ارسالهای تالار پیوندشده
ارباب یخ جلد یکم آوای مرگ سلام امروز میخوام کتابم رو بزارم،مقدمه: متولد خواهند شد آخرینانبا قدرت و شکوهی مثال زدنیکسانی که متولد شدندبرای کشتن و نابود کردنسرانجام کشته میشودنزدیکانشانتوسط شیاطینآن هنگام استکه کینه و نفرتوجود ت... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
دل نوشته هاي آرمان! سلامتو این تاپیک حرف ها و کار های کوچیک و یهویی من قرار میگیرهاومیدوارم مورد پسندتون باشهمرسی |
در تالار دل نوشته و متن کوتاه |
8 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی جدید/ افسانه ماهپیشونی دخترک به سمت یکی از درخت ها رفت و وقتی دید با قد نیم وجبیش به شاخه های درخت ها نمیرسه یه تیکه چوب از روی زمین برداشت و انداخت تو چاه:_ بیادیو نگاهی به چوب فسقلی کرد و نگاه دیو اندر آدمی به او انداخت. ... |
در تالار داستان گروهی |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی جدید/ افسانه ماهپیشونی دیو به سمت ماه پیشونی برگشت و بهش گفت:_ من عاشق اون دختره شدم._ ماه پیشونی که نمیتونست این صحنه رو تحمل کنه بلند بلند گریه کرد و از اونجا دور شد.به سمت جنگل فرار کرد و تا جایی که توان داشت دوید. زیر د... |
در تالار داستان گروهی |
5 سال قبل |
میان تاریکی سلامخیلی وقت بود پست نزاشته بودم اما خب با یک کار کوچیک برگشتمامیدوارم جرقه ای باشه برای کار های بزرگ تر------------برای شما عزیزان شعر "میان تاریکی" از "فروغ فرخزاد" را به صورت صوتی در آوردم با اندک ... |
در تالار داستان های صوتی |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی جدید/ افسانه ماهپیشونی - کی می رسیم پس؟ این خونه ای که می گفتی کجاست؟ دیو نگاهی از سر شک و بدگمانیبه او انداخت.به او نمی خورد که بخواهد او را بفریبد، قیافه اش مظلوم تر از آن بود. ولی مگر همین مظلوم نبود که داشت با او معام... |
در تالار داستان گروهی |
5 سال قبل |
پاسخ: تیکودال (tcodal) omidcanis00;43535:سلامداستان طراحی زیبایی داشت و تو مقدمه هم شیوه سخن گفتن را توضیح داده بودین که خلاقیتتون قابل تحسینه خوشم اومد.من به شخصه زیاد کمیک نخوندم ولی دوس دارم شروع کنم. با قدرت ادامه بدین ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: تیکودال (tcodal) سلامانشاا... وقت کنم منم میخونم نظرمو میگم.میدونی همیشه اولین داستان ها بهترین از اب در نمیان ولی خاطره انگیز ترین میشن.اینجا میدونی صدها نویسنده اومده رفته ولی میدونی کیا تونستن کاربر جذب کنن اونایی ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
داستان گروهی جدید/ افسانه ماهپیشونی سلام سلاااااام:دیبنا به نظر و تصمیم گیری اعضادی فعال:دی سایت قرار شد یدونه داستان گروهی طنز بنویسیم اوردن هر گونه شخصیت جدید به داستان مجاز است:دی حتی شخصیت خودتون دوست عزیز:32: ژانر داستان: آزاد:دی ... |
در تالار داستان گروهی |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی جدید/ افسانه ماهپیشونی چه خوب ^_^ دلم هوس داستان گروهی کرده بود......... و اما همین که به پایین چاه رسید مسلما نباید اتفاق خاصی میافتاد. ترجیحا باید دست یا پایی از او می شکست اما اینچنین نشد، بر روی پشم نرمی فرود آمد و از آ... |
در تالار داستان گروهی |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی جدید/ افسانه ماهپیشونی ...راه به شکل یک تونل بود. ماه پیشانی این را از لمس کردن سقف سنگی فهمیده بود. تونل برای کسی که قد بلندی نداشت، خوب بود. به خاطر همین، موقع راه رفتن نیازی به خم شدن نبود. ماه پیشانی رفت و رفت و رفت و ر... |
در تالار داستان گروهی |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی جدید/ افسانه ماهپیشونی دریا آنقدر هم که می گفتند جالب نبود. حالا که فکر می کرد، کمی هم از آن بدش آمده بود. وقتی به سوی نوری که گمان می کرد دریاست دویده بود یک آن چنان نور شدیدی دورش را گرفت که چشم هایش از درد تیر کشیدند و ج... |
در تالار داستان گروهی |
5 سال قبل |
اعتراف نام کتاب: اعتراف4 داستان کوتاهژانر: فیکشن واقعگرایانهنویسنده: جک لندنمترجم و مؤلف: اصغر مهدیزادگان تعداد صفحات: 61تایپیستها: @dara@ | @ساحره@ | @amir@ | @blacksnake@ویراستار: @yasss@بازبینی نهایی: ... |
در تالار کتابخانه+دانلود |
5 سال قبل |
پاسخ: اعلام حضور لطفا آهای اونایی که تو قرنطینه بیکار نشستین، چرا یه داستان گروهی راه نمیندازین؟! طنز اندر طنز! نه از این داستان جدیا! یه داستان گروهی طنز شروع کنین... اصلا میتونه درباره شخصیتای خودتون باشه، شخصیتای خودم... |
در تالار گفت و گو |
5 سال قبل |
پاسخ: نفرین شده راستش تصمیم گرفتم داستان رو تموم کنم بعد بزارمش سایت ... اخه خودم از داستان های نصفه نیمه بدم میاد 🙂 و ممنون به خاطر پیشنهادت :53: |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |