|
|
به چی قسم بخورم که باور کنین همه کاره الان ممده ؟ :دی
مرتضی! یعنی می خوای بگی چون من همه کاره هستم باید امتیاز فصل ها رو خودم بر دارم! واقعا مردی پسر..! ______________________________________________
می دونم دیر شده خب راستش امتحان دارم و داره کمرم میشکنه! می خوایم یه تغیراتی تو فصل ها ایجاد کنیم به نظرم لازمه یه سری چیز ها که تو فصل های قبلی گفته شده تاکید کنیم و یکم رو ثبات افراد کار کنیم، پس باید صبر کنین. لازمه تو این فصل با خلق و خوی واقعی هکتور و چند شخصیت جدید اشنا بشین. بعد قراره جواب دوستانی که داستان رو تو تاپیک نقد اربابان زمین ، نقد کردن رو بگیم. پس صبر کنین.
کاربران غیر فعال بعد از 30 روز خودکار نام کاربریشون حذف میشه.
تا تابستون عضو گیری کنیم.
بعدش قبلا گفتیم که صبر کنیدف نوشتن دردسر داره، ویرایشم دردسر داره.
سلام دوستان می دونم کار سختیه تحمل ولی باید به نویسنده حق داد امسال سال سرنوشت سازیه براش نویسنده عزیزمون لطف می کنه می نویسه وگرنه امتیازی براش نداره و نه درامدی براش داره برای دل خودش و ما می نویسه حالا اگه بخاطر گرفتاری فصل دیر برسه ما تحمل می کنیم و همیشه ازش تشکر می کنیم ما خواننده ها صبر مون زیاده شاید خیلیا یادشون نیاد ولی برای داستان سینا چندین سال صبر کردیم من به شخصه از زحمات سینا و نویسنده و ویراستدار این داستان تشکر می کنم امیدوارم همیشه موفق و شاد باشن و نتیجه زحماتشونا ببینن
غصه نخورین، اینجا همه نویسنده ها دست به دست هم دادن تا کاربرها رو سکته بدن و از جمعیت کره زمین کم کنن!
خب بچه ها حق بدین
نویسندگی و ویرایشگری اونم مثله کاره ممد خیلی آسون نیست که باید گاهی اوقات به متن اضافه کنه
و تغییرات در متن ایجاد کنه
حالا جدا از این بحث فصل امتحانات هم بود و نمیشد کاره زیادی انجام داد
و نکته ی بعدی توجه داشته باشید که خوده ممد گفت که این فصل ویرایشش سخته و شاید نیاز باشه تغییراتی توی داستان ایجاد بشه
پس صبور باشید لطفا
داستان هنوز در دست ویرایشه
با اینحال اومدم بگم اگه حوصله داشتین
این داستان کوتاهو که یه مدت پیش نوشتم رو بخونین و نظر بدین
داستان رو میتونین تو این تاپیک پیدا کنین :
آقای محمد و نویسنده انلاین هستن پس فصل جدید چی شد؟
آقایون از چهارشنبه 24 دی تا امروز که 28 دی هست ویرایش تموم نشده؟
مگه قرار نبود که 24 دی فصل جدید رو بدین؟
لطفا به خواسته های این علاقه مندان توجه کنید
داداش خون خودت رو کثیف نکن ، به محمد هم حق بده (من به شخصه بعد از امتحانات پایان ترم دانشگاه به مدت یه روز اصلا به چیزی دست نمیزنم و فول استراحت میکنم:28: ، بقیه رو نمیدونم)
تو تا حالا دیدی که داخل ارائه فصول وقفه طولانی بیفته ؟؟؟ با این که مرتضی داره واسه کنکور میخونه و چن مدت هم به خاطر سوختن سیستمش (خودش که میگه بعد از سوختن سیستمش تا اون موقع پدرش رو اون قدر خوشحال ندیدی بوده :دی ) به وبلاگ فراسوی ذهن سر نمیزد مگه همین محمد نبود که فصل ها رو بدن هیچ گونه وقفه ای به طور منظم میداد تا بخونیم :53: (خدا از سینا نگذره که گفت ارائه فصول رو کنه دو هفته ای یه بار :14: ) حالا هم که میگه این فصل مشکل داره و باید درست بشه (العان نشسته پای ویرایش فصل) فک کنم به احتمال زیاد امشب یا فردا فصل رو بده ولی این رو باید خود محمد بیاد و بگه!!!!
داداش خون خودت رو کثیف نکن ، به محمد هم حق بده (من به شخصه بعد از امتحانات پایان ترم دانشگاه به مدت یه روز اصلا به چیزی دست نمیزنم و فول استراحت میکنم:28: ، بقیه رو نمیدونم)تو تا حالا دیدی که داخل ارائه فصول وقفه طولانی بیفته ؟؟؟ با این که مرتضی داره واسه کنکور میخونه و چن مدت هم به خاطر سوختن سیستمش (خودش که میگه بعد از سوختن سیستمش تا اون موقع پدرش رو اون قدر خوشحال ندیدی بوده :دی ) به وبلاگ فراسوی ذهن سر نمیزد مگه همین محمد نبود که فصل ها رو بدن هیچ گونه وقفه ای به طور منظم میداد تا بخونیم :53: (خدا از سینا نگذره که گفت ارائه فصول رو کنه دو هفته ای یه بار :14: ) حالا هم که میگه این فصل مشکل داره و باید درست بشه (العان نشسته پای ویرایش فصل) فک کنم به احتمال زیاد امشب یا فردا فصل رو بده ولی این رو باید خود محمد بیاد و بگه!!!!
محمد واقعا مثل برادرم میمونه{من اونو مثل برادر میبینم :d } من از زحماتش همیشه سپاسگذارم
من بخاطر کنجکاوی و هیجان فصل بعد اینارو میگم
از این لحظه تا ارائه فصل هیچ حرفی نمیزنم
لطفا هرکی این داستان رو میخونه اینرو تا آخر بخونه.
لازم شد یه توضیح بدم.
من نمیگم که نظر ندین نه ؛ لطفا یکم تو نحوه ی بیانتون توجه به خرج بدین. هیچکس رو من الان با این جمله مخاطب قرار ندادم. منظورم به همه ی کسانیه که داستان رو می خونن.
من ناراحت نشدم نه به خدا ، اصولا آدمی هستم که کمتر چیزی ناراحتم میکنه و کلا از کسی ناراحت نمیشم حتی اگه بدترین کار رو در حقم بکنه! به نوعی نقطه ضعفمه و حتی یه چند باری هم چوبش رو خوردم ولی همیشه میگم میگذره، ادم تغییر میکنه پس مهم نیست، خودم رو درگیرش نمیکنم.
ولی احساس میکنم مرتضی که آنلاینه یکم دلسرد شده خودش میگفت این اخرا بعضی نظرات یکم باعث شده ناراحت شه، شاید کسی نخواسته با نظرش این رو بگه ولی...
راستم میگه ما تو تابستون هر هفته یه فصل میدادیم!! هر هفته! آخرش چی شد؟ فشار هر هفته و هر دو هفته فصل دادن اگه بگم خستمون نکرده دروغ نگفتم
آخه هی بیا از مرتضی بپرس چی شد اونجا؟ اون بگه چیه ، بعد بشین تو تغییر بده. هی متن رو ویرایش کن شاید به چشم نیاد ولی اونقدر متن ها رو خوندم که راحت نصفش رو حفظ ام. اوله پاراگراف رو بگو من تا آخرش رو میگم
بعد بزرگترین ضربه رو تو داستان من و مرتضی کی خوردیم؟ وقتی که امتحانات شروع شد. درگیری فصول باعث شده بود هر دو از درس بیفتیم . من فکر میکردم این ترم راحت دو تا درس رو میفتم ولی خدا رو شکر نمره ام هم بالا شد.
یکم خسته شدیم. شاید از اول تابستون فصل ها دستتون رسیده باشه ولی ما از سه ماه قبل از تابستون داشتیم مینوشتیم. این فصول ماله اونموقع است. فصول 1 تا 9 هرکدوم بالغ بر یکبار ویرایش شد تا بعضی از فصول مثل فصل یک که 8 بار ویرایش شد.
ولی از فصل 10 به بعد هیچگونه عملی از طرف مرتضی برای ویرایش به صورت مستقیم انجام نشده اسعت!!
الان داستان گره خورده چند تیکه شده
فصل یه بار ویرایش شده بعدش کاملا دوباره عوض شده ؛ همون قبل از شروع امتحانات ولی از نظر من چیز خوبی از آب در نیومده بود پس با مرتضی صحبت کردم اون قبول کرد. خودشم میدونست ایراد داره
واقعا اگه اون رو میخوندین حالتون گرفته میشد
خب موقع امتحانات هم که مسلما داشتیم درس میخوندیم !! فقط اونقدر وقت داشتیم که به روند داستان فکر کنیم که خدارو شکر موثر بود ؛ نقد های بچه هارو خوندیم تا به این نتیجه رسیدیم که بعضی از قسمت ها اونقدر که باید خودشون رو نشون بدن ندادن. بعضی اوقات یه سری سوالات خوبی پرسیده میشد که ادم کیف میکرد ولی در بینشون یه چیز هایی رو آدم میدید که واقعا میخواستی کلت رو بکوبونی به مانیتور ، به خاطر همین یه سری از قسمت ها کلا پاک شد یعنی 10تا 12صفحه کامل پاک شد
نوشتن این چیز هایی که پاک شده بر گردن مرتضی ست!! از یه کنکوری چه توقعی میشه داشت؟ تو گوشی بیا بنویس بفرسته به من من بگیرم دست بزنم بدم اون ، اون بگیره بخونه بده من !!
خنده دار نیست؟
من میدونم همتون منتظرین و به خاطر این دیر فصل دادن خودم هم دارم عذاب میکشم. حتی سینا هم یه چند بار پرسید کی فصل میدین بچه ها منتظرن:(s1824):!!!!
الان فکر کنم یه ده روزی هست میخوام بهش یه خلاصه از داستان رو بدم ولی وقت نمیکنم. ماشاالله همه مشغله دارن.
باور کنین برای یه نویسنده ی اینترنتی تنها مایه ی دلگرمی همون نظرات و حمایت هاست.
من باز قول نمیدم که فصل کی به دستتون میرسه چون انقدر قاراش میش هست اوضاع که فکرش رو نمیکنین.
ولی بازم میخوام ازتون که صبر کنین. مرتضی این هفته ازمون سنجش داره. همین جمعه.
امیدوارم درک کنین شرایط رو .
————————————————
اگه کار داشتین یا سوالی بود میتونین بهم پیام خصوصی بدین حتی اگه جایی از داستان رو نفهمیدین.
بعد انقدر خودتون رو با قدرتمند شدن کوروش درگیر نکنین یه شبه مهرداد نشده که!!!!
چی؟؟؟؟:bl6:
کدوم کتاب؟؟:be7:
اصلاًکسی از کتابی به اسم اربابان زمین چیزی یادش هست؟؟؟:bonheur::bonheur::bonheur:
من که کلاً یادم رفته کجای داستان بودیم!!!:0162::0162:
حالا نمیشه یه فصل هم برای این تاخیر اشانتیون بدی ممد؟؟:129fs4252631::129fs4252631::f6eb47d3::129fs4252631::129fs4252631:
------------------------------------
ویرایش ممد : اینجا مینویسسم که الکی پست جلو نره !!
کی؟ چی ؟ کی ؟
من؟:4654980460722281494فصل اشانتیون بدم ؟
اگه سینا نمیگفت که زودتر فصل رو بدین اصلا فصل میرفت واسه ی هفته ی بعد!!! برین دعاش رو به جون اون بکنین. چنان تهدیدی کرده که سریعا دست به کار شدیم و فصل رو راس و ریس کردیم تا قابل خوندن باشه!
بعدشم تو که از داستان چیزی یادت نمیاد:bl6: خو فصل میخوای چه کنی؟:bc3:
@H.O.S.S.E.N
ویرایش حسین : :0156::0156:
این برا ممد : :(s1211)::(s1211)::(s1211): :um:
اینم برا سینا : :0229::0229::0229::shy:
کلی واسستون نوشته بودم همش پاک شد !!!
سرعتی میگم باید برم کلاس
امشب دهدستان ممیاد ولی آخر شب میاد ، شما میتونین فردا ساعت 00:00 داستانو بگیرین
اکران داستان از حدودا ساعت 11:59 - 12:00 شروع میشه، گف تم که در جریان بباشین :دی
آصلا این فصل کله ی منو و ممدو سوزوند !
بعد از 3 دور ویرایش یکدفعه نصفشش حذف شد و ویرایش شد و باز نویسی شد و دوباره ویرایش شد و دوباره جاهایی رو اضافه یبا کم کردیم و دوباره ویرایش شد و بعد که امروز باشه یکم اصافه کردم باز ، ذادم به ممد
هنوز هم متن اونجوری که بآید باشه نیست، خیلی با اونچیزی ککه میتونه فاصله داره و با این شرایط من و ممد فکر نکنم اصلا بتونیم بهتر از این کنیم ، وقتش رو نداریم. سینا هم که دیشب یه عکس اپلود ککرده بود که روی یه شمشیر اسم من و ممد رو نوشته بود و با لبخند شیطانی ( :19: ) از منن آدرس خونمونو میپرسید. انگار داخل ماشینی چیزی بود، آخه غیر ازین که یه بار اشتباهی گفت داخل ماشینه ، خیلی بد تایپ میکرد.
هیچی دیگه من دیشب رو تو پارک خوابیدم که سینا منو نکشه. ممد هم به کوهستان ها متواری شده بود.
معلوم نیست از کجا اینترنت پیدا کرد ولی الان روستاشونه !
عجییب بود اصلا !
امروز هم که مارو به بن کردن تحدید کرد که به سرعت مشغول شدیم !
در کل ، فصل امشب میاد :دی
وووی این خیلی خوبه که داستان داره میادخودم خیلی دوست دارم بقیه داستان رو بخونمولی از یه طرف این که اعلام میکنین خسته این و ... من کاملا حرفتون رو قبول دارم و اگر هرکسی بیاد برای خودش فقط 2 صفحه داستان بنویسه می فهمه این چقدر کار سختی هستو همینطور هم که روش فشار باشه برای نوشتن بماند که کارای دیگه ای هم هست که باید انجام بده و به زندگیش برسهدر هر صورت اینا رو گفتم که بدونین که حداقل یکی از طرفدارای داستانتون ازتون حمایت می کنه در هر حالتی و شرایط شما رو هم کمی درک میکنهانقدر هم به خودتون سخت نگیرین این حرف رو بخاطر این نمیزنم که داستان رو دوست ندارم بلکه برای این می زنم که داستان رو خیلی دوست دارم و ایمکه بتونید کار قوی تری ارائه بدین و هم اینه که کسانی که برای ارائه این داستان زحمت میکشن راضی باشن با تشکر
بفرمایید فصل هفدهم به سختی آماده شد
من به pdf تبدیل کردم اما بعدش ورد رو سیو نکردم که باعث شد کلی عذاب بکشم تا متن رو کپی کنم
با اینحال این فصل هم در خدمت شما
مشکلی بود بگین که درست کنم
17
فصل خوبی بود، خسته نباشید :دی
یه چندتا حرف جا افتاد بود، که خب پیش میاد اکثر وقتا :دی
نگارشت نسبت به فصل های اول خیلی پیشرفت کرد، ولی هنوز جا داره که رون تر بشه، یه جاهای که کلمات میتونن خیلی بهتر باشن ، کلمات یه شکل اگه زیاد تو جمله بکار بر باعث خسته شدن خوانند میشه
لحن نوشتار از قول یه کارکتر یه دستی لازم رو نداشت، بین عامیانه و ادبی جا به جا شد چند بار
مشخصا فکر خوبی پشت سر داستانت و روش وقت و فکر گذاشته میشه، اگه همینجوری پیشرفت کنی اخرش عالی میشی :53:
و در کل داستانت انقدر خوب هست که بخوام براش نظر بزارم، کسایی که میشناسن میدونن چقدر کم پیش میاد :54:
-------------------------
ویرایش ممد :
فصل عوض شد، اون قسمت هایی که جا مونده بود رو دیشب انقدر خسته بودم داشتم زمین رو گاز میزدم !!! به خاطر همین جا موند. الان درست شد.
ممنون sinner
خوب خیلی خیلی از دسته جفتتون ممنونم هم مرتضی هم ممد
خوب داستان عالی بود
ولی فک کنم نظرات بچه ها خیلی روی مرتضی تاثیر گذاشت
مرتضی براردم واجب بود 8 صفحه قصر هکتور رو توصیف کنی؟؟؟؟
من توی 8 صفحه ی اول خیلی حوصلم سر رفت و تنها مشکلت تو این فصل از نظر من همین بود
ولی بقسه صفحات عالی بود
با سلام ممنون از زحمات زیادی که کشیدیناین فصل بسیار بسیار فصل کامل و خوبی بودبه خوبی به مسائل مختلف پرداخنه بودید فقط 1 سوال که میدونم در قسمت های بعدی بهش پاسخ داده میشه:این هرمیت بود که دوباره خاطرات و قدرت اصلی کوروش رو زندانی کرد؟و اینکه من به هیچ عنوان نسبت به قدرتمند کردن کوروش خوشبین نیستم چرا که شخصیت منفی داستان که هنوز در حاله ای از ابهام هست در فصل های اول داستان به زیردستانش گفت که به هرشکلی که شده باید قدرت های کوروش رو بیدار کنن و همینطور اماندا گری که با اون قدرتش انچنان از کوروش میترسه که به تته پته میفتهاما شخصیت دست شیطان بنظر من جذابترین شخصیت داستانه چون به اتش های زیادی تسلط داره و میتونه که به کوروش کمک خیلی زیادی بکنه اما کوروش که الان به مقام بزرگ خاندانش رسیده با این سن کم آیا خطر افشاء هویتش تهدیدش نمیکنه؟ این داستان واقعا جذابیت زیادی دارهدرود بر شما