پاسخهای تالار ایجاد شد
پاسخ: عدد نویسی ممنونم این یکی مشکلات من توی داستان نویسی بود. بازم از این تایپیکا بزنید |
در تالار انجمن ویراستاران |
9 سال قبل |
پاسخ: دانلود کتاب جنایت و مکافات اثر داستایوسکی اگه کتاب کامل اوای وحش رو بزارید ممنون می شم |
در تالار جنایی |
9 سال قبل |
پاسخ: الریک ملنیبونى جلد اول از مجموعه حماسه الریک کتاب قشنگیه به همه توصیهاش میکنم |
در تالار فانتزی |
9 سال قبل |
پاسخ: شمشیر سرنوشت داستان قشنگیه حیفه که همینجوری رها بشه....یا خودش ادامه بده یا بده یکی دیگه ادامهاش بده...مثلا بگه من میخوام این اتفاقات توی داستان بیوفته اون یکی نویسنده هم همون هارو بنویسه. |
در تالار داستان های تکمیل شده |
9 سال قبل |
پاسخ: کارگاه داستان نویسی : ایده بگیریم و خلق کنیم در خانهی مادر بزرگ را باز کردم و صدای غیییژ ان گوشم را ازار داد. زیر لب غر زدم. بعد از بر داشتن چند قدم تکهای از پارکت زیر پایم شکست و باعث شد با احتیاطتر حرکت کنم. در حالی که اتاق نشینمن خاک گرفت... |
در تالار تمرینات نویسندگی |
9 سال قبل |
پاسخ: خدایت کو؟ با نظر سهیل موافقم وقتی درون یک داستان اسمی برده نمی شه دلیل بر انکار شدنش نیست. و یه چیز دیگه لازم نیست که حتما اسمی برده بشه... ما نویسندهایم و میدونیم چطور به راحتی چیزی رو به خواننده بگیم بدون ا... |
در تالار مقالات |
9 سال قبل |
پاسخ: آخرين سرباز داستان قشنگی بود و به راحتی میشد صحنه رو تصور کرد. اینکه شخصیت اصلی داستان یه کبوتر بود جالب ترش میکرد ولی به نظرت بهتر نبود موفق میشد؟؟؟ یه خورده زیادی غم انگیز بود. |
در تالار داستان کوتاه |
9 سال قبل |
پاسخ: والدین المپی شما کین؟ مال منم پوسایدون شد |
در تالار اسطوره |
9 سال قبل |
پاسخ: سرما زدگی داستان زیبایی بود . نمی دونم ولی هر بار راجب اون حیون صحبت میشد یاد پلنگ سیاه میافتادم!و یه چیز دیگه این لبخند روی صورت حیون درست نبود. ما تا حالا ندیدیم یه حیون بخنده! خوش حالیش رو احساس میکنیم، خ... |
در تالار داستان کوتاه |
9 سال قبل |
پاسخ: شبدر تك پر داستان بسیار قشنگ بود و توصیفات خیلی زیبایی داشت. دوستان تمام خوبیهاش رو گفتن پس من تنها ایرادی که دیدم رو بگم تا داستانتون کامل بشه.بعضی جاها از ضمیر اشتباه استفاده کرده بودین. مثل اون جمله که:«شبدر... |
در تالار داستان کوتاه |
9 سال قبل |
پاسخ: تمرین داستان نویسی/ یک واژه انتخاب کنید خرفتپیرمرد خرفت. بارها این جمله را از پدرم شنیده بودم. همیشه اعصبانی بود و از پدر بزرگ شکایت میکرد. میگفت: خسته شدم از بس این پیرمرد خرفت بهم گفته چیکار کن چیکار نکن. کی میخواد قبول کنه که من همون ... |
در تالار تمرینات نویسندگی |
9 سال قبل |
پاسخ: جادوگر من هم نظر دوستان رو دارم فقط یه چیز دیگه هم هست . شما داستان رو سوم شخص نوشتی بعد توی یه بند اول شخصش کردی. این متنت رو از یک پارچگی خارج میکنه و اصلا خوب نیست.ایدهی جالبی داره و میتونه یه مجموعهی... |
در تالار داستان کوتاه |
9 سال قبل |
پاسخ: گدا داستان جالبی بود. توصیفات و فضا سازی خوبی داشت و نامیدی مرد رو به خوبی به تصویر کشیده بودین.موضوع هم میشه گفت تقریبا جدید بود. اینکه به ما بفهمونه هر گدایی از اول گدا به دنیا نیومده.منم با حسین موافق... |
در تالار داستان کوتاه |
9 سال قبل |
پاسخ: مجموعه ی شـب جـــــادو مقدمهی جالبی داشت ولی جمله بندی خوبی نه......مثلا اون تیکه نوشته بودی تو نباید اینقدر فجیح بمیری و دوباره حماسه میافریدم.......این جمله اشتباهه بهتر بود میگفتی باید دوباره حماسه خلق میکردم....یا ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
9 سال قبل |
پاسخ: دانلود قدرت ذهن (سفیر کبیر) + کاور جلد 2: آوای مرگ * SOREN *;12806:سلام.چندوقت پیش یه نظریه ای زد به سرم گفتم باشما هم درمیون بذارم.طبق اطلاعات فصل اول جلد دوم اون محافظ الفرد که توی دنیای سیاهه،خاطراتی مثل خاطرات زمان بلوغ الفرد رو به یاد میاورد.درصو... |
در تالار داستان سفیر کبیر |
9 سال قبل |