در مورد نژاد آلفرد ، در طول هزاره های مختلف خشایار چون می خواست بچه های بدنیا اومده از نسل خواهرش قوی تر و دارای ویژگی های برتری بشن , باعث وصلتشون با نژادهای خاص میشد و آلفرد از نسل ده ها و شاید بیشتر موجود باشه ولی اون چه که تو داستان ذکر شده و ما مسلماً مطمئنیم در موردش اینه که آلفرد ویژگی های 4 نسل رو مستقیم داره:
1- مکنده قدرت
2- ذهن پردازان
3- اجنه از طرف مادربزرگ پدریش
4- شبیه ساز از طرف مادرش
یه جایی گفتی به علت مکنده بودن می تونه قدرت بیش از حد جذب کنه. این رو تصحیح کنم که به علت مکنده بودن می تونه قدرت جذب کنه ولی بیش از حد جذب کردنش به خاطر بدنشه که بدن شبیه ساز و گنجایش بالایی برای جذب قدرت داره و همون طور که هادور و آکشا پی برده بودن و می گفتن انگار کل بدنش جادو هستش - همین دارا بودن بدن یک شبیه سازه. به علت همنی بدن هم هستش که آلفرد می تونه قدرتش رو کم و زیاد کنه تا بتونه از هر دروازه ای به هر مکانی بره. چون بقیه این قابلیت رو ندارن ، بسته به قدرتشون نیاز به دروازه ای دارن که توانیی انتقال اون حجم قدرت بدنشون رو داشته باشه.
در مورد نژاد آلفرد ، در طول هزاره های مختلف خشایار چون می خواست بچه های بدنیا اومده از نسل خواهرش قوی تر و دارای ویژگی های برتری بشن , باعث وصلتشون با نژادهای خاص میشد و آلفرد از نسل ده ها و شاید بیشتر موجود باشه ولی اون چه که تو داستان ذکر شده و ما مسلماً مطمئنیم در موردش اینه که آلفرد ویژگی های 4 نسل رو مستقیم داره:
1- مکنده قدرت
2- ذهن پردازان
3- اجنه از طرف مادربزرگ پدریش
4- شبیه ساز از طرف مادرش
سلام
توضیحات تکمیلی خوبیه، یادم رفته بود اضافه کنم.
فقط با وجودِ شبیه ساز بودن، نمیتونیم اون رو ذهن پرداز بدونیم.
یه جایی گفتی به علت مکنده بودن می تونه قدرت بیش از حد جذب کنه. این رو تصحیح کنم که به علت مکنده بودن می تونه قدرت جذب کنه ولی بیش از حد جذب کردنش به خاطر بدنشه که بدن شبیه ساز و گنجایش بالایی برای جذب قدرت داره و همون طور که هادور و آکشا پی برده بودن و می گفتن انگار کل بدنش جادو هستش - همین دارا بودن بدن یک شبیه سازه. به علت همنی بدن هم هستش که آلفرد می تونه قدرتش رو کم و زیاد کنه تا بتونه از هر دروازه ای به هر مکانی بره. چون بقیه این قابلیت رو ندارن ، بسته به قدرتشون نیاز به دروازه ای دارن که توانیی انتقال اون حجم قدرت بدنشون رو داشته باشه.
اینجوری که کتاب گفته مکنده های قدرت قابلیت جذب بالای جادو نسبت به دیگران رو دارن:
- تاليا، عالیجناب یک مکنده قدرت هستند، برای همین هم به مراتب بیشتر از هر کسی میتونند، قدرتمند بشند.
یعنی در حالت عادی هم مکنده ها بیشتر از بقیه جادو جذب میکنن.
بازم میدونیم که هم میتونه مقدار جادو رو کم و زیاد کنه (احتمالا به خاطر مکنده بودنش) و هم جادوی سرکش و متفاوت شبیه ساز رو جذب کنه ولی جایی گفته نشده قابلیت بالای جذب جادوش (تنها) به دلیل نژادِ شبیه سازه.
خشی:
اما شبیه سازها دو خصوصیت متمایز و منحصر به فرد دارند؛ بدن متفاوت و ذهن تو در تو که در این مورد به خاطر حفاظت گویها از ذهنت خصوصیت دوم قابل تشخیص نبود. از طرفی تو یک مکنده قدرت بودی برای همین هم از نظر بدنی شباهت زیادی به شبیه سازها نداشتی. اما باید اعتراف کنم که در این مورد اشتباه کردم، جای دادن چنین قدرتی در چنین بدنی تنها نشان دهنده اینه که تو تمام خصوصیت ها رو با هم داری. یک بدن خاص با قدرت عجیب و فوق العاده؛
ذهن پرداز بودن با شبیه ساز بودنش منافاتی نداره که میگی چون شبیه سازه نمی تونیم ذهن پرداز بدونیمش. چون دقت کنی وقتی تو جزیره دنبال ریتا و بقیه بودن با جادوهایی که مخصوص ذهن پردازهاست برخورد کردن و آلفرد میگه که اونها چون مثل خودش ذهن پرداز نیستن و فقط جادوش رو یاد گرفتن مثل آلفرد نمی تونن چشم هایی که برای مراقبت از غار گذاشته بودن روکنترل کنن. و چندین جا خودش و خشایار رو به عنوان اخرین ذهن پردازها بر شمرده.
ذهن پردازها خصوصیت جادوهای ذهنی فوق العاده بالایی داشتن و ...
به نظرم می تونیم اینجوری بگیم که آلفرد تمام خصوصیات سه نژاد ذهن پرداز و مکندگان قدرت و شبیه ساز ها رو داره.
قدرت های ذهنی فوق العاده بالا به همراه جادوهای ذهن پردازها که زیر نظر خشایار یادشون گرفت و فیزیک مکندگان قدرت به همراه جادوهاشون که از کتاب سرخ یاد گرفته و نوع خاص بدن شبیه ساز ها رو هم داره ولی جادویی از شبیه سازها رو فعلا یاد نگرفته , چون اون قوم هم جادوهای مخصوص خودشون رو داشتن ( اولین باری که با مهراد درگیر شد و وقتی بیهوش بود خشایار گفت که اون شبیه سازیه که بعد قرن ها دیده و شانس آوردن که جادوی مخصوص شبیه سازها رو بلد نبوده وگرنه کارشون تموم بود)
این جادوهای مخصوص سه قوم واقعا مختص به خودشون بوده به علت خصوصیت نژادیشون مثل کگه گنکای تو ناروتو که نینجوتسوهای خانوادگی هر خاندانی داشته.
ذهن تو در تو رو آلفرد طبق نقل قول بالات دارا هستش ولی قدرت جادوهای ذهنیش به خاطر ذهن پرداز بودنشه و ذهن تو در تو بیشتر خصوصیت دفاعییه مثل مادرش که کسی نمی تونست ذهنش رو بخونه.
منظورم از منصوب کردن یعنی ابن مقام ها را فرمانروایان کهن درست کردن .الندر نگهبان دروازه های جهنم نگهبان زمان قوانین کهن رو همه فرمانروایان چیدن.گمون نکنم الندر سیستم رو چیده باشه.اینجوری تو در مورد منتس مطرح میکنی پس بقیه فرمانروا ها نقششون چیه بوده.همه چی رو منتس ترتیب داده و اجرا کرده. وقتی به هر چی میخاسته میرسیده پس چرا مرتم قویترین بوده.فرضا قدرت جادویی مرتم هم بیشتر بوده ولی منتس به خاسته هاش رسیدهخشایار نمیتونست در زمان دخالت کنه و جلوی اون روح که وارد بدن الفرد شده رو بگیره فک نمیکنی منتس هم محدودیت داشته.من نمیتونم این حجم از اختیارت رو برای منتس قبول کنم.خیلی زیاده از نظر من
الندر شورای سفیران رو ساخته و نگهبانان جادو با تمام اختیارات و قدرتشون بازم تحت حاکمیت الندر خدمت می کنن. از اون طرف نگهبان زمان با همه ی اختیاراتش باید از سمت الندر تائید بشه.
اینا به کنار، می دونیم که الندر قانون گذار هم هست پس بعید نیست اگر تمام این سیستمِ نگهبان ها و مقام ها، ترکیبی از برنامه ریزی های فرمانروایانِ کهن و الندر باشه.
نقش بقیه ی فرمانرواها میتونه همون چیزی باشه که دیگران در برابر خشایار داشتن.
دقت کن؛ خشایار با تمام مقام ها و اختیاراتش بازم باید تحت یه سری محدودیت ها و قوانین و هماهنگی ها فعالیت می کرد و با شیطان و ملکه ی سیاه و شیاطین و سفرا و نگهبانان جادو و خننتا و الندرِ فعلی و فیتال و ملکه های دنیای مردگان و... سر و کله می زد در حالی که بعضی همتراز و بعضی به شدت از خشایار قوی تر بودن.
و باید جوری رفتار می کرد که نه قانونی رو علنا زیر پا بزاره نه باعث از بین رفتن نظم دنیاها بشه و خواستش هم به کرسی بنشونه.
با بعضی با زور رفتار میکرد(ملکه سیاه، شیطان)، با بعضی با پنهان کاری(نگهبانان جادو، سفرا، الندر، ملکه های دنیای مردگان) و با بعضی کاملا دوستانه و صادقانه(خننتا). یعنی با همه به نتیجه می رسید.
این وسط یچیزایی هم طبق خواستش پیش نمی رفت و نمی تونست جلوی بعضی اتفاقات رو بگیره(مثل روح) ولی از همون شرایط هم به نفع خودش استفاده کرد.
که نتیجه هم داد و تقریبا همه رو کنترل کرد.
حالا... فکر میکنی با وجود قوانین و محدودیت ها، این حجم از تاثیرگذاری روی دنیا توسط خشایار غیرممکن بود؟ اگر خشایار تونسته چرا منتس نتونه؟
اگه ایده ی من درست باشه، منتس هم تقریبا مثل همین شرایط و عملکرد رو داشته. می تونسته با بعضی فرمانروایان در بیفته و نظم تمام دنیا رو نابود کنه ولی این چیزی نبود که یه قانون گذارِ قوانینِ کهن بخواد.
وقتی قطعات پازلی که توی این چند پست چیده شده رو کنار هم بزاری این ایده محتمل تر میشه و تازه می بینی منتس و خشایار چقدر رفتار و شرایطشون به هم شبیه هست:65:
ایده ی دیگه ای به نظرت میرسه؟
الندر شورای سفیران رو ساخته و نگهبانان جادو با تمام اختیارات و قدرتشون بازم تحت حاکمیت الندر خدمت می کنن. از اون طرف نگهبان زمان با همه ی اختیاراتش باید از سمت الندر تائید بشه.اینا به کنار، می دونیم که الندر قانون گذار هم هست پس بعید نیست اگر تمام این سیستمِ نگهبان ها و مقام ها، ترکیبی از برنامه ریزی های فرمانروایانِ کهن و الندر باشه.نقش بقیه ی فرمانرواها میتونه همون چیزی باشه که دیگران در برابر خشایار داشتن.دقت کن؛ خشایار با تمام مقام ها و اختیاراتش بازم باید تحت یه سری محدودیت ها و قوانین و هماهنگی ها فعالیت می کرد و با شیطان و ملکه ی سیاه و شیاطین و سفرا و نگهبانان جادو و خننتا و الندرِ فعلی و فیتال و ملکه های دنیای مردگان و... سر و کله می زد در حالی که بعضی همتراز و بعضی به شدت از خشایار قوی تر بودن.و باید جوری رفتار می کرد که نه قانونی رو علنا زیر پا بزاره نه باعث از بین رفتن نظم دنیاها بشه و خواستش هم به کرسی بنشونه.با بعضی با زور رفتار میکرد(ملکه سیاه، شیطان)، با بعضی با پنهان کاری(نگهبانان جادو، سفرا، الندر، ملکه های دنیای مردگان) و با بعضی کاملا دوستانه و صادقانه(خننتا). یعنی با همه به نتیجه می رسید.این وسط یچیزایی هم طبق خواستش پیش نمی رفت و نمی تونست جلوی بعضی اتفاقات رو بگیره(مثل روح) ولی از همون شرایط هم به نفع خودش استفاده کرد.که نتیجه هم داد و تقریبا همه رو کنترل کرد.حالا... فکر میکنی با وجود قوانین و محدودیت ها، این حجم از تاثیرگذاری روی دنیا توسط خشایار غیرممکن بود؟ اگر خشایار تونسته چرا منتس نتونه؟اگه ایده ی من درست باشه، منتس هم تقریبا مثل همین شرایط و عملکرد رو داشته. می تونسته با بعضی فرمانروایان در بیفته و نظم تمام دنیا رو نابود کنه ولی این چیزی نبود که یه قانون گذارِ قوانینِ کهن بخواد.وقتی قطعات پازلی که توی این چند پست چیده شده رو کنار هم بزاری این ایده محتمل تر میشه و تازه می بینی منتس و خشایار چقدر رفتار و شرایطشون به هم شبیه هست:65:ایده ی دیگه ای به نظرت میرسه؟
ایده خاصی ندارم چون اطلاعاتی ندارم.الندر شورای سفیران رو ساخته خب برای چی؟برای نظارت بیشتر و خب موقعی نیست امور از کنترل خارج نشه.ایده من اینه فرمانروایان برای زمانی که خودشون در راس امور نیستن الندر قوانین کهن نگهبان زمان و سایر مقام ها و قوانین رو به وجود اوردن.خب الندر رو گزاشتن در راس امور با اختیاراتی.تو در مورد تایید نگهبان زمان توسط الندر بر اساس حرف خشایار حرف میزنی در صورتی که زمانی خشایار میخاسته نگهبان زمان بشه الندری در کار نبوده چ بسا استادش.یا زمانی که دنیایی مردگان میخاسته از دنیای سیاه جدا بشه یا جابجا بشه(درست یادم نی)یک شورا تصمیم گرفته که نگهبان زمان یکی از اعضا بوده.همچنبن در مورد نگهبانان جادو و رابطشون و وجودشون در زمان حکومت الندر اطلاعات خاصی نداریم.خیلی از کارای خشایار بع عنوان سفیر و ریس مجمع سفیران انجام گرفته و فقط از نگهبان زمان بودنش برای اعمال زور استفاده کرده.رابطه خشایار با نگهبانان جادو علاوه نگهبان زمان وابسته به ریس مجمع بودنش ربط داره.از زمان به قدرت رسیدن خشایار نه سفیر کبیری بوده و نه الندری پس تمام کاراهاش رو نمیتونی فقط به نگهبان زمان بودنش ربط بدی.قطعا اگ الفرد به عنوان سفیر کبیر و الندر به طور رسمی حکومت رو در دست داشت خشایار انقدر دستش باز نبوده.در ضمن ما در مورد رابطه فرمانروایان و نحوه حکومتشون چیزی نمیدونم.درباره تعامل بین فرمانروایان و خوب یا بد بودن و وظیفشون چیزی نمیدونم پس من نمیتونم الان بپذیرم منتس این همه کار رو به تنهایی انجام داده باشه. شاید تمام ایده های تو درست باشه.
ایده خاصی ندارم چون اطلاعاتی ندارم.الندر شورای سفیران رو ساخته خب برای چی؟برای نظارت بیشتر و خب موقعی نیست امور از کنترل خارج نشه.ایده من اینه فرمانروایان برای زمانی که خودشون در راس امور نیستن الندر قوانین کهن نگهبان زمان و سایر مقام ها و قوانین رو به وجود اوردن.خب الندر رو گزاشتن در راس امور با اختیاراتی.تو در مورد تایید نگهبان زمان توسط الندر بر اساس حرف خشایار حرف میزنی در صورتی که زمانی خشایار میخاسته نگهبان زمان بشه الندری در کار نبوده چ بسا استادش.یا زمانی که دنیایی مردگان میخاسته از دنیای سیاه جدا بشه یا جابجا بشه(درست یادم نی)یک شورا تصمیم گرفته که نگهبان زمان یکی از اعضا بوده... .
خب... به این سادگی ها هم نیست. دوره ی الندر سال های طولانی بعد از فرمانروایان کهن بوده. توی این فاصله، چه کسی به دنیای جادو حکومت و از قوانین کهن محافظت می کرد؟ و چه کسی الندر رو به مقام قانون گذار ابعاد رسوند؟
هر کسی که بودن از طرف فرمانروایان کهن مقام و مسئولیت داشتن پس این مقام ها قبل از الندر بودن. ولی الندر هم شورای سفیران رو ساخت تا قبل از الندرِ بعدی؛ افرادی باشن که به دنیاها نظارت کنن و طبق خواستش دنیا رو اداره کنن. احتمالا بعید نیست مقام نگهبان جادو توسط الندر ساخته شده باشه یا توسط الندر محدود شده باشن. اینجوری بازم می رسیم به همون احتمال، یه سری مقام ها رو فرمانروایان کهن خلق کردن و یه سری مقام ها رو الندر به عنوان قانون گذار خلق کرده. ساده ترین نمونش هم سفرا که رسما گفته میشه دستپخت الندر هست.
پس میشه گفت هم فرمانروایان کهن و هم الندر، افرادِ این سیستم رو به هم مرتبط و محتاج کردن تا شیطنتی انجام نشه. نمونش نگهبان زمان که ناچاره تائید الندر رو داشته باشه، حالا سوال پیش میاد که قبل از الندر کی تائیدش می کرد؟ شاید سفیر کبیر و سفرا، شایدم نگهبانان جادو. ولی موضوع اینه که وقتی الندر باشه تقریبا همه تحت حکومتش هستن. به جز مقام هایی مثل نگهبان دروازه جهنم(همون بود که طلسم باروری رو داد دیگه؟) که واسه خودش کسیه.
همچنبن در مورد نگهبانان جادو و رابطشون و وجودشون در زمان حکومت الندر اطلاعات خاصی نداریم.
اشکالی نداره. مهم اینه که نگهبانان جادو تحت قدرت الندر هستن و با نشان های مرگ زاده میشن. که به این معنیه یا قبل از الندر بودن و فرمانروایان تحت قدرت الندر محدودشون کرده بودن؛ یا اینکه خود الندر این مقام رو با محدودیت هایی که بهشون داده خلق کرده. که باز در هر حالت زیر نظر رئیس مجمع فعالیت میکنن با اینکه ممکنه از خشایار قوی تر باشن.
خیلی از کارای خشایار بع عنوان سفیر و ریس مجمع سفیران انجام گرفته و فقط از نگهبان زمان بودنش برای اعمال زور استفاده کرده.رابطه خشایار با نگهبانان جادو علاوه نگهبان زمان وابسته به ریس مجمع بودنش ربط داره.از زمان به قدرت رسیدن خشایار نه سفیر کبیری بوده و نه الندری پس تمام کاراهاش رو نمیتونی فقط به نگهبان زمان بودنش ربط بدی
حرفی نیست، میشه گفت منتس هم یکی از فرمانروایان کهن بود و هم دالان های زمان رو تحت کنترل داشت. دو قدرت و اختیار در کنار هم، مثل خشایار.
ولی ظاهرا دقت نکردی، خشایار تونست همه این کارها رو بکنه و از مقام ها و اختیاراتش بیشترین استفاده رو ببره چون نگهبان زمان بود. این همون نکته ی طلاییه که قدرت و اختیاراتِ خشایار رو به منتس مرتبط می کنه.
قطعا اگ الفرد به عنوان سفیر کبیر و الندر به طور رسمی حکومت رو در دست داشت خشایار انقدر دستش باز نبوده
خشی رو دست کم گرفتی. کسی که تمام دنیای جادو رو به بازی گرفته پابند این محدودیتا نمی مونه. ولی اگر این حرفت درست باشه بازم ایده ی اصلی رو عوض نمی کنه چون ظاهرا به جز تفاوت های جادویی، فرمانروایان کهن همگی هم رتبه و مقام بودن و اگر رئیسی هم داشتن اون منتس بود که به دستورش عصاهاشون رو به دالان سپردن. دقت داری این فکتیه که نمیشه ردش کرد و یکی از پایه های ایده، همین جمله هست. پایه ی بعدی هم حرف خشایار درباره ارثیه ای که مخصوص به آلفرد تهیه شده.
در ضمن ما در مورد رابطه فرمانروایان و نحوه حکومتشون چیزی نمیدونم.درباره تعامل بین فرمانروایان و خوب یا بد بودن و وظیفشون چیزی نمیدونم پس من نمیتونم الان بپذیرم منتس این همه کار رو به تنهایی انجام داده باشه
خوب یا بد بودن و نوع رابطه زیاد مهم نیست. مهم اینه که فرمانروایان حتی با وجود تفاوت قدرت، باز هم به هر دلیلی به دستور منتس عمل کردن. این کارشون به جز فرمانبرداری از رئیس، چه معنی داره؟
شاید تمام ایده های تو درست باشه
نمی دونم، شاید بعضیش درست باشه، شایدم همش غلط باشه. ولی روند داستان و یه سری نکات ریز هستن که احتمال درست بودنِ حداقل بخشی از ایده رو بالا میبره.
-----------------------
نکته: منتس رو با تمپس اشتباه گرفتم. منتس حاکم دنیای اوهام و خیال و پدر اولین پیشگو بود و تمپس احتمالا حاکم دالان های زمان بود که به فرمانش عصاها به زمان سپرده شدن. ولی بازم اصل ایده و نکته ها رو رد نمی کنه و فقط جای اسما رو عوض میکنی. مخصوصا که حرف خشایار رو درباره هادس و آلفرد داریم.
خب... به این سادگی ها هم نیست. دوره ی الندر سال های طولانی بعد از فرمانروایان کهن بوده. توی این فاصله، چه کسی به دنیای جادو حکومت و از قوانین کهن محافظت می کرد؟ و چه کسی الندر رو به مقام قانون گذار ابعاد رسوند؟
هر کسی که بودن از طرف فرمانروایان کهن مقام و مسئولیت داشتن پس این مقام ها قبل از الندر بودن. ولی الندر هم شورای سفیران رو ساخت تا قبل از الندرِ بعدی؛ افرادی باشن که به دنیاها نظارت کنن و طبق خواستش دنیا رو اداره کنن. احتمالا بعید نیست مقام نگهبان جادو توسط الندر ساخته شده باشه یا توسط الندر محدود شده باشن. اینجوری بازم می رسیم به همون احتمال، یه سری مقام ها رو فرمانروایان کهن خلق کردن و یه سری مقام ها رو الندر به عنوان قانون گذار خلق کرده. ساده ترین نمونش هم سفرا که رسما گفته میشه دستپخت الندر هست.پس میشه گفت هم فرمانروایان کهن و هم الندر، افرادِ این سیستم رو به هم مرتبط و محتاج کردن تا شیطنتی انجام نشه. نمونش نگهبان زمان که ناچاره تائید الندر رو داشته باشه، حالا سوال پیش میاد که قبل از الندر کی تائیدش می کرد؟ شاید سفیر کبیر و سفرا، شایدم نگهبانان جادو. ولی موضوع اینه که وقتی الندر باشه تقریبا همه تحت حکومتش هستن. به جز مقام هایی مثل نگهبان دروازه جهنم(همون بود که طلسم باروری رو داد دیگه؟) که واسه خودش کسیه.
اشکالی نداره. مهم اینه که نگهبانان جادو تحت قدرت الندر هستن و با نشان های مرگ زاده میشن. که به این معنیه یا قبل از الندر بودن و فرمانروایان تحت قدرت الندر محدودشون کرده بودن؛ یا اینکه خود الندر این مقام رو با محدودیت هایی که بهشون داده خلق کرده. که باز در هر حالت زیر نظر رئیس مجمع فعالیت میکنن با اینکه ممکنه از خشایار قوی تر باشن.
حرفی نیست، میشه گفت منتس هم یکی از فرمانروایان کهن بود و هم دالان های زمان رو تحت کنترل داشت. دو قدرت و اختیار در کنار هم، مثل خشایار.
ولی ظاهرا دقت نکردی، خشایار تونست همه این کارها رو بکنه و از مقام ها و اختیاراتش بیشترین استفاده رو ببره چون نگهبان زمان بود. این همون نکته ی طلاییه که قدرت و اختیاراتِ خشایار رو به منتس مرتبط می کنه.خشی رو دست کم گرفتی. کسی که تمام دنیای جادو رو به بازی گرفته پابند این محدودیتا نمی مونه. ولی اگر این حرفت درست باشه بازم ایده ی اصلی رو عوض نمی کنه چون ظاهرا به جز تفاوت های جادویی، فرمانروایان کهن همگی هم رتبه و مقام بودن و اگر رئیسی هم داشتن اون منتس بود که به دستورش عصاهاشون رو به دالان سپردن. دقت داری این فکتیه که نمیشه ردش کرد و یکی از پایه های ایده، همین جمله هست. پایه ی بعدی هم حرف خشایار درباره ارثیه ای که مخصوص به آلفرد تهیه شده.
خوب یا بد بودن و نوع رابطه زیاد مهم نیست. مهم اینه که فرمانروایان حتی با وجود تفاوت قدرت، باز هم به هر دلیلی به دستور منتس عمل کردن. این کارشون به جز فرمانبرداری از رئیس، چه معنی داره؟
نمی دونم، شاید بعضیش درست باشه، شایدم همش غلط باشه. ولی روند داستان و یه سری نکات ریز هستن که احتمال درست بودنِ حداقل بخشی از ایده رو بالا میبره.
-----------------------
نکته: منتس رو با تمپس اشتباه گرفتم. منتس حاکم دنیای اوهام و خیال و پدر اولین پیشگو بود و تمپس احتمالا حاکم دالان های زمان بود که به فرمانش عصاها به زمان سپرده شدن. ولی بازم اصل ایده و نکته ها رو رد نمی کنه و فقط جای اسما رو عوض میکنی. مخصوصا که حرف خشایار رو درباره هادس و آلفرد داریم.
بین الندر و فرمانروایان کهن زمان زیادیه؟من یادم نیست این فاصله زمانی کجا مطرح شده؟
در ضمن الندر از بدو تولد اموزش میده پس دلیلی داشته ک اموزش میده اینجوری نبوده که یدفعه بیان بگن الندری.
در ضمن الندر میباست یه نسبت خونی با نگروم داشته باشه .از طرفی الندر مثل نگروم بوده اگر تمپس ریس بوده چرا فرزندان
نگروم اومده به عنوان الندر با این همه قدرت و اختیار رو گزاشتن؟
قرار دادن اعصا نمیشه پیروی از دستور ریس دونست.جایی خشایار میگفت فیتال میتونه قدرت رو به سادگی بدست بگیره و هرکاری دوست داره بکنه ولی میدونه دورش تموم شده و اینده نگره.چرا فک نمیکنی فرمانروا ها خودشون صلاح دونستن که اینکار رو انجام بدن بدون اعمال زور.
تو فکر میکنی الندر قبلی که پدر ملکه سیاه هست اولین الندر هست؟و اگر فک میکنی طبق چ دلیلی؟
زمان خشایار قطعا خبری از سفیرکبیر نبوده.پس این ایده منتفیه.ولی خب یه مسله هست چه کسی نگهبان زمان رو انتخاب میکنه؟و خب اگر الندر شاید نخاد یک فرد خاص نگهبان باشه پس یعنی اون شخص نگهبان نمیشه.بنظر من اینجور نیست و الندر هم قدرت مطلق نی.محدودیت داره.
راجب خشایار نظرم عوض نشد.نگهبان زمان بودنش یه نکته طلایی هست وای دو نکته دیگم هست غیر قابل انکاره
۱-اینکه در راس امور هست به عنوان ریس مجمع اونم زمانی که هیچ سفیر کبیر یا الندری نیست.
نگهبانان جادو از نظر من بیشتر نقش نظارتی رو دارن نه اعمال قدرت و زور.پس فقط وقتی مشکلی پیش میاد دخالت میکنن
۲- خشایار وارث قدرت های تمپس هست.قدرت هاشو داره اگر حرفی درست باشه و تمپس رو انقد بزرگ کردی پس بعضی از قدرت هاش از اینجا گرفته شده
.معلوم نیست نگهبان زمان بعدی هم بتونه با همین اقتدار دخالت کنه.
بعضی از فرمانروایان کهن زنده هستن بعضی ها مرگ رو انتخاب کردن.دوران قدرتشون تموم شده
اینا جملاتی هست ک من بهشون اتکا میکنم واس اینکه فرمانروایان هم بدون محدودیت و قدرت مطلق مطلق نبودن.حداقل خودشون اینکارو رو انجام دادن.
بزام تکرار میکنم عمل به دستور و حرف تمپس رو نمیشه به این منظور گرفت که اون ریسشون بوده و فقط با خواست اون این کار صورت گرفته.حداقل من به این منظور نمیگرم
از طرفی تمپس اگر خشایار فرض کنیم منتس هم خنتتا در نظر بگیرم.تمپس تنها فردی نبوده که اینده بین بوده
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
یه سوال غیر مرتبط
سامنتا از مرگ خودش و الفرد واینر کاهن اعظم خبر داشته بنظرت ربطی به شبیه ساز بودنش داشته یا وز کجا میدونسته؟
فردیک میگفت یبکار با الفرد کاهن اعظم به ذهن سامنتا نفوذ کردن اونم با کمک خودش اگر ذهن سامنتا انقدر قوی بوده پس چرا الفرد اینجور نبود و بقیه میتونستن ذهنش رو بخونن؟مگه اینکه ذهن سامنتا چیزی ب غیر از شبیه ساز بودنش ربط داشته باشه
شماها كه اين شكلي دارين درباره خشايار و رتبه هاش و مسئوليت هاش حرف ميزنين ميخواستم نظرتون رو درباره ي مقدمه جلد دوم بدونم هموني كه ميگه چه كسي باور ميكرد يك مرگ باعث چنين فاجعه عظيمي بشود و اربابان فراموش شده ازاد شوند و...
(منظورم اونجایی که میگه خشایار رو در سیاهی دیدم و..)
شماها كه اين شكلي دارين درباره خشايار و رتبه هاش و مسئوليت هاش حرف ميزنين ميخواستم نظرتون رو درباره ي مقدمه جلد دوم بدونم هموني كه ميگه چه كسي باور ميكرد يك مرگ باعث چنين فاجعه عظيمي بشود و اربابان فراموش شده ازاد شوند و...
(منظورم اونجایی که میگه خشایار رو در سیاهی دیدم و..)
جسم خشایار تسخیر شده.
جسم خشایار تسخیر شده.
مگه قرار نبود جسمش رو نابود بکنند؟
میدونی به نظرم میتونه اشاره بکنه که خشایار شخصیت منفی پشت پرده است که مرگشو جعل کرده
مگه قرار نبود جسمش رو نابود بکنند؟
همیشه قرار هست یه کاری بکنن ولی همیشه ی همیشه کار طبق نقشه پیش نمیره.
میدونی به نظرم میتونه اشاره بکنه که خشایار شخصیت منفی پشت پرده است که مرگشو جعل کرده
بعد از تمام کارهایی که توی این چند هزار سال انجام داد؟ :23:
اگر دوباره دقت کنی خود مقدمه و خود سوالت، جوابت رو داده:
ميخواستم نظرتون رو درباره ي مقدمه جلد دوم بدونم هموني كه ميگه چه كسي باور ميكرد يك مرگ باعث چنين فاجعه عظيمي بشود و اربابان فراموش شده ازاد شوند و...
همیشه قرار هست یه کاری بکنن ولی همیشه ی همیشه کار طبق نقشه پیش نمیره.بعد از تمام کارهایی که توی این چند هزار سال انجام داد؟ :23:
اگر دوباره دقت کنی خود مقدمه و خود سوالت، جوابت رو داده:
میتونه مرگ مادر الفرد یا اون دختره که دوستش داشت باشه اسمشو یادم رفته چون جلد اول با مرگ اونها تموم شده مرگشون باعث تاثیر روی رفتار الفرد یا..باشه
درست کار های زیادی انجام داده ولی شاید برای رسیدن به قدرت بیشتر بوده یا یک هدف بزرگتر همونطور که تو چند هزارسال سعی میکرده نسلشو قویتر بکنه میتونه به همچین چیز هایی هم فکر بکنه
........................
سلام دوباره
بین الندر و فرمانروایان کهن زمان زیادیه؟من یادم نیست این فاصله زمانی کجا مطرح شده؟
برداشت شخصی؛ میراث کهن به دالان های زمان فرستاده شدن و الندر صاحب سه میراث کهن بود(با اینکه نمی تونست از عصا استفاده کنه)
پس برداشتم اینه که بعد از مدت زیادی از طریق دالان های زمان، این میراث ها به الندر رسیدن.
در ضمن الندر از بدو تولد اموزش میده پس دلیلی داشته ک اموزش میده اینجوری نبوده که یدفعه بیان بگن الندری.
از بدو تولد برای چه چیزی آموزش می دید؟ گفتگوی آتیش و آلفرد درباره اطلاعات جادویی هست نه درباره ی آموزش برای نحوه ی فرمانروایی.
در ضمن الندر میباست یه نسبت خونی با نگروم داشته باشه .از طرفی الندر مثل نگروم بوده اگر تمپس ریس بوده چرا فرزندان
نگروم اومده به عنوان الندر با این همه قدرت و اختیار رو گزاشتن؟
آره ظاهرا از نوادگانش هست.
چه ربطی داره؟ اگر انتخاب الندر به قوی ترین فرمانروا باشه، مُرتُم قوی ترین بوده و الندر باید از نوادگان اون باشه.
قرار دادن اعصا نمیشه پیروی از دستور ریس دونست.جایی خشایار میگفت فیتال میتونه قدرت رو به سادگی بدست بگیره و هرکاری دوست داره بکنه ولی میدونه دورش تموم شده و اینده نگره.چرا فک نمیکنی فرمانروا ها خودشون صلاح دونستن که اینکار رو انجام بدن بدون اعمال زور.
چون رسما گفته عصاها به دستور تمپس به دالان فرستاده شده. فکر می کنی چجوری عصاها و میراث کهن به دستور یکی از فرمانروها از دستشون گرفته شده و به دالان سپرده شده؟
بعید نیست فرمانرواها این کار رو صلاح دونسته باشن و یا حتی ریاست تمپس هم صلاح دونسته باشن؛ ولی در هر حال تحت فرمانِ یک نفر این کار رو انجام دادن.
تو فکر میکنی الندر قبلی که پدر ملکه سیاه هست اولین الندر هست؟و اگر فک میکنی طبق چ دلیلی؟
چون تمام شخصیت ها فقط از یک الندر حرف میزنن.
زمان خشایار قطعا خبری از سفیرکبیر نبوده.پس این ایده منتفیه.ولی خب یه مسله هست چه کسی نگهبان زمان رو انتخاب میکنه؟و خب اگر الندر شاید نخاد یک فرد خاص نگهبان باشه پس یعنی اون شخص نگهبان نمیشه.بنظر من اینجور نیست و الندر هم قدرت مطلق نی.محدودیت داره.
به هر حال یه نفر نگهبان زمان رو تائید میکرده. شاید بعد از الندر، بقیه نگهبان های زمان به ترتیب توسط نگهبان قبلی انتخاب و تائید شدن اون هم به خاطر نبود الندر. ولی حالا آلفرد کسیه که تائید نهایی رو انجام میده(که همین نشون میده ظاهرا خشایار قبلا جانشینش رو انتخاب کرده و آموزش داده)
محدودیت یعنی از روی هوس نگه: باهات حال نمی کنم، نفر بعدی.
اما به هر حال الندر قانونگذار هست و حتی سفیر کبیر هم می تونست توی قوانین کهن دست ببره، نمونش آخرین سفیر کبیر. پس این چیزا برای الندر کاری نداره.
ولی بعید نیست این وسط یه چندتا محدودیتِ مخصوص هم برای خود الندر وجود داشته باشه.
راجب خشایار نظرم عوض نشد.نگهبان زمان بودنش یه نکته طلایی هست وای دو نکته دیگم هست غیر قابل انکاره
۱-اینکه در راس امور هست به عنوان ریس مجمع اونم زمانی که هیچ سفیر کبیر یا الندری نیست.
نگهبانان جادو از نظر من بیشتر نقش نظارتی رو دارن نه اعمال قدرت و زور.پس فقط وقتی مشکلی پیش میاد دخالت میکنن
درباره ی چیه خشایار نظرت عوض نشد؟
رئیس مجمع هست ولی قانونگذار که نیست، رئیس مجمع هم محدودیتای خودشو داره و خشایار نگران دست و پا گیر بودن قوانین بود.
نظارت و اعمال زور به چه معنی؟ وقتی ناظر به سفرا باشن یعنی اگر خرابکاری ناجوری کنن... فرت!
۲- خشایار وارث قدرت های تمپس هست.قدرت هاشو داره اگر حرفی درست باشه و تمپس رو انقد بزرگ کردی پس بعضی از قدرت هاش از اینجا گرفته شده
.معلوم نیست نگهبان زمان بعدی هم بتونه با همین اقتدار دخالت کنه.
قدرت تمپس چی بود؟ دالان های زمان، درسته؟
قدرت های خشایار چی بود؟ دالان های زمان. درسته؟
نگهبان زمانِ بعدی رئیس مجمع نیست ولی اگر فرصت طلبیه خشایار رو داشته باشه کار زیادی ازش بر میاد. مخصوصا که الندر رو به عنوان قانون گذار قوانین کهن در کنارش داره. پس اگه هم باهوش باشه و هم با آلفرد را بیاد، نسبت به خشایار دستش بازتره :65:
بعضی از فرمانروایان کهن زنده هستن بعضی ها مرگ رو انتخاب کردن.دوران قدرتشون تموم شده
اینا جملاتی هست ک من بهشون اتکا میکنم واس اینکه فرمانروایان هم بدون محدودیت و قدرت مطلق مطلق نبودن.حداقل خودشون اینکارو رو انجام دادن.
آره.
فرمانروایان قوانین کهن رو خلق کردن و ظاهرا خودشون رو با اون قوانین محدود کردن. به قول خودت، خودشون اینکارو انجام دادن.
بزام تکرار میکنم عمل به دستور و حرف تمپس رو نمیشه به این منظور گرفت که اون ریسشون بوده و فقط با خواست اون این کار صورت گرفته.حداقل من به این منظور نمیگرم
اتفاقا میشه به این منظور گرفت که رئیسشون بوده ولی بقیه حرفتم درسته. چرا اینجوری فکر نمی کنی که همه یا اکثر فرمانرواها می خواستن تمپس رئیس و تصمیم گیرنده باشه؟
از طرفی تمپس اگر خشایار فرض کنیم منتس هم خنتتا در نظر بگیرم.تمپس تنها فردی نبوده که اینده بین بوده
دقیقا تشبیهی رو گفتی که می خواستم. آره تنها فرد نبوده ولی توی اصل ماجرا چه تفاوتی می کنه؟ خشایار توی گشتن بین زمان ها و باخبر شدن از موضوعات دستش بازتره یا خننتا؟ نگهبان زمان قدرت دستکاری زمان رو داره یا پیشگو؟ نگهبان زمان قدرتمند تر هست یا پیشگوی اعظم؟
سامنتا از مرگ خودش و الفرد واینر کاهن اعظم خبر داشته بنظرت ربطی به شبیه ساز بودنش داشته یا وز کجا میدونسته؟
نمی دونم
فردیک میگفت یبکار با الفرد کاهن اعظم به ذهن سامنتا نفوذ کردن اونم با کمک خودش اگر ذهن سامنتا انقدر قوی بوده پس چرا الفرد اینجور نبود و بقیه میتونستن ذهنش رو بخونن؟مگه اینکه ذهن سامنتا چیزی ب غیر از شبیه ساز بودنش ربط داشته باشه
یادم نمیاد بقیه تونسته باشن ذهن آلفرد رو بخونن. و گوی هم یمدت از ذهنش محافظت می کرد چون آلفرد اوایل کلا از مرحله پرت بود.
این وسط تنها کسایی که ذهن آلفرد رو زیر و رو کردن آینه و روح مارکوس بودن که به نظرم سینا اشتباه کرد ذهن شبیه سازها رو تا این حد پایین آورد. ولی خب شاید بشه به اون نقطه ضعفی که شیطان توی دیواره ذهنی آلفرد گذاشت ربطش داد.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
میتونه مرگ مادر الفرد یا اون دختره که دوستش داشت باشه اسمشو یادم رفته چون جلد اول با مرگ اونها تموم شده مرگشون باعث تاثیر روی رفتار الفرد یا..باشه
درست کار های زیادی انجام داده ولی شاید برای رسیدن به قدرت بیشتر بوده یا یک هدف بزرگتر همونطور که تو چند هزارسال سعی میکرده نسلشو قویتر بکنه میتونه به همچین چیز هایی هم فکر بکنه
به دلایل مختلف ربطی به آلفرد نداره. اون بدبخت تا زمانی که از دست روح خلاص نشده تو سالن موندنیه. خواب تیامت توی جلد دوم هم بخونی به این برداشت میرسی که آلفرد از دست روح آزاد شده.
چه کسی باور میکرد که یک مرگ به چنین فاجعه عظیمی بدل شود، خون ریخته شده بر زمین مهمترین راز این دنیا را آشکار کرده بود. زمین و زمان به لرزه درآمده بود، باید به کسی خبر میدادم، اربابان فراموششده، باشکوهی باستانی از زندان ابدی خود آزاد و از میان شکافی که در پهنه آسمان ایجاد و امتداد آن به زمین میرسید، بهسوی دنیاهای بیکران رهسپار شده بودند؛ اما بیآنکه خود بدانند، نیرویی مخوف و اهریمنی با زیرکی آنان را همراهی میکرد. شاید هم آنها، آن نیرو را همراهی میکردند. مطمئن نبودم، تنها اطمینانم بوی مرگی بود که در فضا پیچیده شده بود. گویی خالق تباهی آزادشده بود. به درون تاریکی زل زده بودم و وقتی او از آن میان خارج شد، نفسم بند آمد. او … خشایار بود.
بیشترین احتمال می تونه مرگ خود خشایار و تسخیر شدنش باشه. یا اینکه اگه توضیح قرمز رو بخونی میگه یه نفر کشته شده که هر کسی میتونه باشه.
به هر حال خشایار توی تمام داستان شخصیت فداکار و از خود گذشته ای هستش و تهش اگر میخواست کاری کنه تسخیر جسم آلفرد بود که اینکارو نکرد و به فنا رفت. با تعریفی که کتاب کرده نمیتونیم خود خشایار رو اهریمنی بدونیم.
یه سوال نن چند وقته دنبال فصل اول جلد دوم رو میگردم قبلا دانلود کرده بودم ولی حالا که خواستم دانلود کنم هرچقدر میگردم تو اینترنت نیست
یه سوال نن چند وقته دنبال فصل اول جلد دوم رو میگردم قبلا دانلود کرده بودم ولی حالا که خواستم دانلود کنم هرچقدر میگردم تو اینترنت نیست
.....
این چند پاراگرافو ببین، یکم طولانیه ولی ارزششو داره:
- یعنی من هم سفیر کبیرم و هم الندر اما من هنوز نمیدونم مقام کدوم بالاتره.
آتش:
- مقام سفیر کبیری توسط الندر به وجود آمده.
حرف آتش برایم غیر قابل باور بود. هیچ کتاب و منبعی وجود نداشت که در این مورد سخن گفته باشد، با تردید پرسیدم:
- چرا؟! چه دلیلی داشته که الندر چنین مقامی رو ایجاد کنه. به جای این کار میتونست الندر بعدی رو انتخاب کنه.
آتش:
- برای رسیدن به بعضی از مقام ها نیاز به شرایط و خصوصیاتی هست. مثلا برای مقام سفیری اولین شرط، داشتن سنی بالای چهل سال است.
دلم می خواست بخندم، اما دلیلی برایش نیافتم. آتش خوب می دانست که من چطور به مقام سفیری رسیده بودم، من قدرت گوی تعادل را گرفته بودم. نگاهی به کف دستم انداختم؛ با آنکه خیلی وقت بود، از آن زمان گذشته بود؛ اما نشان تاج مثل داغ بر کف دستم حک شده بود. با اینکه غیرقابل دیدن بود، اما به خاطر آن و مقامی که به دست آورده بودم، مشکلات زیادی پیدا کرده بودم.
آتش ادامه داد:
- برای جایگاه شما هم خصوصیاتی نیاز هست.
آلفرد:
- متوجه نمیشم، اگه من الان به مقام الندر رسیدم . پس سفیر کبیرهای قبلی هم قادر بودند به چنین جایگاهی برسند. تا جایی که میدونم اکثر سفیر کبیرهای قبلی یک مکنده قدرت بودند.
آتش:
- حق با شماست، البته باید یاد آوری کنم که تمام سفیرکبیرها از قوم مکندگان بودند. برای همین هم تمام سفیر کبیرهای قبلی از نظر تئوری و دید دیگران مستعد به دست آوردن جایگاه شما بودند، اما هیچ یک قابلیت های شما رو نداشتند. به عبارت بهتر شما یک تفاوت اساسی با همه سفیر کبیرهای قبلی دارید.
با چشمان تنگ شده پرسیدم:
- اینکه یک ذهن پردازم؟
آتش:
- ذهن پرداز؟؟ منظورتون چیه؟
آتش طوری حرف زد که انگار در این مورد هیچ اطلاع قبلی نداشت، برای همین گفتم:
- من از نوادگان دو قوم فراموش شده هستم.
سپس با تردید ادامه دادم:
- ولی این باعث نمیشه که من به این جایگاه برسم. حتما دلایل دیگه ای هم وجود دارند و داشتند.
- بله، ولی این خاصیت باعث شد تا هادس شما رو به عنوان صاحب خودش انتخاب کنه. اگر دقیق تر بگم، از زمانی که هادس ساخته شد و توسط سازنده خودش مورد استفاده قرار گرفت تا الان هیچ کسی رو به عنوان ارباب واقعی خودش انتخاب نکرده بود.
چشمانم را بستم تا افکارم را متمرکز کنم. سال ها به دنبال این بودم که بدانم الندر کیست. ولی فکر نمی کردم که مقام سفیر کبیری ام هم به الندر ربط داشته باشد. من مطمئن بودم که الندر قبلی کسی جز حاکم دنیاهای موازی نبود. تمام قرائن و شواهد حکایت از این واقعیت داشتند. اما میان دانسته های من و سخنان آتش تناقضی وجود داشت. در تنها نوشته ای که از گیومرتا باقی مانده بود، او هرگز اشاره ای به عصای هادس نکرده بود. آتش که متوجه افکارم شده بود، گفت:
- خیر، ایشون هیچ وقت از عصا استفاده نمی کردند.
من اطمینان داشتم که گیومرتا گفته بود که عصای سیمرغ به خواهرش رسیده بود. عصایم را ظاهر کردم و گفتم:
- پس این عصا متعلق به کی بوده؟ مگه نگفتی این عصا من رو انتخاب کرده؟! چطور امکان داره الندر قبلی صاحب عصای هادس نبوده باشه؛ تا جاییکه میدونم این عصا توسط یکی از فرمانروایان کهن ایجاد شده. از طرفی عصای سیمرغ متعلق به حاکم دنیاهای موازی بوده.
آتش:
- این عصا شما رو انتخاب کرده، چون لیاقت بیشتری نسبت به الندر قبلی داشتید.
این از آن حرف ها بود؛ با اخم گفتم:
- تا لیاقت رو چی معنی کنیم.
آتش با سکوتش حرفم را تایید کرد و اندکی بعد گفت:
- اگر از من بپرسید، شاید به این دلیل باشه که شما آخرین وارث دو قوم هستید و اگر جان شما در خطر قرار بگیرد، عصا دیگر غیرقابل استفاده نخواهد بود. اما این دلیل نمیشه شما خودتون رو دست کم بگیرید.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
صدای اژدها در ذهنم پیچید که گفت:
- پس شما، الندر هستید؟
سپس بدون اینکه سر بزرگش رو تکان بدهد، سرتاپای من رو نگاه کرد و گفت:
- یک بچه! اما قدرتمند تر از هر موجودی که تا به حال دیدم.
آتش میگه سفیرکبیرای قبلی برای الندر شدن نیاز به خصوصیات و قابلیتایی داشتن که به جز آلفرد هیچکدوم این قابلیتا رو نداشت.
از طرفی میگه همین قابلیتایی که آلفرد رو الندر می کنن، باعث شده هادس اون رو کاربر خودش بدونه.
ولی جالب اینجاست که الندرِ سابق با وجود داشتن این قابلیتا، بازم به عنوان کاربر هادس شناخته نشد. که احتمالا به ایده ی جذب روح توسط الندر، ضریب میده:23:
و آبراکسیس هم رسما آلفرد رو قوی تر از الندرِ سابق میدونه، که بازم میتونه ایده رو محتمل تر کنه.
خرقه هم آلفرد رو از شبیه سازای دیگه متفاوت میدونه؛ که این یکی هم ایده رو تقویت و احتمال شبیه ساز بودن الندرِ سابق رو کمتر می کنه وگرنه اونم رشته داشت و باید می تونست عملکرد آلفرد رو داشته باشه.
این چند پاراگرافو ببین، یکم طولانیه ولی ارزششو داره:آلفرد:
- یعنی من هم سفیر کبیرم و هم الندر اما من هنوز نمیدونم مقام کدوم بالاتره.
آتش:
- مقام سفیر کبیری توسط الندر به وجود آمده.حرف آتش برایم غیر قابل باور بود. هیچ کتاب و منبعی وجود نداشت که در این مورد سخن گفته باشد، با تردید پرسیدم:
- چرا؟! چه دلیلی داشته که الندر چنین مقامی رو ایجاد کنه. به جای این کار میتونست الندر بعدی رو انتخاب کنه.
آتش:
- برای رسیدن به بعضی از مقام ها نیاز به شرایط و خصوصیاتی هست. مثلا برای مقام سفیری اولین شرط، داشتن سنی بالای چهل سال است.دلم می خواست بخندم، اما دلیلی برایش نیافتم. آتش خوب می دانست که من چطور به مقام سفیری رسیده بودم، من قدرت گوی تعادل را گرفته بودم. نگاهی به کف دستم انداختم؛ با آنکه خیلی وقت بود، از آن زمان گذشته بود؛ اما نشان تاج مثل داغ بر کف دستم حک شده بود. با اینکه غیرقابل دیدن بود، اما به خاطر آن و مقامی که به دست آورده بودم، مشکلات زیادی پیدا کرده بودم.
آتش ادامه داد:
- برای جایگاه شما هم خصوصیاتی نیاز هست.
آلفرد:
- متوجه نمیشم، اگه من الان به مقام الندر رسیدم . پس سفیر کبیرهای قبلی هم قادر بودند به چنین جایگاهی برسند. تا جایی که میدونم اکثر سفیر کبیرهای قبلی یک مکنده قدرت بودند.
آتش:
- حق با شماست، البته باید یاد آوری کنم که تمام سفیرکبیرها از قوم مکندگان بودند. برای همین هم تمام سفیر کبیرهای قبلی از نظر تئوری و دید دیگران مستعد به دست آوردن جایگاه شما بودند، اما هیچ یک قابلیت های شما رو نداشتند. به عبارت بهتر شما یک تفاوت اساسی با همه سفیر کبیرهای قبلی دارید.
با چشمان تنگ شده پرسیدم:
- اینکه یک ذهن پردازم؟
آتش:
- ذهن پرداز؟؟ منظورتون چیه؟آتش طوری حرف زد که انگار در این مورد هیچ اطلاع قبلی نداشت، برای همین گفتم:
- من از نوادگان دو قوم فراموش شده هستم.
سپس با تردید ادامه دادم:
- ولی این باعث نمیشه که من به این جایگاه برسم. حتما دلایل دیگه ای هم وجود دارند و داشتند.
- بله، ولی این خاصیت باعث شد تا هادس شما رو به عنوان صاحب خودش انتخاب کنه. اگر دقیق تر بگم، از زمانی که هادس ساخته شد و توسط سازنده خودش مورد استفاده قرار گرفت تا الان هیچ کسی رو به عنوان ارباب واقعی خودش انتخاب نکرده بود.چشمانم را بستم تا افکارم را متمرکز کنم. سال ها به دنبال این بودم که بدانم الندر کیست. ولی فکر نمی کردم که مقام سفیر کبیری ام هم به الندر ربط داشته باشد. من مطمئن بودم که الندر قبلی کسی جز حاکم دنیاهای موازی نبود. تمام قرائن و شواهد حکایت از این واقعیت داشتند. اما میان دانسته های من و سخنان آتش تناقضی وجود داشت. در تنها نوشته ای که از گیومرتا باقی مانده بود، او هرگز اشاره ای به عصای هادس نکرده بود. آتش که متوجه افکارم شده بود، گفت:
- خیر، ایشون هیچ وقت از عصا استفاده نمی کردند.
من اطمینان داشتم که گیومرتا گفته بود که عصای سیمرغ به خواهرش رسیده بود. عصایم را ظاهر کردم و گفتم:
- پس این عصا متعلق به کی بوده؟ مگه نگفتی این عصا من رو انتخاب کرده؟! چطور امکان داره الندر قبلی صاحب عصای هادس نبوده باشه؛ تا جاییکه میدونم این عصا توسط یکی از فرمانروایان کهن ایجاد شده. از طرفی عصای سیمرغ متعلق به حاکم دنیاهای موازی بوده.
آتش:
- این عصا شما رو انتخاب کرده، چون لیاقت بیشتری نسبت به الندر قبلی داشتید.
این از آن حرف ها بود؛ با اخم گفتم:
- تا لیاقت رو چی معنی کنیم.
آتش با سکوتش حرفم را تایید کرد و اندکی بعد گفت:
- اگر از من بپرسید، شاید به این دلیل باشه که شما آخرین وارث دو قوم هستید و اگر جان شما در خطر قرار بگیرد، عصا دیگر غیرقابل استفاده نخواهد بود. اما این دلیل نمیشه شما خودتون رو دست کم بگیرید.--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
صدای اژدها در ذهنم پیچید که گفت:
- پس شما، الندر هستید؟
سپس بدون اینکه سر بزرگش رو تکان بدهد، سرتاپای من رو نگاه کرد و گفت:
- یک بچه! اما قدرتمند تر از هر موجودی که تا به حال دیدم.
آتش میگه سفیرکبیرای قبلی برای الندر شدن نیاز به خصوصیات و قابلیتایی داشتن که به جز آلفرد هیچکدوم این قابلیتا رو نداشت.
از طرفی میگه همین قابلیتایی که آلفرد رو الندر می کنن، باعث شده هادس اون رو کاربر خودش بدونه.ولی جالب اینجاست که الندرِ سابق با وجود داشتن این قابلیتا، بازم به عنوان کاربر هادس شناخته نشد. که احتمالا به ایده ی جذب روح توسط الندر، ضریب میده:23:
و آبراکسیس هم رسما آلفرد رو قوی تر از الندرِ سابق میدونه، که بازم میتونه ایده رو محتمل تر کنه.
خرقه هم آلفرد رو از شبیه سازای دیگه متفاوت میدونه؛ که این یکی هم ایده رو تقویت و احتمال شبیه ساز بودن الندرِ سابق رو کمتر می کنه وگرنه اونم رشته داشت و باید می تونست عملکرد آلفرد رو داشته باشه.
اونجایی که گفته میشه لیاقت بیشتری دارید این بحث پیش میاد که الفرد قدرت یک فرمانروای کهن رو داره احتمالا نگروم و وارث قدرت نگروم هم هست پس قدرت خود سازنده هادس رو داره.
راستی بنظرت گیومرتا هم سفیر کبیر بوده؟
اگر الفرد رو ذهن پرداز حساب نکنیم.پس برای صاحب هادس بودن یعنی شبیه ساز بودن لازمه؟
الندر ک همه چیو داشته صاحب هادس نشده.از طرفی شبیه ساز ها هم صاحب هادس نشدن.الفرد یه مکنده شبیه ساز هست.
یچیز دیگ تو الندر رو فقط مکنده قدرت بحساب میاری یا ذهن پرداز هم حساب میکنی؟
الفرد رشته داشتن رو از مکندگان داره ولی ایا شبیه ساز ها هم رشته قدرا داشتن؟
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
سلام دوبارهبرداشت شخصی؛ میراث کهن به دالان های زمان فرستاده شدن و الندر صاحب سه میراث کهن بود(با اینکه نمی تونست از عصا استفاده کنه)
پس برداشتم اینه که بعد از مدت زیادی از طریق دالان های زمان، این میراث ها به الندر رسیدن.از بدو تولد برای چه چیزی آموزش می دید؟ گفتگوی آتیش و آلفرد درباره اطلاعات جادویی هست نه درباره ی آموزش برای نحوه ی فرمانروایی.
آره ظاهرا از نوادگانش هست.
چه ربطی داره؟ اگر انتخاب الندر به قوی ترین فرمانروا باشه، مُرتُم قوی ترین بوده و الندر باید از نوادگان اون باشه.چون رسما گفته عصاها به دستور تمپس به دالان فرستاده شده. فکر می کنی چجوری عصاها و میراث کهن به دستور یکی از فرمانروها از دستشون گرفته شده و به دالان سپرده شده؟
بعید نیست فرمانرواها این کار رو صلاح دونسته باشن و یا حتی ریاست تمپس هم صلاح دونسته باشن؛ ولی در هر حال تحت فرمانِ یک نفر این کار رو انجام دادن.چون تمام شخصیت ها فقط از یک الندر حرف میزنن.
به هر حال یه نفر نگهبان زمان رو تائید میکرده. شاید بعد از الندر، بقیه نگهبان های زمان به ترتیب توسط نگهبان قبلی انتخاب و تائید شدن اون هم به خاطر نبود الندر. ولی حالا آلفرد کسیه که تائید نهایی رو انجام میده(که همین نشون میده ظاهرا خشایار قبلا جانشینش رو انتخاب کرده و آموزش داده)
محدودیت یعنی از روی هوس نگه: باهات حال نمی کنم، نفر بعدی.
اما به هر حال الندر قانونگذار هست و حتی سفیر کبیر هم می تونست توی قوانین کهن دست ببره، نمونش آخرین سفیر کبیر. پس این چیزا برای الندر کاری نداره.
ولی بعید نیست این وسط یه چندتا محدودیتِ مخصوص هم برای خود الندر وجود داشته باشه.درباره ی چیه خشایار نظرت عوض نشد؟
رئیس مجمع هست ولی قانونگذار که نیست، رئیس مجمع هم محدودیتای خودشو داره و خشایار نگران دست و پا گیر بودن قوانین بود.
نظارت و اعمال زور به چه معنی؟ وقتی ناظر به سفرا باشن یعنی اگر خرابکاری ناجوری کنن... فرت!قدرت تمپس چی بود؟ دالان های زمان، درسته؟
قدرت های خشایار چی بود؟ دالان های زمان. درسته؟نگهبان زمانِ بعدی رئیس مجمع نیست ولی اگر فرصت طلبیه خشایار رو داشته باشه کار زیادی ازش بر میاد. مخصوصا که الندر رو به عنوان قانون گذار قوانین کهن در کنارش داره. پس اگه هم باهوش باشه و هم با آلفرد را بیاد، نسبت به خشایار دستش بازتره :65:
آره.
فرمانروایان قوانین کهن رو خلق کردن و ظاهرا خودشون رو با اون قوانین محدود کردن. به قول خودت، خودشون اینکارو انجام دادن.اتفاقا میشه به این منظور گرفت که رئیسشون بوده ولی بقیه حرفتم درسته. چرا اینجوری فکر نمی کنی که همه یا اکثر فرمانرواها می خواستن تمپس رئیس و تصمیم گیرنده باشه؟
دقیقا تشبیهی رو گفتی که می خواستم. آره تنها فرد نبوده ولی توی اصل ماجرا چه تفاوتی می کنه؟ خشایار توی گشتن بین زمان ها و باخبر شدن از موضوعات دستش بازتره یا خننتا؟ نگهبان زمان قدرت دستکاری زمان رو داره یا پیشگو؟ نگهبان زمان قدرتمند تر هست یا پیشگوی اعظم؟
نمی دونم
یادم نمیاد بقیه تونسته باشن ذهن آلفرد رو بخونن. و گوی هم یمدت از ذهنش محافظت می کرد چون آلفرد اوایل کلا از مرحله پرت بود.
این وسط تنها کسایی که ذهن آلفرد رو زیر و رو کردن آینه و روح مارکوس بودن که به نظرم سینا اشتباه کرد ذهن شبیه سازها رو تا این حد پایین آورد. ولی خب شاید بشه به اون نقطه ضعفی که شیطان توی دیواره ذهنی آلفرد گذاشت ربطش داد.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -به دلایل مختلف ربطی به آلفرد نداره. اون بدبخت تا زمانی که از دست روح خلاص نشده تو سالن موندنیه. خواب تیامت توی جلد دوم هم بخونی به این برداشت میرسی که آلفرد از دست روح آزاد شده.
بیشترین احتمال می تونه مرگ خود خشایار و تسخیر شدنش باشه. یا اینکه اگه توضیح قرمز رو بخونی میگه یه نفر کشته شده که هر کسی میتونه باشه.
به هر حال خشایار توی تمام داستان شخصیت فداکار و از خود گذشته ای هستش و تهش اگر میخواست کاری کنه تسخیر جسم آلفرد بود که اینکارو نکرد و به فنا رفت. با تعریفی که کتاب کرده نمیتونیم خود خشایار رو اهریمنی بدونیم.
این بحث درباره خشایار فک کنم دیگ تموم شدس چون دیگ حرفا من دیگ تکراری شدن چیز جدیدی ندارم.
راجب نگهبانان جادو منظورم اینه قدرت اجرایی ندارن.اینجور بگم مثل قوه قضایی هستن نه قوه مجریه.
راجب الفرد و سامنتا
ذهن الفرد رو خیلیا میتونستن بخونن.البته شاید بشه ب اموزش ندیدن هم ربطش داد وگزنه اون قسمت هایی گویی ها محافظت نمیکردن به راحتی قابل خوندن بود.و تا جایی من یادمه هیچ اشاره به اینکه ذهن الفرد مثل سامنتا تو در تو باشه نشد.حداقل توسط خشایار
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
راجب روح گوی تعادل من البته بدون دلیل اون اوایل فکر میکردم روح ملکه سیاه یا شاید قسمتی از روح همسر الندر رو داخلش زندانی کردن.
البته میدونم ربطی نداشت
.......
.....
اونجایی که گفته میشه لیاقت بیشتری دارید این بحث پیش میاد که الفرد قدرت یک فرمانروای کهن رو داره احتمالا نگروم و وارث قدرت نگروم هم هست پس قدرت خود سازنده هادس رو داره.
اگر وارث نبود که رشته هفت رنگ نداشت و الندر نمی شد. از این نظر مثل الندر قبلیه.
راستی بنظرت گیومرتا هم سفیر کبیر بوده؟
فکر نکنم. مجمع سفرا گفته تمام سفیرکبیر ها توسط ملکه کشته شدن.
اگر الفرد رو ذهن پرداز حساب نکنیم.پس برای صاحب هادس بودن یعنی شبیه ساز بودن لازمه؟
الندر ک همه چیو داشته صاحب هادس نشده.از طرفی شبیه ساز ها هم صاحب هادس نشدن.الفرد یه مکنده شبیه ساز هست.
دلیل دیگه ای میشه پیدا کرد؟ از تعاریف کتاب و سینا بر میاد که الندر شبیه ساز نبوده و فقط به شکلی بخشی از قدرت شبیه سازا رو به نسلش منتقل کرده. و همینطور نمی تونست از هادس استفاده کنه. گیومرتا هم که رنگارنگ بود و مطمئنیم شبیه ساز نبوده باز لایق هادس نشد. از اون طرف اجداد آلفرد هیچ کدوم لایق هادس نبودن که به این نتیجه می رسیم ترکیبِ مکنده و ذهن پرداز، پیش نیازای استفاده از هادس نیست وگرنه یکی کاربرش می شد.
این وسط تنها کسی که صاحب واقعی هادس شد، آلفرد هستش که هم مکندست هم شبیه ساز؛ تنها شخص از هر دو نسل.
یچیز دیگ تو الندر رو فقط مکنده قدرت بحساب میاری یا ذهن پرداز هم حساب میکنی؟
الفرد رشته داشتن رو از مکندگان داره ولی ایا شبیه ساز ها هم رشته قدرا داشتن؟
الندر یه مکنده با رشته های هفت رنگ هستش. از اونجایی که احتمالا شبیه ساز نیست پس ذهن پرداز هم حساب نمیشه چون نسل ذهن پردازا با ملکه ی سیاه شروع شدن؛ ولی ظاهرا مکنده ها برمیگردن به نگرم. یا حداقل خودِ الندر.
رشته خصوصیات مکنده هاست نه شبیه سازا.
این وسط تنها علامت سوال برای اینه که اگر نگرم و الندر مکنده بودن، چرا گیومرتا بنیانگذار قوم مکنده ها شناخته میشه.
این بحث درباره خشایار فک کنم دیگ تموم شدس چون دیگ حرفا من دیگ تکراری شدن چیز جدیدی ندارم.
راجب نگهبانان جادو منظورم اینه قدرت اجرایی ندارن.اینجور بگم مثل قوه قضایی هستن نه قوه مجریه.
برای آلفرد که خوب اجرا می کردن. اون از محدود کردنش و اونم از احتمال کشتنش.
راجب الفرد و سامنتا
ذهن الفرد رو خیلیا میتونستن بخونن.البته شاید بشه ب اموزش ندیدن هم ربطش داد وگزنه اون قسمت هایی گویی ها محافظت نمیکردن به راحتی قابل خوندن بود.و تا جایی من یادمه هیچ اشاره به اینکه ذهن الفرد مثل سامنتا تو در تو باشه نشد.حداقل توسط خشایار
به قول خودت ذهنش تربیت نشده بود و گوی هم اوایل کامل ازش محافظت نمی کرد. از طرفی خشایار میگه شبیه ساز بودنِ آلفرد به خاطر ترکیب نژادی به چشم نمیاد برای همین شیطان متوجه ذهنش نشد.
ولی بعد از آموزشای خشایار، مارکوس و آیینه تنها کسایی هستن که ذهنشو خوندن.
راجب روح گوی تعادل من البته بدون دلیل اون اوایل فکر میکردم روح ملکه سیاه یا شاید قسمتی از روح همسر الندر رو داخلش زندانی کردن.
البته میدونم ربطی نداشت
الندر دلیلی نداره روح زنشو بزاره توی گوی. این روح هم که شریر تر از این حرفاست که زن الندر باشه.
بخشی از روح ملکه ی سیاه چرا باید توی گوی باشه؟ "چرا" به کنار، چجوری و کی روحش رو توی گویی گذاشته که با قدرت شبیه ساز پر شده؟ احتمالا به جز یه شبیه ساز کسی نمیتونسته روح رو زندانی کنه.
.....
این وسط تنها سوال اینه که اگر روح واقعا شبیه ساز هست، چرا انرژیه توی گوی رو جذب نکرده؟ شاید چون فقط روح بوده و جسم نداشته... شایدم توی گوی محدود شده بود.