Header Background day #20
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
493 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark, rasoulsss, A. M. D. R. Z. H and 103 people reacted
نقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 454
 

AmbrellA;32134:
این هم نظر یکی از دوستان عزیزمون که به من پیام خصوصی دادن و نظر لطفشون رو به دورگه ابراض کردن مرسی و تشکر از شما انشاا... بتونم همونطور که اشاره کردی جلو برم.
بازم تشکر یا علی!

پ.ن:
یه خبر خوبم برای همه دوستان دارم که یه ویراستار جدید برای داستان یافت شده اسمشونم روی یه اثر محبوب سایت درج شده! بله درست حدس زدید قدرت ذهن اقا سینا.
حالا ... اسمش رو نمیگم تا نتیجه نهایی مشخص بشه بعد بیایم و جذب بازیکن جدید برای تیم دورگه رو اعلام کنیم (ببینم پنجره نقل و انتقالات هنوز بازه؟:5::دی محروم که نیستیم؟؟)

داشتن ویراستار خیلی خوبه و مهمه.میتونه تو بهترکردن داستان کمکت کنه.ولی امیدوارم تو فصل دهی خلل ایجاد نشه


   
mosadonya2, M,baran, Sorna and 3 people reacted
پاسخنقل‌قول
fariba.2016
(@fariba-2016)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 89
 

همچنان منتظر فصل

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

و اینکه ویراستار دومم اضافه شده،صفحات بیشتر میشه؟:63:


   
mosadonya2, M,baran, Sorna and 2 people reacted
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  
فصل سیزدهم از کتاب دوم دورگه بر روی سایت آپلود شد
منتظر نظرات شما هستم

   
mosadonya2, qelqelak71sh2, zzareb2 and 4 people reacted
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Honorable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

ایول
فصل جدید
برم ببینم چند صفحه‌ست???


   
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 454
 

AmbrellA;32137:

فصل سیزدهم از کتاب دوم دورگه بر روی سایت آپلود شد
منتظر نظرات شما هستم

اسپویل

.

دشمنی ۱۲ بردار هم از اینجا شروع میشه.بنظر میاد در اینده بردار سوم و هنری با هم متحد بشن.همچین ملکه گرگ های یخی اطلاعاتی از گزشته رو داشت که بعدا به کار میاد.اما در مورد پدر ایتاش چیزی ازش از فصل های اول یادم نیست و ممکنه اشتباه کنم اما بنظرم ربطی به پیشگو یا فرزند سوم دارن.در کل فصل عالی بود.


   
پاسخنقل‌قول
Dumbledore
(@dumbledore)
Estimable Member
عضو شده: 4 سال قبل
ارسال‌: 103
 

مثل همیشه عالی بود.خسته نباشی


   
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

DARK LORD;32140:
اولا اصلا فکرشو نمیکردم هنری فرمانروای گرگ های یخی بشه عالی شد الان کل دشت در اختیارشه البته دشمنی ۱۲ بردار هم از اینجا شروع میشه.بنظر میاد در اینده بردار سوم و هنری با هم متحد بشن.همچین ملکه گرگ های یخی اطلاعاتی از گزشته رو داشت که بعدا به کار میاد.اما در مورد پدر ایتاش چیزی ازش از فصل های اول یادم نیست و ممکنه اشتباه کنم اما بنظرم ربطی به پیشگو یا فرزند سوم دارن.در کل فصل عالی بود.

یه خطر اسپویل بزن رو نظرت کل فصل رو فرستادی هوا!
یکم سانسور کنی بد نیست ها!!!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

Ezrail97;32141:
مثل همیشه عالی بود.خسته نباشی

چاکریم عزرائییل جان امید وارم راضی کننده بوده باشه


   
M,baran, mosadonya2, Dark lord and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
mohammad_solimanimanesh2
(@mohammad_solimanimanesh2)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 149
 

سلام...فصل بسیار خوبی بود و اطلاعات خوبی هم میشد ازش گرفت
فقط یه سوال>>>آیا اژدهای مادر واقعا اژدهاست؟ یا استعاره ست...چون تو این فصل نوشتی فرزندان اژدهای مادر،بعد توصیف یک انسان رو درموردشون بکاربردی...

درمورد گرگه هم حدسم تقریبا درست بود...


   
M,baran, mosadonya2, AmbrellA and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
Hacker
(@hacker)
Reputable Member
عضو شده: 3 سال قبل
ارسال‌: 148
 

سلام و خسته نباشی امید جان. بازم طبق معمول خوابم برد تازه سر زدم دیدم فصل جدید آمده. برم بخونم بعد نظر می دم.


   
M,baran and mosadonya2 reacted
پاسخنقل‌قول
danyal
(@danyal)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 78
 

یه نظریه جالب به ذهنم رسید یعنی امکانش هست پدر آیتاش همون برادر سوم باشه؟چون خیلی مرموزه مثثلا اون چطور راجبه پیشگویی میدونست یا آیتاش رو فرستاده آموزش و چطور آیتاش نشان فرمانروا رو داره.اوه مخم پوکید به جاهای حساس رسیدیم.راستی میشه یه توضیحاتی راجب خدایان باستان بدی مثلاً چقدر قدرت دارن یا مثلاً اونا قدرتمندترن یا اژدهای مادر.ویه سوال دیگه توی فصل گفتی اژدهای مادر قدرت بچه هاشو گرفت اون که این همه قدرت داشت پس چطور کشتنش راجب اینم توضیح بدی بد نیست.بعدشم تو داستان کلا درباره خدایان پلید نوشتی اصلا خدای خوبی هست طرف هنری باشه یه توضیحی هم درباره این بده ممنون میشم.و آخرین سوال قدرتمند ترین تیغه اجنه کدومه از تیغه ترکیبی قویترم هست یا نه؟ ببخشید طولانی شد اما واقعا درگیر داستانم و کلی سوال برام پیش اومده اینم چندتاش


   
الهه آب, Hacker, M,baran and 5 people reacted
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Honorable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

عالی بود
"پیمان وفاداری��"
فوق‌العاده بود.
ولی واقعا همه‌ی پیشگویی‌ها درسته؟��
هیچ خطایی، اشتباهی، نقصی نداره؟
نقشه‌های فرمانروای فقید چطور؟
چی شد، شکست خورد، با اتفاقاتی افتاده و قراره بیوفته این نقشه‌ها انعطاف مورد نیاز رو دارند؟
یا از اول میدونست؟
پیشگویی یه اتفاق کلی و بزرگ قابل قبوله ولی جزئیات ..
یخورده جنبه خدایی به پیشگو میده.
کسی که آینده رو با این همه جزئیات میدونه خیلی مخوف و ترسناکه.


   
Sorna and mosadonya2 reacted
پاسخنقل‌قول
Dumbledore
(@dumbledore)
Estimable Member
عضو شده: 4 سال قبل
ارسال‌: 103
 

توی این فصل یه دیالوگ عالی بود در مورد گذشته و آینده تشبیت واقعا فوق العاده بود.:41:
پ.ن:جمله رو نمیگم اسپویل نشه اونایی که خوندن میدونن اونایی هم که نخوندن براشون اسپویل نشه وقتی خوندن میفهمن:11:


   
Sorna, mosadonya2, fariba.2016 and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

danyal;32146:
یه نظریه جالب به ذهنم رسید یعنی امکانش هست پدر آیتاش همون برادر سوم باشه؟چون خیلی مرموزه مثثلا اون چطور راجبه پیشگویی میدونست یا آیتاش رو فرستاده آموزش و چطور آیتاش نشان فرمانروا رو داره.اوه مخم پوکید به جاهای حساس رسیدیم.راستی میشه یه توضیحاتی راجب خدایان باستان بدی مثلاً چقدر قدرت دارن یا مثلاً اونا قدرتمندترن یا اژدهای مادر.ویه سوال دیگه توی فصل گفتی اژدهای مادر قدرت بچه هاشو گرفت اون که این همه قدرت داشت پس چطور کشتنش راجب اینم توضیح بدی بد نیست.بعدشم تو داستان کلا درباره خدایان پلید نوشتی اصلا خدای خوبی هست طرف هنری باشه یه توضیحی هم درباره این بده ممنون میشم.و آخرین سوال قدرتمند ترین تیغه اجنه کدومه از تیغه ترکیبی قویترم هست یا نه؟ ببخشید طولانی شد اما واقعا درگیر داستانم و کلی سوال برام پیش اومده اینم چندتاش

هوم نظرات جالبی دادی و سوالات جالبی پرسیدی که در یه موردش میتونم برات توضیح بدم توی یه موردش نه درباره پدر ایتاش و پیشگو و کسی که گرگ ها رو نجات داد و اونی که اومد پیش مادر ملکه گرگ های یخی فعلا نمیتونم توضیح بیشتری در حد همون چیز هایی که توی داستان اومده بدم کم کم صبر کنید قطعات پازل رو کنار هم میزارم و تکمیلش میکنم اون شکلی جالبتره.

و اما در باره چیزای دیگه بله اژدهای مادر واقعا یک اژدهاست یک اژدها که بلدای قامتش به کوه ها میرسه و پهنای بالهاش میتونه یک ناحیه بزرگ رو بپوشونه و در باره اینکه چطور کشته شد خب کشته شد چون زیادی مهربون بود نسبت به فرزندانش و شاید قفلت از....
راستش یه جوری میشم وقتی کلمه خدا رو برای یه سری چیز توی داستان بکار میبرم انگار از قداصت و قدرتشون کم میکنه حالا این نظر شخصیمه ولی از این به بعد تصمیم دارم کلمه خدا رو از داستان حذف کنم و بجاش کلمه الهه رو بزارم اینطوری بهتره خدا یکی بیشتر نداریم پس میشه الهه دراکل!
در مورد الهه دراکل خب یه افسانه قدیمی براتون بگم اینکه زمانی این دنیا در دستان الهه ها و اژدها ها بوده خیلی سال قبل شاید قبلتر از پیدایش نسل های انسان گونه و دوپا نبرد. جنگ سنگینی بین اونها شکل میگیره که برای هر دو نژاد به قیمت بالایی تموم میشه. الهه ها ماهیت فیزیکی شون رو از دست میدن و اژدهایان بسیاری از خودشون رو. الهه ها توی این جنگ شکست میخورن و به جاهای دور افتاده عقب نشینی میکنن پشت دروازه های سنگی گذر گاه شمال میمونن مثل خدای دراکل یا یکی دیگشون که به سمت جنوب و جزایر جنوبی میره جزایری که الان به اسم جزایر غول های سنگی شناخته میشنه. یه چیز دیگه اصلا میدونستید چرا سرزمین اردوگاه دورگه ها همیشه بارونیه؟خخخ اره درست حدس زدید یکی از الهه ها توی اون سرزمین پنهانه اینم گفتم که برید حالشو ببرید. الهه ها هم خوب و بد داشتن ضعیف و قوی داشتن شیطانی و نیمه شیطانی بودن اما هر چی بودن شکست خوردن از اژدهایان. بعد از نابودی اونها اژدهایان نفرین شدن و یکی پس از دیگری از بین رفتن تا اخرین نفرشون ازدهای مادر رسید که اون هم به اون شکل کشته شد.

بله نظر خودت توی دورگه خدای خوبی نبوده؟ قشنگ دقت کنی چیزی نبوده که به طرف خوبی ها کمک کنه؟؟

و البته بحث شیرین تیغه ها.
تیغه ها رو برخلاف اینکه همه تصور میکنن اجنه ساختن اما اینطور نیست. اجنه ساخت اونها رو از نژاد دیگه ای یاد گرفتن نژادی که قدرتمند ترین ذهن ها رو داشته و محل زندگیش توی دره ممنوعه بوده اونها تیغه ها رو ساختن و به اجنه نشون دادن و حالا اونها از حاصل تلاش اونها استفاده میکنن.بله از تیغه ترکیبی قدرتمند تر هم داریم نمیخواستم اسمش رو الان لو بدم چون توی کتاب بعدی قراره بیاد اما اشکالی نداره الان میگم:

تیغه رعد
قوی ترین تیغه در بین سلاح های ساخته شده هست و امممم همین فعلا تا اینجا تا بعد دربارش تو داستان بیشتر توضیح میدیم.

هوم امید وارم چیز های جالبی تعریف کرده باشم اینها چیزایی بود که برای دورگه توی ذهنم ساخته بودم و البته چند صد تا افسانه دیگه که هر کدوم ه شکلی به داستان متصل میشن و شاید به زیبایی داستان کمک کنن.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

Arya;32147:
عالی بود
"پیمان وفاداری������"
فوق‌العاده بود.
ولی واقعا همه‌ی پیشگویی‌ها درسته؟������
هیچ خطایی، اشتباهی، نقصی نداره؟
نقشه‌های فرمانروای فقید چطور؟
چی شد، شکست خورد، با اتفاقاتی افتاده و قراره بیوفته این نقشه‌ها انعطاف مورد نیاز رو دارند؟
یا از اول میدونست؟
پیشگویی یه اتفاق کلی و بزرگ قابل قبوله ولی جزئیات ..
یخورده جنبه خدایی به پیشگو میده.
کسی که آینده رو با این همه جزئیات میدونه خیلی مخوف و ترسناکه.

پیشگویی ها شاید توصیف پیچیده ای از شرایطی باشن که در اینده بوجود میاد حالا کسی نمیدونه کجا کی و چه زمان رخ میدن. اینطور نیست که وقتی یک جزئ یک پیشگویی اتفاق بیوفته بقیشم مسلسل وار رخ بده یا اینکه اگر یک جزء بنا به تلاش عده ای تغییر کنه جزء بعدی هم خراب بشه ممکنه بین هر بخش و جمله و کلمه پیشگویی هزاران سال فاصله باشه ممکنه هزاران نفر بیان و اون فرد نباشن کسی در مورد پیشگویی ها چیزی نمیدونه و هیچ وقت نمیگه صد درصد اتفاق می افتن وگرنه برادرا که خل نیستن بدونن یه اتفاقی قراره رخ بده و هیچ جوره نمیشه تغییرش داد پس عنصر تلاش چی میشه؟ تلاش ممکنه سرنوشت رو تغییر بده. بله در سرنوشت یک سنگ اومده که اگر بر سر راه جریان ابی افتاد جلوی جریان رو بگیه اما اب قطره قطره روی سنگ چکه میکنه اروم اروم از روی سنگ جریان پیدا میکنه سنگ رو سوراخ میکنه و اون رو از هم میشکافه این تلاشه سخته اما ناشدنی نیست! ماهیت تلاش مقابله با سرنوشته!

در مورد اتفاقات و نقشه فرمانروا هم کمی صبر کن همه چیز کم کم نشون داده میشه.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

Ezrail97;32148:
توی این فصل یه دیالوگ عالی بود در مورد گذشته و آینده تشبیت واقعا فوق العاده بود.:41:
پ.ن:جمله رو نمیگم اسپویل نشه اونایی که خوندن میدونن اونایی هم که نخوندن براشون اسپویل نشه وقتی خوندن میفهمن:11:

خخخخ دیدیش؟ خخخخ وقتی میخوندمش برای بار دوم قشنگ به چشمم اومد خودمم ازش خوشم اومد فکرشم نمیکردم به نظر کس دیگه ای جالب بیاد!


   
mohammad_solimanimanesh2, Hacker, M,baran and 6 people reacted
پاسخنقل‌قول
zzareb2
(@zzareb2)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 160
 

تو فصل 5 جلد اول بود فک کنم وقتی ملکه داشت تو جمع مواخذه میشد و خواست تاریخ سرزمین رو برای جمعی که اونجا بودن بگه ، یکی از 13 برادر اونجا خواست جلوش رو بگیره و خودش رو فرزند سوم!! معرفی کرد و ملکه جلوش در اومد و یه بلایی سرش اومد.
و بعد من اون روز هم که تو اردوگاه طرف داشت مرتبه اجنه ها رو معرفی می کرد و یکی از اسم های سیزده نفر خط خورده بود - فکر کردم به علت بلایی که ملکه سرش اورد و اتفاقی افتاده که اینجور اسمش خط خورده.
الان گفتی فرزند سوم تبعید شده اونم توسط دوازده تای دیگه!! اونم خیلی سال پیش.
قضیه چیه


   
Dark lord and AmbrellA reacted
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

zareb;32150:
تو فصل 5 جلد اول بود فک کنم وقتی ملکه داشت تو جمع مواخذه میشد و خواست تاریخ سرزمین رو برای جمعی که اونجا بودن بگه ، یکی از 13 برادر اونجا خواست جلوش رو بگیره و خودش رو فرزند سوم!! معرفی کرد و ملکه جلوش در اومد و یه بلایی سرش اومد.
و بعد من اون روز هم که تو اردوگاه طرف داشت مرتبه اجنه ها رو معرفی می کرد و یکی از اسم های سیزده نفر خط خورده بود - فکر کردم به علت بلایی که ملکه سرش اورد و اتفاقی افتاده که اینجور اسمش خط خورده.
الان گفتی فرزند سوم تبعید شده اونم توسط دوازده تای دیگه!! اونم خیلی سال پیش.
قضیه چیه

فک کنم اشتباه گرفتی ها! من تا حالا هیچ زمانی برادران اصیل زاده رو در کنار جمع اجنه معمولی نزاشتم و نیاوردم تو داستان
اون فرد اگر یادم باشه یکی از اعضای دادگاه رو میگی اون از طرفدار های جناه 13 برادر بود و از مخالفین ملکه که اونجا یه چرتی گفت و جوابش رو گرفت و صد ضربه شلاق خورد اگر درست یادم باشه
ولی اصلا خدایی یادم نیس گفته باشم برادر سوم رو جایی توی داستان اورده باشم! منو به شک انداختی برم ببینم چی نوشتم تو فصل 5
برادر سوم تبعید شدو داستان تبعید مفصلی هم داره که توی ادامه خواهیم داشت اتفاقا دیروز داشتم از برادر سوم مینوشتم تو داستان هوم حالا با شخصیت های جدید توی داستان بیشتر اشنا می شید.


   
Hacker and fariba.2016 reacted
پاسخنقل‌قول
صفحه 39 / 210
اشتراک: