Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
492.8 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark, rasoulsss, A. M. D. R. Z. H and 103 people reacted
نقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  
فصل 38 از کتاب دوم دورگه بر روی سایت آپلود شد.
منتظر نظرات شما هستم

دوستان لطفا در مورد صفحه ارایی که اقا حسین(H.O.S.S.E.I.N) برامون اماده کردن (خسته نباشی بوس بوس خخخخخ ) هم نظر بدین نسبت به قبلی از نظر شما چطوره
مرسی
یا علی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

راستی چهار ستاره شدم مبارکم باشهههههههههههههههههههههههه :bb8:


   
Batman and حسین reacted
پاسخنقل‌قول
حسین
(@hossein-72)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 760
 
.
.
.
.
.
.

:53:دوستان ، صفحه آرایی رو ببینید نظر بدید ، اگر بد بود بگید تا دوباره با همون صفحه آرایی قبل گذاشته بشه:53:

پیروز و موفق باشید.


   
Batman, anahitarafiee2, reza379 and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
mohammad_solimanimanesh2
(@mohammad_solimanimanesh2)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 149
 

آخ جون فصل جدید... ولی سرمایه رو چرا اینقدر زیاد کردی؟
من سرمایه ندارم


   
AmbrellA reacted
پاسخنقل‌قول
reza379
(@reza379)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1062
 

AmbrellA;36581:

فصل 38 از کتاب دوم دورگه بر روی سایت آپلود شد.
منتظر نظرات شما هستم

دوستان لطفا در مورد صفحه ارایی که اقا حسین(H.O.S.S.E.I.N) برامون اماده کردن (خسته نباشی بوس بوس خخخخخ ) هم نظر بدین نسبت به قبلی از نظر شما چطوره
مرسی
یا علی

قشنگ بود. تازه حس خوبی هم میداد به آدم.
منتهی چند تا چیز:
- یک اینکه فکر نکنم زیاد ایده خوبی باشه که اندازه‌های از پیش تعیین‌شده صفحات کتاب‌ها رو عوض کرد. اصولاً کتاب‌ها، به خصوص کتاب‌های فانتزی، فکر می‌کنم قطع کاغذشون A5 باشه؛ عمودی. یا کتاب‌های با قطع A4؛ باز هم عمودی. به طور معمول کتابی خارج از این دو اندازه نمی‌بینید؛ معمولا. همه این‌ها هم به کنار، من کتابی ندیدم که عمودی نباشه. بعضی کتاب‌های... مثلاً طراحی و معماری و آموزشی و دفترچه‌های مخصوص و اینا شاید افقی باشن، اما کتاب‌ها و رمان‌ها نه.
- دو هم اینکه اون DORAGE اول فصل فارسی باشه قشنگ‌تر می‌شه، و البته درست‌تر. البته اگر این افکت یه اکشن آماده نباشه، فکر نمی‌کنم باشه.
- سه اینکه به فصل‌های کتاب‌ها توی زبان انگلیسی می‌گن «Chapter»، معمولا از این استفاده می‌شه نه از «Season». هرچند به نظر من همه‌ی این‌هایی که انگلیسی نوشته شدن، فارسی بشن بهتره. هر چی نباشه کتاب فارسیه.
احسنت بر شما بزرگان. ایول داشت این حرکت.

ویرایش مهم: اما نسبت به صفحه‌آرایی قبلی زنده‌تره، هرچند پیچیده‌تر هم هست. انتخابش باشه با خوانندگان. حالا که این رو گفتم یک «نکته 4» هم اضافه کنم.

- چهار اینکه معمولاً توی صفحه‌آرایی مجلاته که مقدار زیادی از صفحه توسط عکس‌ها و چیزهای حاشیه‌ای پر می‌شه؛ توی کتاب‌ها حواس خواننده نباید پرت بشه از نوشته.


   
sunnyboy1988, danyal, Batman and 3 people reacted
پاسخنقل‌قول
danyal
(@danyal)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 78
 

دوستان یکی فصل رو خصوصی بفرسته


   
AmbrellA reacted
پاسخنقل‌قول
Black
(@mehran541)
Active Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 5
 

???تو کف این فصل نزارید من امشب بمونم یکی برام بفرسته


   
پاسخنقل‌قول
Mr.R
 Mr.R
(@mr-r)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 89
 

اول در مورد صفحه ارایی که خوب بود فقط یکم حرف کوچیک بود یکم فونت دشت تر میکدید بد نبود اما در مورد داستان بازهم خوب بود ولی از سختی این بچه هنری چیزی کم نشد اشک بدبخت در اوردید دیگه بسشه یکم شادی اونم که سه روز بیشتر نشد


   
پاسخنقل‌قول
misare
(@misare)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 117
 

بالاخره انتظار به سر رسید فصل جدید هم اومد


   
Batman and AmbrellA reacted
پاسخنقل‌قول
Batman
(@batman)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 94
 

سلام و خسته نباشی.عجب فصلی بود.طراحی خیلی جالب بود اما اون تصویر حاشیه ایش بیشتر به کتابهای ترسناک میخورد تا یه داستان فانتزی.میشد از تصویر هنری استفاده کرد.هرچی بیشتر از داستان میگذره بیشتر به داشتن یه نقشه از نواحی شمال احساس میشه.وقتی ارباب معبد از جایی که میخواد قبیله اش رو ببره وسعت نواحی شمال بیشتر مشخص شد.چرا همون اول به معرفی اون هفت نفر نپرداختی و اینکه فقط سه تاش رو معرفی کردی. سنون حتی بعد از تبعید برادر سوم هنوزم میدیدش ورابطه ی خیلی نزدیکی داشتن.راستی نمیدونستم اسم کتاب دوم شریک هستش.وقتی ایلا احضار شد ارماندو اونجا بود ولی بعد از این که ایلا به شکل انسانی در اومد ناپدید شد کجا رفت اینو نگفتی .شکلی که از ایلا توصیف کردی با ظاهرش توی فصلهای اغازین خیلی فرق داره.ارماندو بااینکه اتفاقات پیش اومده رو به ملکه گفته بود باز هم موضوعات اصلی رو نگفته بود یا هنری همه چی رو نگفته بود.این اولی بار که هنری مقتدرانه وباچذبه عمل میکرد ونشون داده بود که پیشرفت کرده بالغترشده زودتر ازاینا منتظر این لحظه بود .وقتی ملکه در مورد بیماری هنری فهمید خیلی شوکه شد اینو قبلن حدس زده بودم .حتی سنون هم با اینهمه تجربه از شنیدن بیماری سنگی تعجب کرده بودو مثل اینکه راه نجاتی براش نیست.بالاخره به نبرد بزرگ رسیدیم.چطوری ایلا بابرادر سوم دیدار کرده بود مگه ورودی دنیایی که توش بود رو نبسته بود .موفق باشی.باز هم از این فصلها بده.


   
AmbrellA and Dark lord reacted
پاسخنقل‌قول
الهه آب
(@fateme12)
Honorable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 248
 

وای فصل عالی بود .:41:
تعداد صفحات واقعا عالی بود . صفحه آرایی هم خوب بود .
خوب یه غلط املایی توش بود که حتی من هم متوجهش شدم .
فهمیدیم چرا هنری ملکه رو نشناختش . پس بخاطر تغیر شکل ملکه بوده .
قضیه بوجود اومدن دشت های سوزان هم جالب بود . همیشه کنجکاو بودم بدونم چرا یه بخش از شن ها اونجوری هستن .
تاریخچه سرزمین که ارباب معبد گفت امکان داره ربطی به مسابقه هزاره داشته باشه ؟ شاید بخاطر همین هست که هیچکس نتونسته جایزه مسابقه رو بگیره . فقط ناردار با اون حلقه میتونه اون شیء رو بدست بیاره .
مگه ارباب معبد به هنری نگفت جادوش فقط تغیر شکل داده ؟ پس چرا بازم به آیتاش میگه جادوم ازبین رفته ؟
آرماندو و اون یکی بخاطر دورگه بودنشون میتونن جادو کنن ولی بیگرو چطوری میتونه جادوکنه ؟ این معلوم نشد .
بعضی ازکلمات رو هم جا انداخته بودی .


   
حسین, Batman and sirena reacted
پاسخنقل‌قول
yesesy
(@yesesy)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 65
 

سلام
اول از همه تشکر کنم به خاطر حجم فصل واقعا خوب بود یعنی قشنگ آدم حال ميومدا???
یه تشکر هم میکنم از حسین که صفحه آرایی انجام داده بود فقط به نظرم کاور یکم ضعیف بود( اگه کمکی بتونم بکنم در خدمتم )
بریم سراغ داستان
امید آخه چرا تو اینقدر نامردی چطور دلت میاد این دوتا مرغ عشق رو از هم جدا کنی به جان خودم اگه اینا به هم نرسند....
هرجور با خودم فکر میکنم که هنری دست میکشید رو سر ايلا وقتی تو شکل انسانيشه خنده ام میگیره??? ایتاش چقدر حسودی کرده ????. اینجوری هم که پیداست برادر سوم و سنون با هم رفت و اومد خانوادگي دارن. یه حسی بهم میگه هنری به خاطر این بیماری جدیدش نميميره. شدیدا هم منتظرم هنری اژدهاي درونش با قدرت فعال بشه.
یه سوال هم دارم این که تو فصلاي قبل. گفته بودی خدای دراکل با قدرت خون گرگاي یخی داره برمی گرده. چرا ایلا نمیتونه جلوش رو بگیره?


   
حسین, Batman and AmbrellA reacted
پاسخنقل‌قول
الهه آب
(@fateme12)
Honorable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 248
 

ای وای ! دیدی چیشد ؟
دو مورد رو یادم رفت بگم .
یک مورد دیگه که فهمیدم ، پنج ستاره ای که پشت دست هنری بود بخاطر پنج نژادی بود که توی اتحاد ناردا بودن و حالاکه اجنه هم به اتحاد پیوسته شش ستاره شده .
آخرش نوشته بودی پایان فصل ۳۶ ولی ما الان فصل ۳۸ هستیم .
خوب دیگه چیزی پیدا نکردم . پیدا کردم میگم .
وای همین حالا یهو شاهزاده یادم اومد . خخخخ خیلی باحال ضایه شد . حال کردم .


   
Batman and AmbrellA reacted
پاسخنقل‌قول
Dumbledore
(@dumbledore)
Estimable Member
عضو شده: 4 سال قبل
ارسال‌: 103
 

سلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام:kh:
یعنی این حجم و تعداد صفحات عالی بود،یعنی اشک تو چشام جمع شد:bonheur:
واقعا خسته نباشی:a::g:
در مورد صفحه آرایی هم خوب بود ولی به نظرم بهتره اون تصویر حاشیه ای رو یا عوضش کنی یا حذفش کنی چون به نظر من بیشتر مناسب رمان های ترسناکه:b:


   
حسین, Batman, AmbrellA and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 454
 

Amoureux,
با تصور بزرگی و عظمت دشت های سوزان ،تصور قدرت زیادی که به اژدهای مادر رسیده کار اسونتری شده و همیکنه برادر اول روح اژدهای را جذب کرده قدوت زیاد را برای اون به همراه داره که حالا قابل لمس تره.
پیشتر فکر میکردن گله گرگ های یخی بزرگترین کارا در ناردا کردن ولی انگار بیشتر زحمات به عهده این قبیله بوده.
در کتاب اول خوندیدم که زمزمه گرانان به نوعی باعث مرگ اژدهای مادر شدن و با اومدن فرستاده صلح برقرار شد و با مقایسه شیاطین و اهریمن ها توسط ارباب معبد فهمیدیم که اگ ادم خوار هم نابود بشند که کار اسونی نیست تازه شروع کار اجنه هست و نه پایانشون.
و حالا اهداف و کارای اصیل زاده ها بالخصوص برادر اول و سوم که اینده را دیده در هاله ای از ابهام قرار میده.بهتر هست بگم معلوم نبود،نامعلومتر شد.

جستجوگران را اژدهای مادر نابود کرد ولی قبل نابودی برادر اول به اونا ارتباط داشته و یبار به دیدینشون رفته .در کتاب اول با مزوس به اون دره رفتن و کارهایی کردن و حالا هم در اون دره روح ها را در خودشون به بند کشیدن.انگار برادر اول از خیلی چیزا ها خبر داره.حالا اهداف واقعی کارش واسم مبهمتر شد که خیر هست یا شر.قصد جلوگیری از حمله را داره یا کسب قدرت یا.....

در مورد قدرت درونی هنری ارباب معبد منو امیدوار کرد با حرفاش .گرچه فک نمیکنم به اسونی بتونه از شکل جدیدش استفاده کنه ولی ممکنه بتونه با استفاده از این شکل جدید سلاح ها و قدرت های بهتری رو استفاده کنه

ارباب معبد جوری در محل مورد قبلیش صحبت میکنه انگار میخان وارد یه دنیایی دیگه بشه که از دسترس اهریمنا خارج بشن یا واقعا فقط همین منطقه ناردا مورد طمع و جنگ و خونریزیه و کمتر به بقیه جاها کار دارند.

اون حلقه که ارباب معبد به هنری داد میتونه یه سلاح مفید در اینده واسش باشه. و ممکنه حتی مزیت هایی که ارباب معبد ازش حرف زد را اونجا پیدا کنه. با حرف های ارباب معبد من فکر میکنم چیزی با ارزش تر از تاریخچه اونجا باشه.یا حداقل حقایق زیادی را برای هنری فاش میکنه.در مورد درخت زندگی، اهرینماوالهه ها،....

یبار دیگه با قدرت بدنی بینظر هنری غافلگیر شدم.فک کنم اولین بار دیدم که بجز گوشت و پوست قسمتی از بدن هنری ترمیم میشه(استخوان های دستش)

البته این فصل نسبت به فصل قبل مشکلات فنیش یکم بیشتر شده بود.
اونجایی ایتاش و جلدا کل کل میکردن اگ هنری مشخص نمیکرد معلوم نبود ایتاش این حرفو به جلد زده.
یا بالاتره وقتی هنری درباره قدرت بدینش صحبت میکنه جمله صفت نداره
باید گفته میشد قدرت بدنی من از هر کسی که فکرشو بکنی بیشتره.

چرا باید نشان هنری موقع ورود به چادر بدرخشه؟بخاطر اون دو نودل یا جادویی گزاشته بودن؟

جلدا خلی ناردار رو بزرگ کرد.اصلا تصورشو نمیکردم.یعنی ممکنه هنری بخاطر ناردار بودن بتونه سلاح خاصی بدست بیاره؟شمشیر یا تیغه رعد یا حتی قدرتمند از اون دوتا؟

تصور اینکه ملکه این اطلاعات در این زمان به بقیه اجنه را بده اصلا قابل حدس هم نبود.
منظور دقیق از سوگند خون را متوجه نشدم یعنی به ملکه سوگند خورند؟ یا فرمانروا؟
اگ به فرمانروا چون ملکه جانشینش هست در مورد اون صدق میکنه؟

در مورد اتحاد اجنه با اتحاد ناردار من خیلی احساس نگرانی میکنم.حتی اگ اون فرد فاضل که اجنه را به ایلا معرفی کرده و اونا را تضمین کرده برادر سوم باشه حتی اگ اینده رو صدها بار ببینم نمیتونم فک نکنم که اصیل زاده ها ساکت میشینن؟برادر اول به تنهایی کل قبیله گرگ های یخی را قتل عام کرده،اونا خودشون را قدرت برتر میدونن.حدس میزنم به زودی ارتششون به شمال برسه.بودن هنری و ایتاش،اتحاد با گرگ های یخی.اینده این اتحاد در صورت اومدن اونا یا مرگ احتمالی ملکه خیلی نگران کننده هس

فقط و فقط اگر اون اتفاقی که قراره بعد سه روز بیوفته بتونه بعضی چیزا را تغییر بده.حدس های زیادی در این مورد میزنم که معلوم نیست درستن یا نه.یه چندتاییشو قبل گفتم.

فک میکردم ایلا بتونه به این صورت تغییر شکل بده؟ایا این تغییر شکل مخصوص کل گلس یا فقط ملکه یا حتی اشراف

بالاخره شاهزاده خار و خفیف شد.یکی از ارزو هایی من به حیقیقت تبدیل شد.هر چند با این اتفاقات جدا از اصیل زاده ها میتونه دشمن خطرناکی واس هنری باشه

البته حالا در باره گرگ های یخی گفته شد یاد کارگابن ها افتادم ایا اونا هم به این اتحاد میپوندن یا ممکنه کارگابن اعظم چیزی را که اون موقع دید به اتفاقات الان ربط داشته باشه

نمیدونم دفعه بعدی که هنری عصبانی و خسته باشه و ایتاش کنارش نباشه چه اتفاقی قراره بیوفته.حتی وقتی ترکش کنه احتمالا اژدهای درون اون بیدار میشه

بعد از این همه اتفاقات فصل قبل.مراسم سوگند خون و واکنش ملکه در برابر بیماری هنری .ایتاش اگ شک نکنه هنری و ملکه ارتباط ویژه دارند واقعا واسش نگران میشم

اینجوری سنون شوکه شد تنها امید من برای درمان پر پر شد حتی اونم چیزی برای درمانش نداره.

پس بالاخره ارتش ادمخوار از گذرگاه عبور کرد.

Amoureux,
هرچند نمیدونم کل ارتش هست یا نه اما حظور ایلا مفیده چون بالاخره اون قدرتشون از گرگ های یخی میگرن و ایلا ممکنه چیزایی برای نابودی اونا یا خنثی کردن قدرت ترمیم اونا بدونه.هر چند به شخصه امیدی ندارم ارتش اجنه نجات پیدا کنن و مهمتر از همه شخص ملکه

بیگرو هم سن زیادی داره اما اینجور که معلومه در زمان فرمانروایی ،فرمانروا به دنیا اومده.قبلا فکر میکردم ممکنه حتی سنش به جنگ با اتحاد ناردا هم برسه اما خب اینجور نبود


   
Batman and AmbrellA reacted
پاسخنقل‌قول
sirena
(@sirena)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 53
 

من اصلا نفهمیدم کی 70 صفحه تموم شد این چه وضعشه اخه؟فصل پر هیچان و خفنی بود .یکم اشکالاتی که بچه هاترو گروه گفتن بود ولی خب هیجانات این فصل همشو میشست میبرد پایینن.اگه فصلا مزه داشتن این فصل حتما ترش و شیرین بود خخخ.
یعنی چقد حسوده این دختر ..چشاش درومد این فصل هرکی میدید حسودی میکرد.
آقا هرچی بیشتر میگذره بیشتر عاشق سنون میشم .چقد خوبه این بشر


   
Batman and AmbrellA reacted
پاسخنقل‌قول
صفحه 126 / 210
اشتراک: