Header Background day #19
عکس کاور خود را تغییر دهید
کاربر 1
بارگذاری
رانوس پترونا
عکس کاور خود را تغییر دهید
وضعیت این حساب کاربری منتشرشده است

پاسخ‌های تالار ایجاد شد

پاسخ: کارگاه داستان نویسی : ایده بگیریم و خلق کنیم

رانوس پترونا;12782:روزی روزگاری شاهدختی بود به نام ازیتا. دو برادر داشت. برادر بزرگ‌تر اریا و برادر کوچک ترش ماهان نام داشتند. متاسفانه مادرشان سر زایمان ماهان از دست رفته بود. اردشیر پدر مهربانشان بر...

در تالار تمرینات نویسندگی

9 سال قبل
پاسخ: کارگاه داستان نویسی : ایده بگیریم و خلق کنیم

روزی روزگاری شاهدختی بود به نام ازیتا. دو برادر داشت. برادر بزرگ‌تر اریا و برادر کوچک ترش ماهان نام داشتند. متاسفانه مادرشان سر زایمان ماهان از دست رفته بود. اردشیر پدر مهربانشان برای ان‌ها هم پدر شده...

در تالار تمرینات نویسندگی

9 سال قبل
پاسخ: کارگاه داستان نویسی : ایده بگیریم و خلق کنیم

ازیتا پشت در تالار ایستاده بود. دربان حضورش را اعلام کرد اما......اما هرچه منتظر شد پاسخی نشنید. نکند دوباره.........در های تالار را باز کرد و با ترسش رو به رو شد. پدرش با دستی دسته‌ی صندلی را چنگ می‌...

در تالار تمرینات نویسندگی

9 سال قبل
پاسخ: الهام بخش های شما چی ها هستند؟

منبع الهامات من کتاب‌ها و تفکرات خودم هستن........مثلا من یه ارزو دارم خودم موفق نشدم ( تا حالا) بهش برسم پس می یام اون ارزو رو برای شخصیت‌های داستانم محقق می‌کنم.......یا در مورد کتاب مجموعه‌ی محافظا...

در تالار اطلاعات عمومی(هرآنچه مربوط به نویسندگی باشد)

9 سال قبل
پاسخ: مادر همیشه هست !

تنها چیزی که می‌تونم بگم اینه که« داستانتون فوق العاده بود!»

در تالار داستان کوتاه

9 سال قبل
پاسخ: کارگاه داستان نویسی : ایده بگیریم و خلق کنیم

Anobis;12621:رانوس جان قبلا اين ايده توي كتاب هاي مورگان رايس استفاده شده....توي مجموعه ي حلقه ي جادو گران.....البته اگه روش كار كني خوب ميشه..... این ایده قبل از خوندن اون کتاب‌ها بود و داشتم در قالب...

در تالار تمرینات نویسندگی

9 سال قبل
پاسخ: کارگاه داستان نویسی : ایده بگیریم و خلق کنیم

ایده‌های من معمول از تفکراتم نشأت می‌گیرن...........مثلا همین رمانی که در حال نوشتنش هستم از روی این فکر ایده برداری شده که « چرا همیشه می‌گن یه رهبر یا باید جنگجو باشه یا حکیم؟» یه ایده هم بدم اگه کس...

در تالار تمرینات نویسندگی

9 سال قبل
پاسخ: موجودات تاریک : جلد اول : درست مثل یک هیولا ...

سورن;12601:منظورت رو نفهمیدمیه تیکه بزارم ؟ از جلد بعد ؟ اره یعنی اگه کتابت ۱۹ فصله توی یه فایل قرار بدی نه اینکه مثلا هر دو هفته یک فصل.......نه خودت تحت فشار قرار می گیری نه بچه‌ها خسته می شن

در تالار داستان های تکمیل شده

9 سال قبل
پاسخ: موجودات تاریک : جلد اول : درست مثل یک هیولا ...

ممنونم خیلی منتظر داستانت بودم....سورون بعنوان یه پیشنهاد زمانی که جلد بعدی رو تموم کردی یه تیکه بزار اینجوری هم خودت استرس نمی گیری هم خواننده خسته نمی شه..

در تالار داستان های تکمیل شده

9 سال قبل
پاسخ: موجودات تاریک : جلد اول : درست مثل یک هیولا ...

سورون بازنویسی و ویرایش رمانت تموم نشد؟؟؟ خیلی وقته منتظریم

در تالار داستان های تکمیل شده

9 سال قبل
پاسخ: آخرین مبارزه

ایده‌ی قشنگی داشتین.........انتقام..........خون و افتخار .............گلادیاتور ها ...............ولی خیلی زود پیش رفتین و به خودتون زمان مانور روی اینا رو ندادید.......مثلا اگه روی مبارزه مانور بیشتر...

در تالار داستان کوتاه

9 سال قبل
پاسخ: 30 کتاب فانتزی برتر سال 2014 به انتخاب خواننده ها

همه‌ی کتاب‌هاش فوق العاده هستن فقط کاش ترجمه می شدن......

در تالار معرفی کتاب

9 سال قبل
پاسخ: جنگجو

اتوسا دستانت فوق العاده بود..........من عاشق توصیف و تشبیه هات شدم.........شیوه‌ی نثرت هم خیلی قشنگ بود و به داستان می‌اومد.........فقط کاش یکم روان تر بود..........شیوه‌ی نثرت منو یاد کتاب وارکرفت می...

در تالار داستان کوتاه

9 سال قبل
پاسخ: نا مادری

فضای احساسیتون خوب بود.......شاید نواقصی داشت ولی موفق شدید احساس تنفر از نامادری رو در خواننده بیدار کنید.....فقط یه چیزی بهتر نبود بجای اینکه مادر صداش کنن خانوم صدا می‌کردن؟؟ مادر یجوریهزمنن وقتی ا...

در تالار داستان کوتاه

9 سال قبل
پاسخ: دیدن زیبایی

*HoSsEiN*;12416:خب بايد اعتراف كنم خوشم امدشايد به نظر شعاري برسه ولي فكر كنم منم الان اينطورم، خسته از زندگي روزمره و بدون ديدن زيبايي هاي كوچك گوشه كنار.اما خود داستانيكم روي توصيفات و شخصيت پردازيت...

در تالار داستان کوتاه

9 سال قبل
صفحه 3 / 7