در مورد نژاد آلفرد ، در طول هزاره های مختلف خشایار چون می خواست بچه های بدنیا اومده از نسل خواهرش قوی تر و دارای ویژگی های برتری بشن , باعث وصلتشون با نژادهای خاص میشد و آلفرد از نسل ده ها و شاید بیشتر موجود باشه ولی اون چه که تو داستان ذکر شده و ما مسلماً مطمئنیم در موردش اینه که آلفرد ویژگی های 4 نسل رو مستقیم داره:
1- مکنده قدرت
2- ذهن پردازان
3- اجنه از طرف مادربزرگ پدریش
4- شبیه ساز از طرف مادرش
یه جایی گفتی به علت مکنده بودن می تونه قدرت بیش از حد جذب کنه. این رو تصحیح کنم که به علت مکنده بودن می تونه قدرت جذب کنه ولی بیش از حد جذب کردنش به خاطر بدنشه که بدن شبیه ساز و گنجایش بالایی برای جذب قدرت داره و همون طور که هادور و آکشا پی برده بودن و می گفتن انگار کل بدنش جادو هستش - همین دارا بودن بدن یک شبیه سازه. به علت همنی بدن هم هستش که آلفرد می تونه قدرتش رو کم و زیاد کنه تا بتونه از هر دروازه ای به هر مکانی بره. چون بقیه این قابلیت رو ندارن ، بسته به قدرتشون نیاز به دروازه ای دارن که توانیی انتقال اون حجم قدرت بدنشون رو داشته باشه.
در مورد نژاد آلفرد ، در طول هزاره های مختلف خشایار چون می خواست بچه های بدنیا اومده از نسل خواهرش قوی تر و دارای ویژگی های برتری بشن , باعث وصلتشون با نژادهای خاص میشد و آلفرد از نسل ده ها و شاید بیشتر موجود باشه ولی اون چه که تو داستان ذکر شده و ما مسلماً مطمئنیم در موردش اینه که آلفرد ویژگی های 4 نسل رو مستقیم داره:
1- مکنده قدرت
2- ذهن پردازان
3- اجنه از طرف مادربزرگ پدریش
4- شبیه ساز از طرف مادرش
سلام
توضیحات تکمیلی خوبیه، یادم رفته بود اضافه کنم.
فقط با وجودِ شبیه ساز بودن، نمیتونیم اون رو ذهن پرداز بدونیم.
یه جایی گفتی به علت مکنده بودن می تونه قدرت بیش از حد جذب کنه. این رو تصحیح کنم که به علت مکنده بودن می تونه قدرت جذب کنه ولی بیش از حد جذب کردنش به خاطر بدنشه که بدن شبیه ساز و گنجایش بالایی برای جذب قدرت داره و همون طور که هادور و آکشا پی برده بودن و می گفتن انگار کل بدنش جادو هستش - همین دارا بودن بدن یک شبیه سازه. به علت همنی بدن هم هستش که آلفرد می تونه قدرتش رو کم و زیاد کنه تا بتونه از هر دروازه ای به هر مکانی بره. چون بقیه این قابلیت رو ندارن ، بسته به قدرتشون نیاز به دروازه ای دارن که توانیی انتقال اون حجم قدرت بدنشون رو داشته باشه.
اینجوری که کتاب گفته مکنده های قدرت قابلیت جذب بالای جادو نسبت به دیگران رو دارن:
- تاليا، عالیجناب یک مکنده قدرت هستند، برای همین هم به مراتب بیشتر از هر کسی میتونند، قدرتمند بشند.
یعنی در حالت عادی هم مکنده ها بیشتر از بقیه جادو جذب میکنن.
بازم میدونیم که هم میتونه مقدار جادو رو کم و زیاد کنه (احتمالا به خاطر مکنده بودنش) و هم جادوی سرکش و متفاوت شبیه ساز رو جذب کنه ولی جایی گفته نشده قابلیت بالای جذب جادوش (تنها) به دلیل نژادِ شبیه سازه.
خشی:
اما شبیه سازها دو خصوصیت متمایز و منحصر به فرد دارند؛ بدن متفاوت و ذهن تو در تو که در این مورد به خاطر حفاظت گویها از ذهنت خصوصیت دوم قابل تشخیص نبود. از طرفی تو یک مکنده قدرت بودی برای همین هم از نظر بدنی شباهت زیادی به شبیه سازها نداشتی. اما باید اعتراف کنم که در این مورد اشتباه کردم، جای دادن چنین قدرتی در چنین بدنی تنها نشان دهنده اینه که تو تمام خصوصیت ها رو با هم داری. یک بدن خاص با قدرت عجیب و فوق العاده؛
ذهن پرداز بودن با شبیه ساز بودنش منافاتی نداره که میگی چون شبیه سازه نمی تونیم ذهن پرداز بدونیمش. چون دقت کنی وقتی تو جزیره دنبال ریتا و بقیه بودن با جادوهایی که مخصوص ذهن پردازهاست برخورد کردن و آلفرد میگه که اونها چون مثل خودش ذهن پرداز نیستن و فقط جادوش رو یاد گرفتن مثل آلفرد نمی تونن چشم هایی که برای مراقبت از غار گذاشته بودن روکنترل کنن. و چندین جا خودش و خشایار رو به عنوان اخرین ذهن پردازها بر شمرده.
ذهن پردازها خصوصیت جادوهای ذهنی فوق العاده بالایی داشتن و ...
به نظرم می تونیم اینجوری بگیم که آلفرد تمام خصوصیات سه نژاد ذهن پرداز و مکندگان قدرت و شبیه ساز ها رو داره.
قدرت های ذهنی فوق العاده بالا به همراه جادوهای ذهن پردازها که زیر نظر خشایار یادشون گرفت و فیزیک مکندگان قدرت به همراه جادوهاشون که از کتاب سرخ یاد گرفته و نوع خاص بدن شبیه ساز ها رو هم داره ولی جادویی از شبیه سازها رو فعلا یاد نگرفته , چون اون قوم هم جادوهای مخصوص خودشون رو داشتن ( اولین باری که با مهراد درگیر شد و وقتی بیهوش بود خشایار گفت که اون شبیه سازیه که بعد قرن ها دیده و شانس آوردن که جادوی مخصوص شبیه سازها رو بلد نبوده وگرنه کارشون تموم بود)
این جادوهای مخصوص سه قوم واقعا مختص به خودشون بوده به علت خصوصیت نژادیشون مثل کگه گنکای تو ناروتو که نینجوتسوهای خانوادگی هر خاندانی داشته.
ذهن تو در تو رو آلفرد طبق نقل قول بالات دارا هستش ولی قدرت جادوهای ذهنیش به خاطر ذهن پرداز بودنشه و ذهن تو در تو بیشتر خصوصیت دفاعییه مثل مادرش که کسی نمی تونست ذهنش رو بخونه.
سوال اینحاست نگهبان زمان قبلی اونا از کجا اورده
اینجایی ادرس میدم خشایار به الفرد در مورد حابجای میگه اگ منظورت همبنه
صفحه 599 فصل 61. صفحه ۱۶۶۸ فایل کلی پی دی اف
احتمالا از نگهبان زمان قبلی گرفته و نگهبان های قبلی هم از الندرِ سابق گرفتن.
گیومرتا حرفی از طلسم نزده و ظاهرا به خواهرش هم نرسیده. پس احتمالا به نگهبان زمان بخشیده شده.
احتمالا از نگهبان زمان قبلی گرفته و نگهبان های قبلی هم از الندرِ سابق گرفتن.
گیومرتا حرفی از طلسم نزده و ظاهرا به خواهرش هم نرسیده. پس احتمالا به نگهبان زمان بخشیده شده.
سوال ک قبلا داشتم رو تکراز میکنم اگ متعلق به خشایار بوده چرا بین جوایز هست.نباید به الفرد یا نگهبان زمان بعدی میداد
یعنی اینم بعد استفاده غیب شده
سوال ک قبلا داشتم رو تکراز میکنم اگ متعلق به خشایار بوده چرا بین جوایز هست.نباید به الفرد یا نگهبان زمان بعدی میداد
یعنی اینم بعد استفاده غیب شده
خب...
طلسم هشت گانه باروری توسط نگهبان دروازه جهنم ساخته و به پاس خدمات الندر ساخته شد تا در حفظ تعادل میان ابعاد و برای تداوم نسلش به همراه راز ساخت آن به او هدیه گردید.
این طلسم در عهد قدیم اولین بار برای ایجاد نسلی جدید از دو نژاد متضاد استفاده شده بود که بعدها به نام الفها شهرت پیدا کردند. گفته شده است که از این طلسم تنها هشت بار می توان استفاده کرد و با هر بار استفاده یکی از نشانهای روی رئوس آن ناپدید خواهد شد. برای استفاده باید نشان، توسط شوهر روی شکم مادر قرار گیرد. عشق مادر به فرزند و تمایل وی برای زنده ماندن فرزندش سبب فعال شدن طلسم می شود. این طلسم با اهدای جادوی مادر و انتقال آن به بدن نوزاد، روح را به جنین هدیه می دهد و در ازای آن نیروی حیات مادر را به دنیای مردگان انتقال می دهد. این تاوانی است که مادر برای داشتن فرزندی از دنیای مردگان که وجودش خلاف قوانین طبیعت است، باید پرداخت کند.
راز ساخت این طلسم تنها در یک کتاب نگاشته شده است که صاحب آن در صورت داشتن توانایی بالا در درک جادو می تواند آن را بخواند. فراموش نکنید، برای ساخت مجدد این طلسم باید مجددا خدمتی به نگهبان دروازه جهنم صورت گیرد.
نمی دونم. ولی توضیح رو بخون. میگه اولین بار برای ایجاد نسل الف ها استفاده شد. این با استفاده ی الندر برای بچه دار شدن در تضاد نیست؟
راز ساختش هم که دست الندر بود، شاید قبلا یه نفر جدیدشو ساخته؛ که زیاد منطقی نیست مخصوصا که نگهبان دروازه جهنم توی تمام این چند هزار سال فقط یبار با خشایار ملاقات داشته و زیاد اجتماعی نیس.
شایدم به هر دلیلی بعد از استفاده ی خشایار، غیب شده.
-------------------------------
قسمت آبی رو بخون. اگر معنیش اونی باشه که فکر میکنم، آدام باید خیلی قوی باشه.
ولی بازم سوال میشه چرا قدرت سیاهِ مادرِ گیومرتا فقط به دخترش رسید.
خب...نمی دونم. ولی توضیح رو بخون. میگه اولین بار برای ایجاد نسل الف ها استفاده شد. این با استفاده ی الندر برای بچه دار شدن در تضاد نیست؟
راز ساختش هم که دست الندر بود، شاید قبلا یه نفر جدیدشو ساخته؛ که زیاد منطقی نیست مخصوصا که نگهبان دروازه جهنم توی تمام این چند هزار سال فقط یبار با خشایار ملاقات داشته و زیاد اجتماعی نیس.
شایدم به هر دلیلی بعد از استفاده ی خشایار، غیب شده.-------------------------------
قسمت آبی رو بخون. اگر معنیش اونی باشه که فکر میکنم، آدام باید خیلی قوی باشه.
ولی بازم سوال میشه چرا قدرت سیاهِ مادرِ گیومرتا فقط به دخترش رسید.
ظاهرا اول برای ایحاد الف ها درست شده.شاید حتی مسله به قبل ازدواج الندر بر میگرده.مسله اینجاست از چ دو نژاد متضادی درست شده؟
اول اینکه یکی از الف ها سازنده خنجر کشنده شیطان هست
دوم اینکه خشایار میخاست ادام با یکی از الف ها ازدواج کنه.چطور قدرتی دارن که باعت میشه قدرت ادام ازاد بشه
(یه ایده هم دارم ک میدونم غلطه اینکه ممکنه اون دو نژادی که الف ها از اونا ب وجود اومدن ربطی به نڗاد های مورد بحث خودمون باشه یا حتی شیاطین)
منظورتو از وجود تضاد نمیدونم چی هست.
......................................
درباره قدرت ادام یادته مورداک چی به الفرد گفت.
پدرت بخاطر پدر و مادرش باید از تو قویتر میبود ولی چون قدرتش فعال نشده بود برای همین قدرت به تو منتقل شده
......................
اگر گیومرتا نمیگفت مادر من پرنسسی از دنیاه سیاه بوده فک میکردم مادرشون فرق داشته(ملکه سیاه و گیومرتا).نمیدونم چرا گفته خواهر بزرگتر من در هر صورت اگ این حرفم نمیزد فکر میکردم گیومرتا بصورت عادی دنیا اومده و فقط برای ملکه سیاه از طلسم استفاده شده.
ظاهرا اول برای ایحاد الف ها درست شده.شاید حتی مسله به قبل ازدواج الندر بر میگرده.مسله اینجاست از چ دو نژاد متضادی درست شده؟
اول اینکه یکی از الف ها سازنده خنجر کشنده شیطان هست
دوم اینکه خشایار میخاست ادام با یکی از الف ها ازدواج کنه.چطور قدرتی دارن که باعت میشه قدرت ادام ازاد بشه
(یه ایده هم دارم ک میدونم غلطه اینکه ممکنه اون دو نژادی که الف ها از اونا ب وجود اومدن ربطی به نڗاد های مورد بحث خودمون باشه یا حتی شیاطین)
منظورتو از وجود تضاد نمیدونم چی هست.
......................................
درباره قدرت ادام یادته مورداک چی به الفرد گفت.
پدرت بخاطر پدر و مادرش باید از تو قویتر میبود ولی چون قدرتش فعال نشده بود برای همین قدرت به تو منتقل شده
......................اگر گیومرتا نمیگفت مادر من پرنسسی از دنیاه سیاه بوده فک میکردم مادرشون فرق داشته(ملکه سیاه و گیومرتا).نمیدونم چرا گفته خواهر بزرگتر من در هر صورت اگ این حرفم نمیزد فکر میکردم گیومرتا بصورت عادی دنیا اومده و فقط برای ملکه سیاه از طلسم استفاده شده.
شاید طلسم به الندر بخشیده شده و الندر اجازه داده اول دو نفرِ دیگه ازش استفاده کنن؛ وگرنه توضیح دیگه ای نداره.
ولی بازم یکم مشکوکه. خنجر توسط یه الف و احتمالا توی دوران الندر ساخته شده چون پرنده زمانی خودشو نشون داد که خنجر غیب شده و پرنده هم که همیشه فقط با الندر بوده(ظاهرا). یعنی باید فرض کنیم الندر عمر طولانی داشته که اون دو نژادِ متفاوت ازدواج کردن و بچه دار شدن و بچه هاشون اون خنجر رو درست کردن.
یا اینکه باید فرض بگیریم گذرِ زمان توی دنیای الف ها نسبت به دنیای الندر خیلی سریع تر بوده.
فعال سازی قدرت آدام ربطی به خود الف نداشت، مربوط به گنجینه هایی بود که داشتن. اونم الف های نقره ای نه هر الفی.
منظورم از تضاد همین بود که طلسم به الندر بخشیده شده بود تا بچه دار بشه ولی اول برای الف ها استفاده شد.
-------------------------------------------
"خوشبختانه تو یک دورگه هستی و قدرت ذهن پرداز ها رو داری. هر چند پدرت به خاطر مادر و پدرش باید قدرتمندتر از تو می بود، اما قدرتش غیرفعال بوده، برای همین قدرت به تو منتقل شده، قدرت تو هم به خاطر دزدیدن قدرت گوی فعال شده."
پرت بودن مورداک از مرحله رو که ندید بگیریم(که میگم عجیب نیست خنجرها یکی باشن و مورداک نفهمیده باشه)؛ می رسیم به موضوع انتقال قدرت.
ولی قبلش؛ درباره ی اینکه مورداک تصور میکنه آدام باید قوی تر از آلفرد باشه؛ یه نکته هست. و اینه که مورداک نمیدونه سامانتا شبیه ساز هست برای همین فکر میکنه آدام ظرفیت بیشتری نسبت به آلفرد داره.
ولی منظورش رو از منتقل شدنِ قدرت درک نمی کنم. منظورش اینه که قدرت جادوییه آدام به آلفرد منتقل شده؟ این که منطقی نیست چون آدام می تونست بخشی از قدرتش رو با گنجینه های دنیای الف ها فعال کنه. همینطور الان هم قدرتش رو فعال کرده. آلفرد که قدرتشو پس نداده، پس آدام قدرت رو از کجا بدست آورده؟
شایدم منظورش چیز دیگه ایه.
--------------------------------------------
درباره گیومرتا؛ دو قلو نیستن؟ شاید خواهرش زودتر بدنیا اومده و برای همین جادوی مادرش رو به ارث برده و چیزی برای گیومرتا نمونده بود:65:
وگرنه غیرممکن هست که ملکه با طلسم بدنیا بیاد و مادرشون زنده بمونه تا گیومرتا رو بدنیا بیاره.
شاید طلسم به الندر بخشیده شده و الندر اجازه داده اول دو نفرِ دیگه ازش استفاده کنن؛ وگرنه توضیح دیگه ای نداره.
ولی بازم یکم مشکوکه. خنجر توسط یه الف و احتمالا توی دوران الندر ساخته شده چون پرنده زمانی خودشو نشون داد که خنجر غیب شده و پرنده هم که همیشه فقط با الندر بوده(ظاهرا). یعنی باید فرض کنیم الندر عمر طولانی داشته که اون دو نژادِ متفاوت ازدواج کردن و بچه دار شدن و بچه هاشون اون خنجر رو درست کردن.
یا اینکه باید فرض بگیریم گذرِ زمان توی دنیای الف ها نسبت به دنیای الندر خیلی سریع تر بوده.فعال سازی قدرت آدام ربطی به خود الف نداشت، مربوط به گنجینه هایی بود که داشتن. اونم الف های نقره ای نه هر الفی.
منظورم از تضاد همین بود که طلسم به الندر بخشیده شده بود تا بچه دار بشه ولی اول برای الف ها استفاده شد.
-------------------------------------------
"خوشبختانه تو یک دورگه هستی و قدرت ذهن پرداز ها رو داری. هر چند پدرت به خاطر مادر و پدرش باید قدرتمندتر از تو می بود، اما قدرتش غیرفعال بوده، برای همین قدرت به تو منتقل شده، قدرت تو هم به خاطر دزدیدن قدرت گوی فعال شده."
پرت بودن مورداک از مرحله رو که ندید بگیریم(که میگم عجیب نیست خنجرها یکی باشن و مورداک نفهمیده باشه)؛ می رسیم به موضوع انتقال قدرت.
ولی قبلش؛ درباره ی اینکه مورداک تصور میکنه آدام باید قوی تر از آلفرد باشه؛ یه نکته هست. و اینه که مورداک نمیدونه سامانتا شبیه ساز هست برای همین فکر میکنه آدام ظرفیت بیشتری نسبت به آلفرد داره.
ولی منظورش رو از منتقل شدنِ قدرت درک نمی کنم. منظورش اینه که قدرت جادوییه آدام به آلفرد منتقل شده؟ این که منطقی نیست چون آدام می تونست بخشی از قدرتش رو با گنجینه های دنیای الف ها فعال کنه. همینطور الان هم قدرتش رو فعال کرده. آلفرد که قدرتشو پس نداده، پس آدام قدرت رو از کجا بدست آورده؟
شایدم منظورش چیز دیگه ایه.--------------------------------------------
درباره گیومرتا؛ دو قلو نیستن؟ شاید خواهرش زودتر بدنیا اومده و برای همین جادوی مادرش رو به ارث برده و چیزی برای گیومرتا نمونده بود:65:
وگرنه غیرممکن هست که ملکه با طلسم بدنیا بیاد و مادرشون زنده بمونه تا گیومرتا رو بدنیا بیاره.
واقعا راجب این مسائل جوابی ندارم تنها میشه حدسیاتی زد که دلیل محکمی واسشون وجود نداره.
........
داشتم نگاهی به کتاب میکردم .داخل کتاب گفته شده بود پنچمین فرزند شیطان ذهن پراز هست با توجه ب اینکه خشایار و خواهر زادهش ظاهر تنها دو بازمانده هستن معلوم نیست پنجمین فرزند از کجا اومده.مثلا ایا فرزند ملکه سیاه هست؟
دوم مورداک خودشو اولین سفیر از قوم مکندگان معرفی میکنه اینجور بنظر میاد که مجمع سفیران رو نه الندر بلکه سفیر کبیرها.شاید اخریشون طرح ریزی کرده باشن.
دوم در وصیت نامه خشایار به الفرد میگه تا زمانی نگهبان زمان تعیین نشده و برای تایید پیش تو نیومده از عصا محافظت کن
مسله اینجاست چه کسی یا کسایی انتخاب و تعیین میکنن نگهبان زمان رو.اگر در اختیار خشایار بود چرا گفته تا زمانی که تعیین نشده؟؟
دوم اینکه برای نگهبان زمان بودن نیاز به اموزش هست اگر نگهبان بعدی تعیین شده پس چرا خشایار اینجور صحبت کرده و اگر تعیین نشده پس توسط چه کسی اموزش میبینه؟
واقعا راجب این مسائل جوابی ندارم تنها میشه حدسیاتی زد که دلیل محکمی واسشون وجود نداره.
........
داشتم نگاهی به کتاب میکردم .داخل کتاب گفته شده بود پنچمین فرزند شیطان ذهن پراز هست با توجه ب اینکه خشایار و خواهر زادهش ظاهر تنها دو بازمانده هستن معلوم نیست پنجمین فرزند از کجا اومده.مثلا ایا فرزند ملکه سیاه هست؟
دوم مورداک خودشو اولین سفیر از قوم مکندگان معرفی میکنه اینجور بنظر میاد که مجمع سفیران رو نه الندر بلکه سفیر کبیرها.شاید اخریشون طرح ریزی کرده باشن.
دوم در وصیت نامه خشایار به الفرد میگه تا زمانی نگهبان زمان تعیین نشده و برای تایید پیش تو نیومده از عصا محافظت کن
مسله اینجاست چه کسی یا کسایی انتخاب و تعیین میکنن نگهبان زمان رو.اگر در اختیار خشایار بود چرا گفته تا زمانی که تعیین نشده؟؟
دوم اینکه برای نگهبان زمان بودن نیاز به اموزش هست اگر نگهبان بعدی تعیین شده پس چرا خشایار اینجور صحبت کرده و اگر تعیین نشده پس توسط چه کسی اموزش میبینه؟
چرا احتمال نمیدی پنجمین فرزندِ شیطان، خود آدام باشه؟
پنجمین فرزند ظاهرا یه ذهن پرداز هست که ملکه شخصا آموزشش داده و مدتی هم روی زمین فعالیت داشته از طرفی فردریک به آلفرد گفته آدام مدتی پیش فردریک زندگی میکرده و در نهایت دروازه ای به مقصدی نامعلوم زده.
از طرف دیگه خشایار میگه بعد از رفتن پنجمین از زمین، یه نفر به جای پنجمین فرزند کارها رو پیش برده که بعدها آلفرد میگه اون شخص مارلو پرز هست.
همینطور به نحوه ی کشته شدن بدلِ سامانتا هم دقت کن، سراسر کینه و بغض هست. بعید نیست این قتل به دستور آدام بوده باشه.
--------------------
اگه اشتباه نکنم آتش میگه جایگان سفیر کبیری رو الندر ساخته. پس احتمال میدی ممکنه الندر فقط جایگاه سفیر کبیری رو ساخته باشه؟ یعنی فکر میکنی مکنده ها اول سفیر کبیر بودن و بعدها از بینشون یه سفیر (مورداک) پیدا شد؟
--------------------
درباره نگهبان زمان:
"... اما تو وظیفه داری تا زمانیکه نگهبان بعدی انتخاب نشده و برای تأیید پیش تو نیامده، از عصای من محافظت کنی"
و
"الان که من مردم، حداقل یک ماه طول خواهد کشید تا نگهبان زمان بعدی به طور رسمی انتخاب بشه"
برداشتم از دو جمله اینه که نگهبان زمان توسط سفیرکبیر تائید میشه، حالا که رسما سفیر کبیر نیست، شاید قرار باشه توسط مجمع تائید بشه(ربطشون به هم رو نمی فهمم و این احتمال رو هم نمی دم)
ولی با توضیحاتی که خشایار درباره آموزش خودش زیر نظر نگهبان قبلی گفت، احتمالا همه ی نگهبان ها توسط نگهبان قبلی انتخاب میشن و آموزش می بینن و حالا هم تائیدش به نظر آلفرد بستگی داره.
و این احتمالم هست که تا قبل از سفیر کبیر، تائیدِ نگهبان با نگهبانِ قبلی بوده؛ ولی حالا که الندر وجود داره دوباره همه چیز برمیگرده زیر نظر خودش.
اینا به کنار... اینجوریا هم نبود که سینا سوتی نده. نمونش زانتروس که از نژادیه که هیچوقت دروغ نمیگه ولی آلفرد شک می کنه که شاید جونیور داره بهش دروغ میگه.
چرا احتمال نمیدی پنجمین فرزندِ شیطان، خود آدام باشه؟
پنجمین فرزند ظاهرا یه ذهن پرداز هست که ملکه شخصا آموزشش داده و مدتی هم روی زمین فعالیت داشته از طرفی فردریک به آلفرد گفته آدام مدتی پیش فردریک زندگی میکرده و در نهایت دروازه ای به مقصدی نامعلوم زده.
از طرف دیگه خشایار میگه بعد از رفتن پنجمین از زمین، یه نفر به جای پنجمین فرزند کارها رو پیش برده که بعدها آلفرد میگه اون شخص مارلو پرز هست.
همینطور به نحوه ی کشته شدن بدلِ سامانتا هم دقت کن، سراسر کینه و بغض هست. بعید نیست این قتل به دستور آدام بوده باشه.--------------------
اگه اشتباه نکنم آتش میگه جایگان سفیر کبیری رو الندر ساخته. پس احتمال میدی ممکنه الندر فقط جایگاه سفیر کبیری رو ساخته باشه؟ یعنی فکر میکنی مکنده ها اول سفیر کبیر بودن و بعدها از بینشون یه سفیر (مورداک) پیدا شد؟
--------------------
درباره نگهبان زمان:
"... اما تو وظیفه داری تا زمانیکه نگهبان بعدی انتخاب نشده و برای تأیید پیش تو نیامده، از عصای من محافظت کنی"
و
"الان که من مردم، حداقل یک ماه طول خواهد کشید تا نگهبان زمان بعدی به طور رسمی انتخاب بشه"برداشتم از دو جمله اینه که نگهبان زمان توسط سفیرکبیر تائید میشه، حالا که رسما سفیر کبیر نیست، شاید قرار باشه توسط مجمع تائید بشه(ربطشون به هم رو نمی فهمم و این احتمال رو هم نمی دم)
ولی با توضیحاتی که خشایار درباره آموزش خودش زیر نظر نگهبان قبلی گفت، احتمالا همه ی نگهبان ها توسط نگهبان قبلی انتخاب میشن و آموزش می بینن و حالا هم تائیدش به نظر آلفرد بستگی داره.
و این احتمالم هست که تا قبل از سفیر کبیر، تائیدِ نگهبان با نگهبانِ قبلی بوده؛ ولی حالا که الندر وجود داره دوباره همه چیز برمیگرده زیر نظر خودش.اینا به کنار... اینجوریا هم نبود که سینا سوتی نده. نمونش زانتروس که از نژادیه که هیچوقت دروغ نمیگه ولی آلفرد شک می کنه که شاید جونیور داره بهش دروغ میگه.
اتفاقا من وقتی کتابو خوندم نظرم رو همین بود که ادام پنجمین هست.منتها یادم نیست کی و چطور یکی من از این نظر دور کرد.پس تا حدودی درست فکر میکردم.
فکر نمیکردم ادام اینجور خشن بخاد رفتار کنه با سامانتا.البته احتمال داره بخاطر ازدواج و مجددش و پسرش هم باشه.شاید هم مارلو انتقام گرفته.
.............
میدونی من فکر میکنم الندر تنها سفیر کبیر رو ایجاد کرده یه جایگاه ضعیفتر نسبت به الندر چون کسی نبوده که لیاقت و خصوصیات الندر شدن رو داشته باشه. بنا به دلیلی که نمیدونم سفیر کیبر احتمالا اخریشون مجمع رو پایگزاری کرده.اگ توجه داشته باشی قوانین مجمع هم توسط اخرین سفیر کبیر نوشته شده.(بنا ب دلیلی احتمالا دیگ سفیر کبیری نمیتوسته انتخاب بشه)
اگر مجمع سفیران از همون ابتدا و بعد از الندر ب وجود اومده چرا مورداک خودش رو اولین شفیر از قوم مکندگان میدونه.
درسته که سفیر کبیر از قوم مکندگان بوده ولی در این سال ها میبایست قبل از مورداک هم سفیری در مجمع اگر وجود داشت می بود
من میگم تا زمانی الندر بود نیازی به سفیر کبیر نبود .تا زمانی سفیر کبیر بود نیازی ب مجمع نبود.
حالا اگر این قضیه یه سوتی باشه دیگ نمیدونم
سلام
در مورد دوقلو بودن گیومرتا و خواهرش منم خیلی موافقم. چون با توجه به حرف هایی که خشایار هنگام تولد آدام گفت مادر روحش رو تقدیم میکنه تا بچه بدنیا بیاد. پس یه بار بیشتر نمیتونسته زایمان کنه و احتمالا دوقلو بودن. اینجوری میشه حدس زد چرا خواهره قدرت مادرشو گرفته و گیومرتا هیچ بویی از قدرت مادرش نداشته.
در مورد انتقال قدرت از آدام به آلفرد که مورداک گفت، به نظرم منظورش این بوده که شکوفا شدن قدرت به آلفرد رسیده. وگرنه خاندان آلفرد نسل اندر نسل مکنده بودن اما هیچ کدوم نمیتونستن از قدرتشون استفاده کنن. در واقع این قدرت مثل میزبان که از مادر به فرزند منتقل میشده از نسلی به نسل دیگه منتقل شده.
درباره شک کردن آلفرد به زانتروس، آلفرد به خاطر شرایط بدنی و ذهنیش این جوری شده و به همه شک میکنه. قبلا در اوایل داستان فکر میکنه که تئودور گوی رو دزدیده و بهش حمله می کنه. این احتمالا تاثیر روح هم میتونه باشه. مخصوصا این اواخر قدرتش بیشتر شده و مدام داره تو سر آلفرد همه رو متهم میکنه.
درباره خشایار و نگهبان زمان، اوایل داستان خشایار گفت من آخرین نگهبان زمانم اما بعدا خود سینا اصلاح کرد و گفت نمیخواد همچین مقامی رو حذف کنه. یه سری از تناقضات مربوط به این میشه. مثلا آموزش نگهبان زمان یه مکانیزمی داره که چون خشایار آخرین بوده به نحوه انتخابش و آموزشش اشاره نکرده سینا. اما الان ما رو دچار مشکل می کنه. از طرفی الندر قبلی عصای سیمرغ دستش بوده و یه جا گفته شده تو داستان که این عصا متعلق به نگهبان زمانه و فقط اون میتونه از عصا استفاده کنه. من موندم چرا زمان الندر نگهبان زمان نداشتیم؟ البته آتش میگه که فرمانروا نمیتونست از عصا استفاده کنه اما یجوری رفتار میکرد که فکر کنن عصا مال اونه. احتمال میدم الندر مقامش از نگهبان زمان بالاتر بوده و برای اینکه ملت نگن چرا ارکان جادو که یکیش نگهبان زمانه رو نداریم، خودش رو همزمان نگهبان زمان و الندر معرفی کرده. وگرنه به نظرم یه جایی گفته میشه که نمیشه نگهبان زمان وجود نداشته باشه. در کل همه این مبحث نگهبان زمان درهم برهم و پر از تناقض هست.
در مورد ارکان قدرت این جور که من فهمیدم، در راس امور الندره و بعد از اون سفیر کبیر هست. بعد از اونها نگهبانان زمان و جادو هستن که مقامشون با هم برابره. مجمع زیر نظر الندر یا سفیر کبیر کار می کنه و مرتبش از نگهبانان زمان و مکان پایین تر هست.
میدونیم که نگهبانان میتونن بر سفرا نظارت کنن و اگه کار خلافی انجام دادن اونها رو محاکمه کنن. اما سفیر کبیر میتونه با تغییر قوانین حکم نگهبانان جادو رو ملغی کنه. یه چیز دیگه که یادم اومد این که مقام سفیر کبیری توسط یه نیروی ماورایی به آلفرد اعطا شد و اعضای مجمع از این مقام آلفرد اطلاع ندارن. مجمع به نظرم مثل مجلس خودمون میمونه که نماینده های مردم اقوام مختلف درش عضو هستن و از سفیران هم فقط یک نماینده میتونه داخل هیئت رئیسه باشه. فکر نمیکنم جایی در داستان گفته شده باشه که سفیران هم عضو مجمع هستن. بلکه اونها فقط مقام سفیران رو تایید میکنن. دقیقا مثل مجلس خودمون که رئیس جمهور رو تایید میکنن.
اینکه مورداک میگه من اولین سفیر مکنده هستم هیچ اشکالی به وجود نمیاره. اولا که هیچ جایی گفته نشده تا زمانی که مکنده ها هستن حتما باید سمتی در حد سفیر کبیر و سفیر داشته باشن. احتمالا قدرت مورداک در حدی نبوده که سفیر کبیر بشه. اما با توجه به قدرتی که داشته شرایط احراز جایگاه سفیری رو داشته. طبق داستانی که خشایار درباره سرنوشت خانوادش میگه، احتمالا اون در جوانی با مورداک ملاقات داشته و به نظرم میشه نتیجه گرفت مورداک اولین و آخرین سفیر مکنده بوده تا زمان آلفرد.
طلسم باروری قبل از الندر قبلی دست نگهبان دروازه های جهنم بوده و ایجاد نژادی جدید به نام الف میتونه کار استفاده کنندگان قبلی از اون باشه. توی داستان این نگهبان درازه جهنم شخص خیلی مهم و قدرتمندی هست که اگه داستان ادامه پیدا کنه نقش مهمی خواهد داشت. قدرتش هم در حد بالایی هست و به نظرم میتونه یکی از فرمان روایان کهن باشه.
اتفاقا من وقتی کتابو خوندم نظرم رو همین بود که ادام پنجمین هست.منتها یادم نیست کی و چطور یکی من از این نظر دور کرد.پس تا حدودی درست فکر میکردم.
فکر نمیکردم ادام اینجور خشن بخاد رفتار کنه با سامانتا.البته احتمال داره بخاطر ازدواج و مجددش و پسرش هم باشه.شاید هم مارلو انتقام گرفته.
.............
میدونی من فکر میکنم الندر تنها سفیر کبیر رو ایجاد کرده یه جایگاه ضعیفتر نسبت به الندر چون کسی نبوده که لیاقت و خصوصیات الندر شدن رو داشته باشه. بنا به دلیلی که نمیدونم سفیر کیبر احتمالا اخریشون مجمع رو پایگزاری کرده.اگ توجه داشته باشی قوانین مجمع هم توسط اخرین سفیر کبیر نوشته شده.(بنا ب دلیلی احتمالا دیگ سفیر کبیری نمیتوسته انتخاب بشه)
اگر مجمع سفیران از همون ابتدا و بعد از الندر ب وجود اومده چرا مورداک خودش رو اولین شفیر از قوم مکندگان میدونه.
درسته که سفیر کبیر از قوم مکندگان بوده ولی در این سال ها میبایست قبل از مورداک هم سفیری در مجمع اگر وجود داشت می بود
من میگم تا زمانی الندر بود نیازی به سفیر کبیر نبود .تا زمانی سفیر کبیر بود نیازی ب مجمع نبود.
حالا اگر این قضیه یه سوتی باشه دیگ نمیدونم
اتفاقا یکی منم از این نظر دور کرد و منم یادم نمیاد چرا و با چه استدلالی:23:
آدام به دنیای سیاه رفته(احتمالا پیش ملکه و شیطان) و بخشی از روحش رو با کمکشون فدا کرده و الان هم برای اونا کار میکنه و حتما برای اونا عهد وفاداری هم بسته. دیگه میشه حدس زد برای شیاطین چه جنایاتی میکنه و چقدر از شخصیتی که داشته فاصله گرفته. مخصوصا اگر فرزند پنجم باشه.
از طرفی سامانتا هم ازش جدا شده و آدام بعد از پدرش، تنها امید زندگیش هم از دست داده. توضیحات فردریک و دیگران رو درباره تغییر آدام بخون. بعید نیست کلا تغییر کرده باشه و نسبت به همه کینه به دل گرفته باشه.
پسرش؟ تا جایی که میدونم هیچکس از هویت واقعی آلفرد اطلاع نداره حتی آدام. فکر می کنن فرزندِ همسرِ دوم سامانتا هستش.
--------------------------------------------
آتیش یچزایی گفته، درباره ی اینکه چون برای رسیدن به الندری پیش نیازهایی بوده و الندر می دونست این پیش نیازها پیدا نمیشه پس مقام سفیرکبیری رو ساخت(که هنوز نمی دونم چه فرقی با الندر داره).
اما چه دلیلی برای این داری که آخرین سفیر کبیر، مجمع و شورای سفیران رو ساخته باشه؟ مخصوصا که روسای مجمع درباره ی کشته شدن همه سفرکبیرها اطلاع دارن.
غیر از اینکه فکر میکردن نسلشون در حال انقراض هست و برای مدت ها یا همیشه قرار نیست سفیر کبیر و حتی سفیری از مکنده ها وجود داشته باشه. که باز جای تعجب داره چرا اولین سفیر مکنده نبوده.
یه سوال درباره مورداک کردی. ولی چرا باید اولین سفیر بودن بیشتر از اولین سفیر کبیر بودن به چشم بیاد؟ ببین اگر الندر فقط مقام سفیرکبیر رو ساخته باشه پس باید اولین سفیرکبیر بودن بیشتر به چشم بیاد تا اولین سفیر بودن.
ولی بیا با نظرت پیش بریم، اگر الندر مقام سفیر کبیری رو ساخته، این مقام توسط چه افرادی بخشیده میشد اون هم زمانی که گیومرتا سفیر کبیر نبود.
پست ویرایش شد
سلامدر مورد دوقلو بودن گیومرتا و خواهرش منم خیلی موافقم. چون با توجه به حرف هایی که خشایار هنگام تولد آدام گفت مادر روحش رو تقدیم میکنه تا بچه بدنیا بیاد. پس یه بار بیشتر نمیتونسته زایمان کنه و احتمالا دوقلو بودن. اینجوری میشه حدس زد چرا خواهره قدرت مادرشو گرفته و گیومرتا هیچ بویی از قدرت مادرش نداشته.
در مورد انتقال قدرت از آدام به آلفرد که مورداک گفت، به نظرم منظورش این بوده که شکوفا شدن قدرت به آلفرد رسیده. وگرنه خاندان آلفرد نسل اندر نسل مکنده بودن اما هیچ کدوم نمیتونستن از قدرتشون استفاده کنن. در واقع این قدرت مثل میزبان که از مادر به فرزند منتقل میشده از نسلی به نسل دیگه منتقل شده.
درباره شک کردن آلفرد به زانتروس، آلفرد به خاطر شرایط بدنی و ذهنیش این جوری شده و به همه شک میکنه. قبلا در اوایل داستان فکر میکنه که تئودور گوی رو دزدیده و بهش حمله می کنه. این احتمالا تاثیر روح هم میتونه باشه. مخصوصا این اواخر قدرتش بیشتر شده و مدام داره تو سر آلفرد همه رو متهم میکنه.
درباره خشایار و نگهبان زمان، اوایل داستان خشایار گفت من آخرین نگهبان زمانم اما بعدا خود سینا اصلاح کرد و گفت نمیخواد همچین مقامی رو حذف کنه. یه سری از تناقضات مربوط به این میشه. مثلا آموزش نگهبان زمان یه مکانیزمی داره که چون خشایار آخرین بوده به نحوه انتخابش و آموزشش اشاره نکرده سینا. اما الان ما رو دچار مشکل می کنه. از طرفی الندر قبلی عصای سیمرغ دستش بوده و یه جا گفته شده تو داستان که این عصا متعلق به نگهبان زمانه و فقط اون میتونه از عصا استفاده کنه. من موندم چرا زمان الندر نگهبان زمان نداشتیم؟ البته آتش میگه که فرمانروا نمیتونست از عصا استفاده کنه اما یجوری رفتار میکرد که فکر کنن عصا مال اونه. احتمال میدم الندر مقامش از نگهبان زمان بالاتر بوده و برای اینکه ملت نگن چرا ارکان جادو که یکیش نگهبان زمانه رو نداریم، خودش رو همزمان نگهبان زمان و الندر معرفی کرده. وگرنه به نظرم یه جایی گفته میشه که نمیشه نگهبان زمان وجود نداشته باشه. در کل همه این مبحث نگهبان زمان درهم برهم و پر از تناقض هست.
در مورد ارکان قدرت این جور که من فهمیدم، در راس امور الندره و بعد از اون سفیر کبیر هست. بعد از اونها نگهبانان زمان و جادو هستن که مقامشون با هم برابره. مجمع زیر نظر الندر یا سفیر کبیر کار می کنه و مرتبش از نگهبانان زمان و مکان پایین تر هست.
میدونیم که نگهبانان میتونن بر سفرا نظارت کنن و اگه کار خلافی انجام دادن اونها رو محاکمه کنن. اما سفیر کبیر میتونه با تغییر قوانین حکم نگهبانان جادو رو ملغی کنه. یه چیز دیگه که یادم اومد این که مقام سفیر کبیری توسط یه نیروی ماورایی به آلفرد اعطا شد و اعضای مجمع از این مقام آلفرد اطلاع ندارن. مجمع به نظرم مثل مجلس خودمون میمونه که نماینده های مردم اقوام مختلف درش عضو هستن و از سفیران هم فقط یک نماینده میتونه داخل هیئت رئیسه باشه. فکر نمیکنم جایی در داستان گفته شده باشه که سفیران هم عضو مجمع هستن. بلکه اونها فقط مقام سفیران رو تایید میکنن. دقیقا مثل مجلس خودمون که رئیس جمهور رو تایید میکنن.اینکه مورداک میگه من اولین سفیر مکنده هستم هیچ اشکالی به وجود نمیاره. اولا که هیچ جایی گفته نشده تا زمانی که مکنده ها هستن حتما باید سمتی در حد سفیر کبیر و سفیر داشته باشن. احتمالا قدرت مورداک در حدی نبوده که سفیر کبیر بشه. اما با توجه به قدرتی که داشته شرایط احراز جایگاه سفیری رو داشته. طبق داستانی که خشایار درباره سرنوشت خانوادش میگه، احتمالا اون در جوانی با مورداک ملاقات داشته و به نظرم میشه نتیجه گرفت مورداک اولین و آخرین سفیر مکنده بوده تا زمان آلفرد.
طلسم باروری قبل از الندر قبلی دست نگهبان دروازه های جهنم بوده و ایجاد نژادی جدید به نام الف میتونه کار استفاده کنندگان قبلی از اون باشه. توی داستان این نگهبان درازه جهنم شخص خیلی مهم و قدرتمندی هست که اگه داستان ادامه پیدا کنه نقش مهمی خواهد داشت. قدرتش هم در حد بالایی هست و به نظرم میتونه یکی از فرمان روایان کهن باشه.
جالبه که روح به هر دو بچه داده شد و احتمالا جادوی مادر به یکیشون.
فکر نکنم در نسل های گذشته قدرتی منتقل شده باشه. احتمالا هر چی که بوده قابلیت های همون نسل بوده و نهایتش اینه که چون والدین قدرتمند بودن، بچشون هم نسبت به دیگران مقداری قوی تر می شد.
ولی برای آدام موضوع فرق می کنه. اگر برداشتی که ما از عملکرد طلسم باروری داریم درست باشه، میشه گفت آدام قدرت جادویی مادرش رو کاملا به ارث برده، یعنی خود قدرت.
-----------------------------------------------------------
درباره زانتروس، عالی توجیه کردی. ولی نیت سینا چیز دیگه ای بود و توی پیام خصوصی که مدت ها پیش دادم خودش گفت که سوتی داده.
ولی با این توضیح که دادی میشه کامل جمش کرد.
----------------------------------------------------------
اگر اشتباه نکنم آتش گفت که الندر نمی تونست از هادس استفاده کنه. البته آتش گفت که الندر نمی تونست از عصای سیمرغ هم استفاده کنه که عجیبه که به عنوان قانونگذار همچین قدرتی نداشت که باعث میشه شک کنیم شاید استفاده از عصای سفید به جز محدودیت های قانونی، محدودیت های نژادی هم داشته(مثل عصای خننتا که آلفرد نمی تونست ازش استفاده کنه) و پیش نیازهایی داره و یکی از اون پیش نیازها، وارث قدرت تمپس بودنه.
اما یکی از دلایلِ اینکه الندر از عصای سیمرغ محافظت می کرد و سعی داشت دیگران هم فکر کنن یکی از میراث کهن هست، این بود که دخترش رو از تاج که یه میراث واقعی بود دور کنه و سرش با عصایی گرم باشه که مطمئن بود ملکه سیاه نمی تونه ازش استفاده کنه.
ولی اینا به کنار، عصای سیمرغ قدرت کنترل دالان های زمان رو داره یعنی به این برداشت می رسیم که بدون عصا، نگهبان زمانی هم وجود نداره. که باز به این برداشت می رسیم که در زمان الندر نگهبان زمان وجود نداشته(درباره ی قبلش مطمئن نیستیم)
ولی در کل این عصا یه وسیله ی جالب و به قدرتمندیه عصاهای فرمانروایان هست و احتمالا داستانِ جذابِ خودشو داره.
و یه نکته؛ فعلا نمیشه روی اطلاعات شعله های تاج حساب چندانی باز کرد. شعله های تاج نمی دونستن آلفرد شبیه ساز هست و همینطور فکر می کردن روحی که از داخل نیروی سیاه آلفرد باهاش حرف میزنه در اصل تجسم خواسته های همون بخش سیاه آلفرد هست.
که این بی اطلاعی ها میتونه به خاطر دستکاریه خشایار توی خاطرات و ذهن آلفرد باشه چون خود شعله هم میگه نظراتش برگرفته از اطلاعاتِ حافظه ی آلفرد هست و به بخش هایی که مه تسخیر کرده دسترسی نداره.
----------------------------------------------------------
احتمالا رتبه بندیه درستی کردی. البته نگهبان مکان نداریم، نگهبان جادو(میدونم منظورت جادو بود)
اعضای مجمع و احتمالا بقیه سفرا از مقام سفیرکبیری آلفرد مطلع شدن ولی جادویی که آلفرد ایجاد کرد در همون لحظه حافظه ی تمام سفرا رو دستکاری کرد(که احتمالا مقامش بهش این اجازه رو داده)
و اینکه مجمع هم سفرای دیگه رو انتخاب می کردن هم سفیر کبیر رو. (هم نماینده ی جدید هم رئیس جمهور)
درباره مجمع:
"مجمع سفیران از سه عضو اصلی و رؤسای سرزمین های آزاد که حمایت مجمع را قبول کرده، اما حاضر نبودند تحت سلطه یک سفیر قرار گیرند، تشکیل می شد. برای تصدی جایگاه خشایار هر یک از داوطلبین باید حمایت نصف به علاوه یک نفر از اعضای اصلی مجمع را برای خود به دست می آورد. خشایار حمایت ۴۰۰ نفر از ۷۷۴ نفر را به طور ثابت برخوردار بود و..."
-----------------------------------------------------------
درباره مورداک؛ عجیب نیست که بگیم دوازده سفیر کبیر از نژاد مکنده ها اومدن و رفتن و در نهایت مورداک به عنوان اولین و آخرین سفیرِ مکنده ها انتخاب شد؟ چون سفیر شدن از سفیرکبیر شدن خیلی راحت تر هست و باید تعداد سفرای مکنده ها بیشتر باشه.
همینطور عجیب نیست وقتی بگی مورداک اولین سفیر از نژادش هست ولی به این برداشت برسیم که آخرین هم بوده؟ چون هم مورداک و هم بزرگانِ مکنده ها که کتاب رو به مورداک سپردن از مورداک به عنوان اولین سفیر یاد میکنن. وقتی میگن اولین یعنی حتما دومین هم هست.
البته جای توجیه داره و میشه گفت امیدوار بودن در آینده سفیرهای دیگه ای هم داشته باشن و برای همین از کلمه اولین استفاده میکردن. ولی هر جور حساب کنی منطقی بود که میگفتن تنها سفیر از نژاد مکنده ها.
-----------------------------------------------------------
درباره ی طلسم:
"طلسم هشت گانه باروری توسط نگهبان دروازه جهنم ساخته و به پاس خدمات الندر ساخته شد تا در حفظ تعادل میان ابعاد و برای تداوم نسلش به همراه راز ساخت آن به او هدیه گردید. این طلسم در عهد قدیم اولین بار برای ایجاد نسلی جدید از دو نژاد متضاد استفاده شده بود که بعدها به نام الفها شهرت پیدا کردند."
از یه طرف میگه اصلا برای الندر ساخته شد از طرف دیگه میگه در عهد قدیم و اولین بار برای ایجاد نسل الف ها استفاده شد.
چه برداشت هایی از این توضیحات داری؟
احساس نمی کنی این تعاریف با هم در تضاد هستن؟
اتفاقا یکی منم از این نظر دور کرد و منم یادم نمیاد چرا و با چه استدلالی:23:آدام به دنیای سیاه رفته(احتمالا پیش ملکه و شیطان) و بخشی از روحش رو با کمکشون فدا کرده و الان هم برای اونا کار میکنه و حتما برای اونا عهد وفاداری هم بسته. دیگه میشه حدس زد برای شیاطین چه جنایاتی میکنه و چقدر از شخصیتی که داشته فاصله گرفته. مخصوصا اگر فرزند پنجم باشه.
از طرفی سامانتا هم ازش جدا شده و آدام بعد از پدرش، تنها امید زندگیش هم از دست داده. توضیحات فردریک و دیگران رو درباره تغییر آدام بخون. بعید نیست کلا تغییر کرده باشه و نسبت به همه کینه به دل گرفته باشه.
پسرش؟ تا جایی که میدونم هیچکس از هویت واقعی آلفرد اطلاع نداره حتی آدام. فکر می کنن فرزندِ همسرِ دوم سامانتا هستش.--------------------------------------------
آتیش یچزایی گفته، درباره ی اینکه چون برای رسیدن به الندری پیش نیازهایی بوده و الندر می دونست این پیش نیازها پیدا نمیشه پس مقام سفیرکبیری رو ساخت(که هنوز نمی دونم چه فرقی با الندر داره).
اما چه دلیلی برای این داری که آخرین سفیر کبیر، مجمع و شورای سفیران رو ساخته باشه؟ مخصوصا که روسای مجمع درباره ی کشته شدن همه سفرکبیرها اطلاع دارن.
غیر از اینکه فکر میکردن نسلشون در حال انقراض هست و برای مدت ها یا همیشه قرار نیست سفیر کبیر و حتی سفیری از مکنده ها وجود داشته باشه. که باز جای تعجب داره چرا اولین سفیر مکنده نبوده.یه سوال درباره مورداک کردی. ولی چرا باید اولین سفیر بودن بیشتر از اولین سفیر کبیر بودن به چشم بیاد؟ ببین اگر الندر فقط مقام سفیرکبیر رو ساخته باشه پس باید اولین سفیرکبیر بودن بیشتر به چشم بیاد تا اولین سفیر بودن.
ولی بیا با نظرت پیش بریم، اگر الندر مقام سفیر کبیری رو ساخته، این مقام توسط چه افرادی بخشیده میشد اون هم زمانی که گیومرتا سفیر کبیر نبود.
پست ویرایش شد
میدونم که ممکنه از شخصیت قبلی فاصله گرفته باشه اما ممکنه هنوز نسبت به سامانتا اینقدر کینه نداشته همینطور که فردریک می گفت از طلاق سامانتا متعجب بوده اما منظورم از پسرش یعنی آلفرد پسر آدام نبود بلکه منظورم پسر سامانتا بود یعنی اینکه آدام اومده و دیده سامانتا طلاق گرفته ازدواج کرده و حتی بچه هام داره پس پس ممکنه در این زمان قصد انتقام گرفتن داشته هرچند نمیشه با قطعیت در این مورد صحبت کرد چون ممکنه این امتحان گرفتن از طرف مارلو پرز ترتیب داده شده باشه.
.......
دلیلی نداره که اگر مجمع وجود نداشت بقیه خبر نداشته باشند که سفیر کبیر ها توسط ملکه سیاه کشته شدند. دلیل قوی ندارم که حتماً آخرین سفیر کبیر مجمع را پایه ریزی کرده اما چون قوانین مجموعه سفیران توسط آخرین سفیر کبیر طبق گفته های خشایار نوشته شده این حدس رو میزنم اما اگر از زمان الندر یا اولین سفیر کبیر مجمع وجود داشت با توجه به اینکه و مکندگان قدرت دارای قدرت بسیاری هستند میتونستن به مجمع سفیران راه پیدا کنند البته نمیدونم چرا اولین سفیر مکنده نبوده.
منظورت از ب چشم اومدن رو نمیدونم.
چرافکر میکنی مجمع سفیران سفیر کبیری را منصوب میکنه؟
اون کسایی که الفرد را به عنوان سفیر کبیر منصوب کردن چه ربطی به مجمع داشت؟
میدونم که ممکنه از شخصیت قبلی فاصله گرفته باشه اما ممکنه هنوز نسبت به سامانتا اینقدر کینه نداشته همینطور که فردریک می گفت از طلاق سامانتا متعجب بوده اما منظورم از پسرش یعنی آلفرد پسر آدام نبود بلکه منظورم پسر سامانتا بود یعنی اینکه آدام اومده و دیده سامانتا طلاق گرفته ازدواج کرده و حتی بچه هام داره پس پس ممکنه در این زمان قصد انتقام گرفتن داشته هرچند نمیشه با قطعیت در این مورد صحبت کرد چون ممکنه این امتحان گرفتن از طرف مارلو پرز ترتیب داده شده باشه.
.......
دلیلی نداره که اگر مجمع وجود نداشت بقیه خبر نداشته باشند که سفیر کبیر ها توسط ملکه سیاه کشته شدند. دلیل قوی ندارم که حتماً آخرین سفیر کبیر مجمع را پایه ریزی کرده اما چون قوانین مجموعه سفیران توسط آخرین سفیر کبیر طبق گفته های خشایار نوشته شده این حدس رو میزنم اما اگر از زمان الندر یا اولین سفیر کبیر مجمع وجود داشت با توجه به اینکه و مکندگان قدرت دارای قدرت بسیاری هستند میتونستن به مجمع سفیران راه پیدا کنند البته نمیدونم چرا اولین سفیر مکنده نبوده.
منظورت از ب چشم اومدن رو نمیدونم.
چرافکر میکنی مجمع سفیران سفیر کبیری را منصوب میکنه؟
اون کسایی که الفرد را به عنوان سفیر کبیر منصوب کردن چه ربطی به مجمع داشت؟
اگر آدام نیروی ملکه یا فرزند پنجم یا هر دوی اینا باشه و اونجوری که میگی کینه ای نباشه می تونست جلوی کشته شدن سامانتا رو بگیره ولی مارلو اون بلا رو سر بدل سامانتا آورد.
اول شک داشتم که شاید آدام ذهن سامانتا رو خونده و از وجود آلفرد با خبر شده و برای همین با اون شدت بدلِ سامانتا رو کشته ولی ظاهرا همه ی اینا زیر سر مارلو بوده.
--------------------------------------
کجا گفته شده مجمع رو سفیر کبیر ساخته؟ تا جایی که دیدم وانیا گفته آخرین سفیر کبیر بیشترین قوانینِ کهن رو ایجاد کرده. ولی چیزی درباره سفرا نگفته.
به هر حال استدلالت برای اثباتِ ایجادِ مقامِ سفیری بعد از دوره ی سفیرکبیرها منطقی میزنه.
فکر می کنم مجمع سفیران، سفیر کبیر رو تائید می کنن مثل کاری که با آلفرد کردن. آلفرد توسط نشانِ کف دستش به مقام سفیر رسید ولی برای به رسمیت رسیدن احتیاج به تائید مجمع داشت و اگر تائید نمی شد قدرت هایی که به عنوان سفیر در اختیارش گذاشته بودن رو از دست می داد.
و بعد از تائید مجمع بود که تونست با اون نیروی ناشناخته ارتباط بگیره و سفیر کبیر بشه. (حداقلش اینه که بگیم برای ارتباط گرفتن با منبعِ قدرتِ سفرا و رسمیت پیدا کردن مقامش، باید تائید مجمع رو بدست میورد)
--------------------------------------
احتمالا مجمع سفیران که تعریفش رو توی پست قبلی گفتم، آلفرد رو به عنوان سفیر تائید کردن. مگراب و پادشاه یخمک و اعضای دیگه.
چون فکر نکنم تعداد زیادی سفیر وجود داشته باشه. اگر فقط همون هایی باشن که آلفرد توی دنیای مردگان ملاقات کرد پس بقیه که به سفیر شدنش رای دادن همون افرادی هستن که توی توضیحِ مجمع هست.
اگر آدام نیروی ملکه یا فرزند پنجم یا هر دوی اینا باشه و اونجوری که میگی کینه ای نباشه می تونست جلوی کشته شدن سامانتا رو بگیره ولی مارلو اون بلا رو سر بدل سامانتا آورد.
اول شک داشتم که شاید آدام ذهن سامانتا رو خونده و از وجود آلفرد با خبر شده و برای همین با اون شدت بدلِ سامانتا رو کشته ولی ظاهرا همه ی اینا زیر سر مارلو بوده.--------------------------------------
کجا گفته شده مجمع رو سفیر کبیر ساخته؟ تا جایی که دیدم وانیا گفته آخرین سفیر کبیر بیشترین قوانینِ کهن رو ایجاد کرده. ولی چیزی درباره سفرا نگفته.
به هر حال استدلالت برای اثباتِ ایجادِ مقامِ سفیری بعد از دوره ی سفیرکبیرها منطقی میزنه.فکر می کنم مجمع سفیران، سفیر کبیر رو تائید می کنن مثل کاری که با آلفرد کردن. آلفرد توسط نشانِ کف دستش به مقام سفیر رسید ولی برای به رسمیت رسیدن احتیاج به تائید مجمع داشت و اگر تائید نمی شد قدرت هایی که به عنوان سفیر در اختیارش گذاشته بودن رو از دست می داد.
و بعد از تائید مجمع بود که تونست با اون نیروی ناشناخته ارتباط بگیره و سفیر کبیر بشه. (حداقلش اینه که بگیم برای ارتباط گرفتن با منبعِ قدرتِ سفرا و رسمیت پیدا کردن مقامش، باید تائید مجمع رو بدست میورد)--------------------------------------
احتمالا مجمع سفیران که تعریفش رو توی پست قبلی گفتم، آلفرد رو به عنوان سفیر تائید کردن. مگراب و پادشاه یخمک و اعضای دیگه.
چون فکر نکنم تعداد زیادی سفیر وجود داشته باشه. اگر فقط همون هایی باشن که آلفرد توی دنیای مردگان ملاقات کرد پس بقیه که به سفیر شدنش رای دادن همون افرادی هستن که توی توضیحِ مجمع هست.
اگر به داستان دقت کنی قبل از ورود الفرد به مجمع سفیران(الفرد سفیر بود فقط تایید نشده بود) وقتی از دالان ها عبور کرد تا به مجمع برسه ملاقاتی با پارامیس جانشین خنتتا داشت.اونجا پارامیس به الفرد به خاطر رسیدن مقام سفیر کبیری تبریک گقت. و همچنین قبل از اینکه وارد دالان ها بشن خرقه به الفرد گفت تو به مقامی رسیدی که تا حالا کسی به اون نرسیده.
پارامیس به الفرد میگه مقام شما تا چند ساعت دیگر برای سفیران اشکار میشه اتفاقی در مجمع میوفته فقط تایید رسمی الفرد هست و اشکار شدن مقامش.مثل این میمونه که الان الفرد الندر هست ولی هنوز به طور رسمی به اریکه قدرتش تکیه نزده و رسما حکومت رو بدست نگرفته ولی الندر هست.الفرد قبل از ورود به مجمع سفیر کبیر بود.( مجمع سفیران اگر طی این هفت هزار سال توسط خشایار رهبری نمیشد و خشایار هم قدرت نگهبان زمان رو نداشت خیلی از سرزمین هاش الان تحت اختیار ملکه و شیطان بود)
حتی خشایار هم بعد از انتخاب شدن الفرد میگه من از روی حروف باستانی روی لباست فهمیدم سفیرکبیر شدی.
خب من یادم به حرفا های وانیا درباره اخرین سفیر کبیر نبود.موقعی الفرد میخاست استعفا بده خشایار گفت قوانین مجمع وجود داره که تو با این سنت نمیتونی استعفا بدی .بعدشم گفت این قوانین مجمع توسط سفیر کبیر قبلی یعنی دوازدهمین سفیر کبیر نوشته شده.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
من فکر میکنم اخرین سفیر کبیر با توجه با قدرت هایی داشته و همچنین با استفاده از قدرت نگهبان زمان اطلاعاتی را بدست اورده پس برای وقتی که سفیر کبیری وجود نداره برنامه ریزی کرده .مجمع سفیران و سایر قوانین کهن را نوشته تا جلوی هرج و مرج قدرت طلبی ها گرفته بشه.
الندر بوده + یازده سفیر کبیر بوده ،ولی چرا قوانین مجمع توسط دوازدهمین نفر نوشته شده؟.چرا اکثرا قوانین کهن توسط اخرین سفیر کبیر نوشته شده؟
من فکر میکنم اینا برای دنیای بدون سفیر کبیر و قانون گذار نوشته شده.
اگر به داستان دقت کنی قبل از ورود الفرد به مجمع سفیران(الفرد سفیر بود فقط تایید نشده بود) وقتی از دالان ها عبور کرد تا به مجمع برسه ملاقاتی با پارامیس جانشین خنتتا داشت.اونجا پارامیس به الفرد به خاطر رسیدن مقام سفیر کبیری تبریک گقت. و همچنین قبل از اینکه وارد دالان ها بشن خرقه به الفرد گفت تو به مقامی رسیدی که تا حالا کسی به اون نرسیده.
پارامیس به الفرد میگه مقام شما تا چند ساعت دیگر برای سفیران اشکار میشه اتفاقی در مجمع میوفته فقط تایید رسمی الفرد هست و اشکار شدن مقامش.مثل این میمونه که الان الفرد الندر هست ولی هنوز به طور رسمی به اریکه قدرتش تکیه نزده و رسما حکومت رو بدست نگرفته ولی الندر هست.الفرد قبل از ورود به مجمع سفیر کبیر بود.( مجمع سفیران اگر طی این هفت هزار سال توسط خشایار رهبری نمیشد و خشایار هم قدرت نگهبان زمان رو نداشت خیلی از سرزمین هاش الان تحت اختیار ملکه و شیطان بود)
حتی خشایار هم بعد از انتخاب شدن الفرد میگه من از روی حروف باستانی روی لباست فهمیدم سفیرکبیر شدی.
پارامیس قدرتمندترین غیب گوی زمانِ فعلیه داستان هست و همینطور میگه قدرتی داره که میتونه مرتبه افراد رو تشخیص بده. احتمالا یچیز مثل همون زاویه ی دیدِ خشایار که میگفت وقتی پیشم آموزش میدیدی می دونستم که میتونی به مقام های بالاتر برسی. همینطور دختر خونده ی خننتا هست که گوی رو در اختیار خشایار گذاشت.
اما حتی اگر بگیم آلفرد بدون تائید به مقام سفیرکبیری رسیده بود(اون هم بدون اینکه هیچکس حتی خودش بدونه) بازم پای تائیدِ مجمع وسط میومد. اگر یادت باشه خشایار میگه اگر آزمون های مجمع رو انجام نده قدرتای سفیری رو از دست میده و محاکمه میشه. این رو خشایاری میگه که قدرت های آلفردو میشناسه و احتمالا میدونه الندر شده.
و اینم میدونی که وقتی مجمع آلفرد رو تائید کردن قدرت هاش به عنوان سفیرکبیر افزایش پیدا کرد و پری ها و پرستو ها رو بدست آورد. این ها قبلا در اختیار آلفرد نبودن چون مقامش توسط مجمع رسمیت نداشت و تائید نشده بود پس تصمیم مجمع می تونست داستان رو عوض کنه.
احتمالا منظورِ خرقه مقامِ الندر بود، اینجوری منطقی تره وگرنه قبل از آلفرد دوازده سفیرکبیر اومدن و رفتن.
و همینطور خشایار قبل از رفتن به مجمع با دیدن لباس آلفرد و تصویر پرنده ی هفت رنگ کرک و پرش ریخت که احتمالا متوجه مقام الندر شده وگرنه به قول خود خشایار رسیدن به مقام سفیر کبیری برای آلفرد دور از ذهن نبود و حتی زمانی که هنوز در حال آموزشش بود این احتمال رو میداد.
ولی فکر میکنم هیچ مقامی قابل مقابسه با الندر بودن آلفرد نباشه. آلفرد بدون نیاز به تائید هیچکس به مقام الندر رسیده و به هیچکس پاسخگو نیست و تنها محدودیتش هم سن کمش هست و هیچکس هم نمی تونه این مقام رو ازش دریغ کنه ولی با توضیحاتی که دادیم مجمع می تونست جلوی رسیدنِ آلفرد به مقام سفیر کبیری رو بگیره؛ همون طور که اجازه داد به پری ها و پرستو ها و قدرت های سفیرکبیری دسترسی پیدا کنه. هر چی نباشه پای قوانین کهن در میونه.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
خب من یادم به حرفا های وانیا درباره اخرین سفیر کبیر نبود.موقعی الفرد میخاست استعفا بده خشایار گفت قوانین مجمع وجود داره که تو با این سنت نمیتونی استعفا بدی .بعدشم گفت این قوانین مجمع توسط سفیر کبیر قبلی یعنی دوازدهمین سفیر کبیر نوشته شده.
من فکر میکنم اخرین سفیر کبیر با توجه با قدرت هایی داشته و همچنین با استفاده از قدرت نگهبان زمان اطلاعاتی را بدست اورده پس برای وقتی که سفیر کبیری وجود نداره برنامه ریزی کرده .مجمع سفیران و سایر قوانین کهن را نوشته تا جلوی هرج و مرج قدرت طلبی ها گرفته بشه.
الندر بوده + یازده سفیر کبیر بوده ،ولی چرا قوانین مجمع توسط دوازدهمین نفر نوشته شده؟.چرا اکثرا قوانین کهن توسط اخرین سفیر کبیر نوشته شده؟
من فکر میکنم اینا برای دنیای بدون سفیر کبیر و قانون گذار نوشته شده.
کدوم حرف وانیا؟
"تو با این سنت"؛ احتمالا پای محدودیت سنی و مقام سفیرکبیری وسطه. ولی آینده ی آلفرد برای همه قابل مشاهده نبود؛ عجیب نیست این وسط آخرین سفیر کبیر با این جزئیات آینده رو دیده باشه؟
غیر از اینکه لگاتوس مثل خشایار روی همه ی جزئیات حساس بوده و خواسته راه هر نوع جیم زدنِ سفیرکبیرِ بعدی رو ببنده و فرقی نمی کرده این سفیرکبیر آلفرد باشه یا کس دیگه.
با این تفاسیر مقام نگهبان زمان بعد از الندر و بقیه سفیرکبیرا بوجود اومده چون اگر ایدت درست باشه سفیرکبیرای قبلی یا اطلاعاتی درباره آینده نداشتن و یا علاقه ای به نجات دنیا نداشتن.
که بازم قابل درک نیست. جدای از پیشگویه اولین پیشگو که خیلی چیزا رو با جزئیات گفت، آینده ی آلفرد و حتی آینده ی سامانتا قبل از تولد آلفرد هم برای همه نامشخص بود(که همین نشون میده سامانتا این وسط یه داستانی داره)
ایدت تا حدودی منطقی میزنه ولی هنوز بخشی که گفته سفیر کبیر قوانین مجمع رو نوشته ندیدم؟