با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.
مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟
با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .
مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:
دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g
لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story
دورگه کتاب دوم |
فصل |
دانلود |
فصل |
دانلود |
فصل 1(تعقییب و گریز) | دانلود | فصل 2(اِدورا) | دانلود |
فصل 3(برخورد) | دانلود | فصل 4(تصمیم) | دانلود |
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) | دانلود | فصل 6(منطقه تاناریس) | دانلود |
فصل 7(راه حل) | دانلود | فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) | دانلود |
فصل 9(در راه ناردا) | دانلود | فصل 10(حس جدید، انتقام...) | دانلود |
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) | دانلود | فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) | دانلود |
فصل 13(ایلا) | دانلود | فصل 14(لورتگا) | دانلود |
فصل 15(دردسر در شمال) | دانلود | فصل 16(تصویری در اینه!) | دانلود |
فصل 17(اولین دیدار) | دانلود | فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) | دانلود |
فصل 19(خیانتکار) | دانلود | فصل 20!(اعتراف) | دانلود |
فصل 21(اولین نبرد واقعی) | دانلود | فصل22(اولین دختر دورگه) | دانلود |
فصل 23(دره ممنوعه) | دانلود | فصل 24(گرگ تنها) | دانلود |
فصل 25(شب برخورد) | دانلود | فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) | دانلود |
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) | دانلود | فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) | دانلود |
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) | دانلود | فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) | دانلود |
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) | دانلود | فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) | دانلود |
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) | دانلود | فصل34 | دانلود |
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) | دانلود | فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) | دانلود |
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) | دانلود | فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) | دانلود |
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) | دانلود | فصل 40(اغاز نبرد) | دانلود |
فصل 41(پایان) | دانلود | فصل 42(او خواهد امد) | دانلود |
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 | دانلود | فصل 44(بازگشت) | دانلود |
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده | دانلود | فصل 46(پایان نبرد بزرگ) | دانلود |
فصل 47(مردی روی شاخه) | دانلود | فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) | دانلود |
فصل 49(هنری...) | دانلود |
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: | دانلود |
فصل51(تسخیر شده) | دانلود | فصل52(هزار سال تنهایی) | دانلود |
فصل53(پایان روئیا) | دانلود | فصل 54(درخت وجود) | دانلود |
فصل 55 (ارباب اعماق) | دانلود | فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) | دانلود |
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوهای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) | دانلود | فصل 58(اخرین دیدار) | دانلود |
فصل 59 (تاس سرنوشت) | دانلود |
ا
وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید |
http://omidmoradpour.rozblog.com |
دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید
توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.
اخبار:27/3/98 سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.
توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.
آخرین و جدیدترین اطلاعیه:
واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی
حوصله م سررفته تو این ماه های اخیر بعضی از نویسنده بنا بر دلایلی ادامه ندادند
فقط امید جان بودند و من به امید اون هر روز دو سه مرتبه به سایت سر میزدم
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
الانم منتظرم که فصل جدید رو اپلود کنن
حوصله م سررفته تو این ماه های اخیر بعضی از نویسنده بنا بر دلایلی ادامه ندادند
فقط امید جان بودند و من به امید اون هر روز دو سه مرتبه به سایت سر میزدم- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
الانم منتظرم که فصل جدید رو اپلود کنن
سلام
احتمالا به خاطر تاثیر نزدیک شدن به کنکور و خرداد ماه هستش که استرس زیاد میشه و سایت چه از نظر نویسنده چه از نظر خواننده خلوط میشه.
از داستانم بخوام بگم دیروز بالاخره وقت شد و شروع کردم فصل 49 رو به نوشتن. و توی یه حرکت انتحاری نصف فصل رو تموم کردم انشاا... تا اخر هفته تموم بشه توی همون زمان همیشگیمون اپلودش میکنم
مرسی که پیگیر دورگه ای انشاا... نا امیدت نمیکنم.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
رمان جالب و جذابی هست
اما چرا این هفته فصل جدید نیومده؟امیدوارم مشکلی پیش نیومده باشه برات،موفق و سربلند باشیددر این شرایط خوبه ایران!!!
سلام
مرسی نظر لطفته نه خبری نشده قرار بر این شده که دوستان نظرات رو به ده صفحه برسونن اما انگار هنوز نرسیده ولی ایشاا... تا اخر هفته میرسه و فصلم اماده و اپلود میشه
سلام
احتمالا به خاطر تاثیر نزدیک شدن به کنکور و خرداد ماه هستش که استرس زیاد میشه و سایت چه از نظر نویسنده چه از نظر خواننده خلوط میشه.
از داستانم بخوام بگم دیروز بالاخره وقت شد و شروع کردم فصل 49 رو به نوشتن. و توی یه حرکت انتحاری نصف فصل رو تموم کردم انشاا... تا اخر هفته تموم بشه توی همون زمان همیشگیمون اپلودش میکنم
مرسی که پیگیر دورگه ای انشاا... نا امیدت نمیکنم.- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
سلام
مرسی نظر لطفته نه خبری نشده قرار بر این شده که دوستان نظرات رو به ده صفحه برسونن اما انگار هنوز نرسیده ولی ایشاا... تا اخر هفته میرسه و فصلم اماده و اپلود میشه
من از این قرار خبر نداشتم ای بابا
وگرنه زودتر به ده صفحه میرسوندم
سلام
من یه زیر ابیم��
همین شکلی به فصل دادن ادامه بده یکی از خوشیای زندگیمون دورگس کتابم که عالی
ولی من نفهمیدم اخرش جادو چه جوریه این جا یکی با سنگ جادو میکنه یکی با ارادش یکی با نیروی درونش فرقشون چیه دقیق��
ارادت
سلام
من یه زیر ابیم������
همین شکلی به فصل دادن ادامه بده یکی از خوشیای زندگیمون دورگس کتابم که عالی
ولی من نفهمیدم اخرش جادو چه جوریه این جا یکی با سنگ جادو میکنه یکی با ارادش یکی با نیروی درونش فرقشون چیه دقیق������
ارادت
خوش اومدی به جمع ما زیر آبی! :53:
در مورد جادوها سوال جالبی بود که کسی تا حالا کنجکاوی نکرده بود توش و میتونم به صورت کامل برات توضیح بدم.
جادو تو دورگه از یه منبع میاد اونم نیروی درونی فرده توی دنیای ما اجنه نیروی خالص زیادی دارن که با ابزاری اون رو بروز میدن مثلا بئاتریس یه مبارز فیزیکی هست نیروی درویش با تیغش همخوانی پیدا کرده و کمکش میکنه بعضی جادو های مبارزه رو اجرا کنه اما جادوگرها از تیغه استفاده نمیکنن بعضیا از حلقه ها گردنبند ها یا هر وسیله دیگه ای استفاده میکنن
د. مورد اژدها داستان متفاوته اژدها نیرویی فرای تصور همه دارن مثل یه ظرف پر میمونن ظرف پر رو دقت کردی وقتی تکون بدی ازش آب میریزه اینم همونطور اونها فقط کافیه اراده کنن. جادو خارج میشه اصیل زاده ها فرزندان مستقیم اژدهای مادر هستن و نیروی زیادی دارن کافیه مثل اونها اراده کنن
این وسط یه دسته دیگه میمونه انسانها
انسانها چین پس جا وشون تو چه سطحه که جوابش اینکه بسیار چیز تو سرن کمترین میزان جادو رو دارن
و حالا بریم سروقت کلید رابط بین همه این چیزا
دقت کردین بئاتریس وقتی خواست از جادوی هنری خارج بشه چندین بار دستش رو به قبضه شمشیرش رسوند و لمسش کرد؟ مگه اون چی داره؟ یا اون اشیایی که جادوگرها برای اجرای جادو به همراه دارن چین یا رابط ها؟!؟
جواب اینه یه سنگ رابط توی تیغه اجنه اشیا جادوگرها مشترکه که به صاحبش اجازه میده نیروی درونی فرد هر چقدر آشفته و کم باشه رو ظاهر کنه رابط ها که انسان باشن همه بدون سنگشون یه فرد بلا استفاده. چون اون سنگ اجازه خروج نیرو رو میده و ویژگی اون آروم کردن نیروی درونی و مرکزکردن قدرت آشفته افراده.
متمرکز کردن نیرو و افزایش سطحش تا جایی که بتونه ظاهر بشه حالا به شکل آتش تیغه جادوی جادوگر و یا رابط ها. نقابدار رو یادتونه اونم برای متمرکز کردن و افزایش سطح جادوی هنری توی نبرد شمال و جذبش از سنگ رابط استفاده کرد تاحداکثر نیرو رو جذب کنه که نشون میده ظرف وجودیش چقدر بزرگه.
یا صحنه ای که برادر بزرگ اون دنیای تازه کشف شدش رو که برادر سوم توش اقامت داشت رو نابود کرد اون شی که اون ازش استفاده کرد یه چیزی تو همین مایه ها بود
نیروی برادر بزرگ ماورای تصور همس اما از بین بردن یه دنیا اونم لازم داشت تا قدرتش رو یه لول افزایش بده و از اون شب برای نابودی و خروج نیروش استفاده کرد.
در مورد چیزای دیگم میام پست میزارم الان تو سرویس دارم میرم شرکتم چشام داره در میاد از بس این گوشی تکون تکون میخوره
سلام یه سوالی واسم پیش اومده
همونطور که گفتین هنری یه دورگه اس فرمانروا یه جن معمولی بوده و مادرشم یه انسان جادوگره
خب حالا نکته:
در کتاب اول وقتی هنری تازگیا اومده بود اردوگاه دورگه چرا سطح قدرتش بیشتر از بقیه بود؟ مثال میزنم: فکر کنم زاک و فرمانده کارگابن ها داشتن حرف میزدن(مطمئن نیستم کیا بودن) دور از همه ایستاده بودن ولی فقط هنری بود که صداشونو میشنوید یا چرا تونست کاری کنه فعال شدن نیروز درونش به تعکیق بیفته؟ اینا همه یه تفاوتی که تو وجود هنری هست رو باید آشکار کنه
قدرت های الآن هنری رو هم که میشه بگیم بعد از اینکه تقریبا مرد و زنده شد اینطور شد و همین طور تاثیر قلب اژدها که توی قلب هنریه و رهگذر
ولی خب وقتی هنری هم یه دورگه معمولیه پس چرا تو کتاب اول تونست کارایی بکنه که بقیه دورگه ها نمیتونستن؟
با تشکر
سلام یه سوالی واسم پیش اومده
همونطور که گفتین هنری یه دورگه اس فرمانروا یه جن معمولی بوده و مادرشم یه انسان جادوگره
خب حالا نکته:
در کتاب اول وقتی هنری تازگیا اومده بود اردوگاه دورگه چرا سطح قدرتش بیشتر از بقیه بود؟ مثال میزنم: فکر کنم زاک و فرمانده کارگابن ها داشتن حرف میزدن(مطمئن نیستم کیا بودن) دور از همه ایستاده بودن ولی فقط هنری بود که صداشونو میشنوید یا چرا تونست کاری کنه فعال شدن نیروز درونش به تعکیق بیفته؟ اینا همه یه تفاوتی که تو وجود هنری هست رو باید آشکار کنه
قدرت های الآن هنری رو هم که میشه بگیم بعد از اینکه تقریبا مرد و زنده شد اینطور شد و همین طور تاثیر قلب اژدها که توی قلب هنریه و رهگذر
ولی خب وقتی هنری هم یه دورگه معمولیه پس چرا تو کتاب اول تونست کارایی بکنه که بقیه دورگه ها نمیتونستن؟
با تشکر
تبریک به دوستان رسیدیم به 2500 نقد و نظر تشکر بابت همراهی یکسالتون ایشاا... رکورد رو بالاتر از اینم برسونیم.
مرسی از این همه نظر و باید بگم اگر همراهی و نظرات شما نبود مطمئنا هیچ وقت تا اینجا نمیرسیدیم.
خوش اومدی به جمع ما زیر آبی! :53:
در مورد جادوها سوال جالبی بود که کسی تا حالا کنجکاوی نکرده بود توش و میتونم به صورت کامل برات توضیح بدم.جادو تو دورگه از یه منبع میاد اونم نیروی درونی فرده توی دنیای ما اجنه نیروی خالص زیادی دارن که با ابزاری اون رو بروز میدن مثلا بئاتریس یه مبارز فیزیکی هست نیروی درویش با تیغش همخوانی پیدا کرده و کمکش میکنه بعضی جادو های مبارزه رو اجرا کنه اما جادوگرها از تیغه استفاده نمیکنن بعضیا از حلقه ها گردنبند ها یا هر وسیله دیگه ای استفاده میکنن
د. مورد اژدها داستان متفاوته اژدها نیرویی فرای تصور همه دارن مثل یه ظرف پر میمونن ظرف پر رو دقت کردی وقتی تکون بدی ازش آب میریزه اینم همونطور اونها فقط کافیه اراده کنن. جادو خارج میشه اصیل زاده ها فرزندان مستقیم اژدهای مادر هستن و نیروی زیادی دارن کافیه مثل اونها اراده کنن
این وسط یه دسته دیگه میمونه انسانها
انسانها چین پس جا وشون تو چه سطحه که جوابش اینکه بسیار چیز تو سرن کمترین میزان جادو رو دارن
و حالا بریم سروقت کلید رابط بین همه این چیزا
دقت کردین بئاتریس وقتی خواست از جادوی هنری خارج بشه چندین بار دستش رو به قبضه شمشیرش رسوند و لمسش کرد؟ مگه اون چی داره؟ یا اون اشیایی که جادوگرها برای اجرای جادو به همراه دارن چین یا رابط ها؟!؟
جواب اینه یه سنگ رابط توی تیغه اجنه اشیا جادوگرها مشترکه که به صاحبش اجازه میده نیروی درونی فرد هر چقدر آشفته و کم باشه رو ظاهر کنه رابط ها که انسان باشن همه بدون سنگشون یه فرد بلا استفاده. چون اون سنگ اجازه خروج نیرو رو میده و ویژگی اون آروم کردن نیروی درونی و مرکزکردن قدرت آشفته افراده.
متمرکز کردن نیرو و افزایش سطحش تا جایی که بتونه ظاهر بشه حالا به شکل آتش تیغه جادوی جادوگر و یا رابط ها. نقابدار رو یادتونه اونم برای متمرکز کردن و افزایش سطح جادوی هنری توی نبرد شمال و جذبش از سنگ رابط استفاده کرد تاحداکثر نیرو رو جذب کنه که نشون میده ظرف وجودیش چقدر بزرگه.
یا صحنه ای که برادر بزرگ اون دنیای تازه کشف شدش رو که برادر سوم توش اقامت داشت رو نابود کرد اون شی که اون ازش استفاده کرد یه چیزی تو همین مایه ها بود
نیروی برادر بزرگ ماورای تصور همس اما از بین بردن یه دنیا اونم لازم داشت تا قدرتش رو یه لول افزایش بده و از اون شب برای نابودی و خروج نیروش استفاده کرد.
در مورد چیزای دیگم میام پست میزارم الان تو سرویس دارم میرم شرکتم چشام داره در میاد از بس این گوشی تکون تکون میخوره
یعنی الن همه تو این دنیا قدرت دارن ولی بعضیا قدرتشون به حدی زیاده که نیاز به سنگ رابط ندارن ولی بقیه نیاز دارن؟اگه این شکلیه چرا ریکا با ابن که از سنگ رابط استفاده میکنه اینقدر قویه؟؟
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
ممنون و امیدوارم همیشه با نظراتم بتونم باعث پیشرفت در داستان بشم��
اره تقریبا به همین شکله همه میتونن از سنگ رابط استفاده کنن برا افزایش قدرتشون حتی برادر بزرگ هم برای کارش از یه سیستمی به همین شکل استفاده کرد از اون ستونه که فرو کرد تو زمین صرف قوی بودن دلیل نیست که از ابزار استفاده نکرد مثلا میتونی با کلنگ زمین رو بکنی و سنگ برداشت کنی در حالی که استفاده از دینامیت کار رو سریعتر و کارایی رو بیشتر میکنه خب چه بهتر ازش استفاده کنیم ریکا دلیل قدرتش توی داستان گرفن قدرت تاج سفیده.
دنیای اجنه یه سری گنجینه مهر شده داره که با گشتن توی کل دنیا کشف شدن و یا بعد از مرگ دارندشون مهر شدن تا زمانی که فرد مناسبش پیدا بشه ریکا زمانی که اموزش میدید توی معبد اتفاقی به یکی از این گنجینه ها برخورد که باهاش سازگار بود و گنجینه خود به خود وارد بدنش شد به این دلیله قدرتش البته استعدادش رو هم نباید صرف نظر کرد اون یه فرد با استعداد بود. و البته از سنگ رابط هم استفاده میکنه برای اینکه قدرت بیشتری بتونه از درونش استخراج کنه تا حالا دقت کردی این تبدیلایی که تو تلوزیون قدیمیا استفاده میکنن تبدییلایی که تو ماشین بکار میبرن مثلا 12 ولت رو میکنن 220 ولت یا 1000 ولت سنگ رابطم همینطوره جریان نیرو بهش وارد میشه و از سمت دیگه قویترش بیرون میاد خب هر کی باشه از همچین قابلیتی استفاده میکنه نه!؟
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
افاقا از این جور سوالا و نظرات خیلی خوشم میاد چالش بر انگیزن که اقای نویسنده برای این تخیلی که وارد داستانت کردی برنامه ای ریختی؟ یا همینجوری پاچه بالا زدی پریدی وسط اگر دوستان از این قبل سوالا دارن بپرسن خوشحال میشم جواب بهشون بدم خیلی از این چیزا به چشم خودم هنگام نوشتن نمیاد ولی وقتی شما میپرسید وجبور میشه ذهن ناخود اگاه یه برنامه منظم و منطقی براش بسازه.
منتظر سوالات دیگه شما هستم