mehr;35195:باز من دچاز یک غیبت کبری شدم. برای همین میخوام یه تعدادی از فصول این داستان رو بذارم.ویرایش نشده، بازخونی هم نشده. ترجمه اولیه و خام هست. (Purchasable content) خیلی خیلی ممنون خدایی از بی...

تاپیک به درخواست نویسنده داستان باز شد

امروز بعد از ظهر وسط تالار بوک پیج داشتیم با مهرنوش و محمد یه مقدار درباره فجایع تاریخی و مصیبت های ملی که همین امروز برسرملت نازل شده حرف میزدیم که یه مرتبه محمد گفت:آی جماعت حواستون هست این زلزله و ...

اولین داستان کوتاه من 🙂امیدوارم لذت ببرید اعتراف در کلیسای سرخ صدای نسبتا بلند ناقوس ها و زنگ ان کلیسای کوچک تقریبا گوش هر شنونده ایی که از آن حوالی رد می شد را کر میکرد.البته اگر ر...

proti;30540:سلام خسته نباشیدمعطل شدنتون باعث شرمندگیه اما گفتم باید مطمئن بشم تا توضیح بدمبا عرض معذرت درحال حاضر داستان معلقه تا تکلیف یه چیزایی مشخص بشهلطفا پیام شخصیتون رو چک بکنید ممنونم که منو شا...

ببخشید میشه یه خلاصه ای چیزی بزارین ؟ ممنان .

mehr;30518:(Purchasable content) یه مقدمه ای توضیحی چیزی بزار تا بفهمیم ژانر مورد علاقمون هست یا نه

می خواهم از تو بگریزماما اگر تو را ترک کنم خواهم مردمیخواهم زنجیر هایی که تو در اطرافم تنیده ای بگسلماما هرگز برای این گسستن تلاشی نخواهم کردمشکلی نیست اگر مرا به جنون رهنمون شویمن تنهایی را ترجیح مید...

«طلوع»در گرگ ومیش صبح،در اوج نبرد شب و روز،نقطه ای کوچک از کوه بالا می رفت.دانه های عرق به ارامی از صورتش پایین می ریخت ،موهای پریشانش را با بیخیالی بست.دندان هایش را بر هم سابید و باز دنبال کوره راه ...

سلام.امیر هستم و طرفدار پر و پا قرص دنیای تالکین به همین دلیل چند وقت پیش کنجکاو شدم تا بفهمم چه شهر هایی داره بخاطر همین تحقیق مختصری کردم و به یک مطلب رسیدم که براتون میزارم .لطفا اگه شهر دیگه ای بل...

تولدت مبارک بانو مهرنوش. امیدوارم هرچی بخوای رو بدست بیاری.

واااااای تولدت مبارک مهرنوش!:دی معلم املای همه یما رو گردنمون حق داری :21: تبریک میگم عسیسم شونصد ساله بشی ایشالا! خیلی خیلی مبارکههههههههه کیلیلی لیللی لیلی لیلیلیییییییییییاقو کیک بدین کادو رو تحوی...

سلامتبریک میگمنشالله 120 سالگی جشن بگیریدشیزینی هم فراموش نشهموفق و پیروز و سربلند و شاد باشید

دربارۀ ژنرال افسانه های مختلفی گفته شده. افسانه هایی که یکی از یکی عجیب تر هستند. اما ما بچه های بوک پیج داستانهای خودمونو داریم و میسازیم.:19:هیچ کس نمیدونه اون کی و کجا به دنیا اومد. مهم اینه که بال...

تصویر شماره یک توقف برای من بی معنا بود. من هدف تایین می‌کردم و به آن می‌رسیدم، به همین سادگی.بوی دود و خون ترکیب دلپذیری را ایجاد کرده بود، نفس عمیقی کشیدم و به اطرافم نگاه کردم. شمار اجساد از دستانم...