اگر کتابی هست که می‌خواهی بخوانی اما هنوز نوشته نشده است، پس خودت باید آن را بنویسی.

یک کتاب خوب باید در انتها برایت تجربه‌ی بسیار و خستگی کمی باقی بگذارد. هنگام خواندن، تو چندین زندگی را زندگی می‌کنی.

فانتزی، به ندرت فراری از واقعیت است. راهی است برای درک آن.

چیزی که واقعاً من را از پا در می‌آورد کتابی است که وقتی خواندنش را تمام کرده‌ای آرزو می‌کنی که ای­کاش نویسنده‌اش یکی از دوستان فوق­العاده‌ات بود و هر زمان که دوست داشتی می‌توانستی به او زنگ بزنی. هرچند که چنین چیزی زیاد اتفاق نمی‌افتد.

و اتفاقاً، می‌توان درمورد همه‌چیز در زندگی نوشت. اگر جرأت بیرونی برای انجام دادنش و قدرت تخیل برای بهبودش را داشته باشید. بدترین دشمن خلاقیت، عدم اعتماد به نفس است.

از دفتر وقایه روزانه‌ی کامل (بدون تخلیص) سیلویا پلاث

عذابی عظیم‌تر از این نیست که قصه‌ای ناگفته را درون خودت حمل کنی.

از من می‌دانم چرا پرندگان اسیر در قفس آواز می‌خوانند