ارسالهای تالار پیوندشده
پاسخ: ش مثل شاعر، م مثل مرگ omidcanis00;42523:خیلی قشنگ بود . اولش گفتم این متن که واسه داستان کوتاه هم کوتاهه ولی وقتی خوندم دیدم نه خیلیم وسعتش زیاده. مثل همیشه عالی بود .امیدوارم این استعدادتون رو تو یه داستان بلند ببینیم و ل... |
در تالار داستان کوتاه |
5 سال قبل |
آدم، توهم، مترسک... توهم آدم، توهم، مترسک... توهمآدم کم حرفی نیستم تازه میتوان گفت نه تنها کم حرف نیستم بلکه بسیار پرحرف بذلهگو هستم، اما مشکل آن جا است که آنقدر مشغول صحبت با خودم و تصوراتم از دیگران میشوم که زمان مواجه ب... |
در تالار داستان کوتاه |
5 سال قبل |
ش مثل شاعر، م مثل مرگ ش مثل شاعر، م مثل مرگ میگفت: شاعری هستم با معشوقه ای در میان اشعارمهر بار که شعر میگویم و در آن میان به او برخورد میکنم مرا مجبور به بازی بچهگانه میکند.دست هایش را مشت میکند و میگوید:- گل یا پوچ؟ا... |
در تالار داستان کوتاه |
5 سال قبل |
پاسخ: ژنرال کوتاه ... زیبا ... پرمفهوم... دوست داشتم ! خسته نباشی ::50:: |
در تالار داستان کوتاه |
5 سال قبل |
ژنرال من در خط مقدم جنگ با زندگی ایستاده ام. و ژنرال نبرد نا برابر زندگیِ خودم با اسبی که دیگر نای رفتنش نیست. با اندوهی که سپاهیانم در چنگال سیاهی های روزمره خط به خط،. صف به صف،. گروه گروه ، از بین میروند... |
در تالار داستان کوتاه |
5 سال قبل |
پاسخ: مرگ زیبا(کامل) خوشم اومد. کشش خوبی داشت. چندتایی مورد کوچیک داشت ولی در کل لذت بردم. فضای داستان خیلی خوب بود. مرسی. ادامه بده |
در تالار داستان کوتاه |
5 سال قبل |
درد و دل سینا فتحی(قدیمی) نکته: این نظر برای مدت ها پیش و مربوط به وبلاگ است.درد و دل سینا----بخونید سلام خوبید؟ خوش می گذره؟! این پست رو بخونید که لازمه و مهمه. نزدیک دوازده سال و شاید هم بیشتر هست که در کنارتون هستیم، از و... |
در تالار پیشنهادات |
9 سال قبل |
پاسخ: دلنوشته ؟ در سیاهی قدم برمیدارم ..سال هاست میدانم چیزی جز تاریکی در این مکان شوم مرا در اغوش نمی گیرد .. اما نمی توانم عقب بایستم ..باید به راهم ادامه دهم .. راهی که از تک تک سنگ ریزه هایش متنفرم ... اما او دو... |
در تالار دل نوشته و متن کوتاه |
5 سال قبل |
پاسخ: اسپم اولین بار وقتی به کسی اعتماد کنی بعد زیر پاتو خالی کنه بعد با هزار درد پاشی و بخوای دستت رو یجا بگیری و اونجا بوک پاشه. این حالت برای من بود بوک پیج برای من اون دستی هست که توی موقع زمین خوردن دستم رو... |
در تالار بحث عمومی |
5 سال قبل |
پاسخ: اسپم راستش نوشتن از اینجا برام خیلی سخته چون شاید از اول افتتاح سایت منم با بچه ها بودم اما فعالیتم خیلی کم بود و خیلی نتونستم با بقیه باشم.بعضی وقتها که میام اینجا و میبینم سایت اینقدر سوت و کور شده، به گ... |
در تالار بحث عمومی |
5 سال قبل |
پاسخ: اسپم منم همین حس رو داشتم و هنوز هم دارم .. اره خانواده کلمه خوبی برای توصیفش میتونه باشه بوک پیج واقعا جای خوبیه ! جایی که میتونی ازادانه به افرادی که سلیقه مشابهی با تو دران حرف بزنی و درد دل کنی ! من ا... |
در تالار بحث عمومی |
5 سال قبل |
پاسخ: اسپم بوک پیج نزدیک ترین حالت به اون خانواده آرمانی بود که همیشه آرزوشو داشتم.همدیگه رو ندیدیم، مقید به همدیگه نیستیم، هیچ سود مالی از هم دیگه نمی بریم.ولی از بودن با همدیگه لذت می بریم. شاد میشیم. نوشته ها... |
در تالار بحث عمومی |
5 سال قبل |
پاسخ: اسپم با سلام خدمت عزیزان جدید و قدیم بنده هم امیدوارم فضاهایی مثل اینجا که تبلیغ کتابخوانی رو در این دنیایی که پر از سرگرمی های مختلف هستش که میخوان آدم رو از کتاب خوانی دور کنن، بیشتر بشه و بر دوام هر چه ... |
در تالار بحث عمومی |
5 سال قبل |
اسپم سلامدلم به شدت گرفتهدلم برای خیلی چیزا تنگ شده برای داستان خوندن داستان نوشتن و خیییلی کارای مختلف دیگهداشتم فکر می کردم که چقدر زندگیمون زود می گذره و خودمونم نمی فهمیمهر دفعه فکر می کنیم بدترین اتفا... |
در تالار بحث عمومی |
5 سال قبل |
پاسخ: مرگ زیبا(کامل) omidcanis00;42259:خیلی ممنون از نظرت دوست من.راستش این داستانو تو اوقات بیکاری نوشتم و یه برداشت کاملی از متن قبلیم بود. و اینکه گفتین تو ابعاد بزرگ بهش فکر کنم. فعلا که دارم رو یه داستان بلند کار میک... |
در تالار داستان کوتاه |
5 سال قبل |