ارسالهای تالار پیوندشده
پاسخ: پادرا من مشتاقانه منتظر ادامش هستم لطفا زمان پخش هر فصلو بگو |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: پادرا سلام فصلای بعدی چی چدن |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: پادرا سلام. داستانت خیلی جذابه اما لطفا دیالوگ های انسان ها و قسمت هایی که راوی صحبت میکنه رو به زبان ساده بنویس. تا فصل سوم خوندم و تا اینجا به شدت پر تکلف و در قسمت هایی نامفهوم نوشتی. از این حیث اصلا خوب... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: پادرا rasstar;40308:ممنون که خوندی و توجه کردی سعی می کنم هر روز بهترش کنم البته این نوشته ها مال خیلی وقت قبله و کامل شده سعی کردم تا حد ممکن خوب باشه سعی می کنم این مشکلات رو تا حد زیادی بر طرف کنم و پرش ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: پادرا اگر صحنه های قتل رو توصیف میکردی خیلی عالی میشد ، داخل همون 3 صفحه اول یه قتل بود،اگر توصیفش میکردی عالی بود. اگر خواستی داخل تل بهم پیام بده تا حرف بزنیم. H0ss3in@ |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: پادرا سلام دوست عزیزخیلی با نوشتنت و ایده داستانت کیف کردم. ایدش واقعا پتانسیل بالایی برای تبدیل شدن به یک داستان خوب رو داره و خوب هم شروع کردی. فقط یکی دو نکته که ممکنه کمکت کنه بنظر من البتهفکر میکنم داس... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: پادرا مقدمه و فصل ۱و۲و۳ رو یکی برای من بفرستههرکاری میکنم خطا میده دان نمی شن |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: پادرا rasstar;40253:باشه الان برات میفرستم - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - - خوش حال میشم جاهایی که به نظرت معیوبه رو بهم بگی مثلا اونجایی که از خواب بیدار میشن ب... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: پادرا این دو فصل هم خیلی قشنگ بودن . مرسی .فقط چند سوال : اون رن که ایژا به رستار نشون داد ممکنه مادر رستار باشه و حالا ایژا از رستار میخواد تا برا مادرش رو پیدا بکنه ؟مگه رستار نمیتونه از پدیسار برای جادو ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: پادرا مقدمه رو تازه تموم کردم.خوب بود و به نظر داستان جالبیه.هرچند سخته خوندنش.یکم ساده ترش کنی بهتره به نظرم.تا شب بقیه فصلارو هم میخونم میام نظر میدم |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: پادرا سلام ممنون بابت داستان خوبی که با ما به اشتراک گذاشتی فقط لینک فصل سه مثل ایکه کار نمیکنه |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: پادرا فصل چهار هم قشنگ بود . فقط یه سوال : چرا وقتی رستار از اتاق اومد بیرون آگاش ناراحت و عصبی شده بود ؟ |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: پادرا سلامداستان قشنگیه و میتونین ازش رمان باشکوهی بسازین به نظرم کمی متن رو ساده تر کنین . |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: پادرا سلامموضوعت خیلی جالبه و با یکم ویرایش میتونی یه کتاب توپ ازش دراری.همونطور که دوستان گفتن متن کتاب یکم سنگینه که البته مهارت و قدرت نویسندگی شما رو نشون میده و صد در صد نوشتنش از متنای امروزی سختتره و... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: پادرا مثلا اون قسمتی که کتاب رو شروع میکنه ب خوندن دیگه خیلی زیاد بقول خودتون اساطیری شده,یه مقدار روونترش کنین بنظرم بهتر باشه,فکر کنم مورد بعضی کلمه هاست که در حین خوندن داستان تلفظ و درکشون سخته, |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |