ارسالهای تالار پیوندشده
پاسخ: قصه های کلاسیک سه برادر روایت اولیکی بود یکی نبود غیر از خدا کسی نبود. در زمانهای بسیار قدیم سه برادر بودند، از پدرشان فقط یک گاو باقی مانده بود. اوایل فصل زمستان بود و بنا بود که آن گاو را به بازار ببرند و بفروشن... |
در تالار کتابخانه+دانلود |
7 سال قبل |
پاسخ: قصه های کلاسیک افسانه گل لاله روزگاری هفت برادر بودند که در شهرشان آهنگری می کردند و پدر پیرشان بهترین شمشیرساز شهر بود.پادشاه از ترس مردم اسلحه سازی را قدغن کرده بود. اما مردم شهر از ستم او خسته بودند و برای مبارزه... |
در تالار کتابخانه+دانلود |
6 سال قبل |
پاسخ: مسابقه «پرواز خیال» | ماه دوم - پایان هنوز هم دانههای برف، با رقصی مسحورکننده مسیر بین آسمان و زمین را طی میکردند. جنگل را سفیدی بیانتهایی در بر گرفته بود و تنها تنههای قدرتمند درختان هزارساله در مقابل سفیدی بیانتها، ایستادگی میکردن... |
در تالار مسابقات |
6 سال قبل |
پاسخ: موهبت برزخی [ فصل دوازده اضافه شد ] سلااام سلامفصلو خوندم همشون عالی بودن لذت بردم از خوندنشونیه چند تا سوال دارماش یه قدرتایی داره که بهضیاش یکم به قدرتای آلفرد تو سفیر کبیر شباهت دارن مثال میزنم ناخون هاش به ناخن های آلفرد وقتی که به ... |
در تالار داستان سفیر کبیر |
6 سال قبل |
پاسخ: موهبت برزخی [ فصل دوازده اضافه شد ] sina;35906: مهرنوش خطرناکه"4" ای گفتی من تا الان از ملاقه سمیه میترسیدم تازه فهمیدم ترسناک اصلی مهرنوش بوده البته همین مهرنوشه که حریف تو شده و الا باید وصیت مینوشتیم نسل های بعدی دنبالت بگردن :دی p... |
در تالار داستان سفیر کبیر |
6 سال قبل |
افزونه پس از تایپ (کسب امتیاز) سلام به همگی:6: از اون جایی که این چند وقته (همش تقصیر یکی از بندگان خداست:gom:) تعداد کاربرانی که تازه ثبتنام کردهاند و یا نیاز به امتیاز دارن بالا رفته با نظر مدیریت سایت ما این تاپیک رو راهان... |
در تالار ارتباط با ما + اطلاعیهها |
6 سال قبل |
پاسخ: موهبت برزخی [ فصل دوازده اضافه شد ] Hermes;35696:مهرنوش منو هم تهدید میکرد هر یه مدت. ولی متاسفانه من پوست کلفت شدم جواب نمیده. 🙁 باید به روش های سنتی چوب و گونی روی بیاره. ولی دلش نازکه. دلش نمیاد منو بزنه. یهو دیدین محمد همین کارو ... |
در تالار داستان سفیر کبیر |
6 سال قبل |
پاسخ: موهبت برزخی [ فصل دوازده اضافه شد ] proti;35695:سلام متیای وای مهرنوش لو رفتیم!!!یاد بگیر جناب تنبل باشی ول کردی رفتی سینا بعد قرنها البته با فشار قدرت مهرنوش بازگشت مهرنوش منو هم تهدید میکرد هر یه مدت. ولی متاسفانه من پوست کلفت شدم جو... |
در تالار داستان سفیر کبیر |
6 سال قبل |
پاسخ: موهبت برزخی [ فصل دوازده اضافه شد ] من که باورم نمیشه هنوز. حدس من اینه که مهرنوش اینقدر خسته شده از دست سینا، گرفته خودش نوشته فصل هارو. همه ی ماجرا و اینارو که میدونه. حالا ببینید کی گفتم. |
در تالار داستان سفیر کبیر |
6 سال قبل |
پاسخ: دانلود قدرت ذهن (سفیر کبیر) + کاور جلد 2: آوای مرگ ahmaad;35353:بیا خدا رو شکر کن تاپیکو وا کردن! اینا اعتراض سرشون نمیشه زیادی ناز کنید همینم دوباره قفل میکنن:45: خوب شد گفتی?یادم رفته بود?من همینجا و در این تریبون(؟) تمام اون پست رو تکذیب میکنماصل... |
در تالار داستان سفیر کبیر |
6 سال قبل |
پاسخ: دانلود قدرت ذهن (سفیر کبیر) + کاور جلد 2: آوای مرگ mehr;35345:نه نشون از هیچی نیست.فکر کردیم دیدیم اگه اینجاکه خواستگاه این داستان، قفل باشه، کجا باز باشه که افراد بتونن درباره داستانی که دوست داشتن نظر بدن؟ سینا که ماشالا خودش آمار دانلود ها و خوانند... |
در تالار داستان سفیر کبیر |
6 سال قبل |
پاسخ: دانلود قدرت ذهن (سفیر کبیر) + کاور جلد 2: آوای مرگ Arya;35352:چه نظری؟چی بگیم؟بگیم چندین خیلی مدت منتظر این داستانیمبگیم از انتظار جون به سر شدیمبگیم هر لحظه یه پست تو این تاپیک میادبا سر میایم ببینیم خبری از ادامه اومده؟بگیم اینقدر داستان بهمون حال د... |
در تالار داستان سفیر کبیر |
6 سال قبل |
پاسخ: دانلود قدرت ذهن (سفیر کبیر) + کاور جلد 2: آوای مرگ mehr;35345:نه نشون از هیچی نیست.فکر کردیم دیدیم اگه اینجاکه خواستگاه این داستان، قفل باشه، کجا باز باشه که افراد بتونن درباره داستانی که دوست داشتن نظر بدن؟ چه نظری؟چی بگیم؟بگیم چندین خیلی مدت منتظر ا... |
در تالار داستان سفیر کبیر |
6 سال قبل |
نواده سرنوشت شعله های آتش، به سختی میتوانست قامت جوان نشسته بر کنارش را گرم نگه دارد. پسرک حتی با وجود پوست خرسی که بر روی خود کشیده بود، هنوز هم از سرما میلرزید. صدای زوزه های گاه و بیگاه دسته ی گرگ ها در آن نز... |
در تالار داستان کوتاه |
6 سال قبل |
پاسخ: نواده سرنوشت همممقرار بود داستان کوتاه باشه هاو قرارم هستممنون بایت نظرات البته |
در تالار داستان کوتاه |
6 سال قبل |