Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

بحث‌های حاشیه‌ای تاپیک «دانشنامه سفیر کبیر»

289 ارسال‌
31 کاربران
492 Reactions
56 K نمایش‌
ahmaad
(@ahmaad)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 765
شروع کننده موضوع  

در مورد نژاد آلفرد ، در طول هزاره های مختلف خشایار چون می خواست بچه های بدنیا اومده از نسل خواهرش قوی تر و دارای ویژگی های برتری بشن , باعث وصلتشون با نژادهای خاص میشد و آلفرد از نسل ده ها و شاید بیشتر موجود باشه ولی اون چه که تو داستان ذکر شده و ما مسلماً مطمئنیم در موردش اینه که آلفرد ویژگی های 4 نسل رو مستقیم داره:
1- مکنده قدرت
2- ذهن پردازان
3- اجنه از طرف مادربزرگ پدریش
4- شبیه ساز از طرف مادرش

یه جایی گفتی به علت مکنده بودن می تونه قدرت بیش از حد جذب کنه. این رو تصحیح کنم که به علت مکنده بودن می تونه قدرت جذب کنه ولی بیش از حد جذب کردنش به خاطر بدنشه که بدن شبیه ساز و گنجایش بالایی برای جذب قدرت داره و همون طور که هادور و آکشا پی برده بودن و می گفتن انگار کل بدنش جادو هستش - همین دارا بودن بدن یک شبیه سازه. به علت همنی بدن هم هستش که آلفرد می تونه قدرتش رو کم و زیاد کنه تا بتونه از هر دروازه ای به هر مکانی بره. چون بقیه این قابلیت رو ندارن ، بسته به قدرتشون نیاز به دروازه ای دارن که توانیی انتقال اون حجم قدرت بدنشون رو داشته باشه.

zareb;35454:
در مورد نژاد آلفرد ، در طول هزاره های مختلف خشایار چون می خواست بچه های بدنیا اومده از نسل خواهرش قوی تر و دارای ویژگی های برتری بشن , باعث وصلتشون با نژادهای خاص میشد و آلفرد از نسل ده ها و شاید بیشتر موجود باشه ولی اون چه که تو داستان ذکر شده و ما مسلماً مطمئنیم در موردش اینه که آلفرد ویژگی های 4 نسل رو مستقیم داره:
1- مکنده قدرت
2- ذهن پردازان
3- اجنه از طرف مادربزرگ پدریش
4- شبیه ساز از طرف مادرش

سلام
توضیحات تکمیلی خوبیه، یادم رفته بود اضافه کنم.
فقط با وجودِ شبیه ساز بودن، نمیتونیم اون رو ذهن پرداز بدونیم.

zareb;35454:

یه جایی گفتی به علت مکنده بودن می تونه قدرت بیش از حد جذب کنه. این رو تصحیح کنم که به علت مکنده بودن می تونه قدرت جذب کنه ولی بیش از حد جذب کردنش به خاطر بدنشه که بدن شبیه ساز و گنجایش بالایی برای جذب قدرت داره و همون طور که هادور و آکشا پی برده بودن و می گفتن انگار کل بدنش جادو هستش - همین دارا بودن بدن یک شبیه سازه. به علت همنی بدن هم هستش که آلفرد می تونه قدرتش رو کم و زیاد کنه تا بتونه از هر دروازه ای به هر مکانی بره. چون بقیه این قابلیت رو ندارن ، بسته به قدرتشون نیاز به دروازه ای دارن که توانیی انتقال اون حجم قدرت بدنشون رو داشته باشه.

اینجوری که کتاب گفته مکنده های قدرت قابلیت جذب بالای جادو نسبت به دیگران رو دارن:

- تاليا، عالیجناب یک مکنده قدرت هستند، برای همین هم به مراتب بیشتر از هر کسی میتونند، قدرتمند بشند.

یعنی در حالت عادی هم مکنده ها بیشتر از بقیه جادو جذب میکنن.

بازم میدونیم که هم میتونه مقدار جادو رو کم و زیاد کنه (احتمالا به خاطر مکنده بودنش) و هم جادوی سرکش و متفاوت شبیه ساز رو جذب کنه ولی جایی گفته نشده قابلیت بالای جذب جادوش (تنها) به دلیل نژادِ شبیه سازه.

خشی:

اما شبیه سازها دو خصوصیت متمایز و منحصر به فرد دارند؛ بدن متفاوت و ذهن تو در تو که در این مورد به خاطر حفاظت گویها از ذهنت خصوصیت دوم قابل تشخیص نبود. از طرفی تو یک مکنده قدرت بودی برای همین هم از نظر بدنی شباهت زیادی به شبیه سازها نداشتی. اما باید اعتراف کنم که در این مورد اشتباه کردم، جای دادن چنین قدرتی در چنین بدنی تنها نشان دهنده اینه که تو تمام خصوصیت ها رو با هم داری. یک بدن خاص با قدرت عجیب و فوق العاده؛

ذهن پرداز بودن با شبیه ساز بودنش منافاتی نداره که میگی چون شبیه سازه نمی تونیم ذهن پرداز بدونیمش. چون دقت کنی وقتی تو جزیره دنبال ریتا و بقیه بودن با جادوهایی که مخصوص ذهن پردازهاست برخورد کردن و آلفرد میگه که اونها چون مثل خودش ذهن پرداز نیستن و فقط جادوش رو یاد گرفتن مثل آلفرد نمی تونن چشم هایی که برای مراقبت از غار گذاشته بودن روکنترل کنن. و چندین جا خودش و خشایار رو به عنوان اخرین ذهن پردازها بر شمرده.
ذهن پردازها خصوصیت جادوهای ذهنی فوق العاده بالایی داشتن و ...
به نظرم می تونیم اینجوری بگیم که آلفرد تمام خصوصیات سه نژاد ذهن پرداز و مکندگان قدرت و شبیه ساز ها رو داره.
قدرت های ذهنی فوق العاده بالا به همراه جادوهای ذهن پردازها که زیر نظر خشایار یادشون گرفت و فیزیک مکندگان قدرت به همراه جادوهاشون که از کتاب سرخ یاد گرفته و نوع خاص بدن شبیه ساز ها رو هم داره ولی جادویی از شبیه سازها رو فعلا یاد نگرفته , چون اون قوم هم جادوهای مخصوص خودشون رو داشتن ( اولین باری که با مهراد درگیر شد و وقتی بیهوش بود خشایار گفت که اون شبیه سازیه که بعد قرن ها دیده و شانس آوردن که جادوی مخصوص شبیه سازها رو بلد نبوده وگرنه کارشون تموم بود)
این جادوهای مخصوص سه قوم واقعا مختص به خودشون بوده به علت خصوصیت نژادیشون مثل کگه گنکای تو ناروتو که نینجوتسوهای خانوادگی هر خاندانی داشته.
ذهن تو در تو رو آلفرد طبق نقل قول بالات دارا هستش ولی قدرت جادوهای ذهنیش به خاطر ذهن پرداز بودنشه و ذهن تو در تو بیشتر خصوصیت دفاعییه مثل مادرش که کسی نمی تونست ذهنش رو بخونه.


   
نقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 454
 

با سلام
شیطان بزرگ
آغاز حکومت: در هفتصد و هفتاد و هفتمین سال از هفتمین دوره میانی از زمان سقوط سیزده ارباب حکومت شیطان با دزدیدن گوی حیات الف ها آغاز گشت
پ.ن:اطلاعت بیشتردر صفحه ۲۶۵ از فصل ۱۲

نابودی قوم مکندگان:
بعد از مرگ نگهبان دروازه های مرگ،شیطان با لکشری عظیم از شیاطین و موجوات شیطانی به سرزمین سرخ حمله کرند.قدرت شیطان بزرگ بیشتر از هر قدرتی بود.و مردمانی که قدرتشان زبانزد خاص و عام بود به سختی در مقابل شیطان مقاومت میکردند و بالاخره مجبور شدند به آلاراس پناه ببرند.سرانجام زمان ان رسیده بود که تقدیر در شهر آلاراس ،زادگاه نگهبان دروازه های مرگ و شهر افسانه ای مکندگان قدرت رقم زده شود.اما عظمت ان باعث نشد مورد تاخت و تاز شیطان قرار نگیرد. قدرت شیطان که شخصا برای نابودی قوم ما ورای تصورت ما و حتی بزرگ قوم ما بود.سرانجام سفیر افسانه شهر آلاراس به کمک مردمانش امد.نبردی میان شیطان و مورداک در گرفت ،جنگی پایاپایی که هفت شبانه روز طول کشید.با آن که ما پیروز شدیم اما شیطان مردمان ما رو نفرین کرد.نفرینی ابدی که قدرتش از قهر و غضب گرفته شده بود. و هیچ راهی برای باطل کردنش نبود

نابودی ذهن پرداز ها:
بعد از نابودی قوم مکندگان قدرت،روزی نوزادی پیدا شد که نشانه هایی از قدرت ذهن پرداز ها از خود بروز میداد.با تصور اینکه نوازاد والدین خود رو از دست داده برای نگهداری به مادر خشایار داده شد.او با خواهر دوقلوی خشایار ازدواج کرد(خشایار و خواهرش هفتمین نفر از هر جنس در خانواده بودند).
در زمان تولد فرزندش،توسط شیطان بزرگ کشته شد.نوزاد تازه به دنیا آمده(خواهرزاده خشایار)نشانه هایی از قوم مکندگان قدرت از خود بروز میداد.
در آن زمان ذهن پرداز ها تحت گسترده ترین حمله توسط شیاطین قرار گرفته بودند،قدرتمند ترین شیاطین از اعماق دنیای خود بیرون امده بودند تا به دستور سرورشون قوم ذهن پرداز ها را نابود کنند.اربابانی که حتی ثانیه حضور یکدیگر را نمیتوانستند تحمل کنند به سرورشان ندای مثبت داده بودند.در طول سه روز سیزده ارباب از دنیایی شیاطین کل قوم را نابود کردند.

طبق اطلاعات در فصل ۱۵ صفحه ۴۳
بنظر میاد شیطان میتوته به مار سیاه تبدیل بشه.شاه ماری که برخی مواقع ۱۵ متر طول داره.پوست این حیوان در برابر اکثر طلسم ها جادویی مقاومه.
عصای شیطان عصایی سیاه رنگ هست که جمجمه ای سفید بالای ان خودنمایی میکند

طبق گفته زان شیطان بزرگ مالک دو دنیا از دنیا های هفتگانه هست

طبق گفته گیومرتا ،ملکه سیاه بخاطر بدست اوردن تاج رنگین کمان به بردارش حمله میکنه،گیومرتا برای جلوگیری از دستیابی ملکه سیاه به تاح اون را با رشته های هفت رنگ خوده به سه گوی اوپارال تبدیل میکند.به همین علت ملکه سیاه با قوم مکندگان دشمن شد و به وسیله شیطان اونا را نابود کرد.و همینطور به خاطر وجود یه مکنده در قوم ذهن پرداز ها ان ها نیز نابود شدند

فرزندان شیطان:
شیطان هفت فرزند دارد. در حقیقت فرزندان شیطان موجودات قدرتمندی هستند که روح خود را به شیطان فروخته اند

فرزند اول او کسی بود که برای اولین با سیزده سپاه به الف ها حمله کرد ولی توسط نگهبان دروازه های مرگ کشته شد گرچه هفت هزار هفصد هفتاد و هفت روز بعد روح او از دروازه های دورزخ برگشت و به وسیله شیطان قدرت زیادی پیدا کرد

سومین فرزند او تنها کسی هستکه نامی برای خود انتخاب نکرده.او یکی از ابابان شیاطین هست. و علاقه زیادی به مغز انسان ها و دیگر موجودات داره.صدای سومی حتی با صدای فرد تسخیر شده باعث دیوانگی افراد عادی و حتی جادوگر های متوسط بشه

پنچمین فرزند شیطان کسی هست که قابلیت ذهن پرداز ها را دارد.

ششمین فرزند قبس نام دارد مظهر ترس و وحشت.تنها او و بردار ارشدش توسط شیطان نام گذاری شده اند

هفمتین انها قدرتمند ترین فرزند شیطان هست که هیچ گاه از دنیایی خود خارج نشده است و قدرت های مرموز زیادی دارد .در حد اکشا و حتی قدرتمند تر از او

صدای فرزندان شیطان از سوم تا هفتم تاثیرات نامطلوبی بر روی ذهن میگذارد

راه کشتن شیطان:
طبق سخنان مورداک او فقط توانسته تنها دو افسون پیدا کند که روی شیطان تاثیر گذار هست که حتی قادر به کشتن او نیست
طبق افسانه ها خنجری وجود دارد که توسط یکی از الف های افسانه گیرلند از دو نیروی متضاد که قادر که نابودی شیطان هست،ساخته شده
طبق افسانه ای قدیمی و کهن باید شرایطی به وجود بیاد که خنجر خودشو نشون بده

افسانه:
//اخرین نقش بافته در زمان
زمان تغییر در نهال حاصل
زمانیکه توازن برقرار شود
و سیاه و سفید یکی بشه
زمانیکه قلب سیاه لبریز از عشق شود
الندر زاده شود از تخم جاودان
الندر نزد برترین خواهد بود
الندر و نقش
دو نشان برای رسیدن به خنجر
خنجر عشق
خنجر پلیدی
ساخته شده از دو نیرو
زمان مشخص میکند چه کسی مالک خواهد بود//

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

پ.ن:این اطلاعات فقط در مورد شیطان بزرگ و کار های او هست.دیگر شیاطین را در نمی گیرد
تبصره:چون فرزندان شیطان به او مرتبط هستند اطلاعاتی در مورد آن اورده شده است


   
setarein2, ahmadi.fereshteh222, reza379 and 2 people reacted
پاسخنقل‌قول
ahmaad
(@ahmaad)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 765
شروع کننده موضوع  

ساحره;36511:
بخش مهمی از سفیر کبیر به شیاطین اختصاص داده شده ...به طوری که شیاطین مسیر رمان رو مشخص میکردن مثلا مسبب اصلی بلوغ الفرد شیاطین بودند... در رمان توضیحات مفصلی دربارهی شیاطین داده شده ..رمان اون ها رو بر اساس قدرت هاشون طبقه بندی کرده ..از شیطان درجه یک تا درجه سه..حتی درمورد انگل هایی که روی بدن اونها زندگی میکنند هم به طور مفصل توضیح داده..( هر شیطان طبق قدرت و ماهیت وجودش انگل هایی رو روی بدنش پرورش میده که بسته به قدرت اون شیطان انگل ها هم قدرت میگیرن..این انگل ها بسیار خطر ناکند و شیاطین از انگل ها به سود خودشون استفاده میکنند..اونها باعث نابودی کامل دشمن میشن که البته به قدرت شیطان هم بستگی داره) شیاطین دیگه ایی هم در رمان وجود داره ..که البته نویسنده شیاطین رو صرفا بد جلوه نداده..بلکه حتی شخصیت شیطان خو و مثبت هم در رمان بوده ... ( مثلا تیامت.. من از این شخصیت خیلی خوشم میاد .. به خاطر اینکه ذهن خواننده رو به کنکاش میکشه ..شخصیتی ..سرد .. مغرور..هم بد و هم خوب.. والبته مرموز)..دنیا های شیاطین رو به خوبی دسته بندی کرده و نام اون ها رو دنیای سیاه گذاشته...و ملکه سیاه که قدرت مند ترین شیاطین و یک جورایی فرمان روای انها به حساب می یومد( و شیطان(ابلیس) هم زیر دست این زن قرار داره ..با هفت فرزند خونده..که هر کدام قدرت های خاصی دارنه که البته فرزند هفتم از همه باهوش تر و قدرت مند تره که در هاله ی ابهابه..)ودر یک ملاقات که اکشا به دیدن ملکه سیاه رفته بود... حرف از قدرتی بزرگ وشوم میزد ..والفرد هم گفت که شیطان های قدرت مند تری در بعد های دیگه هستند که از همه شیاطین قدرت مند ترند که حتی با کوچک ترین کاری تهدیدی خطرناک و بزرگی برای همه دنیا ها به وجو می امد...
به طور کله اگر بخوایم شیاطین رمان رو بر اساس قدرت طبقه بندی کنیم
1-شیاطینی که در بعد های دیگر زندگی میکردند..که البته کاری با دنیا های ما نداشتد
2- ملکه سیاه
3شیطان بزرگ یا همون ابلیس خودمون
4-فرزند خوانده های ابلیس...که خطر ناک ترین انها فرزند 7 ام بود
5شیاطین درجه دو و سه هایی که به قصد اختلال وارد زمین می شدند
6-میزبان(نیم شیطان و انسان ..مثل مارلو پرز)
که البته من تیامت و فافینر رو حذف کردم چون تهدید در رمان به حساب نمی امدند..تیامت رو میشه گفت هم سطح فرزندان شیطانه و فافینر هم طور که البته با بلوغ الفرد قدرت اونها هم بیشتر میشه..امید وارم مطالبم کمک کنه...

25 امتیاز واریز شد.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

DARK LORD;36560:
با سلام
شیطان بزرگ
آغاز حکومت: در هفتصد و هفتاد و هفتمین سال از هفتمین دوره میانی از زمان سقوط سیزده ارباب حکومت شیطان با دزدیدن گوی حیات الف ها آغاز گشت
پ.ن:اطلاعت بیشتردر صفحه ۲۶۵ از فصل ۱۲

نابودی قوم مکندگان:
بعد از مرگ نگهبان دروازه های مرگ،شیطان با لکشری عظیم از شیاطین و موجوات شیطانی به سرزمین سرخ حمله کرند.قدرت شیطان بزرگ بیشتر از هر قدرتی بود.و مردمانی که قدرتشان زبانزد خاص و عام بود به سختی در مقابل شیطان مقاومت میکردند و بالاخره مجبور شدند به آلاراس پناه ببرند.سرانجام زمان ان رسیده بود که تقدیر در شهر آلاراس ،زادگاه نگهبان دروازه های مرگ و شهر افسانه ای مکندگان قدرت رقم زده شود.اما عظمت ان باعث نشد مورد تاخت و تاز شیطان قرار نگیرد. قدرت شیطان که شخصا برای نابودی قوم ما ورای تصورت ما و حتی بزرگ قوم ما بود.سرانجام سفیر افسانه شهر آلاراس به کمک مردمانش امد.نبردی میان شیطان و مورداک در گرفت ،جنگی پایاپایی که هفت شبانه روز طول کشید.با آن که ما پیروز شدیم اما شیطان مردمان ما رو نفرین کرد.نفرینی ابدی که قدرتش از قهر و غضب گرفته شده بود. و هیچ راهی برای باطل کردنش نبود

نابودی ذهن پرداز ها:
بعد از نابودی قوم مکندگان قدرت،روزی نوزادی پیدا شد که نشانه هایی از قدرت ذهن پرداز ها از خود بروز میداد.با تصور اینکه نوازاد والدین خود رو از دست داده برای نگهداری به مادر خشایار داده شد.او با خواهر دوقلوی خشایار ازدواج کرد(خشایار و خواهرش هفتمین نفر از هر جنس در خانواده بودند).
در زمان تولد فرزندش،توسط شیطان بزرگ کشته شد.نوزاد تازه به دنیا آمده(خواهرزاده خشایار)نشانه هایی از قوم مکندگان قدرت از خود بروز میداد.
در آن زمان ذهن پرداز ها تحت گسترده ترین حمله توسط شیاطین قرار گرفته بودند،قدرتمند ترین شیاطین از اعماق دنیای خود بیرون امده بودند تا به دستور سرورشون قوم ذهن پرداز ها را نابود کنند.اربابانی که حتی ثانیه حضور یکدیگر را نمیتوانستند تحمل کنند به سرورشان ندای مثبت داده بودند.در طول سه روز سیزده ارباب از دنیایی شیاطین کل قوم را نابود کردند.

طبق اطلاعات در فصل ۱۵ صفحه ۴۳
بنظر میاد شیطان میتوته به مار سیاه تبدیل بشه.شاه ماری که برخی مواقع ۱۵ متر طول داره.پوست این حیوان در برابر اکثر طلسم ها جادویی مقاومه.
عصای شیطان عصایی سیاه رنگ هست که جمجمه ای سفید بالای ان خودنمایی میکند

طبق گفته زان شیطان بزرگ مالک دو دنیا از دنیا های هفتگانه هست

طبق گفته گیومرتا ،ملکه سیاه بخاطر بدست اوردن تاج رنگین کمان به بردارش حمله میکنه،گیومرتا برای جلوگیری از دستیابی ملکه سیاه به تاح اون را با رشته های هفت رنگ خوده به سه گوی اوپارال تبدیل میکند.به همین علت ملکه سیاه با قوم مکندگان دشمن شد و به وسیله شیطان اونا را نابود کرد.و همینطور به خاطر وجود یه مکنده در قوم ذهن پرداز ها ان ها نیز نابود شدند

فرزندان شیطان:
شیطان هفت فرزند دارد. در حقیقت فرزندان شیطان موجودات قدرتمندی هستند که روح خود را به شیطان فروخته اند

فرزند اول او کسی بود که برای اولین با سیزده سپاه به الف ها حمله کرد ولی توسط نگهبان دروازه های مرگ کشته شد گرچه هفت هزار هفصد هفتاد و هفت روز بعد روح او از دروازه های دورزخ برگشت و به وسیله شیطان قدرت زیادی پیدا کرد

سومین فرزند او تنها کسی هستکه نامی برای خود انتخاب نکرده.او یکی از ابابان شیاطین هست. و علاقه زیادی به مغز انسان ها و دیگر موجودات داره.صدای سومی حتی با صدای فرد تسخیر شده باعث دیوانگی افراد عادی و حتی جادوگر های متوسط بشه

پنچمین فرزند شیطان کسی هست که قابلیت ذهن پرداز ها را دارد.

ششمین فرزند قبس نام دارد مظهر ترس و وحشت.تنها او و بردار ارشدش توسط شیطان نام گذاری شده اند

هفمتین انها قدرتمند ترین فرزند شیطان هست که هیچ گاه از دنیایی خود خارج نشده است و قدرت های مرموز زیادی دارد .در حد اکشا و حتی قدرتمند تر از او

صدای فرزندان شیطان از سوم تا هفتم تاثیرات نامطلوبی بر روی ذهن میگذارد

راه کشتن شیطان:
طبق سخنان مورداک او فقط توانسته تنها دو افسون پیدا کند که روی شیطان تاثیر گذار هست که حتی قادر به کشتن او نیست
طبق افسانه ها خنجری وجود دارد که توسط یکی از الف های افسانه گیرلند از دو نیروی متضاد که قادر که نابودی شیطان هست،ساخته شده
طبق افسانه ای قدیمی و کهن باید شرایطی به وجود بیاد که خنجر خودشو نشون بده

افسانه:
//اخرین نقش بافته در زمان
زمان تغییر در نهال حاصل
زمانیکه توازن برقرار شود
و سیاه و سفید یکی بشه
زمانیکه قلب سیاه لبریز از عشق شود
الندر زاده شود از تخم جاودان
الندر نزد برترین خواهد بود
الندر و نقش
دو نشان برای رسیدن به خنجر
خنجر عشق
خنجر پلیدی
ساخته شده از دو نیرو
زمان مشخص میکند چه کسی مالک خواهد بود//

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

پ.ن:این اطلاعات فقط در مورد شیطان بزرگ و کار های او هست.دیگر شیاطین را در نمی گیرد
تبصره:چون فرزندان شیطان به او مرتبط هستند اطلاعاتی در مورد آن اورده شده است

100 امتیاز واریز شد.


   
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 454
 

سلام دیدم تو پست اصلی تقسیم بندی اشیا زدی اینم نوشتم.قصد دارم درباره محافظا الفردم بنویسم

اشیاء:
خنجر انفراکتوس:
این خنجر توسط آتش سیاه ساخته شده است و موجودی در خنجر به بند کشیده که در ازای خون به دارنده خنجر ،قدرت عبور یا شکاف میان ابعاد را میدهد.نام دیگر این خنجر شکافنده هست.اخرین باری این خنجر مورد استفاده قرار گرفت زمان حمله شیاطین به سرزمین سرخ بوده است.این خنجر تشنه خون قدرتمندان است اما اگر خون هفت دختر باکره را بخورد قادر به ایجاد شکافی هست که شیطان قادر به عبور از آن است
خنجر انفراکتوس:
خنجری که قاتل سازنده خود است.این خنجر در زمان قدیم جزو وسایل ممنوعه بود تا زمانی که خون آشام ها آن رو تصاحب کردند.و در برهه ای از زمان ناپدید شد.
اگر این خنجر قسمتی از بدن را ببرد قادر است همانند خون آشامان عمل میکند و تمام خون بدن را تا اخرین قطره بیرون میکشد و به مدت 21ساعت بدون تغییر در خود نگه میدارد.
طبق اطلاعات موثق حداکثر مدت زمان استفاده از خنجر هفت روز و به فاصله زمانی سه ساعت است.این خنجر به طور کلی میتواند خون هفت موجود یا هفت انسان را به طور به مدت ۲۴ ساعت نگه دارد.اما برای استفاده مجدد باید سه ساعت از زمان قبلی گذشته باشد.شایعه وجود دارد که جواهر چشم مانند خنجر در اصل چشم یک اژدهای خون است که نفس اڗدهای سیاه به صورت جواهری سیاه در آمده است.این خنجر توسط سیزده نفرین و هفت نوع اتش اب دیده شده است


   
ahmaad reacted
پاسخنقل‌قول
setarein2
(@setarein2)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 7
 

طلسم باروری مگه این طوری نبود که بعد از زایمان مادر تبدیل به سنگ میشه..مثل مهرانا..پس یعنی گیومرتا و ملکه سیاه دو قلو بودن یا اینکه دوبار از طلسم استفاده شده و اینها از مادر جدان!متوجه نشدم


   
ahmaad, ahmadi.fereshteh222, zzareb2 and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
ahmaad
(@ahmaad)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 765
شروع کننده موضوع  

سلام
فعلا مسافرت(مشهد) هستم
بعد از برگشت، تاپیک رو ادامه و دانشنامه رو گسترش میدیم


   
پاسخنقل‌قول
yesesy
(@yesesy)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 65
 

ahmaad;36079:
درباره عصای سیمرغ...
ظاهرا سیمرغ یکی از عصاهای ممنوعه هست ولی از میراث کهن نیست.

تعریفی که از میراث کهن داری در ظاهر با عصای سفید همخونی داره چون الندر و ملکه سیاه نمیتونستن ازش استفاده کنن... ولی میدونیم که عصای سفید جز میراث کهن نیست.

زان:
عصای سفید یکی از عصاهای ممنوعه، هفت دنیا است و یک انسان در شرایط عادی قادر به استفاده ازش نیست.
------------------

خشایار:
عصای من که به عصای سیمرغ شهرت دارد یکی از سیزده عصای ممنوعه است و می تواند دالانهای زمان را کنترل کند. من آن را برای نگهبان بعدی زمان به ارث می گذارم.
------------------

آتش سبز:
عصای سیمرغ جزو میراث کهن نیست.
------------------

درباره داس...
گیومرتا:
عصای سفید، دومین عصای قدرتمند و هم رده داس فرشته مرگ است.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

اگه صفت عصای ممنوعه برای عصاهایی باشه که جزئی از میراث کهن هستن، سیمرغ نمیتونه عصای ممنوعه باشه.
اما اگه عصای ممنوعه تعریفی جدا از میراث کهن داشته باشه، سیمرغ میتونه یه عصای ممنوعه باشه در حالی که جز میراث کهن نیست.

ماسک جز میراث کهن نیست
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

تاج یکی از میراث کهن هست، هم گیومرتا هم آتش تائید کردن.

آلفرد:
_ او تا این حد مشتاق به دست آوردن تاج بود، دوباره دستی به نشانها کشیدم. با همه اینها تاج تحفه دندان گیری نبود، در واقع هر موقع بهش نیاز داشتم، کاری انجام نمیداد.
آتش:
شما در اشتباه هستید. من نباید در این مورد حرفی بزنم. اما تصورات شما از میراث کهن اشتباهه؛ این تاج نیست که مهمه، در واقع این استفاده کننده از اونه که باعث میشه قدرت تاج نمود واقعی پیدا کنه.

-------------------------
شایعه؟ توی این تاپیک؟؟
گفته تا پایان موهبت خبری از آوای مرگ نیست.
فرصت خوبیه برای درک جلد یک:65:

من نمیتونم درک کنم چرا همه فکر میکنید چون 13 تا فرمانروا داریم حتما 13 تا عصای ممنوعه هم برای فرمانروا ها است یکم به مغزتون فشار بیارید می فهمید که حداقل یکی از فرمانروا ها نمیتونه عصا استفاده کنه (فیتال) خشایار میگه اون با نفسش میتونه جادو کنه ما اطلاعات دقیقی از هر فرمانروا نداریم مثلا ماهيتشون چی بوده فقط یه چن تا جمله تو کتاب هست که توضیحات مختصری داده

sina. بیا ببین چقدر مشتاق داره سفیر جوری نکته در آوردن که یه کنکوری از کتاب زيستش در نمياره. تازه تو مرخصی و تعطیلات هم میری به خودت رحم کن


   
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 454
 

yesesy;37538:
من نمیتونم درک کنم چرا همه فکر میکنید چون 13 تا فرمانروا داریم حتما 13 تا عصای ممنوعه هم برای فرمانروا ها است یکم به مغزتون فشار بیارید می فهمید که حداقل یکی از فرمانروا ها نمیتونه عصا استفاده کنه (فیتال) خشایار میگه اون با نفسش میتونه جادو کنه ما اطلاعات دقیقی از هر فرمانروا نداریم مثلا ماهيتشون چی بوده فقط یه چن تا جمله تو کتاب هست که توضیحات مختصری داده

@sina. بیا ببین چقدر مشتاق داره سفیر جوری نکته در آوردن که یه کنکوری از کتاب زيستش در نمياره. تازه تو مرخصی و تعطیلات هم میری به خودت رحم کن

الفرد با دستش جادو میکنه نیازی به عصا ندارد؟
به فرض بتونه با نفسش جادو کنه چرا نتونه عصا داشته باشه.
همینطوری خودت گفتی اطلاعات زیادی وجود نداره نمیتونی با قطعیت بگی عصا نداره.
ابوالهل میگه سیزده عصای ممنوعه با پایان عصر حاکمان در دالان های زمان قرار گرفت.این میتونه دلیل مناسبی باشه اما هیچ کس با قطعیت نمیتونه در مورد حاکمان با این اطلاعات کم صحبت کنه.


   
yesesy, الهه آب, ahmaad and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
amirhh
(@amirhh)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 89
 

پریزاد;37529:
طلسم باروری مگه این طوری نبود که بعد از زایمان مادر تبدیل به سنگ میشه..مثل مهرانا..پس یعنی گیومرتا و ملکه سیاه دو قلو بودن یا اینکه دوبار از طلسم استفاده شده و اینها از مادر جدان!متوجه نشدم

سلام
فکر کنم مهرانا میخواسته به یه روش دیگه بچه دار بشه و اون روش مربوط میشده به اجنه.با درخواست پدربزرگ آلفرد، خشی به ماجرا ورود می کنه و وقتی می رسه که کار دیر شده بوده و تقریبا داشته به سنگ تبدیل می شده.
پس برای اینکه زحمات اونها به باد نره اومده و از طلسم باروری استفاده کرده. ولی چون نصف کار با روش قبلی بوده و در واقع مهرانا به سنگ تبدیل شده بوده، کاری از دست خشی برنمیومده.

در کل به نظرم اگه قرار بود طلسم باعث مرگ مادر بشه، احتمالا هیچ کسی از اون استفاده نمی کرد. در واقع قدرت اصلی طلسم باید این باشه که بتونه بچه و مادر رو سالم تحویل بده و برای هر کسی با هر قدرتی قابل استفاده باشه وگرنه این همه ارزش نداشت


   
الهه آب, ahmaad, yesesy and 2 people reacted
پاسخنقل‌قول
AtaRoD
(@atarod)
Trusted Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 20
 

سلام..من سفیر کبیرو چند ماه پیش خوندم و خب چندتا سوال برام پیش اومد :39: اون معلم زبان آلفرد قضیش چی شد آقای تد !چرا تو راهرو با تابلو صحبت میکرد یا آلفردو کتک میزد:43: اصلا چرا آلفرد حال اونو نگرفت بعد از سفیر شدنشو...قضیه حمله شیاطین به آلاراس چی شد .و حمله به گرین لند شهر الفی..مادر آلفرد گفت از اتاق پدربزرگت به جاهای دیگه راه هست احتمالا تکلیف اینا تو کتاب دوم مشخص میشه?جونیورم از چند تا راز درباره قصر بلوط گفت..اصلا تو دنیای مردگان مرلین میخاست بهش آموزش بده اون چیشد..خشایار اولا میگفت من آخرین نگهبان زمانم بعد از من کسی نگهبان زمان نمیشه آخرای داستان عصاشو داد به آلفرد که به دست نگهبان بعدی برسونه..بعد از مرگ مادر آلفرد و دزدیده شدن بچه ها گفته شد ذهن بچه هارو اصلاح کردن که فکر کنن همه تو مسابقات زخمی یا کشته شدن..اما وقتی سوزان با مادرش تماس گرفت الکس داشت مارلو رو لعن و نفرین میکرد ...اینا که قرار بود چیزی یادشون نباشه:45: خب من یه دو جین سوال این شکلی دارم..میدونم احتمالا میگین باید منتظر جلد دو باشیم تا اینا جواب داده بشه شایدم انقدر با هیجان خوندم متوجه یه سری چیزا نشدم نمیدونم ولی تناقض ها چی:7: در هر صورت این بهترین کتابی بود که تو ژانر فانتزی خوندم اصلا فکرشم نمیکردم ینفر بتونه همچین چیزی بنویسه و چنین ذهن خلاقی داشته باشه ..تشکر فراوان از نویسنده.. درباره عاشق نشدن آلفرد هم تشکر میکنم ..من شخصا دوس ندارم عاشق بشه.. به شدت طرفدار این نویسنده شدم هرچی بنویسه میخونم..من سیزده سالمه امروز چهارشنبست..اسفند ۹۷ :53:


   
AlirezaDark, الهه آب, ahmaad and 2 people reacted
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@darklord)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 454
 

AtaRoD;37558:
سلام..من سفیر کبیرو چند ماه پیش خوندم و خب چندتا سوال برام پیش اومد :39: اون معلم زبان آلفرد قضیش چی شد آقای تد !چرا تو راهرو با تابلو صحبت میکرد یا آلفردو کتک میزد:43: اصلا چرا آلفرد حال اونو نگرفت بعد از سفیر شدنشو...قضیه حمله شیاطین به آلاراس چی شد .و حمله به گرین لند شهر الفی..مادر آلفرد گفت از اتاق پدربزرگت به جاهای دیگه راه هست احتمالا تکلیف اینا تو کتاب دوم مشخص میشه?جونیورم از چند تا راز درباره قصر بلوط گفت..اصلا تو دنیای مردگان مرلین میخاست بهش آموزش بده اون چیشد..خشایار اولا میگفت من آخرین نگهبان زمانم بعد از من کسی نگهبان زمان نمیشه آخرای داستان عصاشو داد به آلفرد که به دست نگهبان بعدی برسونه..بعد از مرگ مادر آلفرد و دزدیده شدن بچه ها گفته شد ذهن بچه هارو اصلاح کردن که فکر کنن همه تو مسابقات زخمی یا کشته شدن..اما وقتی سوزان با مادرش تماس گرفت الکس داشت مارلو رو لعن و نفرین میکرد ...اینا که قرار بود چیزی یادشون نباشه:45: خب من یه دو جین سوال این شکلی دارم..میدونم احتمالا میگین باید منتظر جلد دو باشیم تا اینا جواب داده بشه شایدم انقدر با هیجان خوندم متوجه یه سری چیزا نشدم نمیدونم ولی تناقض ها چی:7: در هر صورت این بهترین کتابی بود که تو ژانر فانتزی خوندم اصلا فکرشم نمیکردم ینفر بتونه همچین چیزی بنویسه و چنین ذهن خلاقی داشته باشه ..تشکر فراوان از نویسنده.. درباره عاشق نشدن آلفرد هم تشکر میکنم ..من شخصا دوس ندارم عاشق بشه.. به شدت طرفدار این نویسنده شدم هرچی بنویسه میخونم..من سیزده سالمه امروز چهارشنبست..اسفند ۹۷ :53:

سلام اول در مورد تناقض ها چون این داستان با وقفه نوشته شده و خیلی طول کشیده نظر نویسنده در برخی موارد فرق کرده و ویرایش نشده مثل قضیه نگهبان زمان.

در اون اموزش مرلین پدربزرگش و خشایار به اندازه کافی بهش اموزش دادن .نیازی به مرلین نداشت.مرلین قبل از سفیر شدن الفرد میخاست بهش اموزش بده.

در مورد اقای تد درسته اذیتش میکرد تا حدودی اما زبان یونانی بهش اموزش داد که خیلی به کارش اومد بعدشم فک نمیکنم مورد خیلی پر اهمیتی بوده باشه که بخاد دنباله داشته باشه.انتقام از معلمش که بهش یادش داده اصلا در شان و حد اندازه های یه سفیر نیست.بعدشم الفرد مجاز به انجام هر کاری نیست .

در مورد مارلو خب دزدیده شدن ریتا را که نمیتونستن از بچه ها مخفی کنن پس خبر داشتن.بیتشر در مورد بقیه صدق میکنه.هر چند اون بچه ها جزیات دقیق را نمیدونن چه خبر بوده و شده.

پ.ن:اونایی را بیشتر مطمعن بودم جواب دادم
پ.ن:دوست عزیز تمام اینا با دانش و برداشت های شخصی و نظرات شخصی هس ممکنه غلط باشن.
با تشکر


   
الهه آب, ahmaad, AtaRoD and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
amirhh
(@amirhh)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 89
 

AtaRoD;37558:
سلام..من سفیر کبیرو چند ماه پیش خوندم و خب چندتا سوال برام پیش اومد :39: اون معلم زبان آلفرد قضیش چی شد آقای تد !چرا تو راهرو با تابلو صحبت میکرد یا آلفردو کتک میزد:43: اصلا چرا آلفرد حال اونو نگرفت بعد از سفیر شدنشو...قضیه حمله شیاطین به آلاراس چی شد .و حمله به گرین لند شهر الفی..مادر آلفرد گفت از اتاق پدربزرگت به جاهای دیگه راه هست احتمالا تکلیف اینا تو کتاب دوم مشخص میشه?جونیورم از چند تا راز درباره قصر بلوط گفت..اصلا تو دنیای مردگان مرلین میخاست بهش آموزش بده اون چیشد..خشایار اولا میگفت من آخرین نگهبان زمانم بعد از من کسی نگهبان زمان نمیشه آخرای داستان عصاشو داد به آلفرد که به دست نگهبان بعدی برسونه..بعد از مرگ مادر آلفرد و دزدیده شدن بچه ها گفته شد ذهن بچه هارو اصلاح کردن که فکر کنن همه تو مسابقات زخمی یا کشته شدن..اما وقتی سوزان با مادرش تماس گرفت الکس داشت مارلو رو لعن و نفرین میکرد ...اینا که قرار بود چیزی یادشون نباشه:45: خب من یه دو جین سوال این شکلی دارم..میدونم احتمالا میگین باید منتظر جلد دو باشیم تا اینا جواب داده بشه شایدم انقدر با هیجان خوندم متوجه یه سری چیزا نشدم نمیدونم ولی تناقض ها چی:7: در هر صورت این بهترین کتابی بود که تو ژانر فانتزی خوندم اصلا فکرشم نمیکردم ینفر بتونه همچین چیزی بنویسه و چنین ذهن خلاقی داشته باشه ..تشکر فراوان از نویسنده.. درباره عاشق نشدن آلفرد هم تشکر میکنم ..من شخصا دوس ندارم عاشق بشه.. به شدت طرفدار این نویسنده شدم هرچی بنویسه میخونم..من سیزده سالمه امروز چهارشنبست..اسفند ۹۷ :53:

سلام
در مورد آقای تد یادمه منم اون اوایل از سینا پرسیدم. جواب سینا به این مضمون بود که نقش مهمی تو داستان نداره و نباید فکر رو درگیرش کرد.

در مورد اتاق پدربزرگ آلفرد و رازهای قصر باید صبر کنیم تا بعد از بلوغ آلفرد و باز شدن ذهنش. به سری از این محدودیت ها مربوط به سن آلفرد هست و بعد از بلوغ میتونه به این رازها دسترسی داشته باشه. یه سریشون هم یادش اومده ولی خشی فرستاده تو مه تا آلفرد فعلا باهاش درگیر نباشه و به بعد از بلوغ موکول شده.

در مورد نگهبان زمان یادمه سینا یه بار گفت اول قرار بوده آخرین نگهبان باشه اما بعد دیده نمیشه جایگاه به این مهمی رو حذف کنه و برای همین قرار شد نگهبان بعدی هم داشته باشیم. هر چند من خیلی این اتفاق رو دوست نداشتم و به نظر من یکی از نشانه های قدرت خشایار علاوه بر سنش، مقامش بود که باعث می شد همه در برخورد با اون احتیاط کنن و الان نگهبان زمان بعدی هم همون جایگاه رو داره که باعث میشه سطح قدرت خشایار در ذهن من یک کمی کاهش پیدا کنه.

در مورد کلیت داستان به دلیل طولانی شدن دوره نوشتن کتاب، یه سری مسایل که در اوایل کتاب به نظر مهم می اومد و باید در آینده پیگیری می شد کنار گذاشته شده و مسایل جدیدی مطرح شده. در واقع کتاب به دو نیمه تبدیل میشه و فضای کتاب بعد از محدود شدن قدرت آلفرد و پرش زمانی 3 ساله، به کلی عوض میشه که این به دلیل فاصله ایجاد شده بین نگارش کتاب هست. با این وجود منم باهات موافقم که یکی از بهترین کتابهای فانتزی هست که من خواندم و امیدوارم سینا سریع بره سراغش تا قبل از اینکه دوباره از نوشتن دست بکشه.


   
الهه آب, ahmaad, AtaRoD and 2 people reacted
پاسخنقل‌قول
Hooman
(@hooman)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 172
 

منم این طلسم باروری رو نفهمیدم چطوریه


   
الهه آب and ahmaad reacted
پاسخنقل‌قول
yesesy
(@yesesy)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 65
 

AtaRoD;37558:
سلام..من سفیر کبیرو چند ماه پیش خوندم و خب چندتا سوال برام پیش اومد :39: اون معلم زبان آلفرد قضیش چی شد آقای تد !چرا تو راهرو با تابلو صحبت میکرد یا آلفردو کتک میزد:43: اصلا چرا آلفرد حال اونو نگرفت بعد از سفیر شدنشو...قضیه حمله شیاطین به آلاراس چی شد .و حمله به گرین لند شهر الفی..مادر آلفرد گفت از اتاق پدربزرگت به جاهای دیگه راه هست احتمالا تکلیف اینا تو کتاب دوم مشخص میشه?جونیورم از چند تا راز درباره قصر بلوط گفت..اصلا تو دنیای مردگان مرلین میخاست بهش آموزش بده اون چیشد..خشایار اولا میگفت من آخرین نگهبان زمانم بعد از من کسی نگهبان زمان نمیشه آخرای داستان عصاشو داد به آلفرد که به دست نگهبان بعدی برسونه..بعد از مرگ مادر آلفرد و دزدیده شدن بچه ها گفته شد ذهن بچه هارو اصلاح کردن که فکر کنن همه تو مسابقات زخمی یا کشته شدن..اما وقتی سوزان با مادرش تماس گرفت الکس داشت مارلو رو لعن و نفرین میکرد ...اینا که قرار بود چیزی یادشون نباشه:45: خب من یه دو جین سوال این شکلی دارم..میدونم احتمالا میگین باید منتظر جلد دو باشیم تا اینا جواب داده بشه شایدم انقدر با هیجان خوندم متوجه یه سری چیزا نشدم نمیدونم ولی تناقض ها چی:7: در هر صورت این بهترین کتابی بود که تو ژانر فانتزی خوندم اصلا فکرشم نمیکردم ینفر بتونه همچین چیزی بنویسه و چنین ذهن خلاقی داشته باشه ..تشکر فراوان از نویسنده.. درباره عاشق نشدن آلفرد هم تشکر میکنم ..من شخصا دوس ندارم عاشق بشه.. به شدت طرفدار این نویسنده شدم هرچی بنویسه میخونم..من سیزده سالمه امروز چهارشنبست..اسفند ۹۷ :53:

دوست عزیز یادمه زمانی که منم سفیر رو شناختم سنم هنوز از شما خیلی بیشتر نبود حدود 15 سالم بود لازمه بگم که این کتاب در بازه زمانی حدود 6سال نوشته شده و مسلمه که ممکنه نویسنده خیلی شخصیت هایی که سال قبل نوشته دیگه براش ارزش زیادی نداشته باشند و تاثیر آنچنانی هم تو داستان نداشته باشند به خاطر همین رهد کرده اون ها رو بعضی دیگه این موارد مثل گوی اشک کاملا معلومه که به طور عمد نویسنده استفاده نمی کنه ازش چون خاصیت و ویژگی اون مسلما باعث حل یکی از معما ها میشه به نظرم تو جلد دوم اگه نوشته بشه خیلی از موارد حساس مشخص بشه


   
الهه آب, amirhh, zzareb2 and 2 people reacted
پاسخنقل‌قول
Atish pare
(@daniyal)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 391
 

میگم یه سوال ! خودت همش رو گفتی که داداش ! دقیقا ما چی رو بنویسیم؟:22:


   
پاسخنقل‌قول
Mr.R
 Mr.R
(@mr-r)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 89
 

yesesy;37822:
دوست عزیز یادمه زمانی که منم سفیر رو شناختم سنم هنوز از شما خیلی بیشتر نبود حدود 15 سالم بود لازمه بگم که این کتاب در بازه زمانی حدود 6سال نوشته شده و مسلمه که ممکنه نویسنده خیلی شخصیت هایی که سال قبل نوشته دیگه براش ارزش زیادی نداشته باشند و تاثیر آنچنانی هم تو داستان نداشته باشند به خاطر همین رهد کرده اون ها رو بعضی دیگه این موارد مثل گوی اشک کاملا معلومه که به طور عمد نویسنده استفاده نمی کنه ازش چون خاصیت و ویژگی اون مسلما باعث حل یکی از معما ها میشه به نظرم تو جلد دوم اگه نوشته بشه خیلی از موارد حساس مشخص بشه

اگه جلد بعدی نوشته بشه معلوم میشه که چه جا هایی نویسنده به عمد شخصیت رو مجهول گذاشته


   
پاسخنقل‌قول
صفحه 10 / 20
اشتراک: