Athena97;43777:من نه کتاب خوندم و نه سریالش دیدم آیا داستانش قشنگه و همه کتاب هاش تو نت هست که بخونم چون بدم میاد که نصف نیمه باشه و بقیه اش نباشه فک کنم تو نت تا جلد سوم باشه

yasss;43740:چه جالب بوداگه میشه یکم بیشتر درباره داستانا و افسانه های منطقه خودتون بگو برام جذاب شد که بدونم چی هستن:66: خب داستان که زیاد دارن ولی تو منطقه ما قبلنا که جنگ بوده سربازا تو جنگل یا کوه ...

راستش چیزی نمیدونم یه شکل های تو ذهنم هست مثلا سیمرغ یا شیرپرنده و همچنین نمیدونم داستانای مختص منطقه ماهم اساطیر ایرانی محسوب بشن تو روستامون هم میگن قدیما یه بز پرنده دیده میشد که پاهای عقاب مانندیی...

سلامخیلی قشنگ بود ایول ولی خیلی آروم دکلمه میکردی بعضی قسمت هارو متوجه نشدم البته میشه گفت یه حالت احساسی میخوندی که اگه ابزار بهتری برای ضبط بود مطمئنا بهتر میشد . هم بیکلام و هم شعر عالی بود .ممنون ...

سلامداستان طراحی زیبایی داشت و تو مقدمه هم شیوه سخن گفتن را توضیح داده بودین که خلاقیتتون قابل تحسینه خوشم اومد.من به شخصه زیاد کمیک نخوندم ولی دوس دارم شروع کنم. با قدرت ادامه بدین چه در رمان چه در ک...

راهپیمایی در هوای آزاد تمام تفکراتش را تازگی میبخشید خون خشک شده بر لباس های کهنه اش اینبار او را همچون زنان آمازونی مینمود. حرکت درمسیر دریا برایش بسیار دل انگیز بود و دائم در تصوراتش بازگشت رویایش ب...

لینک کلی قرار گرفت. دانلود

یه عیدی بی نظیر خیلی خوشم اومد . ممنونفصل اول و دومش که خیلی خوب بود یجورایی به نظرم نویسنده تو فصل دوم گفت تو فصل های بعدی بیشتر از اینها بحث میکنم منظورش از پستی‌ها و پلیدی‌هایی بود که تو جامعه وجود...

سلام این داستان چی شد:7:خب گفته بودی پیشنهاد اول از هرچیزی به نظرم کامل شخصیت هارو تو ذهنت بساز حس میکنم این داستانو حالت تمرینی نوشتی و یجورایی میتونی جهت‌های گوناگونی بهش بدی پس اگه ایده واسه ادامه ...

به نام خدایه روزی روزگاری ، تو یه شب بهاری ، یه مرد قدبلند بود ، ریشاشم اندازه خدنگ بود ، شلوار پلنگی به پا ، جام می و پتک به آب.سفر میکرد هرجایی ، میگفتند بهش دم پایی ، ولی اون با شرف بود ، حرف بقیه ...

خب عالی بود ولی انتظارتم خیلی بیشتر بود یعنی صفحات بیشتر:78: امیدوارم زودتر فصل بدی داداش خیلی منتظرم

سلام کار زیبایی میکنین .اینکه فعالیت ها شامل چی میشن رو نمیدونم ولی اگه قراره سایت دوباره فعال بشه منم هستم و تا جایی که در توانم هست کمک میکنم.

قرنطینه مثل زندان شده برام دقیقا حال و هوای کنکور رو یادم میاره . اکثرا دارم فیلم آموزشی میبینم یا از سایتای آموزشی کتابخونه میخونم برنامه نویسی شغل دیونه کننده ایه. یه مدت آواتار رو شروع کردم به دیدن...

ahmaad;43304:تا جایی که یادمه طبق قرآن، تبدیل طناب به مار سحر واقعی نبود و بیشتر چیزی مثل شعبده حساب میشه. یه احتمالاتی هم هست مثل استفاده از موادی روی طناب که باعث حرکتشون میشد و کلا ماجرا علم شیمی ب...