ارسالهای تالار پیوندشده
هنر خاموش هنر گرافیت دیوارنگاری یا گرافیتی به تصویر کردن نقشها، اشکال، حرفها، نشانهها، نمادها، الگوها و کلمهها بر روی دیوارها و یا هر مکان عمومیای که بتوان از آن به عنوان مکانی برای نوشتن، نقاشی، کندهکاری و خطکشی ک... |
در تالار بایگانی |
8 سال قبل |
پاسخ: در جستجوی عدن- فصل چهارم Ro.S;23725:خیلی قشتگ بود.منتها یه خورده حس بچگونه داشت این دوفصل آخر که باتوجه به شخصیت اول داستان که بچه اس قابل قبوله.نقشه یه کتابه؟این از کجا اومد؟نقشه باید یه کاغذ پوستی ای چیزی باشه. بایدی توی فی... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
8 سال قبل |
پاسخ: جنون انسانی Hermit;23543:تاکید بر حضور پدرش نداشتم 🙂 منظورم دلیل قانع کننده ی بهتری برای این رفتار دخترک بود. چون مادرش اونقدرام سخت گیر نبود. به نظر یه اشراف زاده ی عادی بود. یه جو خاصی باید باشه که اینقدر شخصیت... |
در تالار داستان کوتاه |
8 سال قبل |
پاسخ: ماجرا های من و سوسک های کلاسمون raha321;23522:نه بابا.کجا معلم آزاریه؟ معلم آزاری ندیدی. این یه شیطنت ساده بود.سال اول بچه های اون یکی کلاس جوری رفتار می کردن که معلم از کلاس فرار می کرد. به دل نگیر عزیزم . خود من نبین الان تو سایت ... |
در تالار بحث عمومی |
8 سال قبل |
مدیتیشن_ Meditation _ خوب سلام.خیلیا هستن که از نظر جسمی سالمن ولی روح افسرده ایی دارن.چنین ادمایی کم نیستن به همین دلیل این تاپیک بهمون کمک میکنه تا به ارامش برسیم.قبل از آموزش مدیتیشن به بررسی فواید آن می پردازیم: 1.ت... |
در تالار بایگانی |
8 سال قبل |
اتش امید تنها بازمانده ی یک کشتی ی شکسته به جزیره ی کوچک خالی از سکنه افتاد.او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد. اگر چه روز ها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر میگزراند کسی نمی امد.سر انجام خسته و از پا ... |
در تالار داستان کوتاه |
8 سال قبل |
ماجرا های من و سوسک های کلاسمون کلاسی که ما توش بودیم، چند تا سوسک خوشگل داشت. هیچ کدوم از کلاسای دیگه نداشتا فقط کلاس ما. یه معلم شیمیداشتیم که هی غر می زد. یه دفعه سر کلاس این خانم من داشتم درس جواب می دادم.یه دونه از اون سوسک خوش... |
در تالار بحث عمومی |
8 سال قبل |
پاسخ: تیره افکار Hermit;23491:تاپیک انتقال داده شد خوشحال میشیم متن های خوب دیگه ای بزارین + اگه خواستین بگین پاکسازی میکنیم بخش رو، یا هر تغییر دیگه ای که مایل بودین 🙂 موفق باشین :53: مرسی مرتضی عزیز. چقدر خوب شد این... |
در تالار دل نوشته و متن کوتاه |
8 سال قبل |
الفبای قصه نویسی خب سلام.تاحالا شده به این فکر کنین که قصه بنویسید؟اگه تاحالا بهش فکر کردین ولی هیچ ایده ایی تو ذهنتون نیومده که ادامش بدید و بنویسید این تاپیک میتونه به شما کمک کنه.امیدوارم بپسندید. چه كسانی می توان... |
در تالار مقالات |
8 سال قبل |
جای پای خدا خوابی دیدم......خواب دیدم در ساحل با خدا قدم میزنم . بر پهنه ی اسمان صحنه هایی از زندگی ام می درخشید .در هر صحنه دو جفت جای پا بر روی ساحل دیده می شد .یکی متعلق من یکی متعلق خدا . وقتی اخرین صحنه در ... |
در تالار داستان کوتاه |
8 سال قبل |
پاسخ: ۱۰ نکته برای علمی تخیلی نویسان خبلی خوب باحال بود دمت گرم |
در تالار هر کس می تواند یک رمان بنویسد |
8 سال قبل |
پاسخ: ۱۰ نکته برای علمی تخیلی نویسان بازم از اینا بزارید خیلی باحال بود ممنون |
در تالار هر کس می تواند یک رمان بنویسد |
8 سال قبل |
پاسخ: ۱۰ نکته برای علمی تخیلی نویسان یعنی من عاشق این چیزایی هستم که میذ اری مرتضیهم اون ترجمه های روشهای د استان نویسیهم اینانکات خیلی خوب ی داره |
در تالار هر کس می تواند یک رمان بنویسد |
8 سال قبل |
سفر کوتاه در اتوبوس نشسته بودم . سرم را به شیشه سرد آن چسبانده بودم ؛ از خنکای آن لذت می بردم و رفت و آمد مردم را تماشا می کردم. مردمی کاملاً عادی. با رفتار هایی معمولی. خانمی که به همراه دوستش از ویترین مغازه... |
در تالار داستان کوتاه |
9 سال قبل |
پاسخ: مسابقه داستان کوتاه قدرت ذهن (دور سوم) من هم هستم |
در تالار مسابقات |
9 سال قبل |