داشتم فصلا ب مرور حجمشون بیشتر بشه نه کمتر
مورد دوم در مورد ماهیت بئاتریس هست .. اینکه چطور میتونه بسرعت تغییر ماهیت بده یکم در مورد ویژگی های بئاتریس توضیح بدی عالی میشه
موردسوم در مورد این جملس: ((با انکه برای کسی جز خودش و ایتاش اهمیتی قائل نبود ولی دوست نداشت کسانی را ک در کنارشان جنگیده بود را از دست دهد))) این جمله دو بخش داره ک بخش دوم نقض کننده بخش اوله بهتر بود میگفتی ک با اینکه در ((گذشته)) ک این پارادوکس هم اتفاق نمیفتاد
مورد چهارم گفتی ک بئاتریس عمدا ب آرمانده اجازه نداد ک بلند بشه هرچند شرایط ارماندو ب شدت بد بود و هم شدت زخم هاشو هم شانش اذیتش میکرد اما بعد علت این کار بئاتریسو توضیح ندادی... شاید علتش بخاطر رها کردن هنری باشه ک از دستور بئاتریس سرپیچی کرده و ب صف مبارزان هیولا پیوسته
مورد پنجم توی فصل قبل ما از شنل پوش سفید رنگ شنیدیم و اینکه با اینکه شاهزاده اونو از نزدیک دید و مبارزه کرد اما هیچ شناختی ازش نداشت اما توی این فصل خبری از اون‌شنل پوش سفید پوش نیست
مورد ششم:در مورد این شرایطه یادمه توی جلد قبل بئاتریس از ریکا مدرک خواست ک ارتشو ب سمت شمال حرکت بدن اما بعد از اینکه از ریکا جدا شد خبری از ریکا نیست پس چطور ملکه و گارد پادشاهی و همینطور اصیل زاده ها ارتششونو ب شمال اعظام کردن ؟!!!!
مورد بعدی ارماندو ک زانو زده بود در تمام دقایق داستان اما چطور ی دفه کنار هنری پیداش شد؟؟؟ من هیچ کجا ندیدم بئاتریس بهش اجازه داده باشه بلند بشه!!!
مورد بعدی فن درمانگری و مراقبت هنری هست درسته ک هنری مدت زیادی توی اردوگاه بوده اما یادم نمیاد جایی گفته باشه هنری فن درمانگری بلده!!!
مورد نهم: ارماندو توی چند صخنه از هنری معذرت خواهی میکنه!!!! تا جایی ک من میدونم مقام و رتبه اجتماعی ارمانده از یه دورگه بالاتره!!!! چرا ارماندو باید از یه دورگه معذرت خواهی کنه اونم اینقدر زیاد و از طرف دیگه نوع صحبت ارماندو و هنری اینو میگه ک انگار همسن هستن درحالی ک ارماندو سن بالاتری از هنری داره ...
اینطور ک بنظر میاد نودل ها جایگاه پایینی در جامعه دارن!!!
توی قسمت های اخر چیز بخصوصی ندیدم البته چیزی ک جیلا ب عنوان گناه ازش یاد میکنه در اصل تخطی از قوانین شهر ادورا بوده ... جیلا و اون پسر قوانین رو زیرپا گذاشتن و بقول معروف کسی خربزه میخوره پای لرزشم میشینه!!!
با قدرت ادامه بده


   
Dark lord، zzareb2، Sorna و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Sorna
(@sorna)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 600
 

AmbrellA;33483:

ببینیم چی میشه عیدی رو میدم اگر زنده بودیم.

پس عیدی رو میدی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

صب منتظر عیدی هستیم


   
arashsohrabi1972 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
صفحه 74 / 210
اشتراک: