Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
492.8 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark, rasoulsss, A. M. D. R. Z. H and 103 people reacted
نقل‌قول
IBEe
 IBEe
(@eebi)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 179
 

منم با پولی شدن داستان مخالفم این رمان ارزش اینو داره که همه بخوننش و با پولی شدنش شاید بعضی ها نخوان بخوننش


   
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 454
 

AmbrellA;39041:
سلام بر دوستان عزیز و همیاران خوب سایت

امید وارم که تعطیلات خوش گذشته باشه بهتون با اینکه بارندگی شدید بود و اون قضایا پیش اومد اما سال 98 هم شروع شد و دیگه افتادیم تو اتوبان 98 پس با تلاش فراوون باید ادامه بدیم.
در مورد دورگه و این فاصله ای که افتاد حقیقت امر روحیه نوشتن رو به کل از دست داده بودم و به قول بچه ها حول و زوری خودم رو میکشیدم زمین که بنویسم و فصل بدم تا اینکه چنتا از بچه ها گفتن و فهمیدم که اون احساسم بی دلیل نبوده پس یه وقفه ایجاد کردم توی نوشتن و یه کتابم مطالعه کردم هر چند وقت ازاد چندانی هم توی تعطیلات نداشتم اما بازم این تنوع باعث شد انرژی ادامه دادن پیدا کنم و کتاب دوم رو که تقریبا 10 15 درصد اخرش مونده به پایان برسونم.

فصل جدید هم اخر هفته حتما ارائه میشه البت اگر عمری بود و زنده بودیم.
انشاا... که به فضل الهی سال 98 سالی باشه که کتاب سوم توش به خوبی خوشی و رونی نوشته بشه تموم شه و جلد اول دورگه بالاخره بعد سه سال به پایان برسه انشاا... جشنش رو همینجا تو همین تاپیک برگذار میکنم هر چی امتیاز تو این مدت بدست اومده همه رو بین خواننده های داستان تقسیم میکنیم ایشاا...

سلام ابتدا ارزوی بهترین چیزا را دارم واس تمام دوستان سایت و شما نویسنده عزیز
اما مورد کتاب
قصد توهین ضد حال یا هر چیز دیگری را ندارم
فک کنم براورد درباره اتمام کتاب بیش اندازه خوشبینانه هست.

من گمان میکنم بهار ۹۸ کتاب دوم تموم بشه با حالت خوشبینانه پایان اردیبهشت
اما کتاب سوم از شهریور میتونه شروع بشه و با حالت خوشبینانه از اغاز مرداد. با توجه به استراحت مورد نیاز نویسنده
و اتمام کتاب سوم به نیمه اول سال ۹۹ میرسه و در حالت خوشبینانه در بهار ۹۹
دلیل:طول کشیدن کتاب دوم

نکته پایانی:همینطور ک بقیه مشتاق هستن زودتر کتاب سوم بشه منم اینو دوست دارم اما با توجه به طول کشیدن کتاب دوم به نظر این بینش خوشبینانه اومد.(من خودم پیشبینی میکردم کتاب دوم عید۹۸ به پایان برسه ولی ایچنین نشد)
همینطور که اول گفتم قصد زد حال، توهین یا هر چیزی دیگری را ندارم امیدوارم سو تفاهم پیش نیاد

با امید موفقیت و خسته نباشید به نویسنده
ایشالا با انرژی ادامه بدید
خیلی دوست دارم نظر من غلط از اب دربیاد.در اینده


   
King.a.f.k, M,baran, Batman and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

DARK LORD;39071:
سلام ابتدا ارزوی بهترین چیزا را دارم واس تمام دوستان سایت و شما نویسنده عزیز
اما مورد کتاب
قصد توهین ضد حال یا هر چیز دیگری را ندارم
فک کنم براورد درباره اتمام کتاب بیش اندازه خوشبینانه هست.

من گمان میکنم بهار ۹۸ کتاب دوم تموم بشه با حالت خوشبینانه پایان اردیبهشت
اما کتاب سوم از شهریور میتونه شروع بشه و با حالت خوشبینانه از اغاز مرداد. با توجه به استراحت مورد نیاز نویسنده
و اتمام کتاب سوم به نیمه اول سال ۹۹ میرسه و در حالت خوشبینانه در بهار ۹۹
دلیل:طول کشیدن کتاب دوم

نکته پایانی:همینطور ک بقیه مشتاق هستن زودتر کتاب سوم بشه منم اینو دوست دارم اما با توجه به طول کشیدن کتاب دوم به نظر این بینش خوشبینانه اومد.(من خودم پیشبینی میکردم کتاب دوم عید۹۸ به پایان برسه ولی ایچنین نشد)
همینطور که اول گفتم قصد زد حال، توهین یا هر چیزی دیگری را ندارم امیدوارم سو تفاهم پیش نیاد

با امید موفقیت و خسته نباشید به نویسنده
ایشالا با انرژی ادامه بدید
خیلی دوست دارم نظر من غلط از اب دربیاد.در اینده

سلام
خخخخخخ شاید اون روز موقع نوشتن یکم زیادی سرحال بودم و انرژی زیاد بود درسته حق با شماهست ولی ایشاا... شروع کتاب سوم اگر خوب باشه خیلی مهمتره تا زمان پایانش من از شروع کتاب نگرانم و میترسم همیشه معمولا یکی دو ماه فقط رو شروع فک میکنم بعد استارت میزنم فقط صحنه شروع فقط اولین دیالوگ اون صحنه ای که میگه اسمان ابی بود و زمین سبز درختان سر به فلک کشیده و کوهستانها پر زه برف رودخانه ها جاری و نقابدار مرموز زیز سایه به خوبی چنان عمیق فرو رفته بود که طوفان و ساعقه نیز او را بییدار نمی کرد اما همینکه سایه ای به او نزدیک شد چشمانش به سان شاهینی که تئمه خود را یافته بود باز می شود.
و کتاب سوم غیره و غیره و غیره
ایشاا... که بتونم کل مجموعه و دنیایی که توی ذهنمه رو براتون بیارم طوری که دو طرفه لذت ببریم از این دنیا که من شبو روزم رو دارم توش زندگی میکنم.


   
King.a.f.k, الهه آب, hedayatifar52 and 5 people reacted
پاسخنقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 


سلام آقا امید من تازه تونستم این دو فصلو بخونم بالاخره.
خیلی عالی بودن به شدت هم منتظر فصل جدیدم که اتفاقا ایشالله فردا میاد
یه چند تا سوال داشتم:
۱. حس میکنم غریبه همون فرمانروا باشه چون برای ملکه آشنا بود و بئاتریس هم یه حسی بهش داشت و اینکه غریبه وقتی حرفای ملکه رو شنید شوکه شد و گفت امکان نداره. تنها دلیلام همینان و میدونم اصلا منطقی نیستن فقط حدس میزنم اون باشه
۲. غریبه چطور انرژی آتیش هنری رو فرستاد توی استوانه؟ اصلا کدوم آتیش؟ آیا هنری همون موقع که استوانه دستش بوده آتش درست کرده؟ یا همون آتش بزرگی که خیلی وقت پیشش دریت کرده بود؟
۳. معلوم شد همون برادر اول بوده که خدای دراکلو برگردونده ولی هدفش از اینکار چیه؟ اون اگه هدفش نابودی سرزمین باشه که خب مگه قدرتش اونقدر زیاد نبود که خودش به تنهایی بتونه اینکارو بکنه؟ چرا از خدای دراکل استفاده کنه؟ حرکت هوشمندانه ای بود که از یکی از برادرای کوچیکش برای اینکه اجنه بهشون شک نکنن استفاده کرد و اونو فرستاد توی جنگ ولی خب مگه اون از چه چیزی میترسه که اینکارو کرده؟ آیا هدفی غیر از نابودی سرزمین داره که از خدای دراکلو آدم خواراش استفاده میکنه؟
۴. اون گفت و گویی که هنری و عریبه باهم داشتن مال قبل این بود که هنری دستشو بزنه به استوانه و این حرفا. درسته؟ آخه بعدش که هنری در معرص مرگ بود فرصتی نبود که بخواد این حرفارو بزنه. عجیبه هنری تا حالا دوبار برگزیده ی دونفر بوده. دو شخص ناشناس اما بسیار قدرتمند.
۵. اینکه هدف اون غریبه و اون زن که فکر میکنم اژدهای مادر باشه چیه هم مهمه ممکنه اهدافشون باهم متفاوت باشه؟ ولی خب حدس میزنم راهاشون بر علیه هم نباشه.
۶. حالا معلوم میشه که اگه آیتاش مونده بود پیش هنری چه اتفاقی میفتاد یا نه؟ توی داستان میگین؟
۷. خیلی خوبه هنری احترام اجنه رو به خودش جلب کرده ولی اینجوری توجه اصیل زاده ها بهش جلب میشه و معلوم نیس اونا چه فکرایی به سرشون بزنه.
۸. یکم رفتار شاهزاده خوب نبودا! بهتر بود یکم بیشتر به ملکه احترام بذاره درسته شوکه شده بوده ولی خب اونهمه که به زاک احترام میذاشت به ملکه نمیذاشت خخخ.
۹. حالا عاقبت این زخمای هنری چی میشه؟ مگه غریبه بهش نگفت تو برگزیده ی منی؟ پ چرا به بئاتریس گفت اون میمیره؟
۱۰. آیا غریبه به هنری گفت که وقتی اومد میدون جنگ به استوانه دست بزنه؟ یا هنری سر از خود و به یه دلیل دیگه اینکارو کرد؟
۱۱. این استوانه منو به شدت یاد اون استوانه ای میندازه که دست برادر اول و مزوس بود.
۱۲. کاربرد استوانه چیه؟ یه وسیله برای باز کردن یه دروازه اس؟ و درمورد اون سنگ رابط. اون سنگ رابط با توجه به افکار ملکه اصلا شبیه سنگ رابطای معمولی نبود. پس این سنگ رابط ممکنه مخصوص اجنه ی قدرتمند باشه؟ یا مخصوص همون گروه های باستانی که با توجه به افکار سنون فهمیدم هر جا نیازی بهشون باشه وارد میشن؟
۱۳.اون قسمتو متوجه نشدم که چرا برادر بزرگ برادرای دیگه رو فرستاد اتاق مزوس؟ چه هدفی داشتن؟
۱۴. هنوز اسامی بعضیا مشخص نشده و به گفته ی شما اونا معامله ای بزرگ برای هدفی بزرگ انجام دادن که ما از هدفشون خبری نداریم. این اسامی تا جایی که من فهمیدم اینا بودن:
برادر اول. برادر سوم. ارباب معبد. فرمانروا. حالا چه هدفی داشتن معلم نیس. نکنه این غریبه هم از اونا باشه؟ تا الآن که نمیدونیم کیه شاید وقتی که بفهمیم یه اسم داشته باشه.
فعلا نظراتم در همین حد بود
ممنون از نویسنده
موفق باشین


   
King.a.f.k, Dark lord, AmbrellA and 2 people reacted
پاسخنقل‌قول
huria
(@huria)
Trusted Member
عضو شده: 4 سال قبل
ارسال‌: 43
 

رمان خیلی قشنگیه می دوستمش:41:


   
پاسخنقل‌قول
الهه آب
(@fateme12)
Honorable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 248
 

Rosela;39080:

سلام آقا امید من تازه تونستم این دو فصلو بخونم بالاخره.
خیلی عالی بودن به شدت هم منتظر فصل جدیدم که اتفاقا ایشالله فردا میاد
یه چند تا سوال داشتم:
۱. حس میکنم غریبه همون فرمانروا باشه چون برای ملکه آشنا بود و بئاتریس هم یه حسی بهش داشت و اینکه غریبه وقتی حرفای ملکه رو شنید شوکه شد و گفت امکان نداره. تنها دلیلام همینان و میدونم اصلا منطقی نیستن فقط حدس میزنم اون باشه
۲. غریبه چطور انرژی آتیش هنری رو فرستاد توی استوانه؟ اصلا کدوم آتیش؟ آیا هنری همون موقع که استوانه دستش بوده آتش درست کرده؟ یا همون آتش بزرگی که خیلی وقت پیشش دریت کرده بود؟
۳. معلوم شد همون برادر اول بوده که خدای دراکلو برگردونده ولی هدفش از اینکار چیه؟ اون اگه هدفش نابودی سرزمین باشه که خب مگه قدرتش اونقدر زیاد نبود که خودش به تنهایی بتونه اینکارو بکنه؟ چرا از خدای دراکل استفاده کنه؟ حرکت هوشمندانه ای بود که از یکی از برادرای کوچیکش برای اینکه اجنه بهشون شک نکنن استفاده کرد و اونو فرستاد توی جنگ ولی خب مگه اون از چه چیزی میترسه که اینکارو کرده؟ آیا هدفی غیر از نابودی سرزمین داره که از خدای دراکلو آدم خواراش استفاده میکنه؟
۴. اون گفت و گویی که هنری و عریبه باهم داشتن مال قبل این بود که هنری دستشو بزنه به استوانه و این حرفا. درسته؟ آخه بعدش که هنری در معرص مرگ بود فرصتی نبود که بخواد این حرفارو بزنه. عجیبه هنری تا حالا دوبار برگزیده ی دونفر بوده. دو شخص ناشناس اما بسیار قدرتمند.
۵. اینکه هدف اون غریبه و اون زن که فکر میکنم اژدهای مادر باشه چیه هم مهمه ممکنه اهدافشون باهم متفاوت باشه؟ ولی خب حدس میزنم راهاشون بر علیه هم نباشه.
۶. حالا معلوم میشه که اگه آیتاش مونده بود پیش هنری چه اتفاقی میفتاد یا نه؟ توی داستان میگین؟
۷. خیلی خوبه هنری احترام اجنه رو به خودش جلب کرده ولی اینجوری توجه اصیل زاده ها بهش جلب میشه و معلوم نیس اونا چه فکرایی به سرشون بزنه.
۸. یکم رفتار شاهزاده خوب نبودا! بهتر بود یکم بیشتر به ملکه احترام بذاره درسته شوکه شده بوده ولی خب اونهمه که به زاک احترام میذاشت به ملکه نمیذاشت خخخ.
۹. حالا عاقبت این زخمای هنری چی میشه؟ مگه غریبه بهش نگفت تو برگزیده ی منی؟ پ چرا به بئاتریس گفت اون میمیره؟
۱۰. آیا غریبه به هنری گفت که وقتی اومد میدون جنگ به استوانه دست بزنه؟ یا هنری سر از خود و به یه دلیل دیگه اینکارو کرد؟
۱۱. این استوانه منو به شدت یاد اون استوانه ای میندازه که دست برادر اول و مزوس بود.
۱۲. کاربرد استوانه چیه؟ یه وسیله برای باز کردن یه دروازه اس؟ و درمورد اون سنگ رابط. اون سنگ رابط با توجه به افکار ملکه اصلا شبیه سنگ رابطای معمولی نبود. پس این سنگ رابط ممکنه مخصوص اجنه ی قدرتمند باشه؟ یا مخصوص همون گروه های باستانی که با توجه به افکار سنون فهمیدم هر جا نیازی بهشون باشه وارد میشن؟
۱۳.اون قسمتو متوجه نشدم که چرا برادر بزرگ برادرای دیگه رو فرستاد اتاق مزوس؟ چه هدفی داشتن؟
۱۴. هنوز اسامی بعضیا مشخص نشده و به گفته ی شما اونا معامله ای بزرگ برای هدفی بزرگ انجام دادن که ما از هدفشون خبری نداریم. این اسامی تا جایی که من فهمیدم اینا بودن:
برادر اول. برادر سوم. ارباب معبد. فرمانروا. حالا چه هدفی داشتن معلم نیس. نکنه این غریبه هم از اونا باشه؟ تا الآن که نمیدونیم کیه شاید وقتی که بفهمیم یه اسم داشته باشه.
فعلا نظراتم در همین حد بود
ممنون از نویسنده
موفق باشین

اون کسی که بهش میگه تو برگزیده منی درواقع رهگذر بوده ، همونی که توی دشت های سوزان و موقع پرواز روح دیدتش .
همون آتشی که هنری باهاش آدمخوار هارو توی فصل ۴۲ نابود کرده بود رو توی استوانه فرستاد .
هنری خودسرانه به استوانه دست زد . به نظر یک حرکت غریزی میومد .

آقا امید امروز هم جزء آخر هفته حساب میشه ها .


   
King.a.f.k, Batman, anahitarafiee2 and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

Rosela;39080:

سلام آقا امید من تازه تونستم این دو فصلو بخونم بالاخره.
خیلی عالی بودن به شدت هم منتظر فصل جدیدم که اتفاقا ایشالله فردا میاد
یه چند تا سوال داشتم:
۱. حس میکنم غریبه همون فرمانروا باشه چون برای ملکه آشنا بود و بئاتریس هم یه حسی بهش داشت و اینکه غریبه وقتی حرفای ملکه رو شنید شوکه شد و گفت امکان نداره. تنها دلیلام همینان و میدونم اصلا منطقی نیستن فقط حدس میزنم اون باشه
۲. غریبه چطور انرژی آتیش هنری رو فرستاد توی استوانه؟ اصلا کدوم آتیش؟ آیا هنری همون موقع که استوانه دستش بوده آتش درست کرده؟ یا همون آتش بزرگی که خیلی وقت پیشش دریت کرده بود؟
۳. معلوم شد همون برادر اول بوده که خدای دراکلو برگردونده ولی هدفش از اینکار چیه؟ اون اگه هدفش نابودی سرزمین باشه که خب مگه قدرتش اونقدر زیاد نبود که خودش به تنهایی بتونه اینکارو بکنه؟ چرا از خدای دراکل استفاده کنه؟ حرکت هوشمندانه ای بود که از یکی از برادرای کوچیکش برای اینکه اجنه بهشون شک نکنن استفاده کرد و اونو فرستاد توی جنگ ولی خب مگه اون از چه چیزی میترسه که اینکارو کرده؟ آیا هدفی غیر از نابودی سرزمین داره که از خدای دراکلو آدم خواراش استفاده میکنه؟
۴. اون گفت و گویی که هنری و عریبه باهم داشتن مال قبل این بود که هنری دستشو بزنه به استوانه و این حرفا. درسته؟ آخه بعدش که هنری در معرص مرگ بود فرصتی نبود که بخواد این حرفارو بزنه. عجیبه هنری تا حالا دوبار برگزیده ی دونفر بوده. دو شخص ناشناس اما بسیار قدرتمند.
۵. اینکه هدف اون غریبه و اون زن که فکر میکنم اژدهای مادر باشه چیه هم مهمه ممکنه اهدافشون باهم متفاوت باشه؟ ولی خب حدس میزنم راهاشون بر علیه هم نباشه.
۶. حالا معلوم میشه که اگه آیتاش مونده بود پیش هنری چه اتفاقی میفتاد یا نه؟ توی داستان میگین؟
۷. خیلی خوبه هنری احترام اجنه رو به خودش جلب کرده ولی اینجوری توجه اصیل زاده ها بهش جلب میشه و معلوم نیس اونا چه فکرایی به سرشون بزنه.
۸. یکم رفتار شاهزاده خوب نبودا! بهتر بود یکم بیشتر به ملکه احترام بذاره درسته شوکه شده بوده ولی خب اونهمه که به زاک احترام میذاشت به ملکه نمیذاشت خخخ.
۹. حالا عاقبت این زخمای هنری چی میشه؟ مگه غریبه بهش نگفت تو برگزیده ی منی؟ پ چرا به بئاتریس گفت اون میمیره؟
۱۰. آیا غریبه به هنری گفت که وقتی اومد میدون جنگ به استوانه دست بزنه؟ یا هنری سر از خود و به یه دلیل دیگه اینکارو کرد؟
۱۱. این استوانه منو به شدت یاد اون استوانه ای میندازه که دست برادر اول و مزوس بود.
۱۲. کاربرد استوانه چیه؟ یه وسیله برای باز کردن یه دروازه اس؟ و درمورد اون سنگ رابط. اون سنگ رابط با توجه به افکار ملکه اصلا شبیه سنگ رابطای معمولی نبود. پس این سنگ رابط ممکنه مخصوص اجنه ی قدرتمند باشه؟ یا مخصوص همون گروه های باستانی که با توجه به افکار سنون فهمیدم هر جا نیازی بهشون باشه وارد میشن؟
۱۳.اون قسمتو متوجه نشدم که چرا برادر بزرگ برادرای دیگه رو فرستاد اتاق مزوس؟ چه هدفی داشتن؟
۱۴. هنوز اسامی بعضیا مشخص نشده و به گفته ی شما اونا معامله ای بزرگ برای هدفی بزرگ انجام دادن که ما از هدفشون خبری نداریم. این اسامی تا جایی که من فهمیدم اینا بودن:
برادر اول. برادر سوم. ارباب معبد. فرمانروا. حالا چه هدفی داشتن معلم نیس. نکنه این غریبه هم از اونا باشه؟ تا الآن که نمیدونیم کیه شاید وقتی که بفهمیم یه اسم داشته باشه.
فعلا نظراتم در همین حد بود
ممنون از نویسنده
موفق باشین

یا علی مدد
سلام خخخ چقدر حوصله کردی نوشتی مرسی سوالات جالبی توی نظرت بود ولی به نظر خودت من الان جوابشون میدم؟:39:
خخخ هنوز باید تو کف بمونید به وقتش متوجه می شید که دنیا دست کیه اصلا چی به چیه دنیا وارونس یا وارونش کردن اصلا چرا الان روزه و اصلا چرا چند ساعت دیگه شبه کلا شاید به دنبال دلایل این چنینی هم رفتید خخخ.
دورگه انقدر توش معما وجود داره که خودم معده ام تعجب کرده ولی در کل خیلی خوشحالم که اینطور شده چون توی کتاب های بعدی شدیدا بکار میاد این معما ها و میشه توی هر کدوم چنتاشو حل کرد.
مرسی از نظرت بازم منتظر نظرت هستم
راستی فصل فردا شب خلاصه ای از اتفاقات چند وقت اخیره ها دنباله این فصل نیست. ایشاا... دنباله اون رو هم در کمترین زمان ممکن قرار میدم

Huria;39081:
رمان خیلی قشنگیه می دوستمش:41:

مرسی از نظرت امید وارم همینجوری پر نظر و فعال توی تاپیک ببینمت که از دیدن یه شخص جدید که شروع به خوند دورگه کرده بسیار زوق کردم ایشاا... مدت بیشتری با هم باشیم و از دنیای اجنه با هم لذت ببرییم.

الهه آب;39082:
اون کسی که بهش میگه تو برگزیده منی درواقع رهگذر بوده ، همونی که توی دشت های سوزان و موقع پرواز روح دیدتش .
همون آتشی که هنری باهاش آدمخوار هارو توی فصل ۴۲ نابود کرده بود رو توی استوانه فرستاد .
هنری خودسرانه به استوانه دست زد . به نظر یک حرکت غریزی میومد .

آقا امید امروز هم جزء آخر هفته حساب میشه ها .

هوم مرسی
اره امروزم اخر هفتس ولی کمتر از فردا شب منتظر نباشید هنوز وقت نکردم تایپش کنم رفته بودم کوه کنگر و علف کوهی بیارم که محیط بانی خفتم کرد و هر چی چیده بودم گرفت برد درس شدم و خسته کوفته و با سردردی شدید نشسته ام اینجا


   
King.a.f.k, Dark lord, الهه آب and 3 people reacted
پاسخنقل‌قول
huria
(@huria)
Trusted Member
عضو شده: 4 سال قبل
ارسال‌: 43
 

AmbrellA;39086:
یا علی مدد
سلام خخخ چقدر حوصله کردی نوشتی مرسی سوالات جالبی توی نظرت بود ولی به نظر خودت من الان جوابشون میدم؟:39:
خخخ هنوز باید تو کف بمونید به وقتش متوجه می شید که دنیا دست کیه اصلا چی به چیه دنیا وارونس یا وارونش کردن اصلا چرا الان روزه و اصلا چرا چند ساعت دیگه شبه کلا شاید به دنبال دلایل این چنینی هم رفتید خخخ.
دورگه انقدر توش معما وجود داره که خودم معده ام تعجب کرده ولی در کل خیلی خوشحالم که اینطور شده چون توی کتاب های بعدی شدیدا بکار میاد این معما ها و میشه توی هر کدوم چنتاشو حل کرد.
مرسی از نظرت بازم منتظر نظرت هستم
راستی فصل فردا شب خلاصه ای از اتفاقات چند وقت اخیره ها دنباله این فصل نیست. ایشاا... دنباله اون رو هم در کمترین زمان ممکن قرار میدم

مرسی از نظرت امید وارم همینجوری پر نظر و فعال توی تاپیک ببینمت که از دیدن یه شخص جدید که شروع به خوند دورگه کرده بسیار زوق کردم ایشاا... مدت بیشتری با هم باشیم و از دنیای اجنه با هم لذت ببرییم.

هوم مرسی
اره امروزم اخر هفتس ولی کمتر از فردا شب منتظر نباشید هنوز وقت نکردم تایپش کنم رفته بودم کوه کنگر و علف کوهی بیارم که محیط بانی خفتم کرد و هر چی چیده بودم گرفت برد درس شدم و خسته کوفته و با سردردی شدید نشسته ام اینجا

ممنونم امیدوارم زود حالت خوب بشه و فصل جدید بزاری:63:


   
King.a.f.k, الهه آب, IBEe and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
IBEe
 IBEe
(@eebi)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 179
 

اگه کمک خواستی فقط اشاره بکن


   
پاسخنقل‌قول
Lord
 Lord
(@dark_rider)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 103
 

از خوندن داستان عالی غرق لذت میشم داستان به صورت روان و قابل درک نوشته شده ک باعث جذب و دنبال کردنش میشه اما معما ها و راز زیادی تو داستانت وجود داره ک واقعا آدم و گیج میکنه اصلا خیلی وقتا یادم میره مثلا تو فصل دوم و سوم ی موضوع مهم بوده که باید بع نتیجه میرسید اما رها شده! به نظر بنده ایده های زیادی تو داستانت داری اما اکثرا بدون اینکه به جای برسه رها میشع
بازم محبوبیت فراوانی داره که باید از این نویسنده خوش قلم و پر طرفدار تشکر کنم


   
پاسخنقل‌قول
adrin
(@vahed)
Eminent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 13
 

سلام فصل خوب ولی تعداد صفحاتش کم بود امیدوارم موفق باشید


   
پاسخنقل‌قول
King.a.f.k
(@ebi77)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 86
 

امید وارم فصل جدید زودتر بیاد و قشنگتر از قبل هم باشه


   
پاسخنقل‌قول
IBEe
 IBEe
(@eebi)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 179
 

امید جان امشب به امیدت مینشیم برا فصل جدید


   
پاسخنقل‌قول
black J
(@black-j)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 93
 

سلام گرفتن فصل جدید شده تابو


   
پاسخنقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 

سلام آقا امید فصل قرار بود جمعه بیادا
هنوز آماده نشده؟:12f1dcb03b9bb8e8cc7:4654980460722281494


   
King.a.f.k, الهه آب, danyal and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
صفحه 153 / 210
اشتراک: