zareb;38746:سلاماز بحث شباهت ها به داستان سفیر کبیر که بگذریم - توی نوشتن زیادی عجله داری مثلا همین فصل آخری که دادی انگار چندبار فشرده سازی روش انجام گرفته 🙂 زیادی سرسری میگذری از چیزها - انگار فقط م...

danyal;38730:ی سوال تو فصل ۴۲ بود اگه اشتباه نکنم گفته شد برادر سوم سلاح خودش رو کنار گذاشته امکان داره هنری اونو پیدا کنه؟ خخخ چه شودددد شمشیر برادر سیاه در دست هنری که قاطی میکنه بعضی وقتا گمونم دنی...

سلام, اومدم فصلها رو دان کنم اما دان ک میزنم وارد قسمت دانلود نمیشه, میگه آدرس pdf نامعتبر, البته تافصل3 اینجوریه ولی فصل4،5 رو واس دانلود میره,این قضیه اش چیه؟؟؟:0160:لطفا برطرفش کنین, چون تازمانیکه ...

چجحخه;38748:من فکر کنم میخواد یه فصل 50 صفحه‌ای بزاره :0f7aca218ecfa609f5c:0f7aca218ecfa609f5c:18faa1d72931d039ea7:18faa1d72931d039ea7 والا من که میگم رفتن واسه کمک به سیل زده ها. یا خودشون تو سفر آق ...

mnsim;38751:سلام. داستانو کامل خوندم و خیلی از نثر و اتفاقات داستان خوشم اومد، مخصوصا بعد از ویرایش خیلی عالی تر شده و کامل پخته شده. تنها موردی که دیدم فصل سیزدهم وقتی که آرتام دو نفری که میخواستن پا...

سلام. داستانو کامل خوندم و خیلی از نثر و اتفاقات داستان خوشم اومد، مخصوصا بعد از ویرایش خیلی عالی تر شده و کامل پخته شده. تنها موردی که دیدم فصل سیزدهم وقتی که آرتام دو نفری که میخواستن پارسارو اذیت ک...

ممنون هومن اما تو مقدمه جدید واقعا گفتم نقره و طلا انبار کرده!؟ حقیقتش یادم نمیاد خودم این مقدمه رو یکی دو ماهه نوشتم ولی فکر نکنم جایی گفته باشم. درباره موقعیت اجتماعی، باید بگم ویرانی خیال توی دوره...

سبک نوشتنت رو دوست دارم؛سبکت مختص خودته ،حداقل تو خیلی از کتابای دیگه ندیدم که این طوری بنویسن.در عین حال که جدی هست رگه هایی از طنز توش داره که تو ذوق نمیزنه!مهارت جالبی داری ولی اما.....یه ایرادی که...

zareb;38734:من سه فصل خوندم و بقیه رو نخوندم هنوز - فقط اینکه داستان که مربوط به شمشیرزنی جادویی باشه - هم داستان دانته بود و هم داستان فرمانروایان ذهن فرمانروایان ذهن رو که نخوندم تاالان،یعنی حتی نمی...

Tereyon;38323:این فصل به طرز عجیبی شبیه سفیر شده.ولی خوب تغییراتی که دادی بدنیستن ..اما باید خیلی بیشتر از اینها تغییر بدی مخصوصا درفضاسازی و جادوی درون داستان و اطلاعاتی که میدی..بااین حال خیلی خوب...

نام: شمشیرزن سیاه (جلد اول تیغه‌های جنگنده) ژانر: فانتزیمقدمه: رشته‌های سرنوشت همانند مارهایی جادویی به دنبالم هستند و مرا تعقیب می‌کنند؛ ولی من تسلیم نمی‌شوم و با شمشیرم رشته ‌های دربر گیرنده را پار...

منم والا حرفی نزدم ..فقط امید وارم مشکلاتشون کم تر شه وقتشون ازاد تر .....در باره ی کم انگیزه شدن هم اره والا حق دارن ... اما من ... دنبال می کنم ... حالا چه یک سال بگذره چه یه روز .....به امید روز ها...

دقیقا عزیز بحث منم همینه ولی خب کار خاصی نمیشه در موردش کرد با اوضاع فعلی مطالعه کتاب (به خصوص فانتزی همونطور که خودت گفتی ) تو سطح پایینی قرار گرفته ولی من سینا رو دوست دارم چون با اینکه کمیم مارو دو...

میدونین؛فقط بحث نیومدن فصل نیست.نویسندگی فانتزی تو کشور ما همینه...به نظرتون اگر آقای فتحی نویسنده کنکوری بود و کتاباش فلان فلان میلیون تومن عواید براشون داشت (همون طور که اگر الآن تو یه کشور اروپایی ...

AHMADREZA.Y;38279:سلام به همهخب داستان رو تا فصل ده تونستم بخونم اونم به لطف امتیازایی که داشتم بوده متاسفانه به دلیل درس و دانشگاه نمیتونم فعالیت کنم یعنی وقتم کمه اما همچنان اگه وقتی گیر بیارم بعضی ...