Header Background day #20
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

3,149 ارسال‌
160 کاربران
8645 Reactions
493 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

با سلام
خوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم، شاید شما با خوندن کتاب اول بگید اخه چه جذابیتی درسته و این رو به شما حق میدم چون معمولا در بخش های نخستین یک کتاب به شرح وضع حال و توصیف معما ها و خلق ماجرا ها معرفی شخصیت ها و محیط پرداخته میشه و عملا معمایی پاسخ داده نمیشه که خواننده جذب داستان بشه برای همین فکر میکنم اونهایی که دندون روی جگر گذاشتن و خوندن و صبر کردن در پایات کتاب دوم حسابی شگفت زده بشن، زیرا اون چیزی که در ذهن پروروندم رو اگر به طور کامل میدونستید از تعجب شاید چشماتون گرد می شد و دهنتون باز می موند. به دوستان قول معما هایی بسیار سخت و پیچیده رو میدم که حسابی ذهن شما رو درگیر خودش بکنه ماجراها مبارزاتی که شما رو حسابی سر ذوق بیاره صحنه هایی که شما رو به یاد نبرد های باستان بندازه، و اونهایی که مثل من آرزو میکردن که دنیا هم یک دنیای فانتزی بود رو به یک رویای طولانی و عمیق ببره، و زمانی بیدارتون کنه که حسابی سیراب شده باشید.

مقدمه ای از کتاب دوم:
آسمان تیره و تار اردوگاه دورگه ها سیاه تر و سنگ دلانه تر از هر زمانی شده بود، باران به شدت می بارید، هیچ دورگه ای دیده نمی شد هیچ سربازی نبود چادر ها ساکت و آرامتر از هر زمانی بودند و صدای مرگ را از هر گوشه اردوگاه می شد احساس کرد، از تپه شرقی که در بالای ان اتاقک چوبی ساخته شده بود دود سفیدی به بیرون و میان ابر های سیاه بالا می رفت.
تمام نفرات در میدان مبارزه اردوگاه جمع شده بودند اما بر خلاف همیشه هیچ صدایی از هیچ کدام شنیده نمی شد، تنها صدای چکه های قطرات باران بود که بر چاله های اب میریخت،صدای سربازی از دور به گوش رسید که سراسیمه این سکوت مرگ اور را شکست و زمانی که در میانه میدان مبارزه رسید بی توجه به فرماندهان اردوگاه رو به سمت دورگه ها برگشت و فریادی از سر ترس زد:
- دارن به اینجا میرسن، ادمخوار ها دارن به اینجا میرسن باید فرار کنیم.....
و اینگونه بود که سرنوشت دنیای اجنه برای اخرین بار رقم خورد.
صاحب حقیقی حلقه باز خواهد گشت، فراموش شدگان چشم به دنیا میدوزند، منتظر از سرنوشتی که به دست مردگان رقم خواهد خورد، نقابداری که از دنیای فراموش شدگان گذشته، دنیای مردگان را از پس گذاشته و پا به میان کارزار میگذارد.
آیا دنیا را با سیاهی دورنش به فرطه سقوط خواهد برد؟

با ما همراه باشید با نبرد های افسانه ای، سقوط شهر ها بیدار شدن خدایان باستان .

مژده برای دختر خانوم ها اگر توی کتاب اول جذب هیچ شخصیت دختری نشدید میتونید تفاوت رو در این کتاب احساس کنید با سوپر شخصیت مونث داستان ...... :53::53::3:

تالارگفتمان 1

دانلود کتاب اول
این شما و این فصول داستان:
لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g

لینک کانال تلگرام (ارائه داستان): https://t.me/AmbrellA_Story

دورگه کتاب دوم

فصل
دانلود
فصل
دانلود
فصل 1(تعقییب و گریز) دانلود فصل 2(اِدورا) دانلود
فصل 3(برخورد) دانلود فصل 4(تصمیم) دانلود
فصل 5(ایا او یک هیولاست؟) دانلود فصل 6(منطقه تاناریس) دانلود
فصل 7(راه حل) دانلود فصل 8(روشنایی در تاریکی و تاریکی در روشنایی میمیرد) دانلود
فصل 9(در راه ناردا) دانلود فصل 10(حس جدید، انتقام...) دانلود
فصل 11(شیپور جنگ در ناردا) دانلود فصل 12(تعظیم در برابر دشمن) دانلود
فصل 13(ایلا) دانلود فصل 14(لورتگا) دانلود
فصل 15(دردسر در شمال) دانلود فصل 16(تصویری در اینه!) دانلود
فصل 17(اولین دیدار) دانلود فصل 18(عاشقانه در میدان جنگ) دانلود
فصل 19(خیانتکار) دانلود فصل 20!(اعتراف) دانلود
فصل 21(اولین نبرد واقعی) دانلود فصل22(اولین دختر دورگه) دانلود
فصل 23(دره ممنوعه) دانلود فصل 24(گرگ تنها) دانلود
فصل 25(شب برخورد) دانلود فصل 26(نبرد بزرگ،نزدیک تر از همیشه) دانلود
فصل 27(نبردبزرگ2،مه سیاه) دانلود فصل 28(نبرد بزرگ3،معبد) دانلود
فصل29 (نبرد بزرگ4، ارباب معبد) دانلود فصل 30(آن شب، نبرد بزرگ5) دانلود
فصل 31(شکاف، نبرد بزرگ6) دانلود فصل32 (خیلی دیراو را شناخت،نبرد بزرگ7) دانلود
فصل 33(ایا میتوان او را شناخت؟نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل34 دانلود
فصل 35(شروع یک پایان،نبرد بزرگ نزدیک است) دانلود فصل36(پروازروح، نبرد بزرگ نزدیک) دانلود
فصل 37(افکار،نبرد بزرگ) دانلود فصل 38(اتحاد، سایه نبرد بزرگ) دانلود
فصل 39(دروغگو،شروع نبرد بزرگ) دانلود فصل 40(اغاز نبرد) دانلود
فصل 41(پایان) دانلود فصل 42(او خواهد امد) دانلود
فصل 43(دروازه) عیدتون مبارک 29 اسفند 97 ساعت 12:19 دانلود فصل 44(بازگشت) دانلود
فصل45(افسانه سرنوشت) فصل تجمیع شده دانلود فصل 46(پایان نبرد بزرگ) دانلود
فصل 47(مردی روی شاخه) دانلود فصل 48(یک دقیقه بیشتر...) دانلود
فصل 49(هنری...) دانلود
فصل 50(لایه واقعی دنیا):bonheur: دانلود
فصل51(تسخیر شده) دانلود فصل52(هزار سال تنهایی) دانلود
فصل53(پایان روئیا) دانلود فصل 54(درخت وجود) دانلود
فصل 55 (ارباب اعماق) دانلود فصل 56 (مقابل یک خاطر قدیمی) دانلود
فصل ۵۷ (امید این فصل رو قهوه‌ای کرده، باید یه دور ویرایش جزئی بشه) دانلود فصل 58(اخرین دیدار) دانلود
فصل 59 (تاس سرنوشت) دانلود


ا

وبلاگ من میتونید از این وبلاگ هم داستان رو دانلود کنید
http://omidmoradpour.rozblog.com



دوستان در نظر داشته باشن که از فصل 43 به بعد فصل ها امتیازی خواهد بود و هیچ لینک رایگانی ارسال نخواهد شد
پس از همین حالا برای دانلود فصل مورد نظر خودتون به فکر باشید و برنامه ریزی کنید

توجه توجه:
دوستانی که امتییاز منفی زیادی دارن میتونن با انجام یه پروژه تنها یه پروژه تمام امتیاز منفی خودشون رو صفر کنن پس یه بار زخمت بکشید تا به سرعت اکانتتون برگرده به حالت اولیه.


اخبار:27/3/98
سلام به دوستان گل
اومدم یه اطلاعی بدم و برم
به قوله تا مدت نامعلومی ارائه فصول رو به تاخیر میدازم همینطور به نوشتن ادامه میدم اما به جایی رسیدم که نیاز به تمرکز زیادی برای جمع کردن و سرو سامون دادن به قضایای داسان دارم حجم داستان الان که خودم شروع کردم به خوندش وحشتناک بالاس. حقیقتش این بوده که تاالان هر زمان فصلی نوشتم دیگه خودم نخوندمش بعد هزارو اندی صفحه و سریع بدون ویرایش اپلودش کردم خخخ
بخشی که توی کتاب دوم دارم روش کار میکنم مسابقات بزرگی هست که بهش میگن مسابقات هزاره که برای ساختش باید بدون فشار طراحیش کنم که یه چیز تقلیدی نشه احتمال 99 درصد وقتی کتاب کامل شد همه کتاب رو یکجا اپلود میکنم.

توی گروه تلگرامیش هم حتما خبر هایی از نوشتن ادامش میدم به دوستان مرسی بابت پیگیر بودنتون امید وارم مارو بعده هم تنها نزارید.


آخرین و جدیدترین اطلاعیه:

واقعا میتونم بگم که متاسفم اما اون حرف رو از روی نادونی زدم زندگی مشترک دست و پا کردن تو دوره ای که دلارش پول و طلا و گرونیش به این شکله همین که بدویی و بتونی یه لغمه نون در بیاری کلاهت رو باید بندازی هوا هزار متر چه برسه رسیدن به علایق این دوره.
خیلی دوس داشتم خیالم از نظر اقتصادی راحت بود تا هر روز می نشستم و مینوشتم ولی یه کارگر با حقوق 3 تومنی چطور میتونه تو این روزگار بشینم بنویسم
واقعا میگم اگر پول نداری زن نگیر که بجز سختی و بدبختی چیزی نصیبت نمیشه نگرانیای زندگی خوردت میکنه. اگر پول داری زن بگیر بعد میتونی با خیال راحت بنویسی.
اگر نداری و ارزوهات برات مهمتره پس مجردی بهترین راهشه بشین و نون خشک سق بزنی ولی بری سمت اون چیزی که دوست داری نمیشه همه چیز رو با هم داشت دنیاش خیلی بی رحمه فقط یه چیز اگررررر بتونی بهش برسی هیچ وقت رو دوتا بزاری جفتش رو از دست میدی.

اگر زمانی اوضاع منم به اون شکل شد که نیاز نبود سگ دو بزنم برای چندرقاز حقوق میام و از نو شروع میکنم به نوشتن فقط #امید_مرادپور رو تو گوگل سرچ کنید.
یا علی


   
AlirezaDark, rasoulsss, A. M. D. R. Z. H and 103 people reacted
نقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 

سلام فصل عااالی بود و حجمشهم زیاد ممنون از نویسنده عزیز
ولی من با اینکه دیشب خوندمش هنوز تو هنگمو نفهمیدم چی به چیه اگه نکته ای رو فهمیدم میگم:دی
و اینکه کی اسم برادر سوم و اول رو می فهمیم؟:39:


   
mosadonya2 reacted
پاسخنقل‌قول
mosadonya2
(@mosadonya2)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 46
 

فصل عالی بود
اون زنه توی اون دشت داشت با انگشتر صحبت میکرد یعنی انگشتره یه ربطی به فرمانروا داره یا همون انگشتر بردگی اجنه است
آیتاش هم باحال بود با جنگ زیباش
با تشکر از نویسنده عزیز


   
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Honorable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

یه حسی بهم می‌گفت نخونمش
وای خدا دارم دیوونه می‌شم
قسمت بعد کی میاد؟؟؟؟؟؟


   
AmbrellA reacted
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

سلام مرسی از اونایی که اومدن و نظر دادن و انتظار نظر داشتم از خیلی از دوستان با این فصل اما نا امید شدم این فصل کلید اصلی داستان بود بزن بزن توش داشت قدرت ها و یک سری از مسائل اصیل زاده ها رو هم گفت راز ***رو هم بیان کرد که هیچ کس اصلا بهش اشاره ای هم نکرد چقدر امید داشتم به ترکوندن این فصل که کلا هیچی به هیچی


   
anahitarafiee2, Dark lord, mosadonya2 and 2 people reacted
پاسخنقل‌قول
black J
(@black-j)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 93
 

روح اژدهای مادر یا یکی از قدرتهای مهمش جذب هنری میشه
همون درخته
چروکیده شدن هنری یا تخلیه قدرتهاش هم باعث مرگش نمیشه
فصول قبلی تقریبا چندبار ضربه های فیزیکی سختی بهش زدن اما نمرد
بخاطر جادو با روش درمانی خاصی که به دستور ملکه روی هنری انجام دادن
جدای از اونها الان تقریبا چندتا قدرت داره برای هر کدام هم یک رنگ معرفی کردی
پس به همین اسانی عمرش تمام نمیشه

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

nabeghh;35008:
فصل عالی بود
اون زنه توی اون دشت داشت با انگشتر صحبت میکرد یعنی انگشتره یه ربطی به فرمانروا داره یا همون انگشتر بردگی اجنه است
آیتاش هم باحال بود با جنگ زیباش
با تشکر از نویسنده عزیز

نه ایتاش داستان رو به انحراف کشانده
نقش و شخصیتش مثل پازلی هست که هر تیکش از چیز دیگه ای ساخته شده پرت و جدا از هم


   
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Honorable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

AmbrellA;35010:
سلام مرسی از اونایی که اومدن و نظر دادن و انتظار نظر داشتم از خیلی از دوستان با این فصل اما نا امید شدم این فصل کلید اصلی داستان بود بزن بزن توش داشت قدرت ها و یک سری از مسائل اصیل زاده ها رو هم گفت راز ***رو هم بیان کرد که هیچ کس اصلا بهش اشاره ای هم نکرد چقدر امید داشتم به ترکوندن این فصل که کلا هیچی به هیچی

اجب انتظاری داریا
زدی همه چیو ترکوندی
معادلاتو به هم زدی
هنری رو کشتی
...
بعد انتظار داری به همین سرعت هضم شه؟؟
من خودم به شخصه هنوزم حس می‌کنم تو خوابم.


   
پاسخنقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 

سلام
خب خب خب و این هم سوالات و نکته ها
۱. ما هنوز مطمئن نیستیم اون زن اژدهای مادر باشه یا اونه و فقط داره برای برادر بزرگ نقش بازی میکنه که نمی تونه با وجود اون کاری بکنه یا اینکه اون زن اژدهای مادر نیست و کس دیگه ای هست
۲. ما هنوز مادر آیتاش رو نشناختیم و دوست دارم بدونم همه ی قدرت هاش فقط از پدرش به ارث رسیده یا از مادرش هم بهش رسیده؟ مادرش یه جن معمولی بوده؟کی بوده؟
۳. اگه میشه یه توضیحی درباره اون قضیه حباب بدید خیلیامون چیزی نفهمیدیم و این خیلی برام عجیبه که چطور برادر بزرگ تونست جای برادر سوم رو که به گفته ی خودش اونجا جاییه که اصلا نمیشه رد چیزیو توش پیدا کرد پیدا کنه؟
۴. نظر ایشون «black J رو هم خوندم و باهاشون موافقم ممکنه اینم یکی از قدرت های جدید هنری باشه که اون زن بهش داده و ممکنه قدرت هنری که در حال تخلیه شدن بود دوباره تجدید بشه» و حتی دوباره جوان هم بشه هر چند که از قدرت زندگیش داده بوده و ما نمی دونیم چطور
به هر حال به نظرم زنده می مونه چون هنری شخصیت اول و عامل کلیدی داستانه
۵. آیا قدرت درونی هنری فعال شده؟ یا قراره بدست افراد قبیله فعال بشه؟ و آیا این قدرت جدیدی که بهش میگیم آتش سبز و قدرتای دیگش ازآن هنریه یا چیز دیگه ایه؟
۶. چه اتفاقی افتاده بوده که اون موجودات از زیرزمین بیرون اومده بودن؟ به خاطر فعال شدن انرژی برادر اول بوده؟ اصلا اون موجودات از کی اونجا بودن؟ از زمان جنگ اژدهای مادر با ناردا یا از یه زمان دیگه؟ اصلا برادر بزرگ چرا اونجا می خواست کنترلش رو بدست بیاره جای دیگه ای نبود که اون هیولاهاهم آزاد نشن؟ ممکنه برادر اول برای اون موجودات نقشه ای داشته باشه که تا الآن اونها را نگه داشته؟
۷. چطور اژدهای مادر که دارای قدرت پیشگویی بوده نتونسته پیشگویی بکنه که برادر اول ممکنه اونو تحت تسلط خودش دربیاره؟ یا اینم جزئی از نقشه هاشه؟
۸. اون لایه ای که توی آب تشکیل شده بود چی بود؟ از خون اون هیولا به وجود اومده بود؟
۹. اول فصل نوشته شده که آیتاش تیغه ترکیبی داره ولی اون آخرا که با هیولا می جنگید تیغه ی سیاه داشت میشه بگیر تیغش سیاهه یا ترکیبی؟
۱۰. چرا اون زن به انگشترش گفت فرزندم؟ «همونطور که nabeghh گفت یعنی ممکنه اون انگشتر همون انگشتر فرمانروا باشه؟» و روح فرمانروا توی انگشتر باشه و اون زن، مادر فرمانروا باشه؟ قوه ی تخیلم از حد گذشت دیگه:43: یا شاید واقعا اون اژدهای مادر باشه ولی هنوز نفهمیدم اون انگشتره چیه یا نکنه به هنری میگفته فرزندم؟ممکنه انگشتر به هنری رسیده باشه ولی الآن دست اون زن باشه و انگشتر حالات هنری رو نشون بده؟ یا شایدم کسی توی انگشتر باشه که هنری براش مهمه:دی
۱۱. اون نهالی که بود هم دیگه مطمئن شدیم که قدرت هنریه که مثل یه نهال فعلا در حال رشده کنجکاوم ببینم دیگه قراره قدرتش چقدر زیاد بشه جالبه
۱۲. سواله برام که ارباب معبد چه خطری رو حس کرد که داد میزد که هنری اژدها رو نکشه؟ ممکن بود که معبد با کشتن اژدها به خطر بیفته؟ یه جونشون؟ یا ممکن بود که اون دیواره ها از جادوی وجود اون اژدها باشه و اگه بمیره اون دیواره ها هم برداشته بشن و بقیه هم بمیرن؟
۱۳. هنری باید تیرو به کجا میزد تا بتونن از معبد برن بیرون؟ ممکنه با این کار هنری به این وسیله نتونن برن بیرون؟ نکنه آشفتگی ارباب معبد برای این بوده؟
14. تا الآن نیروی پیشگویی برادر سوم رو فهمیدیم ولی هنوز چیز زیادی درمورد قدرت های قبلی و همین طور قدرت هایی ک برادر اول حالا بدست آورده نمیدونیم و می دونیم که می تونه کل سرزمین رو نابود کنه و البته دیدیم که اونموقع حتی بدنش از مذاب هم داغ تر بود، سلور قدرت چشم هاش رو داره ولی فقط می تونه نفرت برادر بزرگ رو ببینه عجیبه که هیچ کودوم دلیلش رو نمی دونن، با توجه به کنجکاوی مزوس میشه فهمید اتفاقات بزرگی در طی هزار سالی که غیر از برادر بزرگ جن دیگه ای نبوده افتاده و اینکه اونموقع چی شده بوده جای سوال داره برادر اول از چی متنفره؟ چرا؟
15. چرا برادر سوم و اژدهای مادر برای کشف سرزمین های دیگر میرفتن؟ دلیل خاصی داشته؟ آیا گرفتن ناردا هم به خاطر همین دلیلی که ازش اطلاع نداریم بوده؟
16. کی برادرا می خواستن حلقه رو تصاحب کنن؟ چه اتفاقی براشون افتاد که برادر اول دیگه نمیخواد این کارو تکرار بکنه؟
17. برام عجیبه هیچ کودوم از برادرا اسم برادر سوم رو نمیارن حتی برادر اول هم وقتی داشت با مزوس حرف میزد اسم برادر سوم نمیگفت و همین طور خود برادر اول اسم هیچ کودومو نمی دونیم البته اینو تو نظر قبلیم گفتم:دی
18. چرا اژدهای مادربه برادر سوم نیرو های خاصی داده و حتی به صورت مخفیانه بهش آموزش میداده؟ چه سری بین اژدها و برادر سوم بوده؟
19. دلیل برادرا برای پیدا کردن برادر سوم چیه؟ می خوان بکشنش یا قدرتشو بگیرن؟ یا هدف دیگه ای دارن؟ و هر هدفی کع دارن مطمئنا می خوان باهاش اژدهای مادر رو ناامید کنن ولی من حدس می زنم خیلی از این اتفاقا ممکنه نقشه های اژدهای مادر و برادر سوم باشه
هوف دیگه همینا بود اگه چیزی یادم اومد میگم
کاش فقط این هنری زنده بمونه و حین خطرات راه حل های دیگه به ذهنش برسه که آخر هر فصل ما رو جون به سر نکنه :دی
ممنون از فصل جدید و موفق باشین


   
zzareb2, Batman, ahmadi.fereshteh222 and 2 people reacted
پاسخنقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 

آقا فهمیدممم شاید برادرا می خوان اول دشمنانشون که براشون خطرآفرینن رو از بین ببرن و بعدش آروم آروم خطر رو بدست بگیرن
ولی هنوز هم نمی تونیم مطمئن باشیم که اون دوتا با برادر سوم چیکار دارن
ممکنه بخوان حتی بئاتریس و همه ی کسانی که مخالفشون هستن رو پایین بکشن؟ ولی اونا که خیلی راحت می تونن اینکارو بعد از پایین کشیدن برادر سوم انجام بدن هنری و آیتاش هم فکر نمیکنم الآن اونقدر قدرت داشته باشن که بشه روشون حساب باز کرد؟ پس چی جلوشون رو غیر از برادر سوم ممکنه بگیره؟
آیا برادر اول چیز دیگه ای عم می دونه که نگفته؟
ممکنه پیشگویی کامل رو به برادرای دیگه نگفته باشه؟
اصلا چطوره که اون از پیشگویی اژدهای مادر خبر داره؟
ممکنه اژدهای مادر برای گمراهیشون اینارو گفته باشه؟ ولی فکر نکنم


   
zzareb2 reacted
پاسخنقل‌قول
ahmadi.fereshteh222
(@ahmadi-fereshteh222)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 224
 

Rosela;35014:
سلام
خب خب خب و این هم سوالات و نکته ها
۱. ما هنوز مطمئن نیستیم اون زن اژدهای مادر باشه یا اونه و فقط داره برای برادر بزرگ نقش بازی میکنه که نمی تونه با وجود اون کاری بکنه یا اینکه اون زن اژدهای مادر نیست و کس دیگه ای هست
۲. ما هنوز مادر آیتاش رو نشناختیم و دوست دارم بدونم همه ی قدرت هاش فقط از پدرش به ارث رسیده یا از مادرش هم بهش رسیده؟ مادرش یه جن معمولی بوده؟کی بوده؟
۳. اگه میشه یه توضیحی درباره اون قضیه حباب بدید خیلیامون چیزی نفهمیدیم و این خیلی برام عجیبه که چطور برادر بزرگ تونست جای برادر سوم رو که به گفته ی خودش اونجا جاییه که اصلا نمیشه رد چیزیو توش پیدا کرد پیدا کنه؟
۴. نظر ایشون «black J رو هم خوندم و باهاشون موافقم ممکنه اینم یکی از قدرت های جدید هنری باشه که اون زن بهش داده و ممکنه قدرت هنری که در حال تخلیه شدن بود دوباره تجدید بشه» و حتی دوباره جوان هم بشه هر چند که از قدرت زندگیش داده بوده و ما نمی دونیم چطور
به هر حال به نظرم زنده می مونه چون هنری شخصیت اول و عامل کلیدی داستانه
۵. آیا قدرت درونی هنری فعال شده؟ یا قراره بدست افراد قبیله فعال بشه؟ و آیا این قدرت جدیدی که بهش میگیم آتش سبز ازآن هنریه یا چیز دیگه ایه؟
۶. چه اتفاقی افتاده بوده که اون موجودات از زیرزمین بیرون اومده بودن؟ به خاطر فعال شدن انرژی برادر اول بوده؟ اصلا اون موجودات از کی اونجا بودن؟ از زمان جنگ اژدهای مادر با ناردا یا از یه زمان دیگه؟ اصلا برادر بزرگ چرا اونجا می خواست کنترلش رو بدست بیاره جای دیگه ای نبود که اون هیولاهاهم آزاد نشن؟ ممکنه برادر اول برای اون موجودات نقشه ای داشته باشه که تا الآن اونها را نگه داشته؟
۷. چطور اژدهای مادر که دارای قدرت پیشگویی بوده نتونسته پیشگویی بکنه که برادر اول ممکنه اونو تحت تسلط خودش دربیاره؟ یا اینم جزئی از نقشه هاشه؟
۸. اون لایه ای که توی آب تشکیل شده بود چی بود؟ از خون اون هیولا به وجود اومده بود؟
۹. اول فصل نوشته شده که آیتاش تیغه ترکیبی داره ولی اون آخرا که با هیولا می جنگید تیغه ی سیاه داشت میشه بگیر تیغش سیاهه یا ترکیبی؟
۱۰. چرا اون زن به انگشترش گفت فرزندم؟ «همونطور که nabeghh گفت یعنی ممکنه اون انگشتر همون انگشتر فرمانروا باشه؟» و روح فرمانروا توی انگشتر باشه و اون زن، مادر فرمانروا باشه؟ قوه ی تخیلم از حد گذشت دیگه:43: یا شاید واقعا اون اژدهای مادر باشه ولی هنوز نفهمیدم اون انگشتره چیه یا نکنه به هنری میگفته فرزندم؟ممکنه انگشتر به هنری رسیده باشه ولی الآن دست اون زن باشه و انگشتر حالات هنری رو نشون بده؟ یا شایدم کسی توی انگشتر باشه که هنری براش مهمه:دی
۱۱. اون نهالی که بود هم دیگه مطمئن شدیم که قدرت هنریه که مثل یه نهال فعلا در حال رشده کنجکاوم ببینم دیگه قراره قدرتش چقدر زیاد بشه جالبه
۱۲. سواله برام که ارباب معبد چه خطری رو حس کرد که داد میزد که هنری اژدها رو نکشه؟ ممکن بود که معبد با کشتن اژدها به خطر بیفته؟ یه جونشون؟ یا ممکن بود که اون دیواره ها از جادوی وجود اون اژدها باشه و اگه بمیره اون دیواره ها هم برداشته بشن و بقیه هم بمیرن؟
۱۳. هنری باید تیرو به کجا میزد تا بتونن از معبد برن بیرون؟ ممکنه با این کار هنری به این وسیله نتونن برن بیرون؟ نکنه آشفتگی ارباب معبد برای این بوده؟
14. تا الآن نیروی پیشگویی برادر سوم رو فهمیدیم ولی هنوز چیز زیادی درمورد قدرت های قبلی و همین طور قدرت هایی ک برادر اول حالا بدست آورده نمیدونیم و می دونیم که می تونه کل سرزمین رو نابود کنه و البته دیدیم که اونموقع حتی بدنش از مذاب هم داغ تر بود، سلور قدرت چشم هاش رو داره ولی فقط می تونه نفرت برادر بزرگ رو ببینه عجیبه که هیچ کودوم دلیلش رو نمی دونن، با توجه به کنجکاوی مزوس میشه فهمید اتفاقات بزرگی در طی هزار سالی که غیر از برادر بزرگ جن دیگه ای نبوده افتاده و اینکه اونموقع چی شده بوده جای سوال داره برادر اول از چی متنفره؟ چرا؟
15. چرا برادر سوم و اژدهای مادر برای کشف سرزمین های دیگر میرفتن؟ دلیل خاصی داشته؟ آیا گرفتن ناردا هم به خاطر همین دلیلی که ازش اطلاع نداریم بوده؟
16. کی برادرا می خواستن حلقه رو تصاحب کنن؟ چه اتفاقی براشون افتاد که برادر اول دیگه نمیخواد این کارو تکرار بکنه؟
17. برام عجیبه هیچ کودوم از برادرا اسم برادر سوم رو نمیارن حتی برادر اول هم وقتی داشت با مزوس حرف میزد اسم برادر سوم نمیگفت و همین طور خود برادر اول اسم هیچ کودومو نمی دونیم البته اینو تو نظر قبلیم گفتم:دی
18. چرا اژدهای مادربه برادر سوم نیرو های خاصی داده و حتی به صورت مخفیانه بهش آموزش میداده؟ چه سری بین اژدها و برادر سوم بوده؟
19. دلیل برادرا برای پیدا کردن برادر سوم چیه؟ می خوان بکشنش یا قدرتشو بگیرن؟ یا هدف دیگه ای دارن؟ و هر هدفی کع دارن مطمئنا می خوان باهاش اژدهای مادر رو ناامید کنن ولی من حدس می زنم خیلی از این اتفاقا ممکنه نقشه های اژدهای مادر و برادر سوم باشه
هوف دیگه همینا بود اگه چیزی یادم اومد میگم
کاش فقط این هنری زنده بمونه و حین خطرات راه حل های دیگه به ذهنش برسه که آخر هر فصل ما رو جون به سر نکنه :دی
ممنون از فصل جدید و موفق باشین

من جواب خیلی هاشونو نمیدونم ولی برای اون دوازدهمی به احتمال 90 درصد برای این داد میزده چون میدونسته این اتفاق برا هنری می افته و میخواسته جلوشو بگیره و بعد اینکه به نظرم نمیگفت که اژدها رو نکشه می گفت از این طریق نکشه چون مفهوم این دو جمله با هم خیلی فرق دارن گفتم:دی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

Rosela;35014:
سلام
خب خب خب و این هم سوالات و نکته ها
۱. ما هنوز مطمئن نیستیم اون زن اژدهای مادر باشه یا اونه و فقط داره برای برادر بزرگ نقش بازی میکنه که نمی تونه با وجود اون کاری بکنه یا اینکه اون زن اژدهای مادر نیست و کس دیگه ای هست
۲. ما هنوز مادر آیتاش رو نشناختیم و دوست دارم بدونم همه ی قدرت هاش فقط از پدرش به ارث رسیده یا از مادرش هم بهش رسیده؟ مادرش یه جن معمولی بوده؟کی بوده؟
۳. اگه میشه یه توضیحی درباره اون قضیه حباب بدید خیلیامون چیزی نفهمیدیم و این خیلی برام عجیبه که چطور برادر بزرگ تونست جای برادر سوم رو که به گفته ی خودش اونجا جاییه که اصلا نمیشه رد چیزیو توش پیدا کرد پیدا کنه؟
۴. نظر ایشون «black J رو هم خوندم و باهاشون موافقم ممکنه اینم یکی از قدرت های جدید هنری باشه که اون زن بهش داده و ممکنه قدرت هنری که در حال تخلیه شدن بود دوباره تجدید بشه» و حتی دوباره جوان هم بشه هر چند که از قدرت زندگیش داده بوده و ما نمی دونیم چطور
به هر حال به نظرم زنده می مونه چون هنری شخصیت اول و عامل کلیدی داستانه
۵. آیا قدرت درونی هنری فعال شده؟ یا قراره بدست افراد قبیله فعال بشه؟ و آیا این قدرت جدیدی که بهش میگیم آتش سبز ازآن هنریه یا چیز دیگه ایه؟
۶. چه اتفاقی افتاده بوده که اون موجودات از زیرزمین بیرون اومده بودن؟ به خاطر فعال شدن انرژی برادر اول بوده؟ اصلا اون موجودات از کی اونجا بودن؟ از زمان جنگ اژدهای مادر با ناردا یا از یه زمان دیگه؟ اصلا برادر بزرگ چرا اونجا می خواست کنترلش رو بدست بیاره جای دیگه ای نبود که اون هیولاهاهم آزاد نشن؟ ممکنه برادر اول برای اون موجودات نقشه ای داشته باشه که تا الآن اونها را نگه داشته؟
۷. چطور اژدهای مادر که دارای قدرت پیشگویی بوده نتونسته پیشگویی بکنه که برادر اول ممکنه اونو تحت تسلط خودش دربیاره؟ یا اینم جزئی از نقشه هاشه؟
۸. اون لایه ای که توی آب تشکیل شده بود چی بود؟ از خون اون هیولا به وجود اومده بود؟
۹. اول فصل نوشته شده که آیتاش تیغه ترکیبی داره ولی اون آخرا که با هیولا می جنگید تیغه ی سیاه داشت میشه بگیر تیغش سیاهه یا ترکیبی؟
۱۰. چرا اون زن به انگشترش گفت فرزندم؟ «همونطور که nabeghh گفت یعنی ممکنه اون انگشتر همون انگشتر فرمانروا باشه؟» و روح فرمانروا توی انگشتر باشه و اون زن، مادر فرمانروا باشه؟ قوه ی تخیلم از حد گذشت دیگه:43: یا شاید واقعا اون اژدهای مادر باشه ولی هنوز نفهمیدم اون انگشتره چیه یا نکنه به هنری میگفته فرزندم؟ممکنه انگشتر به هنری رسیده باشه ولی الآن دست اون زن باشه و انگشتر حالات هنری رو نشون بده؟ یا شایدم کسی توی انگشتر باشه که هنری براش مهمه:دی
۱۱. اون نهالی که بود هم دیگه مطمئن شدیم که قدرت هنریه که مثل یه نهال فعلا در حال رشده کنجکاوم ببینم دیگه قراره قدرتش چقدر زیاد بشه جالبه
۱۲. سواله برام که ارباب معبد چه خطری رو حس کرد که داد میزد که هنری اژدها رو نکشه؟ ممکن بود که معبد با کشتن اژدها به خطر بیفته؟ یه جونشون؟ یا ممکن بود که اون دیواره ها از جادوی وجود اون اژدها باشه و اگه بمیره اون دیواره ها هم برداشته بشن و بقیه هم بمیرن؟
۱۳. هنری باید تیرو به کجا میزد تا بتونن از معبد برن بیرون؟ ممکنه با این کار هنری به این وسیله نتونن برن بیرون؟ نکنه آشفتگی ارباب معبد برای این بوده؟
14. تا الآن نیروی پیشگویی برادر سوم رو فهمیدیم ولی هنوز چیز زیادی درمورد قدرت های قبلی و همین طور قدرت هایی ک برادر اول حالا بدست آورده نمیدونیم و می دونیم که می تونه کل سرزمین رو نابود کنه و البته دیدیم که اونموقع حتی بدنش از مذاب هم داغ تر بود، سلور قدرت چشم هاش رو داره ولی فقط می تونه نفرت برادر بزرگ رو ببینه عجیبه که هیچ کودوم دلیلش رو نمی دونن، با توجه به کنجکاوی مزوس میشه فهمید اتفاقات بزرگی در طی هزار سالی که غیر از برادر بزرگ جن دیگه ای نبوده افتاده و اینکه اونموقع چی شده بوده جای سوال داره برادر اول از چی متنفره؟ چرا؟
15. چرا برادر سوم و اژدهای مادر برای کشف سرزمین های دیگر میرفتن؟ دلیل خاصی داشته؟ آیا گرفتن ناردا هم به خاطر همین دلیلی که ازش اطلاع نداریم بوده؟
16. کی برادرا می خواستن حلقه رو تصاحب کنن؟ چه اتفاقی براشون افتاد که برادر اول دیگه نمیخواد این کارو تکرار بکنه؟
17. برام عجیبه هیچ کودوم از برادرا اسم برادر سوم رو نمیارن حتی برادر اول هم وقتی داشت با مزوس حرف میزد اسم برادر سوم نمیگفت و همین طور خود برادر اول اسم هیچ کودومو نمی دونیم البته اینو تو نظر قبلیم گفتم:دی
18. چرا اژدهای مادربه برادر سوم نیرو های خاصی داده و حتی به صورت مخفیانه بهش آموزش میداده؟ چه سری بین اژدها و برادر سوم بوده؟
19. دلیل برادرا برای پیدا کردن برادر سوم چیه؟ می خوان بکشنش یا قدرتشو بگیرن؟ یا هدف دیگه ای دارن؟ و هر هدفی کع دارن مطمئنا می خوان باهاش اژدهای مادر رو ناامید کنن ولی من حدس می زنم خیلی از این اتفاقا ممکنه نقشه های اژدهای مادر و برادر سوم باشه
هوف دیگه همینا بود اگه چیزی یادم اومد میگم
کاش فقط این هنری زنده بمونه و حین خطرات راه حل های دیگه به ذهنش برسه که آخر هر فصل ما رو جون به سر نکنه :دی
ممنون از فصل جدید و موفق باشین

من جواب خیلی هاشونو نمیدونم ولی برای اون دوازدهمی به احتمال 90 درصد برای این داد میزده چون میدونسته این اتفاق برا هنری می افته و میخواسته جلوشو بگیره و بعد اینکه به نظرم نمیگفت که اژدها رو نکشه می گفت این کار رو انجام نده و زه کمان رو نکش چون مفهوم این دو جمله با هم خیلی فرق دارن گفتم:دی


   
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

دیگه نمیتونم ساکت بمونم خخخخخ چیزی نگم این فصل چیز بخصوصی نداشت بجز اینکه چنتا قدرت خفن از حضرات رو رو کرد اول اینکه هنری قدرت زندگیش رو نداد به اون کمان چرا همه فکر میکنن هنری قدرت زندگیش رو داد به اون کمان و هیچ کس فر نمیکنه که اون کمانیه که از نیروی حیاط صابش تغزیه میکنه چرا ارباب معبد میزد تو سرش چون میدونست اگر هنری ازش استفاده کنه نیروی حیاطی توسط کمان مصرف میشه و میمیره!!! ایین قضیه به خدا اینقدرام پیچیده نبود اگر دقت کرده باشین توی متن من نگفتم هنری نیروی زندگیش رو به کمان داد ایتاش به نگاه به ظاهر هنری و کمان همچین حدسی زد! با دقت بخونید ببینید کی تخیل میزنه کی صحبت میکنه!
اون موجودات توی زندان هم بردر بزرگ هزاران سال وقت داشته و هر جا میرفته موجودات قدرتمند و دارای ویژگی های خاص رو جمع میکرده و وقتی با نیروی خودش قلعه خودش رو نابود میکنه اونها از داخل زندان هاشون فرار مییکنن.

هوف یه چیزی رو در مورد هنری بگم.
هنری هیچ قدرتی از اجنه در خودش الان نداره همشون رو از دست داده و بااین که داره ازشون استفاده میکنه ولی مطالق به خودش نیستن خودش منبع اونها نیست و اونها مطئلق --------
تیغه ترکیبی لبه ای با اتش سیاه داره اونجا اشتباهن با ظاهرش بیانش کردم باید با اسمش میگفتمش.
بله اژهای مادر نیرو ها بسیار زیادی داشته اما همیشه داشتن نیروی زیاد باعث موفقیت نمیشه اما برادر بزرگ شباهت زیادی به اژدهای مادر از نظر فکری و اخلاقی داره همیشه در چندین جهت فکر میکنن و نقشه پشت نقشه میکشن ولی بگم که هیچ مشخص نیست اژدهای مادر چه چیزی رو دیده که مرگ رو به راحتی پذیرفته! و باهاش مقابله نکرده!
الان مسئله اون زن و حلقه و درخته که در باره اون هیچ چیزی نمیگم چون هسته مرکزی داستان اونجاست.

و اما در باره حباب ها میتونم یه تقلب هایی برسونم:
یه کاغذ قلم بردارید یا اونایی که توی ذهنشون میتونن ترسیم کنن فقط این شکلی که میگم رو بکشن.
سه حباب بزرگ روی یه برگه کاغذ بکشید.
درون هر کدوم از اونها هم حباب های کوچیکتر رسم کنید.
میتونید دنیا ها و فرضیه حباب رو ببینید!
اون حباب های کوچیک سرزمین هایی هستن مثل زمین و سرزمین های اجنه. یکیش زمینه. یکی تاناریسه. یکی شماله . یکی نارداست - یکی اعماقه. یکی جزائر جنوبی - یکی سرزمین بارونی که دورگه ها اموزش میبینن یکی پایتخته یکی ایستگاه مرکزی. و غیره غیره و غیره.
این حباب ها اندازه هم وصعت ندارن مثلا تاناریس میشه بعد چند هفته سفر پشت کوه بلند و گذشتن از جنگل به دیواره حباب دنیا سازش رسید و میشه لمسش کرد.
زمینی که ما درش زندگی میکنیم در اصل درون یکی از همین حباب های کوچیکه هر چقدرم دور بریم بازم درون سیاهی فرو میریم ممکنه با عبور از لایه یک دنیای دیگه و رسیدن به یه حباب دییگه به سرزمین دیگه ای برسیم اما این کار به سختی هست و هزاران سال زمان میبره مثل میزنم
یادتون میاد وقتی هنری و بئاتریس اولین بار وارد ایستگاه مرکزی شدن و بئاتریس گفت هزاران ساله که هیچ انسانی پایش به اینجا نرسیده جز مادرت؟! یادتون هست؟ درسته از زمین به ایستگاه مرکزی و درخت زندگی و چشمه اب حیات راه هایی بین حباب هاشون وجود داره اما تصور بکنید چقدر سخته عبور ازشون.
حالا که با دنیا های کوچیک اشنا شدین در مورد فضا بین اونها صحبت میکنیم ماده قیر مانندی هست که نه کاملا شُل مثل اب نه کاملا سفته و درونش حباب وجود داره حباب ها میل به رسیدن به سطح رو دارن توی مایعات این طوریه اگر حباب یک دنیا در لبه حباب بزرگتر بوجو بیاد کم کم رو به بیرون میزاره و میل میکنه که ازش خارج بشه سرزمینی که برادر سوم درش زندگی میکرد یکی از اونهایی بود که نیمی ازش از حباب خارج شده و وارد فضای بین ابعاد شده و در حال نابودیه.
حالا دنیا های کوچیکتر رو ببینید و یه لول بیاید عقب تر یعنی اون سه دایره بزرگ یه حباب بزرگ اونها ابعاد نامیده میشن. بعد هایی که ممکنه در هر کدوم از مقیاس هایی که ما میشناسیم با دیگری متفاوت باشه.
شاید در یکی اتش نابود کننده باشه و در دیگری مثل مایع حیاط.
شاید روشنایی موجودات در اون دنیا در روشنایی بخوابن و در سیاهی شب بیدار بشن
شاید زمان در یکی کند و در دیگری تند حرکت کنه.
و هزاران فرضیه و شاید و امکان دارد دیگه کسی تا به حال نتونسته دروازه ای بین ابعاد بسازه مگر در یک زمان که بسیار دور بوده و شیاطین از یک بعد دیگه حمله کردن و از اون زمان هیچ گاه نتونستن دروازه دیگه ای باز کنن.
فضای بین اون سه دایره بزرگی که رسم کردین رو بهش فضای بین ابعاد میگن که هیچ قانونی درش وجود نداره هیچ چیز پایداری درش نمیتونه وجود داشته باشه هر قانونی هم باشه نقض میشه و جایی که قانون های طبیعت و وجودی هر موجودی نقض میشه پس موجودیت شما هم ممکنه نقض بشه و خیلی ساده شما دیگه نباشید به همین سادگی پس اگر حبابیی از دنیا های کوچک حباب خودش رو ترک کنه و به سمت بیرون میل کنه وارد فضای بین ابعاد میشه و نابود میشه به همین سادگی!


   
zzareb2, Batman, reza379 and 3 people reacted
پاسخنقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 

senator;35016:
من جواب خیلی هاشونو نمیدونم ولی برای اون دوازدهمی به احتمال 90 درصد برای این داد میزده چون میدونسته این اتفاق برا هنری می افته و میخواسته جلوشو بگیره و بعد اینکه به نظرم نمیگفت که اژدها رو نکشه می گفت از این طریق نکشه چون مفهوم این دو جمله با هم خیلی فرق دارن گفتم:دی

خب آره منم اول همین فکرو کردم ولی دیشب که توی گروه دورگه گفتم آقای مرادپور گفتن که خب این آشفتگیش شاید به خاطر این بوده که یه خطریو حس کرده برای همین منم اینجا سوالمو نوشتمش:دی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

AmbrellA;35017:
دیگه نمیتونم ساکت بمونم خخخخخ چیزی نگم این فصل چیز بخصوصی نداشت بجز اینکه چنتا قدرت خفن از حضرات رو رو کرد اول اینکه هنری قدرت زندگیش رو نداد به اون کمان چرا همه فکر میکنن هنری قدرت زندگیش رو داد به اون کمان و هیچ کس فر نمیکنه که اون کمانیه که از نیروی حیاط صابش تغزیه میکنه چرا ارباب معبد میزد تو سرش چون میدونست اگر هنری ازش استفاده کنه نیروی حیاطی توسط کمان مصرف میشه و میمیره!!! ایین قضیه به خدا اینقدرام پیچیده نبود اگر دقت کرده باشین توی متن من نگفتم هنری نیروی زندگیش رو به کمان داد ایتاش به نگاه به ظاهر هنری و کمان همچین حدسی زد! با دقت بخونید ببینید کی تخیل میزنه کی صحبت میکنه!
اون موجودات توی زندان هم بردر بزرگ هزاران سال وقت داشته و هر جا میرفته موجودات قدرتمند و دارای ویژگی های خاص رو جمع میکرده و وقتی با نیروی خودش قلعه خودش رو نابود میکنه اونها از داخل زندان هاشون فرار مییکنن.

هوف یه چیزی رو در مورد هنری بگم.
هنری هیچ قدرتی از اجنه در خودش الان نداره همشون رو از دست داده و بااین که داره ازشون استفاده میکنه ولی مطالق به خودش نیستن خودش منبع اونها نیست و اونها مطئلق --------
تیغه ترکیبی لبه ای با اتش سیاه داره اونجا اشتباهن با ظاهرش بیانش کردم باید با اسمش میگفتمش.
بله اژهای مادر نیرو ها بسیار زیادی داشته اما همیشه داشتن نیروی زیاد باعث موفقیت نمیشه اما برادر بزرگ شباهت زیادی به اژدهای مادر از نظر فکری و اخلاقی داره همیشه در چندین جهت فکر میکنن و نقشه پشت نقشه میکشن ولی بگم که هیچ مشخص نیست اژدهای مادر چه چیزی رو دیده که مرگ رو به راحتی پذیرفته! و باهاش مقابله نکرده!
الان مسئله اون زن و حلقه و درخته که در باره اون هیچ چیزی نمیگم چون هسته مرکزی داستان اونجاست.

و اما در باره حباب ها میتونم یه تقلب هایی برسونم:
یه کاغذ قلم بردارید یا اونایی که توی ذهنشون میتونن ترسیم کنن فقط این شکلی که میگم رو بکشن.
سه حباب بزرگ روی یه برگه کاغذ بکشید.
درون هر کدوم از اونها هم حباب های کوچیکتر رسم کنید.
میتونید دنیا ها و فرضیه حباب رو ببینید!
اون حباب های کوچیک سرزمین هایی هستن مثل زمین و سرزمین های اجنه. یکیش زمینه. یکی تاناریسه. یکی شماله . یکی نارداست - یکی اعماقه. یکی جزائر جنوبی - یکی سرزمین بارونی که دورگه ها اموزش میبینن یکی پایتخته یکی ایستگاه مرکزی. و غیره غیره و غیره.
این حباب ها اندازه هم وصعت ندارن مثلا تاناریس میشه بعد چند هفته سفر پشت کوه بلند و گذشتن از جنگل به دیواره حباب دنیا سازش رسید و میشه لمسش کرد.
زمینی که ما درش زندگی میکنیم در اصل درون یکی از همین حباب های کوچیکه هر چقدرم دور بریم بازم درون سیاهی فرو میریم ممکنه با عبور از لایه یک دنیای دیگه و رسیدن به یه حباب دییگه به سرزمین دیگه ای برسیم اما این کار به سختی هست و هزاران سال زمان میبره مثل میزنم
یادتون میاد وقتی هنری و بئاتریس اولین بار وارد ایستگاه مرکزی شدن و بئاتریس گفت هزاران ساله که هیچ انسانی پایش به اینجا نرسیده جز مادرت؟! یادتون هست؟ درسته از زمین به ایستگاه مرکزی و درخت زندگی و چشمه اب حیات راه هایی بین حباب هاشون وجود داره اما تصور بکنید چقدر سخته عبور ازشون.
حالا که با دنیا های کوچیک اشنا شدین در مورد فضا بین اونها صحبت میکنیم ماده قیر مانندی هست که نه کاملا شُل مثل اب نه کاملا سفته و درونش حباب وجود داره حباب ها میل به رسیدن به سطح رو دارن توی مایعات این طوریه اگر حباب یک دنیا در لبه حباب بزرگتر بوجو بیاد کم کم رو به بیرون میزاره و میل میکنه که ازش خارج بشه سرزمینی که برادر سوم درش زندگی میکرد یکی از اونهایی بود که نیمی ازش از حباب خارج شده و وارد فضای بین ابعاد شده و در حال نابودیه.
حالا دنیا های کوچیکتر رو ببینید و یه لول بیاید عقب تر یعنی اون سه دایره بزرگ یه حباب بزرگ اونها ابعاد نامیده میشن. بعد هایی که ممکنه در هر کدوم از مقیاس هایی که ما میشناسیم با دیگری متفاوت باشه.
شاید در یکی اتش نابود کننده باشه و در دیگری مثل مایع حیاط.
شاید روشنایی موجودات در اون دنیا در روشنایی بخوابن و در سیاهی شب بیدار بشن
شاید زمان در یکی کند و در دیگری تند حرکت کنه.
و هزاران فرضیه و شاید و امکان دارد دیگه کسی تا به حال نتونسته دروازه ای بین ابعاد بسازه مگر در یک زمان که بسیار دور بوده و شیاطین از یک بعد دیگه حمله کردن و از اون زمان هیچ گاه نتونستن دروازه دیگه ای باز کنن.
فضای بین اون سه دایره بزرگی که رسم کردین رو بهش فضای بین ابعاد میگن که هیچ قانونی درش وجود نداره هیچ چیز پایداری درش نمیتونه وجود داشته باشه هر قانونی هم باشه نقض میشه و جایی که قانون های طبیعت و وجودی هر موجودی نقض میشه پس موجودیت شما هم ممکنه نقض بشه و خیلی ساده شما دیگه نباشید به همین سادگی پس اگر حبابیی از دنیا های کوچک حباب خودش رو ترک کنه و به سمت بیرون میل کنه وارد فضای بین ابعاد میشه و نابود میشه به همین سادگی!

معلومه کلی حرص خوردینا:دی
خب آخه یکی گفت نیروی زندگیش شمام نهیش نکردین منم گفتم حتما اینجوریه دیگه ولی خب من حتی وقتی داستان رو خوندم حدس نمی زدم که این نیرو نیروی زندگی هنری باشه ولی خب مگه ارباب اینو نمی دونست که تا اون موقع عین خیالش نبود؟ چرا زود تر واکنش نشون نمیداد یا نگران نبود از استفاده از کمان؟
خب منم که پرسیدم ممکنه اون نیروی هنی باشه یا یه چیز دیگه اس؟
پس یعنی یعنی اون نهال هم قدرت هنری نیییست ای خدا پس قدرت کیه
ولی باور کنین این موضوع اتفاقا خیلی پیچیده بود شما نویسنده ی داستانی خب معلومه که براتون ساده اس:دی آخه ما از کجا می خواستیم بفهمیم وقتی صورت هنری داره پیر میشه و ارباب معبد داره داد میزنه به خاطر جون خودشه نه هنری؟:13::7:
ممنون بابت توضیح عالیتون برای قضیه ی حباب ها اونموقع واقعا گیج شده بودم الآن یکم بهتر شد و ممنون بابت شفاف سازی داستان


   
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 454
 

با سلام
.
این نظر قبل از خوندن توضیحات بالای نویسنده نوشتم.

هضم این فصل سخت بود گرچه اطلاعات و نکاتی خوبی داشت اما برقراری ارتباط با این نکات و ربط دادنشون به فصل های قبل و اینده کار سختی برا من بود که فک کنم نتونستم انجام بدم

در فصل ۲۴ هنری هنگام تقدس تیغه خود تصویر زنی رو در اتش دید که مشخصاتش کاملا با مشخصاتی که مزوس برادر دوم از اژدها مادر ،هنگام جذب روح اژدهای مادر دید همخونی داشت.خب اینکه اژدهای مادر چه کاری با هنری رو داشت نمیدونم یا شاید بخاطر جذب روحش توسط برادر اول بیدار شده بود به اونجا در اون موقعیت کنار هنری قرار داشت.
چون در فصل بیست شش پدر ایتاش جابجا شد یعنی مزوس در بعد یا همزمان با مبارزه ایتاش و هنری به سراغ برادر سوم رفته.پس میشه نتیجه گرفت تقدس تیغه هنری و ظاهر شدن اژدهای مادر یا قبل از جذب روح توسط برادر بزرگ بوده یا همزمان.
.
از این رو میشه گفت تا حدودی اون زن یا صاحب نیرو مشخصاتش با اژدهای مادر همخوانی دارد.اما به طور قطعی مطمعن نیستم.
بار اول که این زن سراغ درخت رفت بوته ای شیطانی هم بود و یه مرد که به انگشتری در دستان زن تبدیل شد.این که این فرد فرمانروا هست یا برادر سوم یا هر کس دگه رو نمیدونم.فرمانروا خیلی قبل تر از این اوضاع مرده.برادر سوم هم زندس .
اما خب بنظر میاد به احتمال زیاد درخت نشان دهنده هنری باشه.این که بار اول که اون زن بند انگشت روی درخت قرار داد موقع بی هوشی هنری در زمان برخورد تیر ها بود یا موقع تقدس رو مطمعن نیستم اما از نشانه های فصل برمیاد بار دوم لمس درخت توسط زن در همین فصل و اواخر فصل رخ داد که هنری با نیرویی سبزی ظاهر شد یا به هوش اومد.اما چیزی که این تفاوت داره که بار دومی /این فصل/که زن سراغ درخت اومد خبری از اون بوته شیطانی نیست.به هر حال چون به درخت گفته شد برگزیده من و فرض گرفتیم زن اژدهای مادر و درخت هنری باشه پس نتیجه میگیریم اڗدهای مادر در مورد هنری پیشگویی کرده.
اما خب پدر ایتاش هم از این پیشگویی باخبر شده و همچنین ارباب معبد
.
اما رابطه ارباب معبد و پدر ایتاش: این که پدر ایتاش با همه قابیل صلح طلب دوستی داشته و بهشون تاجایی میشده کمک میکرده .احتمال داره سر قضیه جنگ بین ارباب معبد و اڗدهای مادر هم برادر سوم دخالتی داشته.
.
حالا تحلیل بقیه فصلو شروع میکنم
.
درباره خوب شدن سریع زخم های ریچر/اون هیولا/در صفحه اول و شباهتش با هنری به این نتیجه میرسم که هنری ترمیم افسانه اژدها/احتمالا اژدهای مادر/رو به ارث برده
.
خب فهمیدیم که برادر اول هزار سال از برادر بعدی خود بززگتر بوده و خب با احتمال زیاد تعدادی از اطلاعات و نکات مهم داستان تو این هزار ساله
این موجودات احتمالا از زمان قدیم و از نڗاد ناشناخته این دنیا یا حتی دنیا های دیگری باشند.
.
در مورد جابجایی برادران بدون وسیله و دنیاها و محل سکونت برادر سوم هم هیچ اطلاعاتی ندارم.هیچ حدسی هم نمیتونم بزنم.
.
خب من که نفهمیدم چطوری برادر سوم رو پیدا کردن اما همینطور که دوستان گفتن شاید برای ناامید روح اژدهای مادر دنبال اون میگردن.بنظرم قصد کشتن اون رو ندارن ممکنه برادر بزرگ بخاد بعضی از قدرت های برادر سوم رو خودش نداره هم کسب کنه مثل همین آینده بینی.
اما خب با ورود به این سرزمین ایا با موجودات اون هم برخورد میکنن.قبر مادر ایتاش چی.یا همینطوری برمیگردن.
.هنری چیزی به ارث نبرده از پدر و مادر خود.برعکسش ایتاش چیز های زیادی به ارث برده و نیرویی درونی قویی داره.تبدیل شدن به مه.در اوردن دو بال.و این زره طلایی رنگ.
یک چیزی که یهو به ذهنم رسید مادر ایتاش از الهه ها باشه و یا حتی اون زن مادر ایتاش میتونه باشه.ولی اینکه گفته شد ایتاش جنی اصیله منو نسبت به این فکر به تردید میندازه
.
در مورد ریچر و زره طلایی ایتاش نظر خاصی ندارم فعلا.
.این کمان یکبار یه اڗدهای بسیار قوی رو زخمی کرده .احتمال داره بتونه ریچر رو شکست بده.
.
اما در مورد چرا ارباب معبد نمیخاست این کار انجام بگیره شاید هنری نباید از این کمان استفاده میکرد یعنی فقط ارباب معبد باید اینکارو بکنه و اگر کسی دیگیری انجام بده عواقب بدی براش داره یا با کشته شدن ریچیر یه اتفاق بسیار بد میوفته و نباید اینکار صورت بگیره.
.
حدس تخیلی:در پایان کتاب اول وقتی هنری زخمی شد گفته شد پیشگویی صورت گرفته اما بنظرم سقوط هنری به اعماق با اون قسمت پیشگویی((حیات سیاه بازگشته از اعماق و....))میتونه ارتباطی داشته باشه . هر چند خیلی تخیلیش کردم
باتشکر

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

AmbrellA;35017:
دیگه نمیتونم ساکت بمونم خخخخخ چیزی نگم این فصل چیز بخصوصی نداشت بجز اینکه چنتا قدرت خفن از حضرات رو رو کرد اول اینکه هنری قدرت زندگیش رو نداد به اون کمان چرا همه فکر میکنن هنری قدرت زندگیش رو داد به اون کمان و هیچ کس فر نمیکنه که اون کمانیه که از نیروی حیاط صابش تغزیه میکنه چرا ارباب معبد میزد تو سرش چون میدونست اگر هنری ازش استفاده کنه نیروی حیاطی توسط کمان مصرف میشه و میمیره!!! ایین قضیه به خدا اینقدرام پیچیده نبود اگر دقت کرده باشین توی متن من نگفتم هنری نیروی زندگیش رو به کمان داد ایتاش به نگاه به ظاهر هنری و کمان همچین حدسی زد! با دقت بخونید ببینید کی تخیل میزنه کی صحبت میکنه!
اون موجودات توی زندان هم بردر بزرگ هزاران سال وقت داشته و هر جا میرفته موجودات قدرتمند و دارای ویژگی های خاص رو جمع میکرده و وقتی با نیروی خودش قلعه خودش رو نابود میکنه اونها از داخل زندان هاشون فرار مییکنن.

هوف یه چیزی رو در مورد هنری بگم.
هنری هیچ قدرتی از اجنه در خودش الان نداره همشون رو از دست داده و بااین که داره ازشون استفاده میکنه ولی مطالق به خودش نیستن خودش منبع اونها نیست و اونها مطئلق --------
تیغه ترکیبی لبه ای با اتش سیاه داره اونجا اشتباهن با ظاهرش بیانش کردم باید با اسمش میگفتمش.
بله اژهای مادر نیرو ها بسیار زیادی داشته اما همیشه داشتن نیروی زیاد باعث موفقیت نمیشه اما برادر بزرگ شباهت زیادی به اژدهای مادر از نظر فکری و اخلاقی داره همیشه در چندین جهت فکر میکنن و نقشه پشت نقشه میکشن ولی بگم که هیچ مشخص نیست اژدهای مادر چه چیزی رو دیده که مرگ رو به راحتی پذیرفته! و باهاش مقابله نکرده!
الان مسئله اون زن و حلقه و درخته که در باره اون هیچ چیزی نمیگم چون هسته مرکزی داستان اونجاست.

و اما در باره حباب ها میتونم یه تقلب هایی برسونم:
یه کاغذ قلم بردارید یا اونایی که توی ذهنشون میتونن ترسیم کنن فقط این شکلی که میگم رو بکشن.
سه حباب بزرگ روی یه برگه کاغذ بکشید.
درون هر کدوم از اونها هم حباب های کوچیکتر رسم کنید.
میتونید دنیا ها و فرضیه حباب رو ببینید!
اون حباب های کوچیک سرزمین هایی هستن مثل زمین و سرزمین های اجنه. یکیش زمینه. یکی تاناریسه. یکی شماله . یکی نارداست - یکی اعماقه. یکی جزائر جنوبی - یکی سرزمین بارونی که دورگه ها اموزش میبینن یکی پایتخته یکی ایستگاه مرکزی. و غیره غیره و غیره.
این حباب ها اندازه هم وصعت ندارن مثلا تاناریس میشه بعد چند هفته سفر پشت کوه بلند و گذشتن از جنگل به دیواره حباب دنیا سازش رسید و میشه لمسش کرد.
زمینی که ما درش زندگی میکنیم در اصل درون یکی از همین حباب های کوچیکه هر چقدرم دور بریم بازم درون سیاهی فرو میریم ممکنه با عبور از لایه یک دنیای دیگه و رسیدن به یه حباب دییگه به سرزمین دیگه ای برسیم اما این کار به سختی هست و هزاران سال زمان میبره مثل میزنم
یادتون میاد وقتی هنری و بئاتریس اولین بار وارد ایستگاه مرکزی شدن و بئاتریس گفت هزاران ساله که هیچ انسانی پایش به اینجا نرسیده جز مادرت؟! یادتون هست؟ درسته از زمین به ایستگاه مرکزی و درخت زندگی و چشمه اب حیات راه هایی بین حباب هاشون وجود داره اما تصور بکنید چقدر سخته عبور ازشون.
حالا که با دنیا های کوچیک اشنا شدین در مورد فضا بین اونها صحبت میکنیم ماده قیر مانندی هست که نه کاملا شُل مثل اب نه کاملا سفته و درونش حباب وجود داره حباب ها میل به رسیدن به سطح رو دارن توی مایعات این طوریه اگر حباب یک دنیا در لبه حباب بزرگتر بوجو بیاد کم کم رو به بیرون میزاره و میل میکنه که ازش خارج بشه سرزمینی که برادر سوم درش زندگی میکرد یکی از اونهایی بود که نیمی ازش از حباب خارج شده و وارد فضای بین ابعاد شده و در حال نابودیه.
حالا دنیا های کوچیکتر رو ببینید و یه لول بیاید عقب تر یعنی اون سه دایره بزرگ یه حباب بزرگ اونها ابعاد نامیده میشن. بعد هایی که ممکنه در هر کدوم از مقیاس هایی که ما میشناسیم با دیگری متفاوت باشه.
شاید در یکی اتش نابود کننده باشه و در دیگری مثل مایع حیاط.
شاید روشنایی موجودات در اون دنیا در روشنایی بخوابن و در سیاهی شب بیدار بشن
شاید زمان در یکی کند و در دیگری تند حرکت کنه.
و هزاران فرضیه و شاید و امکان دارد دیگه کسی تا به حال نتونسته دروازه ای بین ابعاد بسازه مگر در یک زمان که بسیار دور بوده و شیاطین از یک بعد دیگه حمله کردن و از اون زمان هیچ گاه نتونستن دروازه دیگه ای باز کنن.
فضای بین اون سه دایره بزرگی که رسم کردین رو بهش فضای بین ابعاد میگن که هیچ قانونی درش وجود نداره هیچ چیز پایداری درش نمیتونه وجود داشته باشه هر قانونی هم باشه نقض میشه و جایی که قانون های طبیعت و وجودی هر موجودی نقض میشه پس موجودیت شما هم ممکنه نقض بشه و خیلی ساده شما دیگه نباشید به همین سادگی پس اگر حبابیی از دنیا های کوچک حباب خودش رو ترک کنه و به سمت بیرون میل کنه وارد فضای بین ابعاد میشه و نابود میشه به همین سادگی!

من نظرمو قبل از این توضیحاتت شروع به نوشتن کردم و ندیدم متن توضیحات رو.اگ تناقص داشت به بزرگی خودت ببخش دگه منو نزنی.آروم باش


   
mehdi2309, Batman, AmbrellA and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

DARK LORD;35019:
با سلام
.
این نظر قبل از خوندن توضیحات بالای نویسنده نوشتم.
.
.
.

حدس تخیلی:در پایان کتاب اول وقتی هنری زخمی شد گفته شد پیشگویی صورت گرفته اما بنظرم سقوط هنری به اعماق با اون قسمت پیشگویی((حیات سیاه بازگشته از اعماق و....))میتونه ارتباطی داشته باشه . هر چند خیلی تخیلیش کردم
باتشکر

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

من نظرمو قبل از این توضیحاتت شروع به نوشتن کردم و ندیدم متن توضیحات رو.اگ تناقص داشت به بزرگی خودت ببخش دگه منو نزنی.آروم باش

عالی بود تحلیلت میتونم بگم توی ایین یکی نزدیک به 50% درست تحلیل کردی ولی جای کار زیادی داره شاید باید معماهای دیگه ای رو هم باز کنم براتون اون وقت بهتر بتونید درکش کنید.


   
sasa, mehdi2309, anahitarafiee2 and 2 people reacted
پاسخنقل‌قول
mehdi2309
(@mehdi2309)
New Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 2
 

آقا داستانت فوقالعادست حرف نداره
دمت گرم


   
AmbrellA reacted
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

mehdi2309;35023:
آقا داستانت فوقالعادست حرف نداره
دمت گرم

چاکریم نظر لطفته
نقدی نظری هم اگر در بارش داری خوشحال میشم بشنوم


   
sasa, mehdi2309, mosadonya2 and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
صفحه 111 / 210
اشتراک: