ارسالهای تالار پیوندشده
پاسخ: بازنویسی داستانها به سبک خودت (دیو و دلبر) بچهها پایهاید یه موضوع جدید رو انتخاب کنیم بنویسیمش؟ |
در تالار تمرینات نویسندگی |
5 سال قبل |
اعلام حضور لطفا سلام به همه ی اعضای محترم و عزیز سایت:103:هم اعضای جدید و هم اعضای قدیمیاعضایی که می خوان فعال باشن و دوست دارن فعالیت رو توی سایت شروع کنن اما نمیدونن چجوری و چکار باید انجام بدن لطفا اینجا اعلام حضو... |
در تالار گفت و گو |
5 سال قبل |
1 ثانیه قبل | ||
1 ثانیه قبل | ||
ویرانی خیال [فصل نوزدهم] نام مجموعه پیله دنیوی نام جلد ویرانی خیال، بریدهای از مجموعه «پیله دنیوی» نویسنده Envelope ویراستاران رضا و حسین صفحه آرا رضا نیّری کاوریست رضا نیّری تعداد صفحات اهریمن ب... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: منشأ پیدایش جادو و جادوگری omidcanis00;43295:وقتی جادوگران مصری با جادو و طلسم مارهایی رو ایجاد کردند و خداوند عصای پیامبر موسی رو به اژدها تبدیل کرد.البته پیشینه دینی همونطور که گفتی جادو رو از اجنه یاد گرفتن و پیامبر سلیمان ه... |
در تالار اسطوره |
5 سال قبل |
پاسخ: منشأ پیدایش جادو و جادوگری سلام پیدایش جادو یه پیشینه ی دینی توی قرآن داره(تا جایی که یادمه)کسی اطلاعاتی نداره؟ |
در تالار اسطوره |
5 سال قبل |
پاسخ: تمرین نویسندگی/ تمرین آزاد نوشتن نگاه کردن به امواجی که در درون خویشتن میخروشند همانند غرق شدن درون همان امواج است به گونه ای که در ژرفای اقیانوس گاه خویش پرواز کنی و یا در فراز آسمان شنا کنی..در خیالم بود که در خویش بدون بال سقوط کن... |
در تالار تمرینات نویسندگی |
5 سال قبل |
خاكسترعشق برگشتم و شروع مجددم را با يه داستان كوتاه اغاز مي كنم، اين داستان را قبل از عيد نوشتم و الان براتون ميزارم. اميدوارم ازش لذت ببريد. نام داستان : خاكستر عشق در چوبي و كهنه را هل دادم. صداي زنگوله پشت... |
در تالار داستان کوتاه |
9 سال قبل |
پاسخ: تمرین نویسندگی/ تمرین آزاد نوشتن نتونستم سرسری بنویسم حقیقتش.در عالمی ناشناخته و در شهری عجیب شاهد چهار شخص بودم که هر کدام به تاریکی سیاهی شب بودند و ظاهر هیچکدام قابل مشاهده نبود. شب هنگام بود، آن ها بر فراز برجی بسیار بلند قرار دا... |
در تالار تمرینات نویسندگی |
5 سال قبل |
پاسخ: تمرین نویسندگی/ تمرین آزاد نوشتن bistam;43211:نتونستم سرسری بنویسم حقیقتش.در عالمی ناشناخته و در شهری عجیب شاهد چهار شخص بودم که هر کدام به تاریکی سیاهی شب بودند و ظاهر هیچکدام قابل مشاهده نبود. شب هنگام بود، آن ها بر فراز برجی بسیار... |
در تالار تمرینات نویسندگی |
5 سال قبل |
پاسخ: تمرین نویسندگی/ تمرین آزاد نوشتن _لبخند بزن عزیزم+ولی من خوشم نمیاد_منظورت چیه؟همه از لبخند زدن خوششون میاد+مجبورم مامان؟_عزیزم.پدرت جلوی صحنه منتظرته.برو.به مردم لبخند بزن و شادشون کن.+تماشاگرا که بخاطر لبخند من نمیخندن.اونا چون من ... |
در تالار تمرینات نویسندگی |
5 سال قبل |
پاسخ: تمرین نویسندگی/ تمرین آزاد نوشتن omidcanis00;43229:جادو یا منطق کدامش زیبا تر است.گوش هایم را برای مدت زیادی میپوشانم میگفتند که کمک میکند چشمانت تیز بین تر شوند. آنچنان تمام حرکت ها را دنبال میکنم که از چشمانم چرخش زمین نیز دور نمیم... |
در تالار تمرینات نویسندگی |
5 سال قبل |
پاسخ: وحشتناک ترین سوتی عمرتون :18::18:تو کلاس بودیم یه ربع قبل اینکه استاد فیزیک بیاد خبر رسید برگه دستشه و قرار امتحان بگیر اقا چشتون روز بد نبینه من شروع کردم به بد و بیراه گفتن به این استاد همش هم 25+ :دی :دی هیچی دیگه اخرین ف... |
در تالار بحث عمومی |
5 سال قبل |
پاسخ: تمرین نویسندگی/ تمرین آزاد نوشتن Amir.H.H;43217:_لبخند بزن عزیزم+ولی من خوشم نمیاد_منظورت چیه؟همه از لبخند زدن خوششون میاد+مجبورم مامان؟_عزیزم.پدرت جلوی صحنه منتظرته.برو.به مردم لبخند بزن و شادشون کن.+تماشاگرا که بخاطر لبخند من نمیخن... |
در تالار تمرینات نویسندگی |
5 سال قبل |