Header Background day #09
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
495.9 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark، rasoulsss، A. M. D. R. Z. H و 103 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
hiva3216542
(@hiva3216542)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 41
 

DARK LORD;31953:
به به پس بالاخره شروع کرد.چند هفته دیگه بهش میرسیم؟
۵۰ صفحه خیلیه.بنظرم به فصل دهی ضرر میرسونه

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

فک کنم به داستان ضربه بزنه نبود هنری .اینقدر وقت و نقشه صرف شده
اینجا داستانه خب قراره با دنیای واقعی فرق بکنه دیگه

همیشه موفق ترین افراد کسایی نیستن که بیشترین تلاشو میکنن بلکه کسایی هستن تو بهترین زمان بهترین کارو میکنن من همیشه دنبال شخصیت های مرموز هستم که با کم ترین کار بیشترین تاثیر رو میزارن در شمشیر حقیقت یه جمله بود که میگفت تو سنگ ریزه داخل حوضچه ای بنظر من هنری هم یک سنگ ریزه است باعث ایجاد موج میشه اما به تنهایی اثری نداره


   
Hacker و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

darklord4192;31956:
اتفاقا میشه
درسته هنری خاص هست اما کامل نیست
مشکل شدید قلبی داره که باید هر۶ ماه بهش رسیدگی بشه
مشکل عدم تمرکز و خشم داره که بدجوری براش گرون تموم میشه
شما ک انتظار نداری بتونه مثلا گانل رو شکست بده!!!
هنری خون پادشاه داره اما یادت نره چیزی ک پادشاه رو خاص کرد((حلقه قدرت)) بود که ب تمام اجنه دستور میداد و حکومت میکرد نه خون و قدرت اون
اما فک نمیکنم نویسنده بخاد این همه سختی ب خودش بده!!

در کتاب اول هنری هیچ مشکلی نداشت الان داره معلوم نیست بعدا چ اتفاقاتی براش بیوفته.راجب قلبش هم اونچنان مشکل مهمی نیست که جلوشو بگیره.اما در مورد فرمانروا،درسته اونو حلقه قدرت قوی کرد و به این وسیله حکومت کرد اما ویژیگی های خاص خودشو داشت که حلقه قدرت بهش رسید.پس با بقیه متفاوت بود.فرمانروا کلی نقشه کشیده و برنامه ریزی کرده.احتمالا در ادامه داستان معلوم میشه یچیزایی در میدونسته که ما الان نمیدونیم.در کتاب سفیر الفرد در ابتدا قدرت خاصی نداشت به مرور سال ها قوی شد.قرار نیست هنری با این سطح قدرت با گانگل روبرو بشه و همینجور شاید کسانی باشن که کمکش کنن.در مورد نویسنده نمیدونم شایدم بخاد نظر شما رو عملی کنه و هنری رو حذف کنه غیر قابل پیشبینه

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

hiva321654;31957:
همیشه موفق ترین افراد کسایی نیستن که بیشترین تلاشو میکنن بلکه کسایی هستن تو بهترین زمان بهترین کارو میکنن من همیشه دنبال شخصیت های مرموز هستم که با کم ترین کار بیشترین تاثیر رو میزارن در شمشیر حقیقت یه جمله بود که میگفت تو سنگ ریزه داخل حوضچه ای بنظر من هنری هم یک سنگ ریزه است باعث ایجاد موج میشه اما به تنهایی اثری نداره

من نمیگم هنری به تنهایی موفق میشه اما نظر من اینه هسته اصلی مبارزه و کتاب هست البته به کمک نیاز داره اما دیگران بدون هنری کار زیادی به پیش نمیبرن.بقیه شاید کمک های به هنری بکنن که اگ انجام نشه هنری شکست میخوره اما مبارزه اصلی رو هنری انجام میده.در کل من با حذف شخصیت اصلی داستان موافق نیستم.
تا ببنیم نظر نویسنده چیه.....


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 454
 

AmbrellA;31952:
:19::19::19: چقدر وسوسه انگیز :19::19::19:

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

راستی یه خبر خوب بدم یه خبر بد

اول خبر بده رو میگم
حدودا 50 صفحه از داستان پاک کردم تا از نو یه تجدید نظر توش بکنم.
خبر خوب اینکه هنری اولین حرکتش رو برای زدن موخ ایتاش انجام داد! خودم از خجالت این سکانس ها رو با چشم بسته تایپ میکنم مزاحم خلوتشون نشم!:دی:38:

یه سوال داشتم میتونی جواب بدی؟
هنری میتونه ناردار باشه؟ تو این فصل جدید مشخص میشه یا نه
اگ باشه دگه نودل ها تا اخرش پشتیبانش هستن


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

dark lord;31936:

ambrella;31935:

امیدوارم علاقه به کشتن شخصیت های اصلی داستان نداشته باشی.البته قتل عام درباره جنگ ادمخوارا بیشتر از هنری گفتی فقط جزیات نداره زیاد به چشم نیومده.درباره مشکلات هنری هم در به قدرت رسیدنو بعدش فرمانروایی(اگ برسه) باید همین مشکلاتی میگی سرش بیاد .معمولا اینجوریه

اگه شخصیت های اصلی مرگ و تغییر نداشته باشن که مثل داستان‌های مزخرف مارول میشه که شخصیت اصلی پیروزه و همه چیزو به دست میاره

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

AmbrellA;31952:
:19::19::19: چقدر وسوسه انگیز :19::19::19:

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

راستی یه خبر خوب بدم یه خبر بد

اول خبر بده رو میگم
حدودا 50 صفحه از داستان پاک کردم تا از نو یه تجدید نظر توش بکنم.
خبر خوب اینکه هنری اولین حرکتش رو برای زدن موخ ایتاش انجام داد! خودم از خجالت این سکانس ها رو با چشم بسته تایپ میکنم مزاحم خلوتشون نشم!:دی:38:

فصل چنده؟??
من این فصلو همین حالا می‌خوام????
خیلی شیطانی???????


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Sorna
(@sorna)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 600
 

اگه خواستی هنری رو بکشی میتونی می تونی یه بچه دیگه از فرمانروا بیاری
هزار سال زندگی کرده یه بچه نداره


   
AmbrellA و arashsohrabi1972 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
fariba.2016
(@fariba-2016)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 91
 

چرا میخواید هنری رو بکشید!!
همه قشنگی رمان به شخصیت هنریه، نبودنش بنظرم جذابیت رمانو ب شدت میباره پایین:33:


   
AmbrellA واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Dumbledore
(@dumbledore)
Estimable Member
عضو شده: 4 سال قبل
ارسال‌: 103
 

پس کی اینا همو میبینن ساییده شدیم بابا


   
hiva3216542 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

DARK LORD;31959:
یه سوال داشتم میتونی جواب بدی؟
هنری میتونه ناردار باشه؟ تو این فصل جدید مشخص میشه یا نه
اگ باشه دگه نودل ها تا اخرش پشتیبانش هستن

نمیتونم این رو جواب بدم ناردار به معنای همون برگزیدس که ناپدید شده به زبون محلی نودل ها اگه دقت کرده باشید شهر ادورا هم یه افسانه شبیه همین داره جاهای دیگه هم افسانه هایی پراکنده از یه فرد که میاد و همه رو نجات میده دارن برگزیده و همه منتظرشن. اما نمیدونم اون فرد هنریه ایتاشه یا همون برگزیده هست که ناپدید شده همه چیز ممکنه!


   
mohammad_solimanimanesh2، fariba.2016، hiva3216542 و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
mohammad_solimanimanesh2
(@mohammad_solimanimanesh2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 149
 

AmbrellA;31952:
:19::19::19: چقدر وسوسه انگیز :19::19::19:

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

راستی یه خبر خوب بدم یه خبر بد

اول خبر بده رو میگم
حدودا 50 صفحه از داستان پاک کردم تا از نو یه تجدید نظر توش بکنم.
خبر خوب اینکه هنری اولین حرکتش رو برای زدن موخ ایتاش انجام داد! خودم از خجالت این سکانس ها رو با چشم بسته تایپ میکنم مزاحم خلوتشون نشم!:دی:38:

اینکه تجدیدنظر میکنی تو داستان خیلی خوبه...نشون دهنده قدرت نویسندگیته

اما خبر دوم ... بنظرم اگه عشقشون از این عشق های آبکی و مبتذل نباشه عالیه...هم روند داستان رو قشنگ تر میکنه،هم خواننده ارتباط قویتری با عشق این دوتا برقرار میکنن

در هرصورتن موفق باشی...فردا منتظر فصل هستم...ببینم چی میکنی داداش:39:


   
zzareb2، hiva3216542 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
hiva3216542
(@hiva3216542)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 41
 

سلام داش امید
خوبی
نمیشه امروز سوپرایزمون کنی فصل جدید بزاری
بدجور بی حوصله ام
دلم هوس ادامه داستانو کرده


   
mohammad_solimanimanesh2 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Sorna
(@sorna)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 600
 

باخت تیم ملی کلاً دپرسمون کرد


   
danyal و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
zzareb2
(@zzareb2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 160
 
باخت تیم ملی کلاً دپرسمون کرد

مشکلی نیست - امید امروز جاش دو فصل میده دوباره شاد میشیم 🙂


   
danyal، Hacker، hiva3216542 و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

نیمه شب;31979:
باخت تیم ملی کلاً دپرسمون کرد

بازی به اون قشنگی
اسپانیا رو گذاشتیم تو جیبمون
ده تا موقعیت گل خراب کردیم
تهشم یه گل شانسی خوردیم
اسپانیا کم تیمی نیست
ما بردیم نباختیم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

zareb;31980:
مشکلی نیست - امید امروز جاش دو فصل میده دوباره شاد میشیم 🙂

اینو پایم امروز دو فصل بده
بریم رو ابرا


   
danyal، Hacker و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
شروع کننده موضوع  

نیمه شب;31979:
باخت تیم ملی کلاً دپرسمون کرد

هعییی روزگار یعنی من یکی از این تیم انتظار داشتم 5 تا از اسپانیا بخوره ولی خدایی یه طوری بازی کرد که اشکم در اومد عالی بودیم جلو اسپانیا
جلو چه تیمی؟ جلو یه تم 1000 میلیون یورویی اسپانیا! کل بازیکنای لیگ ایران رو چند سال بزاری رو هم بشه هزار میلیون یورو؟
خدا رو شکر به خاری عربستان و مصر حذف نشدیم 5 تا بخوریم بازی قشنگی بود مخصوصا بعد از گلی که خوردیم کلا تیم متفاوت ظاهر شد رفت جلو و قشنگ بازی کرد
باور کنید قشنگ تو چشای اسپانیایی ها میخوندم که ترس دارن از اینکه ایران گل مساوی رو بزنه
با اینکه از کی روش تا قبل از بازی دیشب خوشم نمی اومد اما امید وارم که نگهش دارن نزارن بره با این اعتماد به نفس میتونیم قهرمان اسیا بشیم و به راحتی بریم برای جام جهانی بعدی و اونجا یه تیم متفاوت میشیم اما اگه بره هیچ مربی دیگه نمیتونه بیاد به سبک کی روش.
بی خیال بازی قشنگی بود حتی اگه با همین بازیم از جام حذف می شدیم ولی هنوز میتونیم پرتقالو پوست بکنیم و بریم بالا یعنی میشه؟ به نظر من میشه.
----------------------------------------------
خب و اما داستان نخیر دو فصل کجا بود برادر من میخواستم این هفته فصل ندم 50 صفحه دو فصل از داستان رو دیلیت کردم یه خیلی اومدم عقب نزدیک شما شدم یکم باید فاصله باشه
الان نزدیک پیج 300 ام دققا 323 دو سه فصل بیشتر فاصله نداریم با هم به روز هایی که باید دندون رو جیگر بزارید و فصل رو بی خیال شید داریم نزدیک میشیم


   
danyal، Hacker، zzareb2 و 4 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Sorna
(@sorna)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 600
 

قصل جدید ساعت چند میاد

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

هر فصل حداکثر ۲۵صفحه میشه
هرصد صفحه ۴ فصل میشه ۳۲۳ صفحه میشه ۱۲ ۱۳ فصل
کجا دو سه فصل فاصله داریم


   
danyal و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
صفحه 33 / 210
اشتراک: