ارسالهای تالار پیوندشده
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) خطر اسپویل.... . با سلامفصل خوبی بوداول اینکه خوشم اومد شاهزاده نابود شد اما وحشناک خطرناک میشه بعدا ک با موضوع کنار بیاد .دیگه احساسی واسش نمونده.دوم بئاتریس هم واقعا رفتار خوبی داشت با جیلا .گمان نم... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) AmbrellA;33502:شاید اینطور باشه شایدم نباشه.دقت کن گفتم توی متن که هنری ارباب دشت های نارداست اما ایا نودل ها اولین ساکنین دشت های ناردا بودن؟ جوابش رو خودم بهتون میدم نه اجنه از جای دیگه ای وارد این ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) DARK LORD;33500:فقط در مورد ارماندو فک کنم یادت میره که هنری ارباب دشت های ناردا هست.یجورایی ارباب نودل ها حساب میشه/اگر درست گفته باشم/.همونطور ک پدر ارماندر در برابر ملکه گرگ ها تعظیم کرد چون ارباب ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) darklord4192;33484:سلاموقت ی نقد حسابی ب این فصل هست اولین مورد اینکه این فصل کوتاه بود خیلی کوتاه و انتظار داشتم فصلا ب مرور حجمشون بیشتر بشه نه کمترمورد دوم در مورد ماهیت بئاتریس هست .. اینکه چطور م... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) hiva321654;33443:افرین منم ازین روند داستان خوشم میاد خیلی بهتره که قدرت یک فرد دو طرفه باشه اگه سفیر کبیر رو خونده باشین الفرد هم قدرت مرموزی از مادرش به ارث برده بود که باعث غافلگیری خشایار شده بود ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) DARK LORD;33435:سلامسوالاتی در مورد ازدواج اجنه داشتمایا امکان داره یه دورگه مادرش جن باشه و پدرش انسان یا فقط مرد ها اجازه چنین کاری رو دارن؟ ایا دورگه دختر داریم؟سرنوشت دورگه های دختر چی میشه؟در مور... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) darklord4192;33424:اگر ب داستان دقت کرده باشی شاهزاده برای گل هاش ارزش زیادی قائله و اونها در اصل تنها چیزایین ک اهمیت بیشتر از مقام و.. دارنما ممکمه اگر کسی چیزی ک بهش علاقه داریم رو خراب کنه واکنش س... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) فصل خیلی خوبی بود پر از غافلگیری داستان غیر قابل پیش بینی هستش که این عالیه |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) AmbrellA;33431:سلامحقیقت امر اینکه وقتی شروع به نوشتن کردم میخواستم داستان رو به حضرت سلیمان و اینا متصل کنم توی نگارش اول که نوشتم این اسم ها حضرت سلیمان و اینا نقش پر رنگی داشت اما بعدا پی بردم کار ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) danyal;33425:شاهزاده درکل شخصیت بدی نیست شرایط باعث شده اینجوری باشه.کسایی هم که اون رو با فرمانروا مقایسه میکنند بدونن فرمانروا یه شخص برگزیده و خیلی خاص در دنیای اجنه بوده مثل یه پیامبر.درکل شرایط ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) شاهزاده درکل شخصیت بدی نیست شرایط باعث شده اینجوری باشه.کسایی هم که اون رو با فرمانروا مقایسه میکنند بدونن فرمانروا یه شخص برگزیده و خیلی خاص در دنیای اجنه بوده مثل یه پیامبر.درکل شرایط دنیای اجنه ای... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) Rosela;33413:اگه دقت کرده باشین درمورد ظلمایی که شاهزاده به مردم شهر ادورا کرده توی کتاب گفته شده درسته که جایگاه بالایی داره ولی حق چنین کارایی رو هم نداره حالا هر چقدرم که مغرور باشه اون می خواست او... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) راستی یچیز دیگه تو فصل گفتی پدر آیتاش گفته هرگز چنین کاری نکنه آیا قبلا همچین اتفاقی بین آیتاش و جیلا افتاده یا شایدم کسی نمیدونه جیلا برادر واقعی آیتاش نیست و پدر آیتاش نگرانه این علاقه این راز رو فا... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) Rosela;33418: سلام یه سوالچرا بعد اینکه هنری سنگ سایه ها رو اونجا فعال کرد بهش گفتن که اگه گوی نبود اتفاق بدی میوفتاد ولی حالا توی این فصل گفتن گوی غیرفعاله و وقتی به اردوگاه برسه فعال میشهیه سوال ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) فصل خوبی بود هرچند تعداد صفحاتش کم بود.اون اتفاق آخر وقتی درگیری شروع شد من پیش بینیش رو کردم چون تو فصلای اولیه یجورایی از علاقه این دوتا گفته بودی ولی جیلا یجورایی مدیون پدر آیتاش بود درنتیجه احساسش... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |