Header Background day #13
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
496.1 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark، rasoulsss، A. M. D. R. Z. H و 103 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
arashsohrabi1972
(@arashsohrabi1972)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 232
 

AmbrellA;31479:
خخخخ ایتاش رو شخصیتش رو خیلی دوس دارم براش تقریبا 5 صفحه جزئیات دارم راستی میدونی کل دورگه یه دفتر 40 برگ پشت و رو یکی دوبرگ کمتر توضییحات پشت پرده داره؟ تک به تک صحنه ها معما ها صحبت ها اسم ها تیغه ها!!! جادوهایی که اسم بردم سرزمین هایی که اومده افسانه هایی دربارشون هست نژاد ها و انقدر جزئیات که موقع نوشتن باید هواسم به همه باشه یعنی نوشتن اینطوری خیلی سخته

خب درباره مسابقات
توی دنیای اجنه سه جور مسابقه من برنامه ریزی کردم یکی همون مسابقه درون اردوگاهی که داخل تمام اردوگاه های نظامیی بین نفرات داخلیش هست. توی دورگه ها دیدیم که توی کتاب اول هنری توی یکی از این مسابقات تا پای مرگ رفت! توی اردوگاه یا اموزشگاه تاناریس که مخصوص اجنه کامل هست اونجا هم برگذار میشه در مورد این مسابقات این نکته رو باید بگم که فرمانروا این مسابقات رو برای دورگه ها ممنوع اعلام کرده چون کشته های زیادی بینشون بوده جن های معمولی حد توانشون بالاتره و به این سادگی نمیمیرن.
دومین مسابقه مسابقه ای در سطح فرماندهان ارشد هست نه کسایی که تحت اموزشن این مسابقاتم هر چند سال یکبار انجام میشه و ثونیا یا ریکای خودمون توی این نوع مسابقات تونسته رکورد بیشترین پیروزی رو بزنه.
و اما درباره سومین نوع مسابقات
این نوع رو هنوز توی داستان وارد نکردم فقط ییه جای کوچیک یه اشاره ای کردم و گذاشتم ذهن خواننده درگیر بشه.
این نوع مسابقات به صورت مرحله ای انجام میشه و هیچ محدودیتی برای تعداد شرکت کننده ها نیست تنها محدودیت جرات و جسارت شرکت در اون هست. چرا؟ چون زنده بیرون اومدن ازش خیلی خیلی خیلی مشکله
توی این مسابقات از تمامی نژادها چه دوست چه دشمن میتونن شرکنن. توی مسابقات بالا اجنه با خودشون میجنگیدن اما توی این نوع مهم زنده موندن و گذروندن مرحله است. توی این مسابقه حریف ممکنه یه هیولا باشه یه معما باشه یه ماموریت باشه که باید انجام بدی و ازش بگذری مهم نیست چطور فقط باید بگذری توی این مسابقه افراد میتونن به خاطر بالا بردن شانس پیروزی خودشون به هم حقه بزنن حمله کنن مشکل ایجاد کنن بکشن به هر شکلی و هیچ کسی نمیتونه بعد مسابقات اون افراد رو پیگیری کنه این قانونه فقط باید زنده بمونی به هر قیمتی شاید به قیمت فریب هم گروهی و یا کشتن دوستت!

حالا شاید بگید این همه فلاکت بکشن که چی بشه؟ چی گیرشون میاد خب این رو دیگه باید صبر کنید تا زمانی که توی داستان بخونید!

یا علی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

مرسی وحد جان کلی انرژی گرفتم از حرفت

فصل هشت هم احتمالا فردا شب نشد دیگه تا ظهر جمعه دیگه حتما میزارمش روی سایت.

کارت عالیه برادر همینطوری ادامه بده


   
پاسخنقل‌قول
Sorna
(@sorna)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 600
 

AmbrellA;31479:
خخخخ ایتاش رو شخصیتش رو خیلی دوس دارم براش تقریبا 5 صفحه جزئیات دارم راستی میدونی کل دورگه یه دفتر 40 برگ پشت و رو یکی دوبرگ کمتر توضییحات پشت پرده داره؟ تک به تک صحنه ها معما ها صحبت ها اسم ها تیغه ها!!! جادوهایی که اسم بردم سرزمین هایی که اومده افسانه هایی دربارشون هست نژاد ها و انقدر جزئیات که موقع نوشتن باید هواسم به همه باشه یعنی نوشتن اینطوری خیلی سخته

خب درباره مسابقات
توی دنیای اجنه سه جور مسابقه من برنامه ریزی کردم یکی همون مسابقه درون اردوگاهی که داخل تمام اردوگاه های نظامیی بین نفرات داخلیش هست. توی دورگه ها دیدیم که توی کتاب اول هنری توی یکی از این مسابقات تا پای مرگ رفت! توی اردوگاه یا اموزشگاه تاناریس که مخصوص اجنه کامل هست اونجا هم برگذار میشه در مورد این مسابقات این نکته رو باید بگم که فرمانروا این مسابقات رو برای دورگه ها ممنوع اعلام کرده چون کشته های زیادی بینشون بوده جن های معمولی حد توانشون بالاتره و به این سادگی نمیمیرن.
دومین مسابقه مسابقه ای در سطح فرماندهان ارشد هست نه کسایی که تحت اموزشن این مسابقاتم هر چند سال یکبار انجام میشه و ثونیا یا ریکای خودمون توی این نوع مسابقات تونسته رکورد بیشترین پیروزی رو بزنه.
و اما درباره سومین نوع مسابقات
این نوع رو هنوز توی داستان وارد نکردم فقط ییه جای کوچیک یه اشاره ای کردم و گذاشتم ذهن خواننده درگیر بشه.
این نوع مسابقات به صورت مرحله ای انجام میشه و هیچ محدودیتی برای تعداد شرکت کننده ها نیست تنها محدودیت جرات و جسارت شرکت در اون هست. چرا؟ چون زنده بیرون اومدن ازش خیلی خیلی خیلی مشکله
توی این مسابقات از تمامی نژادها چه دوست چه دشمن میتونن شرکنن. توی مسابقات بالا اجنه با خودشون میجنگیدن اما توی این نوع مهم زنده موندن و گذروندن مرحله است. توی این مسابقه حریف ممکنه یه هیولا باشه یه معما باشه یه ماموریت باشه که باید انجام بدی و ازش بگذری مهم نیست چطور فقط باید بگذری توی این مسابقه افراد میتونن به خاطر بالا بردن شانس پیروزی خودشون به هم حقه بزنن حمله کنن مشکل ایجاد کنن بکشن به هر شکلی و هیچ کسی نمیتونه بعد مسابقات اون افراد رو پیگیری کنه این قانونه فقط باید زنده بمونی به هر قیمتی شاید به قیمت فریب هم گروهی و یا کشتن دوستت!

حالا شاید بگید این همه فلاکت بکشن که چی بشه؟ چی گیرشون میاد خب این رو دیگه باید صبر کنید تا زمانی که توی داستان بخونید!

یا علی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

مرسی وحد جان کلی انرژی گرفتم از حرفت

فصل هشت هم احتمالا فردا شب نشد دیگه تا ظهر جمعه دیگه حتما میزارمش روی سایت.

من کشته مرده اون مسابقاتتم مخصوصا اون اخری
یعنی از الان دهنم اب افتاده
فکر می کنم که واقعا توی دنیای اشتباهی باشم


   
arashsohrabi1972 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
arashsohrabi1972
(@arashsohrabi1972)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 232
 

فصل کجاس؟!!!!


   
پاسخنقل‌قول
bahani
(@bahani)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 343
 

darklord4192;31484:
فصل کجاس؟!!!!

لطفا از این پیاما تو تاپیک نفرستید، اینا جز اسپمه، میتونید تو پیام بازدیدکننده تو صفحه نویسنده ازش بپرسید، این پیاما ممکنه داستان نویسنده های دیگه هم تحت شعاع قرار بدن.


   
پاسخنقل‌قول
arashsohrabi1972
(@arashsohrabi1972)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 232
 

bahani;31486:
لطفا از این پیاما تو تاپیک نفرستید، اینا جز اسپمه، میتونید تو پیام بازدیدکننده تو صفحه نویسنده ازش بپرسید، این پیاما ممکنه داستان نویسنده های دیگه هم تحت شعاع قرار بدن.

یعنی چی؟! اسپم چیه؟! یعنی حق نداریم از نویسنده چیزی بخوایم؟!!! اصلا بر فرض اسپم باشه که چی الان چه اتفاق خاصی افتاده که شما اومدی به من تذکر دادی؟!!!!
بنده برام خیلی خیلی راحتتره که اینجا هر سوالی که مربوط به داستانه از نویسنده داستان بپرسم حتی چیزهایی که از نظر شما اسپم باشه!!! در ضمن کاری هم به نویسنده های دیگه ندارم چون اینجا پست مربوط به داستان دورگه هست نه داستان دیگه


   
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

عجب نت الاغیه عجب نتی شده خدایی امشب به زور این صفحه رو باز کرد الان موندم چطور اپلود کنم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

عجب نت الاغیه عجب نتی شده خدایی امشب به زور این صفحه رو باز کرد الان موندم چطور اپلود کنم


   
پاسخنقل‌قول
arashsohrabi1972
(@arashsohrabi1972)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 232
 

AmbrellA;31489:
عجب نت الاغیه عجب نتی شده خدایی امشب به زور این صفحه رو باز کرد الان موندم چطور اپلود کنم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

عجب نت الاغیه عجب نتی شده خدایی امشب به زور این صفحه رو باز کرد الان موندم چطور اپلود کنم

مودمتو یه خاموش روشن بکن و بی صبرانه منتظر فصل جدیدیم


   
Hacker واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
bahani
(@bahani)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 343
 

darklord4192;31488:
یعنی چی؟! اسپم چیه؟! یعنی حق نداریم از نویسنده چیزی بخوایم؟!!! اصلا بر فرض اسپم باشه که چی الان چه اتفاق خاصی افتاده که شما اومدی به من تذکر دادی؟!!!!
بنده برام خیلی خیلی راحتتره که اینجا هر سوالی که مربوط به داستانه از نویسنده داستان بپرسم حتی چیزهایی که از نظر شما اسپم باشه!!! در ضمن کاری هم به نویسنده های دیگه ندارم چون اینجا پست مربوط به داستان دورگه هست نه داستان دیگه

موقع شکست دیود یه پدیده هست به اسم شکشت ضرب بهمنی، وقتی میدان اونقدر قوی میشه که حفره ها و الکترون ها اون قدر نیرو میگیرن که به پیوند pn بین دیود برخورد میکنن و اون پیوند میشکنه، تو این اتفاق اولین حفره یا الکترون خیلی مهمه چون اون برخورد الکترون و حفره نو آزاد میکنه و اون الکترون و حفره ها پیوندهای کناری و میشکنن، درست مثل بهمن، حالا نظر شما هم ممکنه چنین شرایطی به وجود بیاره، نمیگم از نویسنده پاسخ گویی نخواید فقط میگم میشه جای دیگه هم پیگیر این خواسته باشید.
و اینکه میگم ممکنه داستان نویسنده های دیگه تحت شعاع قرار بگیره به این دلیله که مثلا این تاپیک رو میارید بالا بعد یه و تمرکز رو میزارید رو این داستان و تاپیک و ممکنه یه داستان دیگه اون پشت مشت ها باشه که بتونه مخاطب جذب کنه و حتی بتونه ایده هاش برای نویسنده های دیگه الهام بخش باشه.
و این تاپیک داستان برای بحث درباره داستان و نظر دادن دربارشه و راهنمایی نویسنده و تشویقشه، نه اینکه هر بار و بعد از هر فصل بگید فصل چه شد، نظرات شما رو خوندم درباره داستان بحث میکنید و پیگیرید ولی این نظرات ممکنه زمانبندی نویسنده رو خراب کنه. امیدوارم ناراحت نشده باشید و برای پیگیری فصل هم به صفحه شخصی برید و پیگیرش اونجا باشید.


   
پاسخنقل‌قول
arashsohrabi1972
(@arashsohrabi1972)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 232
 

bahani;31491:
موقع شکست دیود یه پدیده هست به اسم شکشت ضرب بهمنی، وقتی میدان اونقدر قوی میشه که حفره ها و الکترون ها اون قدر نیرو میگیرن که به پیوند pn بین دیود برخورد میکنن و اون پیوند میشکنه، تو این اتفاق اولین حفره یا الکترون خیلی مهمه چون اون برخورد الکترون و حفره نو آزاد میکنه و اون الکترون و حفره ها پیوندهای کناری و میشکنن، درست مثل بهمن، حالا نظر شما هم ممکنه چنین شرایطی به وجود بیاره، نمیگم از نویسنده پاسخ گویی نخواید فقط میگم میشه جای دیگه هم پیگیر این خواسته باشید.
و اینکه میگم ممکنه داستان نویسنده های دیگه تحت شعاع قرار بگیره به این دلیله که مثلا این تاپیک رو میارید بالا بعد یه و تمرکز رو میزارید رو این داستان و تاپیک و ممکنه یه داستان دیگه اون پشت مشت ها باشه که بتونه مخاطب جذب کنه و حتی بتونه ایده هاش برای نویسنده های دیگه الهام بخش باشه.
و این تاپیک داستان برای بحث درباره داستان و نظر دادن دربارشه و راهنمایی نویسنده و تشویقشه، نه اینکه هر بار و بعد از هر فصل بگید فصل چه شد، نظرات شما رو خوندم درباره داستان بحث میکنید و پیگیرید ولی این نظرات ممکنه زمانبندی نویسنده رو خراب کنه. امیدوارم ناراحت نشده باشید و برای پیگیری فصل هم به صفحه شخصی برید و پیگیرش اونجا باشید.

مدیر عزیز سایت اگر داستان دیگه ای باشه که خوب باشه و نویسندش به موقع فصل ها رو بده برای اون داستان هم نظر میدیم و پیگیر هم میشیم اما واقعیتش اینه جز این داستان دیگه ای نیست که نویسندش داستان رو ادامه دار پیش ببره .. اسم نمیبرم اما داستانی بود که سه فصل داده بود و گفت روزی یک فصل اپلود میکنم و بعد دیگه خبری ازش نشد ... منظور شما رو متوجه شدم اما خوشبختانه یا متاسفانه داستان مناسب دیگه ای جز این وجود نداره که بنده برم اونجا و نظر بدم البته سوتفاهم پیش نیاد این صرفا یک نظر شخصیه ممکنه دوستان دیگه نظر خلاف نظر من داشته باشن ... در مورد اینکه چه وقتی فصل میده یا نه من فقط روزی که قراره فصل داده بشه این نظر رو میدم که نویسنده یادش بیاد که داستانش فراموش نشده و ما در انتظارشیم ....


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  
فصل هشتم از داستان دورگه اپلود شد
منتظر نظرات شما هستم

اوف بالاخره شد از دیشب تا الان 50 بار تلاش کردم شاید بیشتر ولی سرعت نتم شده همون نت دایال اپ دوران باستان
دقیقا سرعت اپلود دانلودم 1 کیلو باید بود افتضاح اصلا سایت باز نمی شد.
املا بالاخره اومد بالا برای یه لحظه و خوشبختانه اپش کردم
امید وارم به خاطر این تاخیر من رو حلال بفرمایید


   
arashsohrabi1972، fariba.2016، aslan و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
evil.
(@evil)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 9
 

داداش الکی تلاش کردی الان هر کاری میکنم نمیشه فصل هشتم رو دانلود کنم.چرا اینجوری شده بوک پیج

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

بزور دانلود کردم بنظرم این فصل از بقیه فصل ها بهتر بود. مخصوصا درباره بئاتریس که خیلی خوشم اومد :69:


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
fariba.2016
(@fariba-2016)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 91
 

برم دان کنم پست جدیدو:36:


   
Sorna، arashsohrabi1972 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
arashsohrabi1972
(@arashsohrabi1972)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 232
 

این فصل سطح بهتری نسبت به فصل های دیگه داشت و یه چیزایی رو مشخص کرد مثل:
۱:چشمه ای از توانایی های ایتاش و نقشه ای که برای ایتاش و هنری داری
۲:استعداد خیلی عجیب هنری توی مبارزه که اابته با توجه به اینکه خون فرمانروا و یک زن جادوجر توی خونش جریان داره عجیب نیست
۳: مشخص شدن بئاتریس و مقامی که داره که برای اینکه اسپویل نشه نمیگم
ولی خب هنری داره بی اندازه ترسناک میشه... اینکه با سرعت خیلی زیاد زخم هاش خوب میشه و اینگه هیچ خونریزی نمیکنه و روحیش بشدت افت کرده و امکان استفاده از شمشیر های تیغه ترکیبی و حتی چیز پیچیده تر از اون
بنظر میاد جنگ بزرگی درکاره و هنری توی این جنگ نقش مهمی ایفا میکنه با توجه به اینکه خاله هنری و ملکه واقعا تنها هستن
احتمالا جن های اصیل بعد اون جنگ توجهشون به هنری جلب میشه


   
fariba.2016، Sorna و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Sorna
(@sorna)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 600
 

پس از تلاشی سخت و جان فرسا تونستم وارد بشم
منو بگو که فکر میکردم که اون نیزه سلاح اصلی هنریه
نگو این تا حالا یه کوه اسلحه خراب ساخته


   
fariba.2016، AmbrellA و arashsohrabi1972 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
khakpoor0l29142
(@khakpoor0l29142)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 84
 

سلام این فصل به نظرم گل کاشتی با اینکه خیلی با جزییات نوشتی ولی خیلی عالی بود ����


   
arashsohrabi1972 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
صفحه 18 / 210
اشتراک: